- مشخصات کتاب
- 1- دیوان حکیم قاآنی.پریشان
- مشخصات کتاب
- معرفی
- قصاید
- حرف ا
- قصیدهٔ شمارهٔ 1: دوشم ندا رسید ز درگاهکبریا
- قصیدهٔ شمارهٔ 2: بهگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا
- قصیدهٔ شمارهٔ 3: دوشکه اینگردگردگنبد مینا
- قصیدهٔ شمارهٔ 4: ای رفته پی صید غزالان سوی صحرا
- قصیدهٔ شمارهٔ 5: شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا
- قصیدهٔ شمارهٔ 6: گسترد بهار در زمین دیبا
- قصیدهٔ شمارهٔ 7: دوشینه چونکشید شه زنگ لشکرا
- قصیدهٔ شمارهٔ 8: عید شد ساقی بیا درگردش آور جام را
- قصیدهٔ شمارهٔ 9: گر تاج زر نهند ازین پس به سر مرا
- قصیدهٔ شمارهٔ 10: آراست عروسگل گلستان را
- قصیدهٔ شمارهٔ 11: اگر مشاهده خواهی فروغ یزدان را
- قصیدهٔ شمارهٔ 12: چه مایه مایلی ای ترک ترک و خفتان را
- قصیدهٔ شمارهٔ 13: خیز ای غلام زینکن یکران را
- قصیدهٔ شمارهٔ 14: در خواب دوش دیدم آن سرو راستین را
- قصیدهٔ شمارهٔ 15: شاه ختن چو دوش نهان شد به مکمنا
- قصیدهٔ شمارهٔ 16: نسیم خلد میرود مگر ز جویبارها
- حرف ب
- قصیدهٔ شمارهٔ 17: ازسروش وحدتمبرگوش هوشآمدخطاب
- قصیدهٔ شمارهٔ 18: خیمهٔ زربفت زد بر چرخ نیلی آفتاب
- قصیدهٔ شمارهٔ 19: دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب
- قصیدهٔ شمارهٔ 20: دو قلاع کفرند با هم مصاحب
- قصیدهٔ شمارهٔ 21: آنچه من بینم به بیداری نبیندکس به خواب
- قصیدهٔ شمارهٔ 22: ای ترا در چهره آب و وی ترا در طره تاب
- قصیدهٔ شمارهٔ 23: بدا به حالت آن مجرمیکه روز حساب
- قصیدهٔ شمارهٔ 24: صبحدم کز جانب مشرق برآمد آفتاب
- قصیدهٔ شمارهٔ 25: در همایون ساعتی فرخنده چون عهد شباب
- قصیدهٔ شمارهٔ 26: ساقی امشب می پیاپی ده که من بر جای آب
- قصیدهٔ شمارهٔ 27: شنیده بودم بیمار را نگیرد خواب
- قصیدهٔ شمارهٔ 28: گرفت عرصهٔگیتی شمیم عنبر ناب
- قصیدهٔ شمارهٔ 29: چه جوهرست کههست اعتبار آتش و آب
- حرف ت
- قصیدهٔ شمارهٔ 30: ای به از روز دگر هر روز کارت
- قصیدهٔ شمارهٔ 31: اگر نظام امور جهان به دست قضاست
- قصیدهٔ شمارهٔ 32: این خط بیخطا که به از نافهٔ ختاست
- قصیدهٔ شمارهٔ 33: ایدل اقبال و سعادت نه به سعی و طلب است
- قصیدهٔ شمارهٔ 34: این چه جشنست کزو جان جهان در طرب است
- قصیدهٔ شمارهٔ 35: در چشم منست آنچه به رخسار تو آب است
- قصیدهٔ شمارهٔ 36: دارد اگرچه بر همهکس روزگار دست
- قصیدهٔ شمارهٔ 37: باز این تویی شهاکه جهانت مسخرست
- قصیدهٔ شمارهٔ 38: بر دلم صدهزار نیشترست
- قصیدهٔ شمارهٔ 39: عاشق بی کفر در شرع طریقتکافرست
- قصیدهٔ شمارهٔ 40: هستی دو وجه دارد مخفی و ظاهرست
- قصیدهٔ شمارهٔ 41: تا لاله به باغ و گل به گلزارست
- قصیدهٔ شمارهٔ 42: که جلوه کرد که آفاق پر ز انوارست
- قصیدهٔ شمارهٔ 43: گاه طرب و روز می و فصل بهارست
- قصیدهٔ شمارهٔ 44: روز می و وقت عیش وگاه سرورست
- قصیدهٔ شمارهٔ 45: ترک من آفت چینست و بلای ختن است
- حرف د
- قصیدهٔ شمارهٔ 56: فلک خورشید و جنت حور و بستان یاسمن دارد
- قصیدهٔ شمارهٔ 57: به کف هر آنکه سر زلف دلستان دارد
- قصیدهٔ شمارهٔ 58: هله نزدیک شد ای دل که زمستان گذرد
- قصیدهٔ شمارهٔ 59: عید آمد و آفاق پر از برگ و نواکرد
- قصیدهٔ شمارهٔ 60: الا تدارک ماه صیام بایدکرد
- قصیدهٔ شمارهٔ 61: آن کیست که باز آمد و در بزم نظر کرد
- قصیدهٔ شمارهٔ 62: ماهم ز در درآمد و بر من سلام کرد
- قصیدهٔ شمارهٔ 63: باد نوروزی شمیم عطر جان میآورد
- قصیدهٔ شمارهٔ 64: ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد
- قصیدهٔ شمارهٔ 65: چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد
- قصیدهٔ شمارهٔ 66: صبح آفتاب چون ز فلک سر زد
- قصیدهٔ شمارهٔ 67: بجز لب تو کزو گفت شکرین خیزد
- قصیدهٔ شمارهٔ 68: ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد
- قصیدهٔ شمارهٔ 69: مگر شرمنده از تیغ شه و ابروی جانان شد
- قصیدهٔ شمارهٔ 70: به گوش از هاتف غیبم سحرگه این ندا آمد
- قصیدهٔ شمارهٔ 71: سحر بشیر ملکزاده اردشیر آمد
- قصیدهٔ شمارهٔ 72: هست از دو کعبه امروز دین خدای خرسند
- قصیدهٔ شمارهٔ 73: ازینسان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاند
- قصیدهٔ شمارهٔ 74: سرین دلبر من سیم ناب را ماند
- قصیدهٔ شمارهٔ 75: غم و شادیستکه با یکدگر آمیختهاند
- قصیدهٔ شمارهٔ 76: دلی که هر چه کند بر مراد یار کند
- قصیدهٔ شمارهٔ 77: هر کرا ایزد اختیار کند
- قصیدهٔ شمارهٔ 78: قضا چو مسند اقبال در جهان افکند
- قصیدهٔ شمارهٔ 79: .آدمی باید بهگیتی عمر جاویدان کند
- قصیدهٔ شمارهٔ 80: نهرچوننیرگسازد چرخچوندستانکند
- قصیدهٔ شمارهٔ 81: آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند
- قصیدهٔ شمارهٔ 82: هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود
- قصیدهٔ شمارهٔ 83: هرکرا دل سپیدکار بود
- قصیدهٔ شمارهٔ 84: هرجاکه پارسی بت من جلوهگر شود
- قصیدهٔ شمارهٔ 85: تمام گشت مه روزه و هلال دمید
- قصیدهٔ شمارهٔ 86: بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید
- قصیدهٔ شمارهٔ 87: دوش برگردون بسی تابان شهاب آمد پدید
- قصیدهٔ شمارهٔ 88: مقتدای انس و جان آمد پدید
- حرف ر
- قصیدهٔ شمارهٔ 89: از شب نرفته دوش پاسی دو بیشتر
- قصیدهٔ شمارهٔ 90: اقبال و بخت و نصرت و فیروزی و ظفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 91: الا ای خمیده سر زلف دلبر
- قصیدهٔ شمارهٔ 92: الحمد خدا را که ولیعهد مظفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 93: الحمد که از موهبت ایزد داور
- قصیدهٔ شمارهٔ 94: امسال عید اضحی با نصرت و ظفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 95: ای به جلالت ز آفرینش برتر
- قصیدهٔ شمارهٔ 96: ای طرهٔ مشکین تو همشیرهٔ قنبر
- قصیدهٔ شمارهٔ 97: ای طرهٔ مشکین تو با مشک پسرعم
- قصیدهٔ شمارهٔ 98: بحمدالله که باز از یاری گیهان خدا داور
- قصیدهٔ شمارهٔ 99: بستم به عزم پارس چو از ملک ری کمر
- قصیدهٔ شمارهٔ 100: کای همچو ابر جود تو فایض به خشک و تر
- قصیدهٔ شمارهٔ 101: بس دلبرکانند به هر بوم و به هر بر
- قصیدهٔ شمارهٔ 102: به هر بهارکل از زیرکل برآرد سر
- قصیدهٔ شمارهٔ 103: پیک دلارام دی درآمدم از در
- قصیدهٔ شمارهٔ 104: چو حسن تربیت گردد قرین با پاکی گوهر
- قصیدهٔ شمارهٔ 105: چو زآشیانهٔ چرخ این عقاب زرینپر
- قصیدهٔ شمارهٔ 106: چو عید آمد و ماه صیام کرد سفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 107: خرم بهار منکه ز عیداست تازهتر
- قصیدهٔ شمارهٔ 108: در شب عید آن سمن عذار سمنبر
- قصیدهٔ شمارهٔ 109: دلکا هیچ خبر داری کان ترک پسر
- قصیدهٔ شمارهٔ 110: دو سال بیش ندانمگذشت یاکمتر
- قصیدهٔ شمارهٔ 111: شبی به عادت روز شباب عیش آور
- قصیدهٔ شمارهٔ 112: دوش چو شد بر سریر چرخ مدور
- قصیدهٔ شمارهٔ 113: از دو محمد زمانه یافته زیور
- قصیدهٔ شمارهٔ 114: دوشینه کاین نیلی صدف گشت ازکواکب پر درر
- قصیدهٔ شمارهٔ 115: دی آمد از در من آن دلفریب پسر
- قصیدهٔ شمارهٔ 116: رسید چه خبر فتحکی رسید؟ سحر
- قصیدهٔ شمارهٔ 117: سحر چو زمزمه آغازکرد مرغ سحر
- قصیدهٔ شمارهٔ 118: مباش غره دلا در جهان به فضل و هنر
- قصیدهٔ شمارهٔ 119: سه هفته پیبشرک زین شبی به ماه صفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 120: زهیگرفته تیغ و سنان چه بحر و چه بر
- قصیدهٔ شمارهٔ 121: سیه زلف از بر آن چهر دلبر
- قصیدهٔ شمارهٔ 122: شادان رسید دوش نگارینم از سفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 123: شباهنگام کز انبوه اختر
- قصیدهٔ شمارهٔ 124: شب گذشته که همزاد بود با محشر
- قصیدهٔ شمارهٔ 125: شد کاسهام از باده تهی کیسهام از زر
- قصیدهٔ شمارهٔ 126: شکر که آمد ز ری به خطهٔ خاور
- قصیدهٔ شمارهٔ 127: صبح چون مهر سرزد از خاور
- قصیدهٔ شمارهٔ 128: طراق سندان برخاست ای غلام از در
- قصیدهٔ شمارهٔ 129: فرو بگرفته گیتی را به باغ و راغ وکوه و در
- قصیدهٔ شمارهٔ 130: لبالب کن ای مهربان ماه ساغر
- قصیدهٔ شمارهٔ 131: ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر
- قصیدهٔ شمارهٔ 132: یازده ماه کند روزه به هر سال سفر
- قصیدهٔ شمارهٔ 133: آفتاب و سایه میرقصند با هم ذرهوار
- قصیدهٔ شمارهٔ 134: آفرین برکلک سحرانگیز آن صورتنگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 135: از خجلت تیغ ملک و ابروی دلدار
- قصیدهٔ شمارهٔ 136: از سر دوش دو ضحاک درآویخت دو مار
- قصیدهٔ شمارهٔ 137: اسم شد مشیّد و دین گشت استوار
- قصیدهٔ شمارهٔ 138: افتتاح هر سخن در نزد مرد هوشیار
- قصیدهٔ شمارهٔ 139: امروز از دوکعبه جهان دارد افتخار
- قصیدهٔ شمارهٔ 140: ای اهل فارس ، مژده که از فضل کردگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 141: ای ترک می فروش ای ماه میگسار
- قصیدهٔ شمارهٔ 142: ای زان دو سیه مار که جا داده به گلزار
- قصیدهٔ شمارهٔ 143: ای طره و چهر تو یکی نار و یکی مار
- قصیدهٔ شمارهٔ 144: ای همایون صورت میمون شاه کامگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 145: باد میمون این بهین تشریف شاهکامگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 146: با فال نیک بهر زمینبوس شهریار
- قصیدهٔ شمارهٔ 147: با فال نیک و حال خوش و بختکامگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 148: بوده جای یک جهان جان این قبای شهریار
- قصیدهٔ شمارهٔ 149: بوی مشک آید چو بویم آن دو زلف مشکبار
- قصیدهٔ شمارهٔ 150: بهار آمد و دی را گرفت و کرد مهار
- قصیدهٔ شمارهٔ 151: تا چه معجز کرده امشب باز عدل شهریار
- قصیدهٔ شمارهٔ 152: تبارکالله از فارس آن خجسته دیار
- قصیدهٔ شمارهٔ 153: تیغی گهرنگار فرستاده شهریار
- قصیدهٔ شمارهٔ 154: چو چتر زرین افراشت مهر در کهسار
- قصیدهٔ شمارهٔ 155: که باد تا ابد از فر ایزد دادار
- قصیدهٔ شمارهٔ 156: دوش اندر خواب میدیدم بهشت کردگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 157: دوش بگشودم زبان تا درد دل گویم به یار
- قصیدهٔ شمارهٔ 158: راستی را کس نمیداند که در فصل بهار
- قصیدهٔ شمارهٔ 159: باده جان بخشت و دلکش خاصه از دست نگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 160: زد به دلم ای نسیم آتش هجران یار
- قصیدهٔ شمارهٔ 161: مژده که شد در چمن رایت گل آشکار
- قصیدهٔ شمارهٔ 162: ایگهر اندرگهر تاجور و شهریار
- قصیدهٔ شمارهٔ 163: ز شاهدی که بود رویش از نگار نگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 164: سوگند خوردهاند نکویان این دیار
- قصیدهٔ شمارهٔ 165: شه قبای خریشتن بخشد به صاحب اختیار
- قصیدهٔ شمارهٔ 166: صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار
- قصیدهٔ شمارهٔ 167: عطسهٔ مشکین زند هر دم نسیم مشکبار
- قصیدهٔ شمارهٔ 168: قامت سروی چو بینم برکنار جویبار
- قصیدهٔ شمارهٔ 169: کوهی به قفا بستهای ای شوخ دلازار
- قصیدهٔ شمارهٔ 170: گفتم به یار فصل بهار آمد ای نگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 171: گنج پنهان بود یزدان خواست کاید آشکار
- قصیدهٔ شمارهٔ 172: منت خدای را که ز تأیید کردگار
- قصیدهٔ شمارهٔ 173: هر سال به نوروز مرا بوسه دهد باز
- قصیدهٔ شمارهٔ 174: همتی مردانه میخواهمکه اسمعیلوار
- قصیدهٔ شمارهٔ 175: یار نیکوتر از آنست که من دیدم پار
- قصیدهٔ شمارهٔ 176: یک دو مه پیشترک زانکه رسد فصل بهار
- قصیدهٔ شمارهٔ 177: آمد به برم دوش یکی ساده پسر بر
- قصیدهٔ شمارهٔ 178: بشارت باد بر اهل نشابور
- قصیدهٔ شمارهٔ 179: حبذا از هوای نیشابور
- قصیدهٔ شمارهٔ 180: سه چیز هست کزو مملکت بود معمور
- قصیدهٔ شمارهٔ 181: ای حسن تو چون فتنهٔ چشم تو جهانگیر
- قصیدهٔ شمارهٔ 182: دوش از بر شهزاده اردشیر
- قصیدهٔ شمارهٔ 183: سحرگهانکه ز گردون فروغ مهر منیر
- قصیدهٔ شمارهٔ 184: شراب تاک ننوشم دگر ز خمّ عصیر
- قصیدهٔ شمارهٔ 185: همی به چشم من آید که سوی حضرت میر
- حرف ز
- قصیدهٔ شمارهٔ 186: رسید نامهٔ دلدار دوشم از شیراز
- قصیدهٔ شمارهٔ 187: محمود ماه منکه غلامش بود ایاز
- قصیدهٔ شمارهٔ 188: ناصرالدین شاه گیتی را منظم کرد باز
- قصیدهٔ شمارهٔ 189: شیرین پسرا خیز و بساط دگر انداز
- قصیدهٔ شمارهٔ 190: رساند باد صبا مژدهٔ بهار امروز
- قصیدهٔ شمارهٔ 191: صباح عید که شد باغ و راغ عطرآمیز
- حرف ش
- قصیدهٔ شمارهٔ 192: کس مبادا چو من دلی زارش
- قصیدهٔ شمارهٔ 193: مبارکباد هر عیدی بهخسرو خاصه نوروزش
- قصیدهٔ شمارهٔ 194: ز چشمم خون فرو ریزد به یاد چشم فتانش
- قصیدهٔ شمارهٔ 195: فلک دوش از عروس خور تهی چون گشت دامانش
- قصیدهٔ شمارهٔ 196: نگار منکه بود جایگاه در جانش
- قصیدهٔ شمارهٔ 197: مرا ماهیستدر مشکوکه مشکین زلف پرچینش
- قصیدهٔ شمارهٔ 198: فلک ژاژ است هنجارش جهان زشت است آیینش
- قصیدهٔ شمارهٔ 199: همانا فصل تابستان سرآمد عهد تسعینش
- حرف ع
- حرف ق
- حرف گ
- حرف ل
- قصیدهٔ شمارهٔ 209: ای زلف تو پیچیدهتر از خط ترسل
- قصیدهٔ شمارهٔ 210: ای فال سعید و بخت مقبل
- قصیدهٔ شمارهٔ 211: ای رخش رهنورد من ای مرغ تیزبال
- قصیدهٔ شمارهٔ 212: بیا و ساغر می کن ز باده مالامال
- قصیدهٔ شمارهٔ 213: خسروا ای کت ایزد متعال
- قصیدهٔ شمارهٔ 214: در ششم روز جمادی نخست اول سال
- قصیدهٔ شمارهٔ 215: رونده رخش من ای از نژاد باد شمال
- قصیدهٔ شمارهٔ 216: دیشب به شکل جام نمود از افق هلال
- قصیدهٔ شمارهٔ 217: ای با خطاب مهر تو هر ذرهیی سپهر
- قصیدهٔ شمارهٔ 218: مبال اگرت فزاید زمانه مال و منال
- قصیدهٔ شمارهٔ 219: هر وجودی را به وهم اندر توان جستن همال
- حرف م
- قصیدهٔ شمارهٔ 220: آمد چه خلعت از کجا؟ از دکه شاه عجم
- قصیدهٔ شمارهٔ 221: از تقویت رای دو سالار معظم
- قصیدهٔ شمارهٔ 222: الحمد خدا راکه ولیعهد معظم
- قصیدهٔ شمارهٔ 223: چو شد ز اختران دوش این سبز طارم
- قصیدهٔ شمارهٔ 224: شاعری امروز مر مراست مسلم
- قصیدهٔ شمارهٔ 225: عید آمد و عیش آمد و شد روزه و شد غم
- قصیدهٔ شمارهٔ 226: ای بت سیمین بناگوش ای به تن چون سیم خام
- قصیدهٔ شمارهٔ 227: ای رخش رهنورد من ای اسب تیزگام
- قصیدهٔ شمارهٔ 228: بامدادان کآفتاب خاوری سر زد ز بام
- قصیدهٔ شمارهٔ 229: حبذا زین جشن فرخ مرحبا زین عید عام
- قصیدهٔ شمارهٔ 230: پگاه بام چو برشد غریو کوس از بام
- قصیدهٔ شمارهٔ 231: بود مبارک هر عید خاصه عید صیام
- قصیدهٔ شمارهٔ 232: به گاه بام که خورشید چرخ آینه فام
- قصیدهٔ شمارهٔ 233: پی نظاره ی فرّخ هلال عید صیام
- قصیدهٔ شمارهٔ 234: پی نظارهٔ فرخ هلال عید صیام
- قصیدهٔ شمارهٔ 235: در شهر ری امسال به هرسو که نهم گام
- قصیدهٔ شمارهٔ 236: شب دوشین دو پاسی رفته از شام
- قصیدهٔ شمارهٔ 237: گشت دی آباد چون بغداد ویرانم ز شام
- قصیدهٔ شمارهٔ 238: من ازین پس میخورم می گر حلالست ار حرام
- قصیدهٔ شمارهٔ 239: هرآنچه هست مه و سال و هفته و ایام
- قصیدهٔ شمارهٔ 240: ایا غلام من امروز سخت پژمانم
- قصیدهٔ شمارهٔ 241: منم که ازکف زربخش آفت کانم
- قصیدهٔ شمارهٔ 242: من آن نشاط کز این بزم دلستان بینم
- قصیدهٔ شمارهٔ 243: خیز ای غلام تا زین بر بادپا زنیم
- حرف ن
- قصیدهٔ شمارهٔ 244: آمد برم سحرگه آن ترک سیمتن
- قصیدهٔ شمارهٔ 245: انجمن پر انجمست از مهر چهر ماه من
- قصیدهٔ شمارهٔ 246: اندر جهان دو چیز از دل برد محن
- قصیدهٔ شمارهٔ 247: ای به مشکین موی تو مسکین دلمکرده وطن
- قصیدهٔ شمارهٔ 248: بارکالله بارکالله زان بت پیمانشکن
- قصیدهٔ شمارهٔ 249: تیغ را دانی به استحقاق کبوَد تیغزن
- قصیدهٔ شمارهٔ 250: چند خواهی پیرهن از بهر تن
- قصیدهٔ شمارهٔ 251: دلی مباد گرفتار عشق چون دل من
- قصیدهٔ شمارهٔ 252: دوش مرا تافت نور عقل به روزن
- قصیدهٔ شمارهٔ 253: زآستان خواجهٔ اعظم چراغ انجمن
- قصیدهٔ شمارهٔ 254: ز یک غمزه ربوده دل ز من آن ماه سیمینتن
- قصیدهٔ شمارهٔ 255: سخنگزافه چه رانی ز خسروانکهن
- قصیدهٔ شمارهٔ 256: مخسب ای صنم امشب بخواه بادهٔ روشن
- قصیدهٔ شمارهٔ 257: مگر شقیق عقیقست و کوه کان یمن
- قصیدهٔ شمارهٔ 258: آن خال سیه بر لب جانپرور جانان
- قصیدهٔ شمارهٔ 259: الحمدکه از تربیت مهر درخشان
- قصیدهٔ شمارهٔ 260: امین داور و دارا معین ملت و ایمان
- قصیدهٔ شمارهٔ 261: ای رخت خالق خورشید و لبت رازق جان
- قصیدهٔ شمارهٔ 262: ای طرهٔ دلدار من ای افعی پیچان
- قصیدهٔ شمارهٔ 263: بارهاگفتهام ای ری به تو این راز نهان
- قصیدهٔ شمارهٔ 264: بر یاد صبوحی به رسم مستان
- قصیدهٔ شمارهٔ 265: به عزم پارس دل پارسایم از کرمان
- قصیدهٔ شمارهٔ 266: به عید قربان قربانکنند خلق جهان
- قصیدهٔ شمارهٔ 267: پدری و پسری سایه و نور یزدان
- قصیدهٔ شمارهٔ 268: تاج دولت رکن دین غیث زمین غوث زمان
- قصیدهٔ شمارهٔ 269: چو رای خواجه اگر پیر گشته است جهان
- قصیدهٔ شمارهٔ 270: خلق را چون آفرید از لطف خلاق جهان
- قصیدهٔ شمارهٔ 271: در دور دارای زمین در عهد خاقان زمان
- قصیدهٔ شمارهٔ 272: دو خورشد جهانگیرند از یک آسان نابان
- قصیدهٔ شمارهٔ 273: دوش اندر خواب دیدم بر قد سروی جوان
- قصیدهٔ شمارهٔ 274: دوش چون شد رشتهٔ پروین عیان از آسمان
- قصیدهٔ شمارهٔ 275: ز خلق خواجهٔ عالم ز رای مهتر دوران
- قصیدهٔ شمارهٔ 276: ساقی در این هوای سرد زمستان
- قصیدهٔ شمارهٔ 277: صبح برآمد به کوه مهر درخشان
- قصیدهٔ شمارهٔ 278: صدر اعظم شد چو بخت شهریار از نو جوان
- قصیدهٔ شمارهٔ 279: گر خضر دهد آب بقایت به زمستان
- قصیدهٔ شمارهٔ 280: گشته در برجی دو نجم سعد گردون را قران
- قصیدهٔ شمارهٔ 281: مرا در شش جهت از پنج تن خاطر بود شادان
- قصیدهٔ شمارهٔ 282: نادرترین اشیا نیکوترین امکان
- قصیدهٔ شمارهٔ 283: نظام مملکت از خنجر بهادرخان
- قصیدهٔ شمارهٔ 284: رسمعاشق نیست با یکدل دو دلبر داشتن
- قصیدهٔ شمارهٔ 285: عید دان چیست لب چون عید خندان داشتن
- قصیدهٔ شمارهٔ 286: آوخ آوخکه شد پسرعم من
- قصیدهٔ شمارهٔ 287: رود آمون گشت هامون ز اشک جیحونزای من
- قصیدهٔ شمارهٔ 288: از چه نگویم سپاس ایزد بیچون
- قصیدهٔ شمارهٔ 289: ای ترک من ای عید تو چون روی تو میمون
- قصیدهٔ شمارهٔ 290: منجر چون تافت مهر ازکاخگردون
- قصیدهٔ شمارهٔ 291: یازده ساله کودکی هست به کاخم اندرون
- قصیدهٔ شمارهٔ 292: آفتاب زمانه شمسالدین
- قصیدهٔ شمارهٔ 293: از بوی بهار و فر فروردین
- قصیدهٔ شمارهٔ 294: امسال گویی از اثر باد فرودین
- قصیدهٔ شمارهٔ 295: به راغ و باغ گذرکرد ابر فروردین
- قصیدهٔ شمارهٔ 296: حبذا تشریف شاهشاه دریا آستین
- قصیدهٔ شمارهٔ 297: خوش بود خاصه فصل فروردین
- قصیدهٔ شمارهٔ 298: در ملک جم ز شوق شهنشاه راستین
- قصیدهٔ شمارهٔ 299: دوش چو سلطان چرخ گشت به مغرب مکین
- قصیدهٔ شمارهٔ 300: دوش که شاه اختران والی چرخ چارمین
- قصیدهٔ شمارهٔ 301: عیدست و آن ابرو کمان دلدادگان را درکمین
- قصیدهٔ شمارهٔ 302: ماه دو هفت سال من آن یار نازنین
- قصیدهٔ شمارهٔ 303: ماه من دارد ز سیم ساده یک خرمن سرین
- حرف و
- حرف ه
- قصیدهٔ شمارهٔ 308: باز سرسبز شد زمین ز گیاه
- قصیدهٔ شمارهٔ 309: دو چشم باز و دوگوشم فراز مانده به راه
- قصیدهٔ شمارهٔ 310: روز آدینه شدم بر در خلوتگه شاه
- قصیدهٔ شمارهٔ 311: دوش چونگشتجهان از سپهزنگ سیاه
- قصیدهٔ شمارهٔ 312: شد عید و مه روزه سفرکرد به اکراه
- قصیدهٔ شمارهٔ 313: صدراعظم آفتابست و نظامالملک ماه
- قصیدهٔ شمارهٔ 314: مگوگناه بود بر رخ نگار نگاه
- قصیدهٔ شمارهٔ 315: شاها ز ساغر لب ساقی شراب خواه
- قصیدهٔ شمارهٔ 316: ماه من در جمع تا چون شمع چهر افروخته
- قصیدهٔ شمارهٔ 317: عبدس و ساقی در قدح صهبا ز مینا ریخته
- قصیدهٔ شمارهٔ 318: عیدست و جام زرنشان از میگرانبار آمده
- قصیدهٔ شمارهٔ 319: جشنی ز نوروز عجم کاراستش جمشید جم
- قصیدهٔ شمارهٔ 320: ای برده غمت تاب ز دل خواب ز دیده
- حرف ی
- قصیدهٔ شمارهٔ 321: بناز ای طوس بر راز و ببال ای خاوران بر ری
- قصیدهٔ شمارهٔ 322: سرو سیمین مرا از چوب خونین گشت پای
- قصیدهٔ شمارهٔ 323: ای دفتر گل از ورق حسن تو بابی
- قصیدهٔ شمارهٔ 324: حمد بیحد را سزد ذاتیکه بی همتاستی
- قصیدهٔ شمارهٔ 325: تو ای نیلوفر بویا که خورشیدت دلیلستی
- قصیدهٔ شمارهٔ 326: نهانی از نظر ای بینظیر از بس عیانستی
- قصیدهٔ شمارهٔ 327: ماه من ماند به سر و ار سرو جولان داشتی
- قصیدهٔ شمارهٔ 328: تبارک ای نگار خلّخی ای ماه نوشادی
- قصیدهٔ شمارهٔ 329: گشودی زلف قیرآگین جهان را قیروانکردی
- قصیدهٔ شمارهٔ 330: آوخا کز کین چرخ چنبری
- قصیدهٔ شمارهٔ 331: ای زلف یار من از بس معنبری
- قصیدهٔ شمارهٔ 332: دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری
- قصیدهٔ شمارهٔ 333: عقرب جراره دارد ماه من بر مشتری
- قصیدهٔ شمارهٔ 334: به گیسو روی آن ترک تتاری
- قصیدهٔ شمارهٔ 335: ای زلف عزم سرکشی از روی یار داری
- قصیدهٔ شمارهٔ 336: ای زلف یار چرا آشفته و دژمی
- قصیدهٔ شمارهٔ 337: ترک کشتیگیر من میل شنا دارد همی
- قصیدهٔ شمارهٔ 338: اگر هرکس نماید میش را در عید قربانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 339: ای ترک سیهچشم سراپا همه جانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 340: ای دل چو تو حالی صفت خویش ندانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 341: ای روی تو فهرست شادمانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 342: ای مار سیاه جعد جانانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 343: به تار زلف دوتا چون نظرکنی دانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 344: بود این نکته در حکمتسرای غیب برهانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 345: تعالیالله که شد معمار انصاف جهانبانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 346: چو دولت جمع گردد با جوانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 347: سروش غیبمگوید بهگوش پنهانی
- قصیدهٔ شمارهٔ 348: دلکی هست مرا شیفته و هرجایی
- قصیدهٔ شمارهٔ 349: شبیگفتم خرد راکای مهگردون دانایی
- حرف ا
- غزلیات
- حرف ا
- حرف ت
- غزل شمارهٔ 6: چه شیرین گفت خسرو این عبارت
- غزل شمارهٔ 7: ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت
- غزل شمارهٔ 8: دامن وصل تو گر افتد به دست
- غزل شمارهٔ 9: که بود آن ترک خونآشام سرمست
- غزل شمارهٔ 10: دل دیوانه که خود را به سر زلف تو بستست
- غزل شمارهٔ 11: قوت من باده قوتم یارست
- غزل شمارهٔ 12: دل هرجایی من آفت جانست و تنست
- غزل شمارهٔ 13: چه غم ز بی کلهی کآسمان کلاه منست
- غزل شمارهٔ 14: اگر از خوردن می لعل لبت رنگینست
- غزل شمارهٔ 15: آن نه رویست که یک باغ گل و نسرینست
- غزل شمارهٔ 16: زندهٔ جاوید کیست کشتهٔ شمشیر دوست
- غزل شمارهٔ 17: به چشم من همه آفاق پر کاهی نیست
- غزل شمارهٔ 18: یارکی مراست رند و بذله گو
- غزل شمارهٔ 19: دوش رندی خلوتی خوش خالی از اغیار داشت
- حرف د
- غزل شمارهٔ 20: سخن از بوسهٔ آن لعل لب نوش افتاد
- غزل شمارهٔ 21: دل شکسته من آهش ار اثر دارد
- غزل شمارهٔ 22: مرا شوخیست شیرینلب که رنگ نیشکر دارد
- غزل شمارهٔ 23: غم عشق تو آزادم ز غمهای جهان دارد
- غزل شمارهٔ 24: دل تو خاره و جسمت حریر را ماند
- غزل شمارهٔ 25: رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند
- غزل شمارهٔ 26: نگار سرو قد من چو عزم باغ کند
- غزل شمارهٔ 27: لحن اسماعیل آشوبی که در دستان کند
- غزل شمارهٔ 28: ای رفیقان امشب اسماعیل غوغا میکند
- غزل شمارهٔ 29: طالع مسعود چیست طلعت محمود
- غزل شمارهٔ 30: شب دوشین که مرا لب به لب نوشین بود
- غزل شمارهٔ 31: هر جا حکایت از صنمی دلربا رود
- غزل شمارهٔ 32: خلق را قصهٔ حسن پری از یاد رود
- غزل شمارهٔ 33: مست و بیخود سروناز من به صحرا میرود
- غزل شمارهٔ 34: دولت آنست که از در صنمی تازه درآید
- غزل شمارهٔ 35: ماه من از زلف چون گره بگشاید
- غزل شمارهٔ 36: چونست که اسماعیل هرگه به خروش آید
- حرف ر
- حرف ش
- حرف م
- غزل شمارهٔ 45: تا به شکار رفتهای گشته دلم شکار غم
- غزل شمارهٔ 46: نه تو دست عهد دادی که ز مهر سر نتابم
- غزل شمارهٔ 47: به جرم عشق تو گر میزنند بر دارم
- غزل شمارهٔ 48: دست در حلقهٔ آن طرهٔ پرچین دارم
- غزل شمارهٔ 49: بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به تبرم
- غزل شمارهٔ 50: ز بس که هجر تو لاغر میان بکاست تنم
- غزل شمارهٔ 51: دی من و محمود در وثاق نشستیم
- غزل شمارهٔ 52: بس رنج در آماجگه عشق تو بردیم
- حرف ن
- حرف و
- حرف ی
- غزل شمارهٔ 59: دلم به زلف تو عهدی که بسته بود شکستی
- غزل شمارهٔ 60: ای تیره زلف درهم ای نافهٔ تتاری
- غزل شمارهٔ 61: بتا ز دست ببردی دلم به طراری
- غزل شمارهٔ 62: مگر دریچهٔ نوری تو یا نتیجهٔ حوری
- غزل شمارهٔ 63: گر به تیغم بکشی زار و به خونم بکشی
- غزل شمارهٔ 64: به رنگ و بوی جهانی نه بلکه بهتر از آنی
- غزل شمارهٔ 65: دلا بیا بشنو از حکیم قاآنی
- غزل شمارهٔ 66: گرم ز لطف بخوانی ورم به قهر برانی
- غزل شمارهٔ 67: دوست دارم که مرا در بر خود بنشانی
- غزل شمارهٔ 68: ای شوخ نازپرور آشوب عقل و دینی
- غزل شمارهٔ 69: ای روی تو فرخندهترین صنع الهی
- غزل شمارهٔ 70: دلبران اخترند و تو ماهی
- غزل شمارهٔ 71: به هر چه وصف نمایم ترا به زیبایی
- غزل شمارهٔ 72: تو در خوبی و زیبایی چنان امروز یکتایی
- غزل شمارهٔ 73: تو را رسمست اول دلربایی
- غزل شمارهٔ 74: نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
- غزل شمارهٔ 75: این چه حالست که از سرکله انداختهای
- غزل شمارهٔ 76: دارم نگار سنگدل سیم سینهای
- مسمطات
- ترکیببندها
- شمارهٔ ۱ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده نواب فریدون میرزا گوید
- شمارهٔ ۱۰ - وله ایضاً
- شمارهٔ ۱۱ - در ستایش شاهنشاه ماضی محمدشاه غازی طابالله ثراه گوید
- شمارهٔ ۱۲ - در ستایش والی یزد علیخان خلف امیر حسینخان نظامالدوله
- شمارهٔ ۱۳ - وله ایضاً
- شمارهٔ ۱۴ - وله ایضاً
- شمارهٔ ۲ - وله ایضاً فی مدحه
- شمارهٔ ۳ - در ستایش هلاکو میرزا شجاعالسلطنه حسنعلی میرزا گوید
- شمارهٔ ۴ - در منقبت رسول اکرم حضرت محمّد ص
- شمارهٔ ۵ - در ستایش شاهزادهٔ کیوان سریر اردشیر میرزا دام اقبالهالعالی گوید
- شمارهٔ ۶ - در ستایش پادشاه رضوان آرامگاه محمدشاه غازی طابلله ثراه گوید
- شمارهٔ ۷ - در ستایش پادشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه گوید
- شمارهٔ ۸ - در ستایش شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزاگوید
- شمارهٔ ۹ - در بعضی از فتوحات شاهزاده شجاعالسلطنه گوید
- ترجیع بند
- مثنوی
- قطعات
- حرف ا
- شمارهٔ 1: بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا
- شمارهٔ 2: ای ترک من ای بهار جانافزا
- شمارهٔ 3: سحرگه ترک فلک تنگ بست خفتان را
- شمارهٔ 4: ای پسر درکار دنیا تا توانی دل مبند
- شمارهٔ 5: باش تا از ابلهی دستی بدارد پیش شمع
- شمارهٔ 6: چون به عشق مجاز نیست نیاز
- شمارهٔ 7: حکایتیست مرا از که از کسی که بود او
- شمارهٔ 8: حل معمای حکمتش نتواند
- شمارهٔ 9: در سخن گفتن چو ماه و آفتاب
- شمارهٔ 10: در شب تاریک شمع ما بود پروانهسوز
- شمارهٔ 11: گر بداند لذت جان باختن در راه عشق
- شمارهٔ 12: مانندگربهای که خورد بچگان خویش
- حرف ب
- حرف ت
- شمارهٔ 15: استرم را اگر فرستادی
- شمارهٔ 16: مر آن خدای که پیمانه را نگهدارد
- شمارهٔ 17: ای که از عشق و عقل میلافی
- شمارهٔ 18: کلام عاقل و جاهل به گوش یکدیگر
- شمارهٔ 19: چو زنی در دام شهوت شد اسیر
- شمارهٔ 20: عاقل از دیدار معنی غافلست
- شمارهٔ 21: ظلم ظالم ذخیرهایست نکو
- شمارهٔ 22: درینکتاب پریشان نبینی از تربیتت
- شمارهٔ 23: خازن میر معظم راوی اشعار من
- شمارهٔ 24: رنج بیوقت و مرگ بیهنگام
- شمارهٔ 25: منافق آنچنان داند ز تلبیس
- شمارهٔ 26: نفس امارهٔ تو دشمن تست
- شمارهٔ 27: امید عیش مدار از جهان بوقلمون
- شمارهٔ 28: ز عهد مهد تا پایان پیری
- شمارهٔ 29: ای دل از جویی که جز احمد کسش میراب نیست
- شمارهٔ 30: زینگونه که امروز کند خواجه تغافل
- شمارهٔ 31: ای کعبه به ما از ما نزدیکتری امّا
- شمارهٔ 32: ذکر خیری که پیش ازین بودت
- حرف د
- شمارهٔ 33: چو از نعمت حق شود بنده غافل
- شمارهٔ 34: آه مظلوم تیر دلدوزیست
- شمارهٔ 35: ای وزیری که به دهر آنچه بود دلخواهت
- شمارهٔ 36: بخیل چون زر قلبست و پند چون آتش
- شمارهٔ 37: نفس کافر زنی است زانیّه
- شمارهٔ 38: آنکه تیز از لطیفه نشناسد
- شمارهٔ 39: مست کز بول خود وضو گیرد
- شمارهٔ 40: بیا به خویش به گوهر نصیحتی داری
- شمارهٔ 41: ای داورگیتی که بود شهرهٔ آفاق
- شمارهٔ 42: کار خود را به کردگار گذار
- شمارهٔ 43: ای پسر نیست حرص را پایان
- شمارهٔ 44: گر تو جانی دهی به بوسهٔ من
- شمارهٔ 45: صحن فلک شد سیاه بسکه ز غبرا
- شمارهٔ 46: ای خواجه هر خطا که کنی خود به خود کنی
- شمارهٔ 47: بکن ای نفس هرچه میخواهی
- شمارهٔ 48: بارخدایا ثنای همچو تویی را
- شمارهٔ 49: ای دل آن کس که خویش را نشناخت
- شمارهٔ 50: آنچنان افتاده شو در راه خلق
- شمارهٔ 51: نفس شریر بدرگ غدار خیره را
- شمارهٔ 52: سیهروزی از بخکسی ندیده یل بتر
- شمارهٔ 53: خسروا ای آنکه قهرت روز رزم وگاه کین
- شمارهٔ 54: کنون که دامن مقصود اوفتاد به چنگ
- شمارهٔ 55: چه غم از بینوایی آن کس را
- شمارهٔ 56: معرفت شایسته باشد ورنه در صد عمر نوح
- شمارهٔ 57: ای داور آفاق که از فرط سخاوت
- شمارهٔ 58: طلعت مقصود چون ز پرده درآید
- شمارهٔ 59: ازین حلاوت گفتار بس عجب نبود
- شمارهٔ 60: آوخ آوخ که مرگ نگذارد
- شمارهٔ 61: به هر کس نعمتی گر زان فرستی
- حرف ر
- شمارهٔ 62: چو دشنامی شنیدی لب فروبند
- شمارهٔ 63: گدای راهنشین گر کند تصور شاهی
- شمارهٔ 64: مفتی شهر ما که آگه نیست
- شمارهٔ 65: ای دل ار نور جان طمع داری
- شمارهٔ 66: جور اگر کم بود اگر فزون
- شمارهٔ 67: عاقلان مست حجت خویشند
- شمارهٔ 68: لاف طاعت چند در پیری زنی
- شمارهٔ 69: محققست که دنیا مثال مرداریست
- شمارهٔ 70: مگر به خنده درآیی وگرنه هیبت تو
- شمارهٔ 71: اگر خاموش بینی عارفی را
- شمارهٔ 72: آدمی راکاو نباشد تجربت
- شمارهٔ 73: نفس امارهٔ تو دشمن توست
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- حرف ص
- حرف ط
- حرف غ
- حرف ک
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- شمارهٔ 96: شنیدستم که بوتیمار مرغیست
- شمارهٔ 97: ای داور زمانه که از وصف رای تو
- شمارهٔ 98: هرچه بر من زمانه گیرد تنگ
- شمارهٔ 99: توان گریخت به جایی ز دشمنان لیکن
- شمارهٔ 100: ای که جویی جمال شاهد جان
- شمارهٔ 101: درویش قناعت گر و سلطان توانگر
- شمارهٔ 102: کمخور ای نادان و بر این گفته کمجو اعتراض
- شمارهٔ 103: هزار سال که ضحاک پادشاهی کرد
- شمارهٔ 104: دوستی گفت عیب من با غیر
- شمارهٔ 105: قاآنیا زگفتهٔ بیهوده لب ببند
- حرف ن
- شمارهٔ 106: پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن
- شمارهٔ 107: گل عزیزست هرکجا روید
- شمارهٔ 108: جنبش مژگان دلیل جنبش جانست
- شمارهٔ 109: دل و جان مرد عاشق دوست دارد
- شمارهٔ 110: وزیر عصر و مجیر جهان مشیرالملک
- شمارهٔ 111: ای دزد ز کوی اهل توحید
- شمارهٔ 112: یک جهان تسلیم در یک پیرهن
- شمارهٔ 113: بسا مزور و صوفینمای ازرقپوش
- شمارهٔ 114: ای برادر جامهٔ عوری طلب
- شمارهٔ 115: به سوی بحر خدا بگذر ای نسیم صبا
- شمارهٔ 116: ای دل ار عشق یار میطلبی
- شمارهٔ 117: دو سال تلخ نشاند شراب را در خم
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- شمارهٔ 126: تویی چرخ و بس بد ترا فخر رفعت
- شمارهٔ 127: گر نشدی ابر تیره پردهٔ خورشید
- شمارهٔ 128: اکنون که در رزق گشادست خداوند
- شمارهٔ 129: دایماً چون دو دست اهل دعا
- شمارهٔ 130: ای نفس خیره ملک دو عالم از آن تست
- شمارهٔ 131: عاقلا همنشین ساده مشو
- شمارهٔ 132: قاآنیا اگر ادب اینست و بندگی
- شمارهٔ 133: گر هزار آستین برافشانی
- شمارهٔ 134: دلاکنون چو نداری به عرش وکرسی راه
- شمارهٔ 135: جوانمردی نه این باشدکه چون برق
- شمارهٔ 136: نفس با عقل آشنا نشود
- شمارهٔ 137: چون زبان راز دل نمیداند
- شمارهٔ 138: باادب باش ای برادر خاصه با دیوانگان
- شمارهٔ 139: چون کاسه و کیسه گشت هر دو
- شمارهٔ 140: آن راکه گنج معرفت کردگار هست
- شمارهٔ 141: داد از سپهر غدّار آه از جهان فانی
- شمارهٔ 142: دلا از خویشتن چون درگذشتی
- شمارهٔ 143: یکی به چشم تامل نگر بدین تمثال
- شمارهٔ 144: چو کفر و دین حجاب رهست ای رفیق راه
- شمارهٔ 145: ای آنکه گشاد کار خواهی
- شمارهٔ 146: شرح خاموشیت باید از زبان دل شنو
- شمارهٔ 147: ای خواجه به نزد شحنه امروز
- شمارهٔ 148: هر آن دیار که باشد ز اهل دل خالی
- شمارهٔ 149: یکی را دیدم اندر ری که دایم
- شمارهٔ 150: ای دریغا خلق عالم بیشتر طفلند طفل
- حرف ا
- رباعیات
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- حرف د
- حرف ر
- حرف س
- حرف ش
- حرف گ
- حرف م
- رباعی شمارهٔ 18: با آنکه هنوز از می دوشین مستم
- رباعی شمارهٔ 19: تا دل به هوای وصل جانان دادم
- رباعی شمارهٔ 20: صدرا دیشب به باغ نواب شدم
- رباعی شمارهٔ 21: گاهی هوس بادهٔ رنگین دارم
- رباعی شمارهٔ 22: بگذار که خویش را به خواری بکشم
- رباعی شمارهٔ 23: تا دست ارادت به تو دادست دلم
- رباعی شمارهٔ 24: بگذارکه تا می خورم و مست شوم
- رباعی شمارهٔ 25: تاکی غم زید و گه غم عمرو خوریم
- حرف و
- حرف ی
- 2- دیوان اشعار مسعود سعد سلمان
- 3- دیوان بیدل دهلوی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- غزلیات
- حرف ا
- غزل شمارهٔ 1: آیینه بر خاک زد صنع یکتا
- غزل شمارهٔ 2: اگر بهگلشن ز نازگردد قد بلند تو جلوه فرما
- غزل شمارهٔ 3: ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا
- غزل شمارهٔ 4: او سپهر و منکف خاک اوکجا و منکجا
- غزل شمارهٔ 5: کردهام باز به آن گریهٔ سودا، سودا
- غزل شمارهٔ 6: جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا
- غزل شمارهٔ 7: خط جبین ماست هماغوش نقش پا
- غزل شمارهٔ 8: روزیکه زد به خواب شعورم ایاغ پا
- غزل شمارهٔ 9: آخرزفقر بر سر دنیا زدیم پا
- غزل شمارهٔ 10: به اوجکبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا
- غزل شمارهٔ 11: به دعوت همکسی راکس نمیگوید بیا اینجا
- غزل شمارهٔ 12: پل و زورق نمیخواهد محیطکبریا اینجا
- غزل شمارهٔ 13: آبیار چمن رنگ سراب است اینجا
- غزل شمارهٔ 14: صبح پیری اثر قطع امید است اینجا
- غزل شمارهٔ 15: جام امید نظرگاه خمار است اینجا
- غزل شمارهٔ 16: جوش اشکیم وشکست آیینهدار است اینجا
- غزل شمارهٔ 17: در خموشی همه صلح است نه جنگ است اینجا
- غزل شمارهٔ 18: نه طرح باغ و نهگلشن فکندهاند اینجا
- غزل شمارهٔ 19: کسی در بندغفلتماندهای چون منندید اینجا
- غزل شمارهٔ 20: به مهر مادرگیتی مکش رنج امید اینجا
- غزل شمارهٔ 21: دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا
- غزل شمارهٔ 22: چون غنچه همان بهکه بدزدی نفس اینجا
- غزل شمارهٔ 23: شب وصل است و نبود آرزورا دسترس اینجا
- غزل شمارهٔ 24: درمحفل ما ومنم محو صفیر هرصدا
- غزل شمارهٔ 25: درین نه آشیان غیر از پر عنقا نشد پیدا
- غزل شمارهٔ 26: چهامکان استگرد غیرازین محفلشود پیدا
- غزل شمارهٔ 27: کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا
- غزل شمارهٔ 28: کو بقاگر نفستگشت مکرر پیدا
- غزل شمارهٔ 29: چهظلمت است اینکهگشتغفلت بهچشم یاران ز نور ییدا
- غزل شمارهٔ 30: نشد دراین درسگاه عبرت بهفهم چندین رساله پیدا
- غزل شمارهٔ 31: برآن سرمکه ز دامن برونکشم پا را
- غزل شمارهٔ 32: به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را
- غزل شمارهٔ 33: پریشان نسخهکرد اجزای مژگان تر ما را
- غزل شمارهٔ 34: جز پیش ما مخوانید افسانهٔ فنا را
- غزل شمارهٔ 35: خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را
- غزل شمارهٔ 36: گذشتاز چرخ و بگرفتآبله چشمثریا را
- غزل شمارهٔ 37: کسی چه شکرکند دولت تمنا را
- غزل شمارهٔ 38: موج پوشید روی دریا را
- غزل شمارهٔ 39: نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را
- غزل شمارهٔ 40: نسیم شانهکند زلف موج دریا را
- غزل شمارهٔ 41: نفس آشفته میدارد چوگل جمعیت ما را
- غزل شمارهٔ 42: نگاه وحشی لیلی چه افسونکرد صحرا را
- غزل شمارهٔ 43: دوروزی فرصت آموزد درود مصطفا ما را
- غزل شمارهٔ 44: به خاک تیره آخر خودسریها میبرد ما را
- غزل شمارهٔ 45: ز بزم وصل خواهشهای بیجا میبرد ما را
- غزل شمارهٔ 46: جنونکی قدردانکوه و هامون میکند ما را
- غزل شمارهٔ 47: در عالمیکه با خود رنگی نبود ما را
- غزل شمارهٔ 48: حسابی نیست با وحشت جنونکامل ما را
- غزل شمارهٔ 49: سرینبودبه وحشتزبزمجستنمارا
- غزل شمارهٔ 50: محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را
- غزل شمارهٔ 51: مکن سراغ غبار زپا نشستهٔ ما را
- غزل شمارهٔ 52: نشاند بر مژه اشک ز همگسستهٔ ما را
- غزل شمارهٔ 53: خدا چو شمع دهد جرأت آب دیدهٔ ما را
- غزل شمارهٔ 54: نقاب عارض گلجوش کردهای ما را
- غزل شمارهٔ 55: درین وادی چسان آرام باشدکارونها را
- غزل شمارهٔ 56: شررتمهید سازد مطلب ما داستانها را
- غزل شمارهٔ 57: گذشتگان که هوس دیدهاند دنیا را
- غزل شمارهٔ 58: حسنی است بررخش رقم مشک ناب را
- غزل شمارهٔ 59: فال حباب زن بشمر موج آب را
- غزل شمارهٔ 60: یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ
- غزل شمارهٔ 61: نیستی پیشهکن از عالم پندار برآ
- غزل شمارهٔ 62: فرصتی داری زگرد اضطراب دل برآ
- غزل شمارهٔ 63: با دل آسوده از تشویش آب و نان برآ
- غزل شمارهٔ 64: شور جنون درقفسی با همه بیگانه برآ
- غزل شمارهٔ 65: بیا تا دیکنیم امروز فردای قیامت را
- غزل شمارهٔ 66: هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را
- غزل شمارهٔ 67: خاکسار تو تپیدن کند آغاز چرا
- غزل شمارهٔ 68: پرتو آهی ز جیبتگل نکرد ای دل چرا
- غزل شمارهٔ 69: خار غفلت مینشانی در ریاض دل چرا
- غزل شمارهٔ 70: به خیال آن عرق جبین زفغان علم نزدی چرا
- غزل شمارهٔ 71: ای غافل از رنج هوس آیینهپردازی چرا
- غزل شمارهٔ 72: فشاند محمل نازتگل چه رنگ به صحرا
- غزل شمارهٔ 73: حیفکز افلاس نومیدی فواید مرد را
- غزل شمارهٔ 74: ستماست اگر هوستکشدکه بهسیر سرو و سمن درآ
- غزل شمارهٔ 75: به شبنم صبح، اینگلستان نشاند جوش غبار خود را
- غزل شمارهٔ 76: نمیدزددکس از لذاتکاهش آفرین خود را
- غزل شمارهٔ 77: آنجا که فشارد مژهام دیدهٔ تر را
- غزل شمارهٔ 78: ای آب رخ از خاک درت دیدهٔ تر را
- غزل شمارهٔ 79: شوق اگر بیپرده سازد حسرت مستور را
- غزل شمارهٔ 80: عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را
- غزل شمارهٔ 81: پاس کار خود نباشد صاحب تدبیر را
- غزل شمارهٔ 82: تا بهکی در پرده دارم آه بیتأثیر را
- غزل شمارهٔ 83: ز آهم مجویید تأثیر را
- غزل شمارهٔ 84: گرکماندار خیالت در زه آرد تیر را
- غزل شمارهٔ 85: گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا
- غزل شمارهٔ 86: هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را
- غزل شمارهٔ 87: هستی بهتپش رفت واثرنیست نفس را
- غزل شمارهٔ 88: کی جزا میرسد از اهل حیا سرکش را
- غزل شمارهٔ 89: لب جوییکه از عکس توپردازیست آبش را
- غزل شمارهٔ 90: نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را
- غزل شمارهٔ 91: مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را
- غزل شمارهٔ 92: به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را
- غزل شمارهٔ 93: چهامکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را
- غزل شمارهٔ 94: جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را
- غزل شمارهٔ 95: گر، دمی بوس کفتگردد میسر تیغ را
- غزل شمارهٔ 96: سادگی باغیست طبع عافیتآهنگ را
- غزل شمارهٔ 97: عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را
- غزل شمارهٔ 98: گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را
- غزل شمارهٔ 99: اگرحیرت بهاین رنگست دست وتیغ قاتل را
- غزل شمارهٔ 100: به تردستی بزن ساقی غنیمتدار قلقل را
- غزل شمارهٔ 101: به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را
- غزل شمارهٔ 102: بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرتکرد بسمل را
- غزل شمارهٔ 103: بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را
- غزل شمارهٔ 104: ای چشم تو مهمیز جنون وحشی رم را
- غزل شمارهٔ 105: خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را
- غزل شمارهٔ 106: گریک نفس آیینهکنی نقش قدم را
- غزل شمارهٔ 107: نباشد بیعصا امداد طاقت پیکر خم را
- غزل شمارهٔ 108: بوی وصلتگر ببالاند دل ناکام را
- غزل شمارهٔ 109: در طلب تا چند ریزی آبرویکام را
- غزل شمارهٔ 110: کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را
- غزل شمارهٔ 111: غم طرب جوشکرده است مرا
- غزل شمارهٔ 112: شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را
- غزل شمارهٔ 113: کیستکز راه تو چون خاشاک بردارد مرا
- غزل شمارهٔ 114: زبن وجودیکز عدم شرمنده میگیرد مرا
- غزل شمارهٔ 115: عبرتیکوتا لب از هذیان به هم دوزد مرا
- غزل شمارهٔ 116: چو تخم اشک بهکلفت سرشتهاند مرا
- غزل شمارهٔ 117: کافرمگر مخمل و سنجاب میباید مرا
- غزل شمارهٔ 118: تبسم ریز لعلشگر نشان پرسد غبارم را
- غزل شمارهٔ 119: بهتازگی نکشد عافیت دماغ مرا
- غزل شمارهٔ 120: بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا
- غزل شمارهٔ 121: بیسخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
- غزل شمارهٔ 122: قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
- غزل شمارهٔ 123: بسکه چونگل پردهها بر پرده شد سامان مرا
- غزل شمارهٔ 124: رخصت نظارهایگر میدهد جانان مرا
- غزل شمارهٔ 125: سوار برق عمرم نیست برگشتن عنانم را
- غزل شمارهٔ 126: گدازگوهر دل باده ناب است شبنم را
- غزل شمارهٔ 127: وهم راحت صید الفتکرد مجنون مرا
- غزل شمارهٔ 128: بسکهوحشت کردهاست آزاد، مجنونمرا
- غزل شمارهٔ 129: دام یک عالم تعلقگشت حیرانی مرا
- غزل شمارهٔ 130: داغ عشقم نیست الفت با تنآسانی مرا
- غزل شمارهٔ 131: به عجزیکه داری قویکن میان را
- غزل شمارهٔ 132: حیف استکشد سعی دگر بادهکشان را
- غزل شمارهٔ 133: شدی پیر وهمان دربند غفلت میکنی جان را
- غزل شمارهٔ 134: عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را
- غزل شمارهٔ 135: هرچند گرانی بود اسباب جهان را
- غزل شمارهٔ 136: هوس مشتاق رسوایی مکن سودای پنهان را
- غزل شمارهٔ 137: الهی پارهای تمکین رم وحشی نگاهان را
- غزل شمارهٔ 138: چنان پیچیده توفان سرشکمکوه و هامون را
- غزل شمارهٔ 139: نظر برکجروان از راستان بیش استگردونرا
- غزل شمارهٔ 140: نمیدانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را
- غزل شمارهٔ 141: اگر اندیشه کند طرز نگاه او را
- غزل شمارهٔ 142: بهگلشنیکه دهم عرض شوخی او را
- غزل شمارهٔ 143: سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا
- غزل شمارهٔ 144: مکن ز شانه پریشان دماغگیسو را
- غزل شمارهٔ 145: کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را
- غزل شمارهٔ 146: حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا
- غزل شمارهٔ 147: کردهام سرمشق حیرت سرو موزون تورا
- غزل شمارهٔ 148: به حیرت آینه پرداختند روی تو را
- غزل شمارهٔ 149: گداز سعی دلیل است جستجوی تو را
- غزل شمارهٔ 150: مغتنمگیرید دامان دل آگاه را
- غزل شمارهٔ 151: بدزدگردن بیمغز برفراخته را
- غزل شمارهٔ 152: عقبهای دیگر نباشد روح از تن رسته را
- غزل شمارهٔ 153: نیست باک از برق آفت دل بهآفت بستهرا
- غزل شمارهٔ 154: قید هستی نیست مانع خاطرآزاده را
- غزل شمارهٔ 155: کو دماغ جهد، تن در خاکساری داده را
- غزل شمارهٔ 156: گل بر رختگشود نقابکشیده را
- غزل شمارهٔ 157: نیست با مژگان تعلق اشک وحشت پیشه را
- غزل شمارهٔ 158: بیاکه جام مروت دهیم حوصله را
- غزل شمارهٔ 159: از سپند مایه مییابد سراغ ناله را
- غزل شمارهٔ 160: کردم رقم بهکلک نفس مد ناله را
- غزل شمارهٔ 161: ساختم قانع دل از عافیت بیگانه را
- غزل شمارهٔ 162: با بد ونیک است یک رنگ هوس آیینه را
- غزل شمارهٔ 163: نیست با حسنت مجالگفتگو آیینه را
- غزل شمارهٔ 164: جلوهٔ او داد فرمان نگاه آیینه را
- غزل شمارهٔ 165: گه ازموی میان شهرت دهد نازک خیالی را
- غزل شمارهٔ 166: مآلکار نقصانهاست هر صاحبکمالی را
- غزل شمارهٔ 167: ندیدم مهربان دلهای از انصاف خالی را
- غزل شمارهٔ 168: بههستی انقطاعی نیست از سر سرگردانی را
- غزل شمارهٔ 169: عیش داند دل سرگشته پریشانی را
- غزل شمارهٔ 170: فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را
- غزل شمارهٔ 171: هرکجا نسخهکنند آن خط ریحانی را
- غزل شمارهٔ 172: نباشد یاد اسباب طرف وحشتگزینی را
- غزل شمارهٔ 173: ربود از بس خیال ساعد او هوش ماهی را
- غزل شمارهٔ 174: اثر دور است ازین یاران حقوق آشنایی را
- غزل شمارهٔ 175: کو ذوق نگاهیکه به هنگام تماشا
- غزل شمارهٔ 176: درین محفلکه دارد شام بربند وسحربگشا
- غزل شمارهٔ 177: نرسیدی به فهم خود ره عزم دگرگشا
- غزل شمارهٔ 178: اگر مردی در تسلیم زن راه طلب مگشا
- غزل شمارهٔ 179: پیش توانگرمنشان پهلوی لاغر مگشا
- غزل شمارهٔ 180: در بیزری ز جبههٔ اخلاق چینگشا
- غزل شمارهٔ 181: تجدید سحرکاریست در جلوهزار عنقا
- غزل شمارهٔ 182: ما رشتهٔ سازیم مپرس از ادب ما
- غزل شمارهٔ 183: پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما
- غزل شمارهٔ 184: سطر یقین به حک داد تکرار بیحد ما
- غزل شمارهٔ 185: آن پریگویند شب خندید بر فریاد ما
- غزل شمارهٔ 186: بحرمیپیچد بهموج از اشک غمپرورد ما
- غزل شمارهٔ 187: حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما
- غزل شمارهٔ 188: زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما
- غزل شمارهٔ 189: بیثمری حصار شد در چمن امید ما
- غزل شمارهٔ 190: لغزشی خورده ز پا تا سر ما
- غزل شمارهٔ 191: نیست خاکسترما شعله صفت بسترما
- غزل شمارهٔ 192: آخر به لوح آینهٔ اعتبار ما
- غزل شمارهٔ 193: خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما
- غزل شمارهٔ 194: سخت موهوماست نقش پردهٔ اظهارما
- غزل شمارهٔ 195: همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما
- غزل شمارهٔ 196: چون سروکلفتی چند پیچیدهاند بر ما
- غزل شمارهٔ 197: رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما
- غزل شمارهٔ 198: نغمه رنگ افتاده نقش بینشان تأثیر ما
- غزل شمارهٔ 199: چهممکن استکه راحت سری برآورد از ما
- غزل شمارهٔ 200: هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما
- غزل شمارهٔ 201: چون صبح مجو طاقت آزارکس از ما
- غزل شمارهٔ 202: دل میرود و نیست کسی دادرس ما
- غزل شمارهٔ 203: تا بویگل به رنگ ندوزد لباس ما
- غزل شمارهٔ 204: اینقدر نقشیکهگلکرد از نهان و فاش ما
- غزل شمارهٔ 205: ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
- غزل شمارهٔ 206: شور صد صحرا جنونگرد نمکدان شما
- غزل شمارهٔ 207: ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما
- غزل شمارهٔ 208: ز فسانهٔ لب خامشکه رسید مژده بهگوش ما
- غزل شمارهٔ 209: افتاده زندگی بهکمین هلاک ما
- غزل شمارهٔ 210: به خیال چشمکه میزند قدح جنون دل تنگ ما
- غزل شمارهٔ 211: سلسلهٔ شوقکیست سر خط آهنگ ما
- غزل شمارهٔ 212: آیینهٔ چندین تب وتاب است دل ما
- غزل شمارهٔ 213: هم آبله هم چشم پر آب است دل ما
- غزل شمارهٔ 214: نشود جاه و حشم شهرت خام دل ما
- غزل شمارهٔ 215: با سحر ربطی ندارد شام ما
- غزل شمارهٔ 216: مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما
- غزل شمارهٔ 217: از حادث آفرینی طبع سقیم ما
- غزل شمارهٔ 218: همچو عنقا بینیاز عرض ایجادیم ما
- غزل شمارهٔ 219: آنچه نذر درگه آوردیم ما
- غزل شمارهٔ 220: عمریستگردگردش رنگ خودیم ما
- غزل شمارهٔ 221: بسکه از ساز ضعیفیها خبر داریم ما
- غزل شمارهٔ 222: تا دربنگلزار چون شبنمگذر داریم ما
- غزل شمارهٔ 223: حیرت دیدار سامان سفر داریم ما
- غزل شمارهٔ 224: نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما
- غزل شمارهٔ 225: صورت وهم به هستی متهم داریم ما
- غزل شمارهٔ 226: باکمال اتحاد ازوصل مهجوریم ما
- غزل شمارهٔ 227: طرح قیامتی ز جگر میکشیم ما
- غزل شمارهٔ 228: عمریست ناز دیدهٔ تر میکشیم ما
- غزل شمارهٔ 229: چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما
- غزل شمارهٔ 230: حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما
- غزل شمارهٔ 231: زین گلستان درس دیدارکه میخوانیم ما
- غزل شمارهٔ 232: با همه افسردگی مفت تماشاییم ما
- غزل شمارهٔ 233: به طوق فاخته نازد محبت از فن ما
- غزل شمارهٔ 234: بیتوچون شمع زضعف تن ما
- غزل شمارهٔ 235: چون شمع زآتشیکه وفا زد به جان ما
- غزل شمارهٔ 236: از بسگرفته است تحیر عنان ما
- غزل شمارهٔ 237: داغیم چون سپند مپرس از بیان ما
- غزل شمارهٔ 238: غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما
- غزل شمارهٔ 239: گر بهاین وحشتدهدگرد جنونسامان ما
- غزل شمارهٔ 240: نبود به غیر نام تو ورد زبان ما
- غزل شمارهٔ 241: خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
- غزل شمارهٔ 242: پر تشنه است حرص فضولیکمین ما
- غزل شمارهٔ 243: بیربشه سوخت مزرع آه حزین ما
- غزل شمارهٔ 244: پا به نومیدی شکست آزادی دلخواه ما
- غزل شمارهٔ 245: کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما
- غزل شمارهٔ 246: نخل شمعیمکه در شعله دود ریشهٔ ما
- غزل شمارهٔ 247: میخورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما
- غزل شمارهٔ 248: داغگلکرد بهار از اثر لالهٔ ما
- غزل شمارهٔ 249: غنچهسان بیدر است خانهٔ ما
- غزل شمارهٔ 250: سعی دیر و حرم بهانهٔ ما
- غزل شمارهٔ 251: به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما
- غزل شمارهٔ 252: از ما پیام وصل تهیکرد جای ما
- غزل شمارهٔ 253: فقر نخواست شکوهٔ مفلسی ازگدای ما
- غزل شمارهٔ 254: گر چنین بالد ز طوف دامنت اجزای ما
- غزل شمارهٔ 255: ز بادهایست به بزم شهود، مستی ما
- غزل شمارهٔ 256: جهانگرفت غبار جنون تلاشی ما
- غزل شمارهٔ 257: چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما
- غزل شمارهٔ 258: کلک مصوراز چه ننگ کرد نظربهسوی ما
- غزل شمارهٔ 259: وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما
- غزل شمارهٔ 260: شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما
- غزل شمارهٔ 261: بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا
- غزل شمارهٔ 262: چو شمع یک مژه واکن زپرده مست برون آ
- غزل شمارهٔ 263: چهکدخداییست ای ستمکش جنونکن از دردسر برونآ
- غزل شمارهٔ 264: از نام اگر نگذری از ننگ برون آ
- غزل شمارهٔ 265: ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ
- غزل شمارهٔ 266: ای مردهٔ تکلف از کیف و کم برون آ
- غزل شمارهٔ 267: بود بیمغزسرتند خروش مینا
- غزل شمارهٔ 268: ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا
- غزل شمارهٔ 269: بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا
- غزل شمارهٔ 270: ز بخت نارسا نگرفت دستمگردن مینا
- غزل شمارهٔ 271: شفق در خون حسرت میتپد از دیدن مینا
- غزل شمارهٔ 272: چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا
- غزل شمارهٔ 273: کدامین نشئه بیرون داد راز سینهٔ مینا
- غزل شمارهٔ 274: مآلکار چه بیندکسی نظر به هوا
- غزل شمارهٔ 275: تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها
- غزل شمارهٔ 276: گر لعل خموشتکند آهنگ نواها
- غزل شمارهٔ 277: ز بس جوش اثر زد ازتب شوق تو یاربها
- غزل شمارهٔ 278: زهی سودایی شوق تو مذهبها و مشربها
- غزل شمارهٔ 279: ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تابها
- غزل شمارهٔ 280: ای ز شوخیهای حسنت محوییچ وتابها
- غزل شمارهٔ 281: ز چشم بینگه بودم خرابآباد غارتها
- غزل شمارهٔ 282: غباریم زحمتکش بادها
- غزل شمارهٔ 283: زهی نظّاره را ازجلوهٔ حسن تو زیورها
- غزل شمارهٔ 284: سجود خاک راحتگرهوا جوشاند ازسرها
- غزل شمارهٔ 285: نگردد همت موجم قفس فرسودگوهرها
- غزل شمارهٔ 286: ای بهار جلوه بسکن کز خجالت یارها
- غزل شمارهٔ 287: بسکه شدحیرتپرست جلوهاتگلزارها
- غزل شمارهٔ 288: حیرت دل گر نپردازد به ضبطکارها
- غزل شمارهٔ 289: از پا نشیند ایکاش محملکش هوسها
- غزل شمارهٔ 290: بر قماش پوچ هستی تا بهکی وسواسها
- غزل شمارهٔ 291: شرم از خط پیشانی ما ریخته شقها
- غزل شمارهٔ 292: بیدماغی با نشاط از بسکه دارد جنگها
- غزل شمارهٔ 293: جنون آنجاکه میگردد دلیل وحشت دلها
- غزل شمارهٔ 294: ز برق این تحیرآب شد آیینهٔ دلها
- غزل شمارهٔ 295: خواجهممکن نیستضبط عمرو حفظمالها
- غزل شمارهٔ 296: ای ز چشم می پرستت مست حیرتجامها
- غزل شمارهٔ 297: پیش آن چشم سخنگو موج می در جامها
- غزل شمارهٔ 298: گفتگو صد رنگ ناکامی دماند ازکامها
- غزل شمارهٔ 299: چیستاین باغ و این شکفتنها
- غزل شمارهٔ 300: در باغ دل نهان بود از رفتگان نشانها
- غزل شمارهٔ 301: ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
- غزل شمارهٔ 302: ای داغکمال تو عیانها و نهانها
- غزل شمارهٔ 303: ایگرد تکاپوی سراغ نو نشانها
- غزل شمارهٔ 304: این انجمن عشق است توفانگر سامانها
- غزل شمارهٔ 305: زهی چونگل به یاد چیدن از شوق تو دامانها
- غزل شمارهٔ 306: چو سایه چند به هر خاک جبهه سودنها
- غزل شمارهٔ 307: چواشک آنکسکهمیچیندگل عیش ازتپیدنها
- غزل شمارهٔ 308: چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدنها
- غزل شمارهٔ 309: فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدنها
- غزل شمارهٔ 310: درفکر حق و باطل خوردیم عبث خونها
- غزل شمارهٔ 311: وفاق تخم ثباتی نکاشت در دل و دینها
- غزل شمارهٔ 312: ای رسته زگلزارت آن نرگس جادوها
- غزل شمارهٔ 313: ای فدای جلوهٔ مستانهات میخانهها
- غزل شمارهٔ 314: چیده است لاف خلق به چیدن ترانهها
- غزل شمارهٔ 315: ای موجزن بهار خیالت ز سینهها
- غزل شمارهٔ 316: ای آرزوی مهرتو سیلابکینهها
- غزل شمارهٔ 317: تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحهسازیها
- غزل شمارهٔ 318: باز آب شمشیرت از بهار جوشیها
- غزل شمارهٔ 319: به ذوق داغ کسی درکنار سوختگیها
- غزل شمارهٔ 320: تا چند به هر عیب و هنر طعنهزنیها
- غزل شمارهٔ 321: سخنشد داغ دل چونشمع ازآتش بیانیها
- غزل شمارهٔ 322: بود سرمشق درس خامشی باریکبینیها
- غزل شمارهٔ 323: به داغ غربتم واسوخت آخر خودنماییها
- غزل شمارهٔ 324: ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا
- غزل شمارهٔ 325: چه فسردگی بلدتوشدکه به محفل من وما بیا
- غزل شمارهٔ 326: ایگداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا
- غزل شمارهٔ 327: به هر جبینکه بود سطری ازکتاب حیا
- غزل شمارهٔ 328: به نمود هستی بیاثر چه نقاب شقکنم از حیا
- غزل شمارهٔ 329: مارا زگرد این دشتعزمی است رو بهدریا
- غزل شمارهٔ 330: آسودگان گوشهٔ دامان بوریا
- غزل شمارهٔ 331: در شهد راحتند فقیران بوریا
- غزل شمارهٔ 332: حرص فرصت انتظار و دوررنگ است آسیا
- حرف ب
- غزل شمارهٔ 333: چیست آدم مفردکلک دبیرستان رب
- غزل شمارهٔ 334: همیشه سنگدلانند نامدار طرب
- غزل شمارهٔ 335: اگر برافکنی از روی ناز طرف نقاب
- غزل شمارهٔ 336: بهروینسخهٔهستیکه نیست جز تب وتاب
- غزل شمارهٔ 337: بسکه دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب
- غزل شمارهٔ 338: تا از آن پای نگارین بوسهایکرد انتخاب
- غزل شمارهٔ 339: تا نمیدزدد غبار غفلت هستی خطاب
- غزل شمارهٔ 340: چو شمع تا سحر افسانه میشود تب وتاب
- غزل شمارهٔ 341: ز درد تشنهلبیها در این محیط سراب
- غزل شمارهٔ 342: ممسک اگربه عرض سخا جوشد ازشراب
- غزل شمارهٔ 343: میدهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب
- غزل شمارهٔ 344: میکنمگاهی به یاد مستی چشمت شتاب
- غزل شمارهٔ 345: وقت پیری شرم دارید از خضاب
- غزل شمارهٔ 346: بسکه شد از تشنهکامیهای ما نایاب آب
- غزل شمارهٔ 347: چو من زکسوت هستی ترآمدهست حباب
- غزل شمارهٔ 348: کیفیت هوای که دارد سر حباب
- غزل شمارهٔ 349: گذشتهام به تنک ظرفی از مقام حباب
- غزل شمارهٔ 350: پیام داشت به عنقا خط جبین حباب
- غزل شمارهٔ 351: بیلطافت نیستاز بسوحشت آهنگ است آب
- غزل شمارهٔ 352: تا زند فالگهر بیتابی آهنگ است آب
- غزل شمارهٔ 353: ای منت عرق زجبینت برآفتاب
- غزل شمارهٔ 354: تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب
- غزل شمارهٔ 355: ای جلوهٔ تو سرشکن شان آفتاب
- غزل شمارهٔ 356: ای چیده نقش پای تو دکان آفتاب
- غزل شمارهٔ 357: به خاک راهکهگردید قطرهزن مهتاب
- غزل شمارهٔ 358: علمیکه خلق یافته بیچونش انتخاب
- غزل شمارهٔ 359: بیکمالینیست دل از شرم چون میگردد آب
- غزل شمارهٔ 360: هرکجا بیرویت از چشمم برون میگردد آب
- غزل شمارهٔ 361: گر در این بحر اعتباری از هنر میدارد آب
- غزل شمارهٔ 362: از روانی در تحیر هم اثر میدارد آب
- غزل شمارهٔ 363: هرگه به باغ بیتو فکندم نظر در آب
- غزل شمارهٔ 364: نشستهایم به یادت زگریه تنگ در آب
- غزل شمارهٔ 365: پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب
- غزل شمارهٔ 366: سایه اندازد اگر بخت سیاه من در آب
- غزل شمارهٔ 367: از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب
- غزل شمارهٔ 368: بزم ما را نیست غیر از شهرت عنقا شراب
- غزل شمارهٔ 369: گرشود آن نرگس میگون مقابل با شراب
- غزل شمارهٔ 370: به نیمگردش آن چشم فتنه رنگ شراب
- غزل شمارهٔ 371: پیوسته است از مژه بر دیدهها نقاب
- غزل شمارهٔ 372: یا حسنگیر صورت آفاق یا نقاب
- غزل شمارهٔ 373: باز درگلشن ز خویشم میبرد افسون آب
- غزل شمارهٔ 374: ببند چشم و خط هرکتاب را دریاب
- غزل شمارهٔ 375: فال تسلیم زن و شوکت شاهی دریاب
- غزل شمارهٔ 376: نیامآنکه بهجرأت وصفلبت رسدم خم و پیم عنان ادب
- غزل شمارهٔ 377: امشب ز ساز میناگرم است جای مطرب
- غزل شمارهٔ 378: ندانم بازم آغوشکه خواهد شد دچار امشب
- غزل شمارهٔ 379: صبحدم سیاره بال افشاند از دامان شب
- غزل شمارهٔ 380: هرکه راکردند راحت محرم احسان شب
- غزل شمارهٔ 381: بود داغ من مردم دیدهٔ شب
- غزل شمارهٔ 382: طرب در این باغ میخرامد ز ساز فرصت پیام بر لب
- غزل شمارهٔ 383: به وصول مقصد عافیت نه دلیل جو نه عصا طلب
- غزل شمارهٔ 384: دل از خمار طلب خون کن و شراب طلب
- غزل شمارهٔ 385: نگویمت به خطا سازیا صواب طلب
- غزل شمارهٔ 386: فیض حلاوت از دل بیکبر وکین طلب
- غزل شمارهٔ 387: خون بسته است ازغم آن لعل پان به لب
- غزل شمارهٔ 388: از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب
- غزل شمارهٔ 389: شبکه شد جوش فغانم همنوای عندلیب
- غزل شمارهٔ 390: گر به اینگرمی است آه شعلهزای عندلیب
- حرف ت
- غزل شمارهٔ 391: چه دارد این صفات حاجت آیات
- غزل شمارهٔ 392: ای خم مژگان شکوه نرگس مستانهات
- غزل شمارهٔ 393: ای هستی از قصر غنا افکنده در ویرانهات
- غزل شمارهٔ 394: سرکیست تا برد آرزو به غبار سجدهکمینیات
- غزل شمارهٔ 395: شب گریهام بهآن همه سامان شکست و ریخت
- غزل شمارهٔ 396: عشق از خاکمنآن روزکه وحشت میبیخت
- غزل شمارهٔ 397: آیینهٔ دل داغ جلا ماند و نفس سوخت
- غزل شمارهٔ 398: بسکه برق یأس بنیاد من ناکام سوخت
- غزل شمارهٔ 399: چولاله بیتو ز بس رنگ اعتبارم سوخت
- غزل شمارهٔ 400: هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت
- غزل شمارهٔ 401: گر همه در سنگ بود آتش جدایی دید و سوخت
- غزل شمارهٔ 402: رنگت به چشم لاله بساط نظاره سوخت
- غزل شمارهٔ 403: هرکجا گلکرد داغی بر دل دیوانه سوخت
- غزل شمارهٔ 404: یاد وصلی کردم آغوش من دیوانه سوخت
- غزل شمارهٔ 405: آن شعلهکه در دل شرر عشق وهوس ریخت
- غزل شمارهٔ 406: بیتابی عشق این همه نیرنگ هوس ریخت
- غزل شمارهٔ 407: شب که حیرت با خیالت طرح قیل و قال ریخت
- غزل شمارهٔ 408: زان اشککه چون شمع زچشمتر من ریخت
- غزل شمارهٔ 409: اشک از مژگان درین ویرانه نشکست و نریخت
- غزل شمارهٔ 410: زاهد کهبادش آفت ایمان شکست و ریخت
- غزل شمارهٔ 411: دی ترنگی از شکست ساغرم کل کرد و ریخت
- غزل شمارهٔ 412: بسکه از طرز خرامت جلوهٔ مستانه ریخت
- غزل شمارهٔ 413: شوخ بیباکیکه رنگ عیش هر کاشانه ریخت
- غزل شمارهٔ 414: هرکجا لعل تو رنگ خنده مستانه ریخت
- غزل شمارهٔ 415: توخودشخص نفسخویی که بادلنیست پیوندت
- غزل شمارهٔ 416: چه خوش است اگر بود آنقدر هوس بلندی منظرت
- غزل شمارهٔ 417: ما و من گم گشت هرگه خواب شد همبسترت
- غزل شمارهٔ 418: ای ذوق فضولی ز خود انداخته دورت
- غزل شمارهٔ 419: زهی خمخانهٔ حیرت کلام هوش تسخیرت
- غزل شمارهٔ 420: چوگوید آینهام شکر خوش معاشی حیرت
- غزل شمارهٔ 421: آمد ورفت نفس نیرنگ توفان بلاست
- غزل شمارهٔ 422: اضطراب نبض دل تمهید آهنگ فناست
- غزل شمارهٔ 423: ای عدمپرورده لاف هستیات جای حیاست
- غزل شمارهٔ 424: تهمتافسردگی بر طینت عاشق خطاست
- غزل شمارهٔ 425: خط لعلت غبار حیرتافزاست
- غزل شمارهٔ 426: خیالی سد راه عبرت ماست
- غزل شمارهٔ 427: رفتن عمر ز رفتار نفسها پیداست
- غزل شمارهٔ 428: ز آهم نخل حسرت شعله بالاست
- غزل شمارهٔ 429: زندگی سد ره جولان ماست
- غزل شمارهٔ 430: سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست
- غزل شمارهٔ 431: شوخیانداز جرأتها ضعیفان را بلاست
- غزل شمارهٔ 432: شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست
- غزل شمارهٔ 433: صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست
- غزل شمارهٔ 434: عشرتفروز انجمن هستیام حیاست
- غزل شمارهٔ 435: غفلت از عاقبت عقوبتزاست
- غزل شمارهٔ 436: فضای وادی امکان پر از غبار فناست
- غزل شمارهٔ 437: کام همت اگر انباشتهٔ ذوق خفاست
- غزل شمارهٔ 438: گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست
- غزل شمارهٔ 439: گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست
- غزل شمارهٔ 440: ما و من شور گرفتاریهاست
- غزل شمارهٔ 441: نسبت اشراف با دونان خطاست
- غزل شمارهٔ 442: نشئهٔ هستی به دور جام پیری نارساست
- غزل شمارهٔ 443: نفس محرک جسم به غم فسرده ماست
- غزل شمارهٔ 444: نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست
- غزل شمارهٔ 445: نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلتزاست
- غزل شمارهٔ 446: یاد آن جلوه ز چشمم گره اشک گشاست
- غزل شمارهٔ 447: بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است
- غزل شمارهٔ 448: تیرهبختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است
- غزل شمارهٔ 449: چشم خرد آیینهٔ جام می ناب است
- غزل شمارهٔ 450: بسکه سودای توام سرتا به پا زنجیر پاست
- غزل شمارهٔ 451: چون حبابم الفت وهم بقا زنجیرپاست
- غزل شمارهٔ 452: گلکردن هوس ز دل صاف تهمت است
- غزل شمارهٔ 453: زبان چو کج روش افتد جنون بد مست است
- غزل شمارهٔ 454: سیرابی ازین باغ هوس یاسپرست است
- غزل شمارهٔ 455: از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است
- غزل شمارهٔ 456: در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است
- غزل شمارهٔ 457: یا رب امشب آن جنون آشوب جان و دل کجاست
- غزل شمارهٔ 458: فنا مثالم و آیینهٔ بقا اینجاست
- غزل شمارهٔ 459: غلغل صبح ازل از دل عالم برخاست
- غزل شمارهٔ 460: سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست
- غزل شمارهٔ 461: بیشکست از پردهٔ سازم نوایی برنخاست
- غزل شمارهٔ 462: زیر گردون طبع آزادی نوایی برنخاست
- غزل شمارهٔ 463: تنم ز بند لباس تکلف آزاد است
- غزل شمارهٔ 464: درآن مقامکه عرض جلال معبود است
- غزل شمارهٔ 465: هرچه از مدت هست و بود است
- غزل شمارهٔ 466: کاهش طبع من از فطرت بیباک خود است
- غزل شمارهٔ 467: نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است
- غزل شمارهٔ 468: تا نفس باقی است دردل رنگکلفت مضمراست
- غزل شمارهٔ 469: خاک غربتکیمیای مردم نیک اختر است
- غزل شمارهٔ 470: خاموشیام جنونکدهٔ شور محشر است
- غزل شمارهٔ 471: در تپشآباد دهر حیرت دل لنگر است
- غزل شمارهٔ 472: دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است
- غزل شمارهٔ 473: شعلهٔ بیبال وپر سجده گر اخگر است
- غزل شمارهٔ 474: وحشت مدعا جنون ثمر است
- غزل شمارهٔ 475: به خوان لذت دنیاگزند بسیار است
- غزل شمارهٔ 476: اشک یک لحظه به مژگان بار است
- غزل شمارهٔ 477: خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است
- غزل شمارهٔ 478: رزق خلوتگه اندیشهٔ روزیخوار است
- غزل شمارهٔ 479: ز دهر نقد تو جز پیچ وتاب دشوار است
- غزل شمارهٔ 480: ز گریه سیری چشم پر آب دشوار است
- غزل شمارهٔ 481: اوگفتن ما وتو به هر رنگ ضرور است
- غزل شمارهٔ 482: نسیمگل به خموشی ترانهپرداز است
- غزل شمارهٔ 483: ز شور حیرت من گوش عالمی باز است
- غزل شمارهٔ 484: بیاکه آتشکیفیت هوا تیز است
- غزل شمارهٔ 485: ز خود رمیدن دل بسکه شوخیانگیز است
- غزل شمارهٔ 486: از حباب اینقدرم عبرت احوال بس است
- غزل شمارهٔ 487: سفله با جاه نیزهیچکس است
- غزل شمارهٔ 488: بندگی هنگامهٔ عشرت پرستیها بس است
- غزل شمارهٔ 489: عشرت موهوم هستیکلفت دنیا بس است
- غزل شمارهٔ 490: ما را به راه عشق طلب رهنما بس است
- غزل شمارهٔ 491: هستی به رنگ صبح دلیل فنا بس است
- غزل شمارهٔ 492: بیدماغی مژدهٔ پیغاممحبوبم بس است
- غزل شمارهٔ 493: سر خط درسکمالت منتخب دانی بس است
- غزل شمارهٔ 494: بروت تافتنتگربه شانی هوس است
- غزل شمارهٔ 495: ز دستگاه جنون راز همتم فاش است
- غزل شمارهٔ 496: بسکه امشب بیتوام سامان اعضا آتش است
- غزل شمارهٔ 497: آنچهدر بالطلب رقص است در دل آتش است
- غزل شمارهٔ 498: همت زگیر و دار جهان رم کمین خوش است
- غزل شمارهٔ 499: سرمایهٔ عذر طلبم از همه بیش است
- غزل شمارهٔ 500: خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است
- غزل شمارهٔ 501: نفس بوالهوسان بر دل روشن تیغ است
- غزل شمارهٔ 502: دل از غبار نفس زخم خفته در نمک است
- غزل شمارهٔ 503: حذر ز راه محبتکه پر خطرناک است
- غزل شمارهٔ 504: مییکه شوخی رنگش جنون افلاک است
- غزل شمارهٔ 505: از بس قماش دامن دلدار نازک است
- غزل شمارهٔ 506: در ندامتگل مقصود به بر نزدیک است
- غزل شمارهٔ 507: یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است
- غزل شمارهٔ 508: بسکه اینگلشن افسردهکدورت رنگ است
- غزل شمارهٔ 509: دلم چو غنچه در آغوش عافیت تنگ است
- غزل شمارهٔ 510: دل مضطرب یأس و نفس ناله به چنگ است
- غزل شمارهٔ 511: نه منزل بینشان، نی جاده تنگ است
- غزل شمارهٔ 512: بسکه ساز این بساط آشفتگیهای دل است
- غزل شمارهٔ 513: احتیاجی با مزاج سبزه وگل شامل است
- غزل شمارهٔ 514: الفت تن باعث فکر پریشان دل است
- غزل شمارهٔ 515: بسکهدشت از نقشپایلیلی ما پرگل است
- غزل شمارهٔ 516: عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است
- غزل شمارهٔ 517: آگاهی و افسردگی دل چه خیال است
- غزل شمارهٔ 518: در وصلم و سیرم بهگریبان خیال است
- غزل شمارهٔ 519: داغ اگر حلقه زند ساغر صهبای دل است
- غزل شمارهٔ 520: صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است
- غزل شمارهٔ 521: چشم بیدار طرب مایهٔ سامانگل است
- غزل شمارهٔ 522: خندهصبحیستکه در بندگریبانگل است
- غزل شمارهٔ 523: بسکه بیقدری دلیل دستگاه عالم است
- غزل شمارهٔ 524: در خیالآباد راحت آگهی نامحرم است
- غزل شمارهٔ 525: در سیرگاه امر تحیر مقدم است
- غزل شمارهٔ 526: شوکت شاهیام از فیض جنون در قدم است
- غزل شمارهٔ 527: عمریست به حیرت نفس سوخته رام است
- غزل شمارهٔ 528: اگر می نیست جمعیتکدام است
- غزل شمارهٔ 529: چشمیکه ندارد نظری حلقهٔ دام است
- غزل شمارهٔ 530: ستم شریک من یاس خوشدن ستم است
- غزل شمارهٔ 531: چون سایه بسکهکلفت غفلت سرشت ماست
- غزل شمارهٔ 532: شعله ها در گرم جوشی داغ آه سرد ماست
- غزل شمارهٔ 533: طوق چون فاخته شیرازهٔ مشت پر ماست
- غزل شمارهٔ 534: ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است
- غزل شمارهٔ 535: امروزکه امید بهکوی تو مقیم است
- غزل شمارهٔ 536: طبعیکه امیدش اثر آمادهٔ بیم است
- غزل شمارهٔ 537: این انجمن چو شمع مپندار جای ماست
- غزل شمارهٔ 538: زندگی را شغل پرواز فنا جزوتن است
- غزل شمارهٔ 539: میروم از خویش و حسرت گرم اشک افشاندن است
- غزل شمارهٔ 540: بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است
- غزل شمارهٔ 541: چون حباب آیینهٔ مااز خموشی روشناست
- غزل شمارهٔ 542: کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است
- غزل شمارهٔ 543: دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است
- غزل شمارهٔ 544: راحت جاوید عشاق از فضولی رستن است
- غزل شمارهٔ 545: ایکعبه جو یقینی اگرکار بستن است
- غزل شمارهٔ 546: زندگانی در جگرخار است و در پا سوزن است
- غزل شمارهٔ 547: خندهام صبحی به صد چاکگریبان آشناست
- غزل شمارهٔ 548: عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست
- غزل شمارهٔ 549: زندگی تمهید اسباب فناست
- غزل شمارهٔ 550: خودگدازی غمکیفیت صهبای من است
- غزل شمارهٔ 551: بحر رازم پیچ و تاب فکرگرداب من است
- غزل شمارهٔ 552: بزمگردون صبحخیز ازگرد بیتاب من است
- غزل شمارهٔ 553: شوقدیدارم و در چشمکسان راه من است
- غزل شمارهٔ 554: زلف آشفتهٔ سری موجهٔ دربای من است
- غزل شمارهٔ 555: نیک و بد این مرحله خاکش به کمین است
- غزل شمارهٔ 556: دارم ز نفس نالهکه جلاد من این است
- غزل شمارهٔ 557: خامش نفسم شوخی آهنگ من این است
- غزل شمارهٔ 558: زین سال و ماه فرصت کارت منزه است
- غزل شمارهٔ 559: ز غصه چاره ندارد دلی که آگاه است
- غزل شمارهٔ 560: تپیدن دل عشاق محوکسوت آه است
- غزل شمارهٔ 561: آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است
- غزل شمارهٔ 562: خاک نمیم ما را کی فکر عجز و جاه است
- غزل شمارهٔ 563: دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است
- غزل شمارهٔ 564: سیر بهار این باغ از ما تمیز خواه است
- غزل شمارهٔ 565: عرقفشانی شبنم در این حدیقه گواه است
- غزل شمارهٔ 566: گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است
- غزل شمارهٔ 567: نه عشق سوخته و نه هوسگداخته است
- غزل شمارهٔ 568: هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است
- غزل شمارهٔ 569: آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است
- غزل شمارهٔ 570: برروی ما چوصبح نهرنگی شکسته است
- غزل شمارهٔ 571: گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است
- غزل شمارهٔ 572: الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است
- غزل شمارهٔ 573: پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است
- غزل شمارهٔ 574: دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است
- غزل شمارهٔ 575: گر به سیر انجمن یا گشت گلشن رفته است
- غزل شمارهٔ 576: دل عمرهاست آینه ترتیب داده است
- غزل شمارهٔ 577: آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است
- غزل شمارهٔ 578: برگ عیش من به ساز بیخودی آماده است
- غزل شمارهٔ 579: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است
- غزل شمارهٔ 580: در بهارگریه عیش بیدلان آماده است
- غزل شمارهٔ 581: دل به یاد جلوهای طاقت به غارت داده است
- غزل شمارهٔ 582: زندگانی از نفس آفت بنا افتاده است
- غزل شمارهٔ 583: در گلستانیکهگرد عجز ما افتاده است
- غزل شمارهٔ 584: آرزوی دل چو اشک از چشم ما افتاده است
- غزل شمارهٔ 585: چشمواکن حسن نیرنگ قدم بیپرده است
- غزل شمارهٔ 586: خامشی در پرده سامان تکلمکرده است
- غزل شمارهٔ 587: پیریام پیغامی از رمز سجود آورده است
- غزل شمارهٔ 588: بعد مرگم شامنومیدی سحرآورده است
- غزل شمارهٔ 589: نالهٔ ما شیوهها امشب به بر آورده است
- غزل شمارهٔ 590: هم در ایجاد شکستی به دلم پا زده است
- غزل شمارهٔ 591: موج هرجا، در جمعیتگوهر زده است
- غزل شمارهٔ 592: سر هرکس زگلی پر زده است
- غزل شمارهٔ 593: باز سرگرمی نظاره به سامان شده است
- غزل شمارهٔ 594: جاییکهنه فلک ز حیا سر فکنده است
- غزل شمارهٔ 595: شور استغنای عشق از حسرت دل بوده است
- غزل شمارهٔ 596: رنگ خون گلجوش زخم تیغ گلچین بوده است
- غزل شمارهٔ 597: سرنوشت روی جانان خط مشکین بوده است
- غزل شمارهٔ 598: تا حیرت خرام تو سامان دیده است
- غزل شمارهٔ 599: تا ز آغوشوداعت داغ حیرتچیده است
- غزل شمارهٔ 600: جنس موهومم دکان آبرویی چیده است
- غزل شمارهٔ 601: در جنونم موی سر سامان راحت چیده است
- غزل شمارهٔ 602: بازم به دل نوید صفایی رسیده است
- غزل شمارهٔ 603: جنس ما با اینکسادی قیمتی فهمیده است
- غزل شمارهٔ 604: عالمی را بیزبانیهای من پوشیده است
- غزل شمارهٔ 605: واژگونی بسکه با وضعم قرینکردیده است
- غزل شمارهٔ 606: هرکجا دستت برون از آستینگردیده است
- غزل شمارهٔ 607: صبح هستی نیست نیرنک هوس بالیده است
- غزل شمارهٔ 608: ای که دنیا و جلالش دیدهای خمیازه است
- غزل شمارهٔ 609: تا فلک درگردش است آفت بههرسوهاله است
- غزل شمارهٔ 610: چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است
- غزل شمارهٔ 611: بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است
- غزل شمارهٔ 612: دل بهسعی آبگردیدن طرب پیمانه است
- غزل شمارهٔ 613: در آن بساطکه حسنت دچار آینه است
- غزل شمارهٔ 614: زبس به خلوت حسن توبارآینه است
- غزل شمارهٔ 615: ز نقش پای تو کابینه دار آینه است
- غزل شمارهٔ 616: قید الفت هستی وحشت آشیانیهاست
- غزل شمارهٔ 617: باز درس خاشاکم سطر شعلهخوانیهاست
- غزل شمارهٔ 618: لاف ما و من یکسر دعوی خداییهاست
- غزل شمارهٔ 619: بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است
- غزل شمارهٔ 620: لوحهستی یک قلم از نقش قدرت عاری است
- غزل شمارهٔ 621: صفای آب به یاد غبار راه کسی است
- غزل شمارهٔ 622: بهگلزاریکه حسنت بینقابست
- غزل شمارهٔ 623: در سایهایابرو نگهت مست و خرابست
- غزل شمارهٔ 624: مشاطهٔ شوخیکه به دستت دل ما بست
- غزل شمارهٔ 625: نفس را الفت دل پیچ و تابست
- غزل شمارهٔ 626: هر سو نگرم دیده به دیدار حجابست
- غزل شمارهٔ 627: هستی چو سحر عهد به پرواز فنا بست
- غزل شمارهٔ 628: برکمرتا بهله آنترک نزاکت مست بست
- غزل شمارهٔ 629: نقاش ازل تا کمر مو کمران بست
- غزل شمارهٔ 630: همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست
- غزل شمارهٔ 631: کنون که مژدهٔ دیدار شوق بنیادست
- غزل شمارهٔ 632: نه دیر مانع و نیکعبه حایل افتادست
- غزل شمارهٔ 633: مرا به آبلهٔ پا چه مشکل افتادست
- غزل شمارهٔ 634: گداز امن درین انجمن کم افتادست
- غزل شمارهٔ 635: فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست
- غزل شمارهٔ 636: بیمحابا بر من مجنون میفشان پشت دست
- غزل شمارهٔ 637: خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست
- غزل شمارهٔ 638: دل ز اوهام غبارآلودست
- غزل شمارهٔ 639: اجابتی ندمید از دعایکس به دو دست
- غزل شمارهٔ 640: دل راگشاد کار ز صد عقده برترست
- غزل شمارهٔ 641: سرکشیها به مرگ راهبرست
- غزل شمارهٔ 642: عمرها شد عجزطاقت سویجیبم رهبرست
- غزل شمارهٔ 643: نسخهٔ آرام دل در عرض آهی ابترست
- غزل شمارهٔ 644: زندگی نقد هزار آزارست
- غزل شمارهٔ 645: هوس دل را شکست اعتبارست
- غزل شمارهٔ 646: توان به صبر نمودن دل شکسته درست
- غزل شمارهٔ 647: قابل نخل ما بر دگرست
- غزل شمارهٔ 648: دل از بهار خیال توگلشن رازست
- غزل شمارهٔ 649: تو محو خواب و در سیرکنفکان بازست
- غزل شمارهٔ 650: دل به یاد پرتو حسنت سراپا آتشست
- غزل شمارهٔ 651: تا بهکی خواهی زلاف بخت بر سرها نشست
- غزل شمارهٔ 652: تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست
- غزل شمارهٔ 653: عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست
- غزل شمارهٔ 654: جوشحرصاز یأس منآخر ز تابوتب نشست
- غزل شمارهٔ 655: تازمستی غنچه برفرق چمن میناشکست
- غزل شمارهٔ 656: در تماشاییکه باید صد مژه بالا شکست
- غزل شمارهٔ 657: بیتو در هرجا دل صبر آزما خواهد شکست
- غزل شمارهٔ 658: چون حبابمشیشهٔ دل هرکجا خواهد شکست
- غزل شمارهٔ 659: در چمنگر طرف دامانت صبا خواهد شکست
- غزل شمارهٔ 660: ناتوانی گر چنین اعضای ما خواهد شکست
- غزل شمارهٔ 661: شیخ تا عزم بر نماز شکست
- غزل شمارهٔ 662: هوس به فتنهٔ صد انجمن نگاه شکست
- غزل شمارهٔ 663: صفحهٔ دل بیخط زخم تو فرد باطلست
- غزل شمارهٔ 664: دل انجمن صد طرب ازیاد وصالست
- غزل شمارهٔ 665: صورت راحت نفور از مردمان عالمست
- غزل شمارهٔ 666: با کمال بینقابی پردهدارم شیونست
- غزل شمارهٔ 667: در جهان عجز طاقت پیشگیگردن زنست
- غزل شمارهٔ 668: درخور غفلت نگاهی رونق ما و منست
- غزل شمارهٔ 669: فکر تدبیر سلامت خون راحت خوردنست
- غزل شمارهٔ 670: فردوس دل اسیر خیال تو بودنست
- غزل شمارهٔ 671: نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست
- غزل شمارهٔ 672: پیوستگی به حق ز دو عالم بریدنست
- غزل شمارهٔ 673: از میانش مو به موی ناتوانان جستجوست
- غزل شمارهٔ 674: بسکه مستان را به قدر میکشیها آبروست
- غزل شمارهٔ 675: نیست ایمن از بلا هر کس به فکر جستجوست
- غزل شمارهٔ 676: شوخی که جهان گرد جنون نظر اوست
- غزل شمارهٔ 677: بزم پیریکزقد خمگشتهٔ ما چنگ اوست
- غزل شمارهٔ 678: بسکه اجزایم چمنپروردهٔ نیرنگ اوست
- غزل شمارهٔ 679: شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست
- غزل شمارهٔ 680: غزال امن که الفت خیال مبهم است
- غزل شمارهٔ 681: قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست
- غزل شمارهٔ 682: عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست
- غزل شمارهٔ 683: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست
- غزل شمارهٔ 684: بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنهان زیرپوست
- غزل شمارهٔ 685: بسکه رازعجز ما بالید پنهان زیرپوست
- غزل شمارهٔ 686: سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست
- غزل شمارهٔ 687: اوج جاه آثارش از اجزای مهمل ریختهست
- غزل شمارهٔ 688: بهدست و تیغکسی خون من حنابستهست
- غزل شمارهٔ 689: چنینکه نیک وبد ما به عجزوابستهست
- غزل شمارهٔ 690: دل در قدم آبله پایانکه شکستهست
- غزل شمارهٔ 691: گردباد امروز در صحرا قیامت کاشتهست
- غزل شمارهٔ 692: سخت جانی از من محزون که باور داشتهست
- غزل شمارهٔ 693: تنها نه ذره دقت اظهار داشتهست
- غزل شمارهٔ 694: عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشتهست
- غزل شمارهٔ 695: جاییکه مرگ شهرت انجام داشتهست
- غزل شمارهٔ 696: صاحب خلق حسن گلها به دامن داشتهست
- غزل شمارهٔ 697: چون شمع اگر خلق پس و پیشگذشتهست
- غزل شمارهٔ 698: دل از ندامت هستی مکدر افتادهست
- غزل شمارهٔ 699: همچو شبنم ادب آیینه زدودن بودهست
- غزل شمارهٔ 700: ادب اظهارم و با وصل توامکاری هست
- غزل شمارهٔ 701: تا ز جنس تب وتاب نفس آثاری هست
- غزل شمارهٔ 702: بیتوام جای نگه جنبش مژگانی هست
- غزل شمارهٔ 703: گر آینهات محرم زشتی و نکوییست
- غزل شمارهٔ 704: نالهها داریم و کس زین انجمن آگاه نیست
- غزل شمارهٔ 705: غنچه در فکر دهانت گوشهگیر خستهایست
- غزل شمارهٔ 706: حیرت دمیدهام گل داغم بهانهایست
- غزل شمارهٔ 707: نه ما را صراحی نه پیمانه ایست
- غزل شمارهٔ 708: ادب نهکسب عبادت نه سعی حقطلبیست
- غزل شمارهٔ 709: به محفلیکه دل آیینهٔ رضاطلبیست
- غزل شمارهٔ 710: زین دو شرر داغ دل هستی ما عبرتیست
- غزل شمارهٔ 711: ساز تو کمین نغمهٔ بیداد شکستیست
- غزل شمارهٔ 712: غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست
- غزل شمارهٔ 713: فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست
- غزل شمارهٔ 714: حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بریست
- غزل شمارهٔ 715: خودنماییها کثافت جوهریست
- غزل شمارهٔ 716: درگلستانیکه دل را با اشاراتش سریست
- غزل شمارهٔ 717: تا به مطلوب رسیدنکاریست
- غزل شمارهٔ 718: درینگلشن دو روزت خندهکاریست
- غزل شمارهٔ 719: به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازیست
- غزل شمارهٔ 720: درپیچ و تابگیسوتا شانه را عروسیست
- غزل شمارهٔ 721: امروز دور صحبت وقف ستم ایاغیست
- غزل شمارهٔ 722: چمن امروز فرش منزلکیست
- غزل شمارهٔ 723: ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست
- غزل شمارهٔ 724: سرو بهار جلوه قد دلستان کیست
- غزل شمارهٔ 725: موج جنون میزند، اشک پریشان کیست
- غزل شمارهٔ 726: وحشی صحرای حسن نرگس فتان کیست
- غزل شمارهٔ 727: دل گرم من آتشخانهٔکیست
- غزل شمارهٔ 728: سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست
- غزل شمارهٔ 729: دل را به خیال خط او سیر فرنگیست
- غزل شمارهٔ 730: صفای حال ما مغشوش رنگیست
- غزل شمارهٔ 731: بیکدورت نیست هرجا محرمی یا غافلیست
- غزل شمارهٔ 732: چارهٔ دردسر دیر محبت جلیست
- غزل شمارهٔ 733: بجاستشکوهٔ ما تا ره فغان خالیست
- غزل شمارهٔ 734: جهان ز جنس اثرهای این و آن خالیست
- غزل شمارهٔ 735: بندگی با معرفت خاص حضور آدمیست
- غزل شمارهٔ 736: زندگی شوخی کمین رمیست
- غزل شمارهٔ 737: وضع خطوط جبین از قلم مبهمیست
- غزل شمارهٔ 738: بیاکه هیچ بهاری به حسرت ما نیست
- غزل شمارهٔ 739: تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست
- غزل شمارهٔ 740: قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست
- غزل شمارهٔ 741: نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست
- غزل شمارهٔ 742: برچهرهٔ آثارجهان رنگ سبب نیست
- غزل شمارهٔ 743: برگ و سازم جز هجومگریهٔ بیتاب نیست
- غزل شمارهٔ 744: بیرخت در چشمهٔ آیینه خاک است آب نیست
- غزل شمارهٔ 745: جزخوندل زنقد سلامت به دست نیست
- غزل شمارهٔ 746: هیچکس چون من درین حرمانسرا ناشاد نیست
- غزل شمارهٔ 747: بر تپیدنهای دل هم دیدهای واکردنیست
- غزل شمارهٔ 748: چون سحر طومارچاک سینهام واکردنیست
- غزل شمارهٔ 749: عمریست بهچشمم ز نم اشک اثر نیست
- غزل شمارهٔ 750: بیادب بنیاد هستی عافیت دربار نیست
- غزل شمارهٔ 751: خواب رادر دیدهٔ حیران عاشق بار نیست
- غزل شمارهٔ 752: دیده حیرت نگاهان را به مژگان کار نیست
- غزل شمارهٔ 753: رنگعجزم لیک با وضع خموشم کار نیست
- غزل شمارهٔ 754: در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست
- غزل شمارهٔ 755: مستعرفان را شراب دیگری درکار نیست
- غزل شمارهٔ 756: سرمنزل ثبات قدم جادهساز نیست
- غزل شمارهٔ 757: زین عبارات جنون تحقیق بیناموس نیست
- غزل شمارهٔ 758: صنعت نیرنگ دل بر فطرت کس فاش نیست
- غزل شمارهٔ 759: عاشقی مقدور هر عیاش نیست
- غزل شمارهٔ 760: برق با شوقم شراری بیش نیست
- غزل شمارهٔ 761: درگلشن هوسکه سراغگلیش نیست
- غزل شمارهٔ 762: بزم تصور توکدورت ایاغ نیست
- غزل شمارهٔ 763: وضع ترتیب ادب در عرصهگاه لاف نیست
- غزل شمارهٔ 764: آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست
- غزل شمارهٔ 765: خلق را بر سرهر لقمه ز بس سرشکنیست
- غزل شمارهٔ 766: حایل عزم نفسگرد ره و فرسنگ نیست
- غزل شمارهٔ 767: جای آرام به وحشتکدهٔ عالم نیست
- غزل شمارهٔ 768: دیدهای راکه به نظاره دل محرم نیست
- غزل شمارهٔ 769: عزت و خواری دهر آن همه دور از هم نیست
- غزل شمارهٔ 770: تعین جز افسون اوهام نیست
- غزل شمارهٔ 771: چو صبحم دماغ میآشام نیست
- غزل شمارهٔ 772: پر بیکسم امروزکسی را خبرم نیست
- غزل شمارهٔ 773: هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست
- غزل شمارهٔ 774: پیش چشمیکه نورعرفان نیست
- غزل شمارهٔ 775: مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست
- غزل شمارهٔ 776: کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست
- غزل شمارهٔ 777: جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست
- غزل شمارهٔ 778: در خیال مزن فهم خویش سازتو نیست
- غزل شمارهٔ 779: توییکه غیر دلم هیچجا مقام تو نیست
- غزل شمارهٔ 780: تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست
- غزل شمارهٔ 781: نور دل در کشور آیینه نیست
- غزل شمارهٔ 782: راحت کجاست گر دلت از خویش رسته نیست
- غزل شمارهٔ 783: رنگم درین چمن به هوس پر زننده نیست
- غزل شمارهٔ 784: مبتذل صبح و شام تازگی آرنده نیست
- غزل شمارهٔ 785: در تکلم از ندامت هیچکس آسوده نیست
- غزل شمارهٔ 786: با دل تنگ استکار اینجا ز حرمان چاره نیست
- غزل شمارهٔ 787: خطخوبان هم حریف طبع وحشتپیشه نیست
- غزل شمارهٔ 788: خواجه تاکی باید این بنیاد رسواییکه نیست
- غزل شمارهٔ 789: ز انقلاب جسم دل بر ساز وحشت هاله نیست
- غزل شمارهٔ 790: هیچکس جز یأس غمخوار من دیوانه نیست
- غزل شمارهٔ 791: آزادگی غبار در و بام خانه نیست
- غزل شمارهٔ 792: اینزمان یک طالبمستی درین میخانه نیست
- غزل شمارهٔ 793: محرم حسن ازل اندیشهٔ بیگانه نیست
- غزل شمارهٔ 794: صافطبعان را غمی از خار خارکینه نیست
- غزل شمارهٔ 795: طاس این نرد اختیاری نیست
- غزل شمارهٔ 796: از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست
- غزل شمارهٔ 797: فریاد که در عالم تحقیق کسی نیست
- غزل شمارهٔ 798: سرو چمن دل الف شعلهٔ آهیست
- غزل شمارهٔ 799: عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست
- غزل شمارهٔ 800: بیساز انفعال سراپای من تهیست
- غزل شمارهٔ 801: برگ طربم عشرت بیبرگ و نواییست
- غزل شمارهٔ 802: در ربط خلق یکسر ناموسکبریاییست
- غزل شمارهٔ 803: ز خویش مگذر اگر جوهرت شناسایی ست
- غزل شمارهٔ 804: هرچند درین گلشن هرسو گل خودروییست
- غزل شمارهٔ 805: گرمرفتاری که سر در راه آن یکتا گذاشت
- غزل شمارهٔ 806: نیشی تا علم همت عنقا برداشت
- غزل شمارهٔ 807: یک شبم در دل نسیم یاد آنگیسو گذشت
- غزل شمارهٔ 808: زان خوشهکه میناگری باغ عنب داشت
- غزل شمارهٔ 809: جرأت سؤال شرم تراگر جواب داشت
- غزل شمارهٔ 810: جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت
- غزل شمارهٔ 811: حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت
- غزل شمارهٔ 812: سعیجاه آرزوی خاک شدن در سر داشت
- غزل شمارهٔ 813: برق آفت لمعه در بیضبطی اسرار داشت
- غزل شمارهٔ 814: شبکه شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت
- غزل شمارهٔ 815: ز بس که معنی مکتوب عشق پیچش داشت
- غزل شمارهٔ 816: تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت
- غزل شمارهٔ 817: تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت
- غزل شمارهٔ 818: دوش در راه خیالت عجز شوق آهنگ داشت
- غزل شمارهٔ 819: اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت
- غزل شمارهٔ 820: در وادیی که قدرت عجزم کمال داشت
- غزل شمارهٔ 821: هرجا دلی تپیدن شوق خیال داشت
- غزل شمارهٔ 822: تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت
- غزل شمارهٔ 823: سادگی دل را اسیر فکرهای خام داشت
- غزل شمارهٔ 824: شب که جوش حسرتی زان نرگس خودکام داشت
- غزل شمارهٔ 825: شبکه طاووس مرا شوق تو بالافشان داشت
- غزل شمارهٔ 826: وهم هستی هیچکس را ازتپیدن وانداشت
- غزل شمارهٔ 827: هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت
- غزل شمارهٔ 828: زندگانیست که جز مرگ سرانجام نداشت
- غزل شمارهٔ 829: امشب که به دل حسرت دیدارکمین داشت
- غزل شمارهٔ 830: چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت
- غزل شمارهٔ 831: آغاز نگاهم به قیامت نظری داشت
- غزل شمارهٔ 832: گر جنونم هوس قطع منازل میداشت
- غزل شمارهٔ 833: تو ازآن خلوت یکتا چه خبر خواهی داشت
- غزل شمارهٔ 834: گل در چمن رسید و قدم بر هواگذاشت
- غزل شمارهٔ 835: همت من از نشان جاه چون ناوک گذشت
- غزل شمارهٔ 836: تا عرقناک از چمن آن شوخ بیپرواگذشت
- غزل شمارهٔ 837: در طلبت شب چه جنونهاگذشت
- غزل شمارهٔ 838: یأس مجنون آخر از پیچ و خم سودا گذشت
- غزل شمارهٔ 839: چنینکه عمر تأملگر شتابگذشت
- غزل شمارهٔ 840: فرصت نظاره تا مژگان گشودن درگذشت
- غزل شمارهٔ 841: شب به یاد آن لب خموش گذشت
- غزل شمارهٔ 842: به فکر دل لبم از ربط قیل و قالگذشت
- غزل شمارهٔ 843: دوش از نظر خیال تو دامنکشانگذشت
- غزل شمارهٔ 844: همت از هر دو جهان جست و ز دل در نگذشت
- غزل شمارهٔ 845: نه همین سبزه از خطش ترگشت
- غزل شمارهٔ 846: ز فقر تا به شهادت شد آشنا انگشت
- غزل شمارهٔ 847: بیروی تو مژگان چه نگارد به سرانگشت
- غزل شمارهٔ 848: شب هجوم جلوه او در خیالم جا گرفت
- غزل شمارهٔ 849: دی حرف خرامش به لبم بالگشا رفت
- غزل شمارهٔ 850: سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت
- غزل شمارهٔ 851: قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت
- غزل شمارهٔ 852: ز آتش رخسار که ساغر گرفت
- غزل شمارهٔ 853: بعدازین باید سراغمن ز خاموشیگرفت
- غزل شمارهٔ 854: دل ماند بیحس و غمت افشانده بال رفت
- غزل شمارهٔ 855: صبح از دل چاککه دراین باغ سخن رفت
- غزل شمارهٔ 856: ازین بساطکسی داغ آرمیدن رفت
- غزل شمارهٔ 857: فغان که فرصت دام تلاش چیدن رفت
- غزل شمارهٔ 858: آخر سیاهی از سر داغم بهدر نرفت
- غزل شمارهٔ 859: عمرگذشته بر مژهام اشک بست و رفت
- غزل شمارهٔ 860: دی بهشبنمگریهٔما نوگلی خندید و رفت
- غزل شمارهٔ 861: باز وحشیجلوهایدر دیده جولانکرد و رفت
- غزل شمارهٔ 862: هرکه آمد سیر یأسی زین گلستان کرد و رفت
- غزل شمارهٔ 863: زین من و ما زندگی سیر فنایی کرد و رفت
- غزل شمارهٔ 864: رنگ گلش بهار خط از دور دید و رفت
- غزل شمارهٔ 865: هرکساینجا یکدودمدکان بسمل چید و رفت
- غزل شمارهٔ 866: به حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت
- غزل شمارهٔ 867: که شود به وادی مدعا بلد تسلی منزلت
- غزل شمارهٔ 868: ای ظفر شیفتهٔ همت نصرت فالت
- غزل شمارهٔ 869: زهی مخموری عالم گلی از حسرت جامت
- غزل شمارهٔ 870: آمدم تا صد چمن بر جلوهنازان بینمت
- غزل شمارهٔ 871: باز با طرزتکلف آشنا میبینمت
- غزل شمارهٔ 872: ای پر فشان چون بویگل بیرنگی از پیراهنت
- غزل شمارهٔ 873: جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت
- غزل شمارهٔ 874: زهی هنگامهٔ امکان جنونساز غریبانت
- غزل شمارهٔ 875: نسزد به وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت
- غزل شمارهٔ 876: بهار آیینهٔ رنگیکه باشد صرف آیینت
- غزل شمارهٔ 877: بیا ای جام و مینای طرب نقشکف پایت
- غزل شمارهٔ 878: همهکس کشیده محمل به جناب کبریایت
- غزل شمارهٔ 879: زهی چمن ساز صبح فطرت تبسم لعل مهرجویت
- غزل شمارهٔ 880: کار به نقش پا رساند جهد سر هواییت
- حرف ث
- حرف ج
- غزل شمارهٔ 886: تا ز پیدایی بهگوشم خواند افسون احتیاج
- غزل شمارهٔ 887: در لاف حلقه ربا مزن به ترانههای بیانکج
- غزل شمارهٔ 888: عمریست سرشکی نزد از دیدهٔ تر موج
- غزل شمارهٔ 889: عمریستکه در حسرت آن لعلگهر موج
- غزل شمارهٔ 890: به عبرت آب شو ای غافل از خمیدن موج
- غزل شمارهٔ 891: مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج
- حرف چ
- حرف ح
- غزل شمارهٔ 896: انجم چو تکمه ریخت ز بند نقاب صبح
- غزل شمارهٔ 897: بیپرده است جلوه ز طرف نقاب صبح
- غزل شمارهٔ 898: از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح
- غزل شمارهٔ 899: بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبح
- غزل شمارهٔ 900: نداشت دیده من بیتو تاب خندهٔ صبح
- غزل شمارهٔ 901: دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتح
- غزل شمارهٔ 902: خجلم ز حسرت پیریی که ز چشم تر نکشد قدح
- غزل شمارهٔ 903: شبکه حسنش برعرق پیچید سامان قدح
- غزل شمارهٔ 904: خلقی از پهلوی قدرت قصر و ایوان کرد طرح
- غزل شمارهٔ 905: مگو طاق و سرایی کردهام طرح
- غزل شمارهٔ 906: موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح
- حرف خ
- حرف د
- غزل شمارهٔ 910: تنگی آورده خانهٔ صیاد
- غزل شمارهٔ 911: ز درد یآس ندانمکجاکنم فریاد
- غزل شمارهٔ 912: گر شور مستیام کند اندیشه گردباد
- غزل شمارهٔ 913: یأسفرسای تغافل دل ناشاد مباد
- غزل شمارهٔ 914: گر بیتو نگه را به تماشا هوس افتاد
- غزل شمارهٔ 915: تا عرق گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد
- غزل شمارهٔ 916: حسنی که یادش آینهٔ حیرت آب داد
- غزل شمارهٔ 917: سیل غمی که داد جهان خراب داد
- غزل شمارهٔ 918: شبکه باد جلوهات چشم خیالم آب داد
- غزل شمارهٔ 919: شوق تو به مشت پرم آتش زد و سر داد
- غزل شمارهٔ 920: داد عشق از بینیازی درمن طفلانم بیاد
- غزل شمارهٔ 921: شبکه توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد
- غزل شمارهٔ 922: چو ناله گرد نمودم اثر نمیتابد
- غزل شمارهٔ 923: گذشت عمر و دل از حرص سر نمیتابد
- غزل شمارهٔ 924: چنینکزتاب میگلبرک حسنت شعله رنگ افتد
- غزل شمارهٔ 925: به روی آن جهان جلوه یک عالم نقاب افتد
- غزل شمارهٔ 926: کسی که چون مژه عبرت دلیل روشنش افتد
- غزل شمارهٔ 927: دب چه چارهکند چون فضول افتد
- غزل شمارهٔ 928: ز ننگ منت راحت به مرگم کار میافتد
- غزل شمارهٔ 929: دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه میافتد
- غزل شمارهٔ 930: نفس درازی کس تا به چون و چند نیفتد
- غزل شمارهٔ 931: تو کار خویش کن اینجا تویی در من نمی گنجد
- غزل شمارهٔ 932: جنون اندیشهای بگذار تا دل بر هنر پیچد
- غزل شمارهٔ 933: به روی عالمآرا گر نقاب زلف درپیچد
- غزل شمارهٔ 934: نه با سازهوس جوشد نه برکسب هنرپیچد
- غزل شمارهٔ 935: حسرتی در دل از آن لاله قبا میپیچد
- غزل شمارهٔ 936: به سرم شور تمنای تو تا میپیچد
- غزل شمارهٔ 937: فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد
- غزل شمارهٔ 938: جنون جولانیام هرجا بهوحشت رهنماگردد
- غزل شمارهٔ 939: دل اگر محو مدعا گردد
- غزل شمارهٔ 940: جنون بینوایان هرکجا بختآزما گردد
- غزل شمارهٔ 941: هرچه آنجاست چو آنجا رویاینجاگردد
- غزل شمارهٔ 942: همین دنیاست کانجامش قیامت پردهدر گردد
- غزل شمارهٔ 943: بر دستگاه اقبال کس خیرهسر نگردد
- غزل شمارهٔ 944: دل تا بهکیام جز پی آزار نگردد
- غزل شمارهٔ 945: به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمونگردد
- غزل شمارهٔ 946: به حرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد
- غزل شمارهٔ 947: در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
- غزل شمارهٔ 948: سیه مستی به دور ساغرت بیتاب میگردد
- غزل شمارهٔ 949: نگه ز روی تو تا کامیاب میگردد
- غزل شمارهٔ 950: چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار میگردد
- غزل شمارهٔ 951: ساغرم بی تو داغ می گردد
- غزل شمارهٔ 952: به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
- غزل شمارهٔ 953: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می گردد
- غزل شمارهٔ 954: به اندک شوخیی بنیاد تمکینکنده میگردد
- غزل شمارهٔ 955: ادب سازیم بر ما کیست تمهید صدا بندد
- غزل شمارهٔ 956: تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد
- غزل شمارهٔ 957: هوس تا چند بر دل تهمت هر خشک و تر بندد
- غزل شمارهٔ 958: گره به رشتهٔ نفس خوش آنکه نبندد
- غزل شمارهٔ 959: باز بیتابیام احرام چه در میبندد
- غزل شمارهٔ 960: به یادتگردش رنگم به هرجا بار میبندد
- غزل شمارهٔ 961: قضا تا نقش بنیاد من بیکار میبندد
- غزل شمارهٔ 962: چشم تو به حال من گر نیم نظر خندد
- غزل شمارهٔ 963: لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد
- غزل شمارهٔ 964: صبریکه صبح این باغ از ما جدا نخندد
- غزل شمارهٔ 965: ستمکشی که بجز گریهاش نشاید و خندد
- غزل شمارهٔ 966: جهانکجاست گلی زان نقاب میخندد
- غزل شمارهٔ 967: رنگم نقاب غیرت آن جلوه میدرد
- غزل شمارهٔ 968: هوس در مزرع آمال گو صد خرمن انبارد
- غزل شمارهٔ 969: بر این ستمکده یارب چه سنگ میبارد
- غزل شمارهٔ 970: نه فخر میدمد اینجا نه ننگ میبارد
- غزل شمارهٔ 971: ادبسنج بیان حرفی از آن لب هرکجا دارد
- غزل شمارهٔ 972: اگر معشوق بیمهر است وگر عاشق وفا دارد
- غزل شمارهٔ 973: تصور جوهر اکاهی قدرتکجا دارد
- غزل شمارهٔ 974: حرصت آن نیست که مرگش ز هوس وادارد
- غزل شمارهٔ 975: رگ گل آستین شوخی کمین صید ما دارد
- غزل شمارهٔ 976: زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد
- غزل شمارهٔ 977: گهی بر سر، گهی در دل گهی در دیده جا دارد
- غزل شمارهٔ 978: نوبهار است و جهان سیر چمنها دارد
- غزل شمارهٔ 979: دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد
- غزل شمارهٔ 980: بت هندی کی از دردسر ترکان خبر دارد
- غزل شمارهٔ 981: بر طمع طبع خسیسی که تفاخر دارد
- غزل شمارهٔ 982: بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد
- غزل شمارهٔ 983: در این وادی کف یایی ز آسایش خبر دارد
- غزل شمارهٔ 984: ز جرگهٔ سخنم خامشی به در دارد
- غزل شمارهٔ 985: شمع بزمت چه قدم بردارد
- غزل شمارهٔ 986: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد
- غزل شمارهٔ 987: درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد
- غزل شمارهٔ 988: کسی از التفات چشم خوبان کام بردارد
- غزل شمارهٔ 989: دل از دم محبت، چندین فتور دارد
- غزل شمارهٔ 990: هوسپیمای فرصت گرد کلفت در قفس دارد
- غزل شمارهٔ 991: جهان جنون بهار غفلت ز نرگس سرمهساش دارد
- غزل شمارهٔ 992: حیا عمریست با صد گردش رنگم طرف دارد
- غزل شمارهٔ 993: هر سو نظرگشودیم زان جلوه رنگ دارد
- غزل شمارهٔ 994: بینمک از نمک غیر توهم دارد
- غزل شمارهٔ 995: جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد
- غزل شمارهٔ 996: شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد
- غزل شمارهٔ 997: گرفتار رسوم اندیشهٔ آرام کم دارد
- غزل شمارهٔ 998: مگو این نسخه طور معنیی یک دستکم دارد
- غزل شمارهٔ 999: هوسپیمایی جاهت خمارآلود غم دارد
- غزل شمارهٔ 1000: جایی که جام در دست آن مه خرام دارد
- غزل شمارهٔ 1001: ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد
- غزل شمارهٔ 1002: ز شرم سرنوشتیکز ازل بنیاد من دارد
- غزل شمارهٔ 1003: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد
- غزل شمارهٔ 1004: اگر خضر خطت از چشمهٔ حیوان نشان دارد
- غزل شمارهٔ 1005: به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد
- غزل شمارهٔ 1006: به خیال زنده بودن هوس بقا ندارد
- غزل شمارهٔ 1007: فناکی شغل سودای محبت را زیان دارد
- غزل شمارهٔ 1008: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد
- غزل شمارهٔ 1009: اسیر آن پنجهٔ نگارین رهایی ازهیچ در ندارد
- غزل شمارهٔ 1010: چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد
- غزل شمارهٔ 1011: دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد
- غزل شمارهٔ 1012: رنگ حنا درکفم بهار ندارد
- غزل شمارهٔ 1013: کس طاقت آن لمعهٔ رخسار ندارد
- غزل شمارهٔ 1014: نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد
- غزل شمارهٔ 1015: اسرار در طبایع ضبط نفس ندارد
- غزل شمارهٔ 1016: گلهای آن تبسم باغ فلک ندارد
- غزل شمارهٔ 1017: سعی نفس جز شمار گام ندارد
- غزل شمارهٔ 1018: نامم هوس نگین ندارد
- غزل شمارهٔ 1019: چرا کسی چو حباب از ادب نگاه ندارد
- غزل شمارهٔ 1020: خامشنفسی خفت گوینده ندارد
- غزل شمارهٔ 1021: بهار صبح نفس زین دودم بقا که ندارد
- غزل شمارهٔ 1022: نفس به غیر تک و پوی باطلی که ندارد
- غزل شمارهٔ 1023: غبار ما به جز این پر شکستنیکه ندارد
- غزل شمارهٔ 1024: به هرجا نعمتی هست انفعالی درکمین دارد
- غزل شمارهٔ 1025: قدح، می بر کف است و شمع گل در آستین دارد
- غزل شمارهٔ 1026: نهال زندگی بالیدنی وحشتکمین دارد
- غزل شمارهٔ 1027: دل از وسعت اگر شانی ندارد
- غزل شمارهٔ 1028: عدم زین بیش برهانی ندارد
- غزل شمارهٔ 1029: حرص اگر بر عطش غلو دارد
- غزل شمارهٔ 1030: پر افشاندهام با اوج عنقا گفتگو دارد
- غزل شمارهٔ 1031: مگو رند از می و زاهد زتقوا گفتگو دارد
- غزل شمارهٔ 1032: این دور، دور حیز است وضع متی که دارد
- غزل شمارهٔ 1033: آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد
- غزل شمارهٔ 1034: بییأس دل از هرچه نداردگله دارد
- غزل شمارهٔ 1035: هرجا نفسی هست ز هستی گله دارد
- غزل شمارهٔ 1036: از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد
- غزل شمارهٔ 1037: از چرخ نه هر ابله و نادانگله دارد
- غزل شمارهٔ 1038: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیدهای دارد
- غزل شمارهٔ 1039: نفس را شور دل از عافیت بیگانهای دارد
- غزل شمارهٔ 1040: نفس زینسان که بر عزم پرافشانی کدی دارد
- غزل شمارهٔ 1041: خیال خوشنگاهان باز با شوخی سری دارد
- غزل شمارهٔ 1042: عالم گرفتاری خوش تسلسلی دارد
- غزل شمارهٔ 1043: نه مفصل نه مجملی دارد
- غزل شمارهٔ 1044: غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد
- غزل شمارهٔ 1045: ضعیفیها بیان عجز طاقت برنمیدارد
- غزل شمارهٔ 1046: تک و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد
- غزل شمارهٔ 1047: مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد
- غزل شمارهٔ 1048: اینقدر ریش چه معنی دارد
- غزل شمارهٔ 1049: خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد
- غزل شمارهٔ 1050: نقشمکسی از سعی چه فرهنگ برآرد
- غزل شمارهٔ 1051: گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد
- غزل شمارهٔ 1052: گر آن خروش جهان یکتا سری به این انجمن برآرد
- غزل شمارهٔ 1053: حاشاکه مرا طعنکسان بر سقط آرد
- غزل شمارهٔ 1054: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد
- غزل شمارهٔ 1055: من و حسنیکه هرجا یادش از دل سر برون آرد
- غزل شمارهٔ 1056: نگاهت جوش صد میخانه از ساغر برون آرد
- غزل شمارهٔ 1057: احتیاجی که سر مرد به خم میآرد
- غزل شمارهٔ 1058: در احتیاج نتوان بر سفله التجا برد
- غزل شمارهٔ 1059: خاکستری نماند ز ما تا هوا برد
- غزل شمارهٔ 1060: ناموس عالم عین اندیشهٔ سوا برد
- غزل شمارهٔ 1061: هیهات دم بازپسین عرض ادب برد
- غزل شمارهٔ 1062: احتیاجم خجلت از احباب برد
- غزل شمارهٔ 1063: حسرت پیام بیکسی آخر به یار برد
- غزل شمارهٔ 1064: شرمقصورم از سخن شکوهاعتبار برد
- غزل شمارهٔ 1065: رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد
- غزل شمارهٔ 1066: پیریام آخر می و پیمانه برد
- غزل شمارهٔ 1067: ما را به در دل ادب هیچکسی برد
- غزل شمارهٔ 1068: مکتوب من به هرکه برد باد میبرد
- غزل شمارهٔ 1069: فکر خویشم آخر از صحرای امکان میبرد
- غزل شمارهٔ 1070: آه به دوستان دگر عرض دعا که میبرد
- غزل شمارهٔ 1071: یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد
- غزل شمارهٔ 1072: عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
- غزل شمارهٔ 1073: زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد
- غزل شمارهٔ 1074: بهار میرود و گل ز باغ میگذرد
- غزل شمارهٔ 1075: ز سختجانی من عمر تنگ میگذرد
- غزل شمارهٔ 1076: ز ساز جسم هزار انفعال میگذرد
- غزل شمارهٔ 1077: باکهگویم چه قیامت به سرم میگذرد
- غزل شمارهٔ 1078: تا لبش در نظرم میگذرد
- غزل شمارهٔ 1079: دل مباد افسرده تا برکس نگرددکار سرد
- غزل شمارهٔ 1080: داغ بودمکه چه خواهم به غمت انشا کرد
- غزل شمارهٔ 1081: دلگداخته بر شش جهت بغل واکرد
- غزل شمارهٔ 1082: امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
- غزل شمارهٔ 1083: دل به زلف یار هم آرام نتوانستکرد
- غزل شمارهٔ 1084: وحشت ما را تعلق رام نتوانست کرد
- غزل شمارهٔ 1085: خودسر به مرک گردن دعوی فرود کرد
- غزل شمارهٔ 1086: اول دل ستمزده قطع امیدکرد
- غزل شمارهٔ 1087: از تغافل زدنی ترک سبب بایدکرد
- غزل شمارهٔ 1088: پیش ارباب حسب ترک نسب باید کرد
- غزل شمارهٔ 1089: دل سحرگاهی بهگلشن یاد آن رخسار کرد
- غزل شمارهٔ 1090: عشق مطربزادهای بر ساز و تقوا زور کرد
- غزل شمارهٔ 1091: آگاهی از خیال خودم بینیازکرد
- غزل شمارهٔ 1092: گرد مرا تحیّر، صبح جنون سبق کرد
- غزل شمارهٔ 1093: بیستون یادی ز فرهاد ندامت فال کرد
- غزل شمارهٔ 1094: روزیکه نقشگردش چشمت خیالکرد
- غزل شمارهٔ 1095: اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد
- غزل شمارهٔ 1096: شب که دل از یأس مطلب بادهای در جام کرد
- غزل شمارهٔ 1097: عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد
- غزل شمارهٔ 1098: وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد
- غزل شمارهٔ 1099: گر کمال اختیار خواهم کرد
- غزل شمارهٔ 1100: طبع سرکش خاکگشت و چشم شرمی وانکرد
- غزل شمارهٔ 1101: اگر نظّاره گل میتوان کرد
- غزل شمارهٔ 1102: ناتوانی در تلاش حرص بهتانم نکرد
- غزل شمارهٔ 1103: دورگردون تا دماغ جام عیشم تازهکرد
- غزل شمارهٔ 1104: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانهکرد
- غزل شمارهٔ 1105: بی فقر آشکار نگردد عیار مرد
- غزل شمارهٔ 1106: عمر ارذل ای خدا مگمار بر نیروی مرد
- غزل شمارهٔ 1107: پیکرم چون تیشه تا از جان کنی یاد آورد
- غزل شمارهٔ 1108: پای طلب دمیکه سر از دل برآورد
- غزل شمارهٔ 1109: زین شیشهٔ ساعت که مه و سال برآورد
- غزل شمارهٔ 1110: عملی که سر به هوا خم از همه پیکرت بهدر آورد
- غزل شمارهٔ 1111: ز دنیا چهگیرد اگر مردگیرد
- غزل شمارهٔ 1112: اگر به افواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد
- غزل شمارهٔ 1113: دمی که تیغ تو خون مرا بحل گیرد
- غزل شمارهٔ 1114: تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد
- غزل شمارهٔ 1115: گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد
- غزل شمارهٔ 1116: به محفلیکه فضولی قدح به دست نگیرد
- غزل شمارهٔ 1117: من آن غبارم که حکم نقشم به هیچ آیینه درنگیرد
- غزل شمارهٔ 1118: تدبیر عنان من پر شور نگیرد
- غزل شمارهٔ 1119: اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد
- غزل شمارهٔ 1120: فسردگیهای ساز امکان ترانهام را عنان نگیرد
- غزل شمارهٔ 1121: دل به خرسندی اگر ترک هوس میگیرد
- غزل شمارهٔ 1122: غنا مفت هوسگر نام آسودن نمیگیرد
- غزل شمارهٔ 1123: نه هستی از نفسهایم شمار ناله میگیرد
- غزل شمارهٔ 1124: راه فضولی ما هم در ازل حیا زد
- غزل شمارهٔ 1125: چنینگر طیعبیدرتبهخورد و خوابمیسازد
- غزل شمارهٔ 1126: نفس با یک جهان وحشت به خاک و آب میسازد
- غزل شمارهٔ 1127: چو دندان ریخت نعمت حرص را مأیوس میسازد
- غزل شمارهٔ 1128: تا جلوهٔ بیرنگ تو بر قلب صور زد
- غزل شمارهٔ 1129: حدیث عشق شودناله ترجمانش و لرزد
- غزل شمارهٔ 1130: زبان بهکام خموشی کشد بیانش و لرزد
- غزل شمارهٔ 1131: روزی که قضا سر خط آفاق رقم زد
- غزل شمارهٔ 1132: جام غرور کدام رنگ توان زد
- غزل شمارهٔ 1133: آنکه ما را به جفا سوخته یا میسوزد
- غزل شمارهٔ 1134: دل مپرسید چرا سوخته یا میسوزد
- غزل شمارهٔ 1135: تو شمشیر حقی هر کس ز غفلت با تو بستیزد
- غزل شمارهٔ 1136: به این عجزم چه ز خاک حیاپرورد برخیزد
- غزل شمارهٔ 1137: چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد
- غزل شمارهٔ 1138: چوگوهر قطرهام تاکی به آب افتدکه برخیزد
- غزل شمارهٔ 1139: چه غفلت یارب از تقریر یأس انجام میخیزد
- غزل شمارهٔ 1140: بهار حیرتست اینجا نهگل نی جام میخیزد
- غزل شمارهٔ 1141: به این ضعفی که جسم زارم از بستر نمیخیزد
- غزل شمارهٔ 1142: نشئه دودی است که از آتش می میخیزد
- غزل شمارهٔ 1143: تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد
- غزل شمارهٔ 1144: وداع کلفتم تا گل کند چاک جگر ریزد
- غزل شمارهٔ 1145: خرد به عشق کند حیلهساز جنگ و گریزد
- غزل شمارهٔ 1146: مباش غره به سامان این بنا که نریزد
- غزل شمارهٔ 1147: به گرمی نگه از شعله تاب میریزد
- غزل شمارهٔ 1148: به هرکجا مژهام رنگ خواب میریزد
- غزل شمارهٔ 1149: خطی که بر گل روی تو آب میریزد
- غزل شمارهٔ 1150: باز اشکم به خیالت چه فسون میریزد
- غزل شمارهٔ 1151: چاک کسوت فقرم رنگ خنده میریزد
- غزل شمارهٔ 1152: به طراز دامن ناز و چه ز خاکساری ما رسد
- غزل شمارهٔ 1153: بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد
- غزل شمارهٔ 1154: همّت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد
- غزل شمارهٔ 1155: دگر تظلم ما عاجزانکجا برسد
- غزل شمارهٔ 1156: سراغت از چمن کبریا که میپرسد
- غزل شمارهٔ 1157: کیست کز جهد به آن انجمن ناز رسد
- غزل شمارهٔ 1158: جایی که شکوهها به صف زیر و بم رسد
- غزل شمارهٔ 1159: سحر طلوع گل دعا که مراد اهل همم رسد
- غزل شمارهٔ 1160: تا ز عبرت سر مژگان به خمیدن نرسد
- غزل شمارهٔ 1161: همه راست زین چمن آرزو، که به کام دل ثمری رسد
- غزل شمارهٔ 1162: تا ز چمن دماغ را بوی بهار میرسد
- غزل شمارهٔ 1163: زبرگردون آنچه ازکشت تو و من میرسد
- غزل شمارهٔ 1164: آه به درد عجز هم کوشش ما نمیرسد
- غزل شمارهٔ 1165: تا گرد ما به اوج ثریا نمیرسد
- غزل شمارهٔ 1166: کار دلها باز از آن مژگان به سامان میرسد
- غزل شمارهٔ 1167: هرگز به دستگاه نظر پا نمیرسد
- غزل شمارهٔ 1168: نشئهٔگوشهٔ دل از دیر و حرم نمیرسد
- غزل شمارهٔ 1169: صبح شو ایشبکه خورشید مناکنون میرسد
- غزل شمارهٔ 1170: هوس تعین خواجگی به نیاز بنده نمیرسد
- غزل شمارهٔ 1171: به امید فنا تاب وتب هستیگوارا شد
- غزل شمارهٔ 1172: ز تنگی منفعلگردید دل آفاق پیدا شد
- غزل شمارهٔ 1173: صفا داغ کدورت گشت سامان من و ما شد
- غزل شمارهٔ 1174: کسی معنی بحر فهمیده باشد
- غزل شمارهٔ 1175: پی اشک من ندانم بهکجا رسیده باشد
- غزل شمارهٔ 1176: آن فتنه که آفاقش شور من و ما باشد
- غزل شمارهٔ 1177: به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
- غزل شمارهٔ 1178: تا در آیینهٔ دل راه نفس واباشد
- غزل شمارهٔ 1179: چراکس منکر بیطاقتیهای درا باشد
- غزل شمارهٔ 1180: زشوخی چشم منتاکی به روی غیرواباشد
- غزل شمارهٔ 1181: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد
- غزل شمارهٔ 1182: مرا این آبرو در عالم پرواز بس باشد
- غزل شمارهٔ 1183: صبحی که گلت به باغ باشد
- غزل شمارهٔ 1184: تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد
- غزل شمارهٔ 1185: محبت ستمگر نباشد نباشد
- غزل شمارهٔ 1186: عشق هرجا ادبآموز تپیدن باشد
- غزل شمارهٔ 1187: رمز آشنای معنی هر خیرهسر نباشد
- غزل شمارهٔ 1188: مکتوب شوق هرگز بینامهبر نباشد
- غزل شمارهٔ 1189: هرچند به حق قرب تو مقدور نباشد
- غزل شمارهٔ 1190: راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد
- غزل شمارهٔ 1191: هرچند دل از وصل قدحنوش نباشد
- غزل شمارهٔ 1192: وضع فلک آنجا که به یک حال نباشد
- غزل شمارهٔ 1193: هرچند خودنمایی تخت و حشم نباشد
- غزل شمارهٔ 1194: اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد
- غزل شمارهٔ 1195: گر بوی وفا را نفس آیینه نباشد
- غزل شمارهٔ 1196: دل انجمن محرم و بیگانه نباشد
- غزل شمارهٔ 1197: خیال نامد!ری تا کیت خاطرنشین باشد
- غزل شمارهٔ 1198: بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشد
- غزل شمارهٔ 1199: وداع سرکشیکنگر دلت راحتکمین باشد
- غزل شمارهٔ 1200: جمعیت از آن دلکه پریشان تو باشد
- غزل شمارهٔ 1201: ما راکه نفس آینه پرداخته باشد
- غزل شمارهٔ 1202: چشمی که بر آن جلوه نظر داشته باشد
- غزل شمارهٔ 1203: محو طلبت گردی اگر داشته باشد
- غزل شمارهٔ 1204: مشتاق تو گر نامهبری داشته باشد
- غزل شمارهٔ 1205: هر کس به رهت چشم تری داشته باشد
- غزل شمارهٔ 1206: از نامهام آن شوخ مکدر شده باشد
- غزل شمارهٔ 1207: آنجاکه طلب محوتوکل شده باشد
- غزل شمارهٔ 1208: تغافلچهخجلتبهخود چیدهباشد
- غزل شمارهٔ 1209: خلوتسرای تحقیق کاشانهٔ که باشد
- غزل شمارهٔ 1210: نیام تیغ عالمگیر مستی موج می باشد
- غزل شمارهٔ 1211: در این خرابه نه دشمن نه دوست میباشد
- غزل شمارهٔ 1212: نگه در شبههٔ تحقیق من معذور میباشد
- غزل شمارهٔ 1213: لب بیصرفه نوا جهل سبق میباشد
- غزل شمارهٔ 1214: نقش نیرنگ جهان جوهر رم میباشد
- غزل شمارهٔ 1215: پیر خمیازهکش وضع جوان میباشد
- غزل شمارهٔ 1216: راحت دل ز نفس بالفشان میباشد
- غزل شمارهٔ 1217: دماغ وحشتآهنگان خیالآور نمیباشد
- غزل شمارهٔ 1218: بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمیباشا
- غزل شمارهٔ 1219: بی زنگ درین محفل آیینه نمیباشد
- غزل شمارهٔ 1220: دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد
- غزل شمارهٔ 1221: دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد
- غزل شمارهٔ 1222: جگری آبله زد تخم غمی پیدا شد
- غزل شمارهٔ 1223: صیاد بینشانی پرواز رنگ ما شد
- غزل شمارهٔ 1224: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد
- غزل شمارهٔ 1225: ای شمع تک وتاز نفس گرد سفر شد
- غزل شمارهٔ 1226: اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
- غزل شمارهٔ 1227: مژده ای ذوق وصال آیینه بیزنگار شد
- غزل شمارهٔ 1228: نقطهٔ دلگرد خودگشت و خط پرگار شد
- غزل شمارهٔ 1229: شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد
- غزل شمارهٔ 1230: هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد
- غزل شمارهٔ 1231: فکر نازک عالمی را سرمهٔ تقریر شد
- غزل شمارهٔ 1232: تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد
- غزل شمارهٔ 1233: آگاهی دل انجمن اختلاف شد
- غزل شمارهٔ 1234: به کدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد
- غزل شمارهٔ 1235: جبههٔحرص اگر چنینگرد ره هوسکشد
- غزل شمارهٔ 1236: از غبارم هرچه بالا میکشد
- غزل شمارهٔ 1237: هرکه حرفی از لبت وامیکشد
- غزل شمارهٔ 1238: شوق دیداری که از دل بال حسرت می کشد
- غزل شمارهٔ 1239: عریانی آنقدر به برم تنگ میکشد
- غزل شمارهٔ 1240: مد بقا کجا به مه و سال میکشد
- غزل شمارهٔ 1241: حرص پیری شیأالله از خروشم میکشد
- غزل شمارهٔ 1242: باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
- غزل شمارهٔ 1243: بار ما عمریست دوش چشم حیران میکشد
- غزل شمارهٔ 1244: چو شمع هیچکس به زیانم نمیکشد
- غزل شمارهٔ 1245: رفته رفته این بزرگیها به بازی میکشد
- غزل شمارهٔ 1246: همچو مینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد
- غزل شمارهٔ 1247: کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد
- غزل شمارهٔ 1248: دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط نفسم شد
- غزل شمارهٔ 1249: روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد
- غزل شمارهٔ 1250: تا پری به عرض آمد موج شیشه عریان شد
- غزل شمارهٔ 1251: ترک آرزوکردم رنج هستی آسان شد
- غزل شمارهٔ 1252: رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد
- غزل شمارهٔ 1253: قیامت خندهریزی بر مزار من گل افشان شد
- غزل شمارهٔ 1254: مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد
- غزل شمارهٔ 1255: مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد
- غزل شمارهٔ 1256: عید است غبار سر راه تو توان شد
- غزل شمارهٔ 1257: پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد
- غزل شمارهٔ 1258: گل نکرد آهیکه بر ما خنجر قاتل نشد
- غزل شمارهٔ 1259: از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
- غزل شمارهٔ 1260: چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
- غزل شمارهٔ 1261: پر هما چه کند بخت اگر دگرگون شد
- غزل شمارهٔ 1262: حیرتکفیل پر زدنگفتگو نشد
- غزل شمارهٔ 1263: آهی به هوا چتر زد و چرخ برین شد
- غزل شمارهٔ 1264: شب حسرت دیدار توام دام کمین شد
- غزل شمارهٔ 1265: زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد
- غزل شمارهٔ 1266: کسی که نیک و بد هوشیار و مست بپوشد
- غزل شمارهٔ 1267: رضاعت از برم چندانکه گردم پیر میجوشد
- غزل شمارهٔ 1268: نه تنها از قدح مستی و از گل رنگ میجوشد
- غزل شمارهٔ 1269: حال دل از دوری دلبر نمیدانم چه شد
- غزل شمارهٔ 1270: حاصلم زبن مزرع بیبر نمیدانم چه شد
- غزل شمارهٔ 1271: ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد
- غزل شمارهٔ 1272: باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد
- غزل شمارهٔ 1273: وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد
- غزل شمارهٔ 1274: به یاد آستانت هرکه سر بر خاک میمالد
- غزل شمارهٔ 1275: سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد
- غزل شمارهٔ 1276: اگر سور است وگر ماتم دلمایوس مینالد
- غزل شمارهٔ 1277: دل باز به جوش یارب آمد
- غزل شمارهٔ 1278: ز هستی قطعکن گر میل راحت در نمود آمد
- غزل شمارهٔ 1279: نتوان به تلاش از غم اسباب برآمد
- غزل شمارهٔ 1280: عالم همه زین میکده بیهوش برآمد
- غزل شمارهٔ 1281: تمام شوقیم لیک غافلکه دل به راهکه میخرامد
- غزل شمارهٔ 1282: ز ابرام طلب نومیدیام آخر به چنگ آمد
- غزل شمارهٔ 1283: شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد
- غزل شمارهٔ 1284: فالی از داغ زدم دل چمنآیین آمد
- غزل شمارهٔ 1285: گل به سر، جام به کف آن چمن آیین آمد
- غزل شمارهٔ 1286: ز تخمت چه نشو و نما میدمد
- غزل شمارهٔ 1287: پر مفلسم به من چه نوا میتوان رساند
- غزل شمارهٔ 1288: به هرجا باغبان در یاد مستان تاک بنشاند
- غزل شمارهٔ 1289: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند
- غزل شمارهٔ 1290: دل به قید جسم از علم یقین بیگانه ماند
- غزل شمارهٔ 1291: طالعم زلف یار را ماند
- غزل شمارهٔ 1292: موجگل بیتو خار را ماند
- غزل شمارهٔ 1293: دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند
- غزل شمارهٔ 1294: رفتیم و داغ ما به دل روزگار ماند
- غزل شمارهٔ 1295: از دلمبگذشت و خوندر چشم حیرتساز ماند
- غزل شمارهٔ 1296: در گلستانی که چشمم محو آن طناز ماند
- غزل شمارهٔ 1297: شوق تا محمل به دوش طبع وحشتساز ماند
- غزل شمارهٔ 1298: از هجوم کلفت دل ناله بیآهنگ ماند
- غزل شمارهٔ 1299: رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند
- غزل شمارهٔ 1300: گر آیینهات در مقابل نماند
- غزل شمارهٔ 1301: دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند
- غزل شمارهٔ 1302: کم نیست صحبت دلگر مرد، زن نماند
- غزل شمارهٔ 1303: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند
- غزل شمارهٔ 1304: بسکه بیمارتو بر بستر غم یکرو ماند
- غزل شمارهٔ 1305: بهار عمر به صبح دمیده میماند
- غزل شمارهٔ 1306: ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند
- غزل شمارهٔ 1307: نه غنچه سر به گریبان کشیده میماند
- غزل شمارهٔ 1308: زان نشئه که قلقل به لب شیشه دواند
- غزل شمارهٔ 1309: گر نالهٔ من پرتو اندیشه دواند
- غزل شمارهٔ 1310: پی تحقیق کسانی که گرو تاختهاند
- غزل شمارهٔ 1311: در بساطی که دم تیغ ادب آختهاند
- غزل شمارهٔ 1312: صفا فریب فقیهان نفس گداختهاند
- غزل شمارهٔ 1313: چون برگ گل ز بس پر و بالم شکستهاند
- غزل شمارهٔ 1314: نقش دوِیی بر آینه من نبستهاند
- غزل شمارهٔ 1315: عمریست رخت حسرتم از سینه بستهاند
- غزل شمارهٔ 1316: دونان که در تلاش گهر دست شستهاند
- غزل شمارهٔ 1317: جمعیکه پر به فکر هنر درشکستهاند
- غزل شمارهٔ 1318: این حرصها که دامن صد فن شکستهاند
- غزل شمارهٔ 1319: شمعها زبنانجمن بیصرفهتازان رفتهاند
- غزل شمارهٔ 1320: آن سبکروحان که تن در خاکساری دادهاند
- غزل شمارهٔ 1321: ذره تا خورشید امکان جمله حیرت زادهاند
- غزل شمارهٔ 1322: هرجا صلای محرمی راز دادهاند
- غزل شمارهٔ 1323: از شکست رنگم آب روی شاهی دادهاند
- غزل شمارهٔ 1324: روزگاری شد که از اهل وفا دل بردهاند
- غزل شمارهٔ 1325: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کردهاند
- غزل شمارهٔ 1326: اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کردند
- غزل شمارهٔ 1327: آن سخا کیشان که بر احسان نظر واکردهاند
- غزل شمارهٔ 1328: فرصت انشایان هستی گر تکلف کردهاند
- غزل شمارهٔ 1329: تا ز گرد انتظارت مستفیدم کردهاند
- غزل شمارهٔ 1330: آب و رنگ عبرتی صرف بهارم کردهاند
- غزل شمارهٔ 1331: با خزان آرزو حشر بهارم کرده اند
- غزل شمارهٔ 1332: وعده افسونان طلسم انتظارم کردهاند
- غزل شمارهٔ 1333: گرد عجزم خوشخرامان سرفرازم کردهاند
- غزل شمارهٔ 1334: همچو گوهر قطرهٔ خشکی عیانم کردهاند
- غزل شمارهٔ 1335: موج گوهرطینتان گر شوخی افزون کردهاند
- غزل شمارهٔ 1336: یاران تمیز هستی بدخو نکردهاند
- غزل شمارهٔ 1337: بر من فسون عجز در ایجاد خواندهاند
- غزل شمارهٔ 1338: اهل معنی گر به گفتوگو نفس فرسودهاند
- غزل شمارهٔ 1339: آنها که رنگ خودسری شمع دیدهاند
- غزل شمارهٔ 1340: امروز ناقصان به کمالی رسیده اند
- غزل شمارهٔ 1341: لاله و گل چشمک رمز خوان فهمیده اند
- غزل شمارهٔ 1342: حاضران از دور چون محشر خروشم دیدهاند
- غزل شمارهٔ 1343: محرمان کاثار صنع از عشق پر فن دیدهاند
- غزل شمارهٔ 1344: در عشق آنکه قابل دردش ندیدهاند
- غزل شمارهٔ 1345: در غبار هستی اسرار فنا پوشیدهاند
- غزل شمارهٔ 1346: یاران فسانههای تو و من شنیدهاند
- غزل شمارهٔ 1347: این ستمکیشان که وهم زندگی را هالهاند
- غزل شمارهٔ 1348: بیقراران تو کز شوق فنا دیوانهاند
- غزل شمارهٔ 1349: معنیسبقانگر همه صد بحر کتابند
- غزل شمارهٔ 1350: چشم چون آیینه برنیرنگ عرض نازبند
- غزل شمارهٔ 1351: محرم آهنگ دل شو سرمه بر آواز بند
- غزل شمارهٔ 1352: ای ساز قدس دل به جهان نوا مبند
- غزل شمارهٔ 1353: ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند
- غزل شمارهٔ 1354: مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند
- غزل شمارهٔ 1355: تا به عالم رنگ بنیاد تمنا ریختند
- غزل شمارهٔ 1356: کار دنیا بس که مهمل گشت عقبا ریختند
- غزل شمارهٔ 1357: آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند
- غزل شمارهٔ 1358: رنگ اطوار ادبسنجان به قانون ریختند
- غزل شمارهٔ 1359: سبکروانکه به وحشت میان جان بستند
- غزل شمارهٔ 1360: گذشتگانکه ز تشویش ما و من رستند
- غزل شمارهٔ 1361: مصوران به هزار انفعال پیوستند
- غزل شمارهٔ 1362: بینیازان برقربز بحر و بر برخاستند
- غزل شمارهٔ 1363: زد نفس فال تنآسانی دلی آراستند
- غزل شمارهٔ 1364: محفل هستی به تحریک دلی آراستند
- غزل شمارهٔ 1365: آرزو سوخت نفس آینهٔ دل بستند
- غزل شمارهٔ 1366: غافلی چند که نقش حق وباطل بستند
- غزل شمارهٔ 1367: هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند
- غزل شمارهٔ 1368: دنیا وتلاش هوس بیخبری چند
- غزل شمارهٔ 1369: خلقیست پراکندهٔ سعی هوسی چند
- غزل شمارهٔ 1370: گر آگهی به سیر فنا و بقا بخند
- غزل شمارهٔ 1371: ای بینصیب عشق به کار هوس بخند
- غزل شمارهٔ 1372: حسرت زلف توام بود شکستم دادند
- غزل شمارهٔ 1373: یاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند
- غزل شمارهٔ 1374: تا شدم گرم طلب عجز درایم کردند
- غزل شمارهٔ 1375: حاصل عافیت آنها که به دامنکردند
- غزل شمارهٔ 1376: خوشخرامان اگر اندیشهٔ جولان کردند
- غزل شمارهٔ 1377: ذره تا مسهر هزار آینه عریان کردند
- غزل شمارهٔ 1378: ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند
- غزل شمارهٔ 1379: رازداران کز ادب راه لب گویا زدند
- غزل شمارهٔ 1380: روزگاری که به عشق از هوسم افکندند
- غزل شمارهٔ 1381: روزی که هوسها در اقبال گشودند
- غزل شمارهٔ 1382: برای خاطرم غم آفریدند
- غزل شمارهٔ 1383: بهشوخی زد طربغم آفریدند
- غزل شمارهٔ 1384: ز بسکه منتظران چشم در ره یارند
- غزل شمارهٔ 1385: محرمانی که به آهنگ فنا مسرورند
- غزل شمارهٔ 1386: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند
- غزل شمارهٔ 1387: عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
- غزل شمارهٔ 1388: فطرت آخر بر معاد از سعی اکمل میزند
- غزل شمارهٔ 1389: محوگریبان ادبکی سر به هر سو میزند
- غزل شمارهٔ 1390: برق خطی بر سیاهی میزند
- غزل شمارهٔ 1391: عشاق گر از سبحه و زنار نویسند
- غزل شمارهٔ 1392: تنپرستانکه به این آب و نمک عیاشند
- غزل شمارهٔ 1393: گر خاک نشینان علم افراخته باشند
- غزل شمارهٔ 1394: حکم عشق است که تشریف تمنا بخشند
- غزل شمارهٔ 1395: صد ابد عیش طربخانهٔ دنیا بخشند
- غزل شمارهٔ 1396: زان زر و سیم که این مردم باذل بخشند
- غزل شمارهٔ 1397: از چه دعوی شمعها گردن به بالا میکشند
- غزل شمارهٔ 1398: جماعتیکه نظرباز آن بر و دوشند
- غزل شمارهٔ 1399: مبصّران حقیقت که سر به سر هوشند
- غزل شمارهٔ 1400: به گفتگوی کسان مردمی که میلافند
- غزل شمارهٔ 1401: چه بوربا و چه مخمل حجاب میبافند
- غزل شمارهٔ 1402: قماش رنگ ز بس بیحجاب میبافند
- غزل شمارهٔ 1403: دلها تامل آینهٔ حسن مطلقند
- غزل شمارهٔ 1404: شور اشکم گر چنین راه تپش سر میکند
- غزل شمارهٔ 1405: نشد آنکه شعلهٔ وحشتی به دل فسرده فسونکند
- غزل شمارهٔ 1406: باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند
- غزل شمارهٔ 1407: دل پا شکسته حق طلب به رهت چگونه ادا کند
- غزل شمارهٔ 1408: شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند
- غزل شمارهٔ 1409: کو جنون تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند
- غزل شمارهٔ 1410: هر سخن سنجی که خواهد صید معنیها کند
- غزل شمارهٔ 1411: از قضا بر خوان ممسک گر کسی نان بشکند
- غزل شمارهٔ 1412: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند
- غزل شمارهٔ 1413: حسنکلاه هوسیگر به تجمل شکند
- غزل شمارهٔ 1414: لاغری آن همه زین مرحله دورم افکند
- غزل شمارهٔ 1415: کلاه هرکه فلک بر سماک میفکند
- غزل شمارهٔ 1416: اگر از گدازم نمی گل کند
- غزل شمارهٔ 1417: اگر معنی خامشی گل کند
- غزل شمارهٔ 1418: تقلید از چه علم به لافم علمکند
- غزل شمارهٔ 1419: از بسکه به تحصیل غنا حرص توجان کند
- غزل شمارهٔ 1420: لمعهٔ مهرش دمی کاینه تابان کند
- غزل شمارهٔ 1421: هرجا خرام ناز تو تمکین عیان کند
- غزل شمارهٔ 1422: اشک گهر طینت ما راه تپش سر نکند
- غزل شمارهٔ 1423: طبع دانا الم دهر مکدر نکند
- غزل شمارهٔ 1424: هوس جنونزدهٔ نفس به کدام جلوه کمین کند
- غزل شمارهٔ 1425: وهم بلند وپست جاه چند دلت سیهکند
- غزل شمارهٔ 1426: بادهء تحقیق را ظرف هوس تنگیکند
- غزل شمارهٔ 1427: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگیکند
- غزل شمارهٔ 1428: بسکه بیروپت بهارم کلفت انشا میکند
- غزل شمارهٔ 1429: عاقبتدر حلقهٔآن زلف دل جا میکند
- غزل شمارهٔ 1430: ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند
- غزل شمارهٔ 1431: هر نفس دل صدهزار اندیشه پیدا میکند
- غزل شمارهٔ 1432: گر طمع دست طلب وامیکند
- غزل شمارهٔ 1433: میل هوس ز عافیتم فرد میکند
- غزل شمارهٔ 1434: درگلستانیکه حسنش جلوهای سر میکند
- غزل شمارهٔ 1435: اول در عدم دهنت باز میکند
- غزل شمارهٔ 1436: گر جنونم ناله واری نذر بلبل میکند
- غزل شمارهٔ 1437: هرکجا آیینهٔ حسن جنون گل میکند
- غزل شمارهٔ 1438: بسکه زخم کشتهٔ نازش تلاطم میکند
- غزل شمارهٔ 1439: داغ عشقم چارهجوییها کبابم میکند
- غزل شمارهٔ 1440: حسرت امشب آه بیتأثیر روشن میکند
- غزل شمارهٔ 1441: عقل اگر صد انجمن تدبیر روشن میکند
- غزل شمارهٔ 1442: بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمیکند
- غزل شمارهٔ 1443: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون میکند
- غزل شمارهٔ 1444: قامت خمکز حیا سوی زمین رو میکند
- غزل شمارهٔ 1445: ذوق فقر افسانهٔ اقبالکوته میکند
- غزل شمارهٔ 1446: با هستیام وداع تو و من چه میکند
- غزل شمارهٔ 1447: بر اهل فضل دانش و فنگریه میکند
- غزل شمارهٔ 1448: کارجهان خواه عجز، خواه سری میکند
- غزل شمارهٔ 1449: هر که اینجا میرسد بیاعتدالی میکند
- غزل شمارهٔ 1450: هرکه در اظهار مطلب هرزهنالی میکند
- غزل شمارهٔ 1451: اینکه طاقتها جوانی میکند
- غزل شمارهٔ 1452: نظم امکانیکجا ضبط روانی میکند
- غزل شمارهٔ 1453: رفته رفته عافیت همکینهخواهی میکند
- غزل شمارهٔ 1454: مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند
- غزل شمارهٔ 1455: بلاکشان محبت گل چه نیرنگند
- غزل شمارهٔ 1456: گردی دگر نشد ز من نارسا بلند
- غزل شمارهٔ 1457: یارب چهسانکنم به هوای دعا بلند
- غزل شمارهٔ 1458: پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند
- غزل شمارهٔ 1459: غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند
- غزل شمارهٔ 1460: حسرت دلکرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند
- غزل شمارهٔ 1461: عجز نپسندید از ما شکوهٔ قاتل بلند
- غزل شمارهٔ 1462: آنها که لاف افسر و اورنگ میزنند
- غزل شمارهٔ 1463: عشاق چون فسانهٔ تحقیق سر کنند
- غزل شمارهٔ 1464: جمعی که با قناعت جاوید خو کنند
- غزل شمارهٔ 1465: حقمشربان دمی که به تحقیق رو کنند
- غزل شمارهٔ 1466: روشندلان چو آینه بر هرچه رو کنند
- غزل شمارهٔ 1467: این غافلان که آینهپرداز میدهند
- غزل شمارهٔ 1468: علویانی که به این عالم دون میآیند
- غزل شمارهٔ 1469: هرکه انجام غرور من و ما میبیند
- غزل شمارهٔ 1470: هرکه زین انجمن آثار صفا میبیند
- غزل شمارهٔ 1471: بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمیبیند
- غزل شمارهٔ 1472: آفاق جا ندارد همت کجا نشیند
- غزل شمارهٔ 1473: به روی من ز کجا رنگ اعتبار نشیند
- غزل شمارهٔ 1474: سپند بزم تو گویند هیچ جا ننشیند
- غزل شمارهٔ 1475: اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمود
- غزل شمارهٔ 1476: بر در دل حلقه زد غفلت کنون آهش چه سود
- غزل شمارهٔ 1477: ریشهواری عافیت در مزرع امکان نبود
- غزل شمارهٔ 1478: تاآینهروبروی ما بود
- غزل شمارهٔ 1479: نیرنگ امل گل بقا بود
- غزل شمارهٔ 1480: یاد شوقی کز جفاهایت دل ما شاد بود
- غزل شمارهٔ 1481: آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود
- غزل شمارهٔ 1482: عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود
- غزل شمارهٔ 1483: هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود
- غزل شمارهٔ 1484: همچو آتش هرکه را دود طلب در سر بود
- غزل شمارهٔ 1485: برگ و ساز عندلیبان زین چمن گفتار بود
- غزل شمارهٔ 1486: دبده را مژگان بهم آوردنی درکار بود
- غزل شمارهٔ 1487: زین باغ بسکه بیثمری آشکاربود
- غزل شمارهٔ 1488: مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
- غزل شمارهٔ 1489: شب که در بزم ادب قانون حیرتساز بود
- غزل شمارهٔ 1490: سجدهٔ خاک درت هرکه تمنایش بود
- غزل شمارهٔ 1491: آدمیکاثار تنزیهش رجوع خاک بود
- غزل شمارهٔ 1492: در ادبگاهی که لب نامحرم تحریک بود
- غزل شمارهٔ 1493: امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
- غزل شمارهٔ 1494: روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بود
- غزل شمارهٔ 1495: شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود
- غزل شمارهٔ 1496: شبکه از شوق توپروازم بهار آهنگ بود
- غزل شمارهٔ 1497: ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود
- غزل شمارهٔ 1498: درشتخو سخنش عافیت ثمر نبود
- غزل شمارهٔ 1499: نهال وحشت ما خالی از ثمر نبود
- غزل شمارهٔ 1500: تا نفس ما ومن غبارنبود
- غزل شمارهٔ 1501: تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود
- غزل شمارهٔ 1502: شب که جز یأس به کام دل مأیوس نبود
- غزل شمارهٔ 1503: ناله میافشاند پر در باغ ما بلبل نبود
- غزل شمارهٔ 1504: نقش هستی جز غبار وهم نیرنگی نبود
- غزل شمارهٔ 1505: یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بود
- غزل شمارهٔ 1506: چون شرر اقبال هستی بسکه فرصتکاه بود
- غزل شمارهٔ 1507: روزی که عشق رنگ جهان نقش بسته بود
- غزل شمارهٔ 1508: هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بود
- غزل شمارهٔ 1509: بسکه در ساز صفاکیشان حیا خوابیده بود
- غزل شمارهٔ 1510: شب که در یادت سراپایم زبان ناله بود
- غزل شمارهٔ 1511: شبکه وصل آغوشپرداز دل دیوانه بود
- غزل شمارهٔ 1512: محوتسلیمیم اما سجده لغزش مایه بود
- غزل شمارهٔ 1513: آنروز که پیدایی ما را اثری بود
- غزل شمارهٔ 1514: با ما نه نم اشکی ونی چشم تری بود
- غزل شمارهٔ 1515: این انجمن افسانهٔ راز دهنی بود
- غزل شمارهٔ 1516: بهکویدوستکه تکلیف بینشانی بود
- غزل شمارهٔ 1517: به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود
- غزل شمارهٔ 1518: چون آب روان پر مگذر بیخبر از خود
- غزل شمارهٔ 1519: جاییکه سعی حرص جنونآفرین دود
- غزل شمارهٔ 1520: تا مه نوبر فلک بالگشا میرود
- غزل شمارهٔ 1521: هر که آمد در جان بیکستر از ما میرود
- غزل شمارهٔ 1522: با این خرام ناز اگر آن مست میرود
- غزل شمارهٔ 1523: شبنم صبح از چمن آبله دل میرود
- غزل شمارهٔ 1524: دل ز پیاش عمرهاست سجده کمین میرود
- غزل شمارهٔ 1525: بعد ازینت سبزه خط در سیاهی میرود
- غزل شمارهٔ 1526: گر چنین اشکم ز شرم پرگناهی میرود
- غزل شمارهٔ 1527: شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
- غزل شمارهٔ 1528: چو دولت درش بر خسان واشود
- غزل شمارهٔ 1529: آه نومیدم کجا تأثیر من پیدا شود
- غزل شمارهٔ 1530: گر چنین بخت نگون عبرت کمین پیدا شود
- غزل شمارهٔ 1531: حسن بیشرم ازهجوم بوالهوس محشر شود
- غزل شمارهٔ 1532: در بیابانی که سعی بیخودی رهبر شود
- غزل شمارهٔ 1533: دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود
- غزل شمارهٔ 1534: طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود
- غزل شمارهٔ 1535: گر خیالگردش چشم توام رهبر شود
- غزل شمارهٔ 1536: گرنه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود
- غزل شمارهٔ 1537: خواهش از ضبط نفس گر قدمی پیش شود
- غزل شمارهٔ 1538: بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
- غزل شمارهٔ 1539: دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود
- غزل شمارهٔ 1540: غرور ناز تو تهمتکش ادا نشود
- غزل شمارهٔ 1541: فسون عیش کدورتزدای ما نشود
- غزل شمارهٔ 1542: می و نغمه مسلم حوصلهای که قدحکش گردش سر نشود
- غزل شمارهٔ 1543: جهدکنکه دل ز هوس پایمال شک نشود
- غزل شمارهٔ 1544: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود
- غزل شمارهٔ 1545: هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود
- غزل شمارهٔ 1546: کجاست سایه که هستیش دستگاه شود
- غزل شمارهٔ 1547: اشک ز بیداد عشق پردهگشا میشود
- غزل شمارهٔ 1548: حسرت مخمورم آخر مستی انشا میشود
- غزل شمارهٔ 1549: بیقراری در دل آگاه طاقت میشود
- غزل شمارهٔ 1550: دل جهان دیگر از رفع کدورت میشود
- غزل شمارهٔ 1551: شوخی بهار طبع چمنزاد میشود
- غزل شمارهٔ 1552: تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر میشود
- غزل شمارهٔ 1553: دل چو آزاد از تعلق شد منور میشود
- غزل شمارهٔ 1554: کی به آسانی دم آبم میسر میشود
- غزل شمارهٔ 1555: هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر میشود
- غزل شمارهٔ 1556: زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس میشود
- غزل شمارهٔ 1557: ازکجا آیینه با مردم موافق میشود
- غزل شمارهٔ 1558: آخر از جمع هوسها عقده حاصل میشود
- غزل شمارهٔ 1559: جزو موزون اعتدال جوهر کل میشود
- غزل شمارهٔ 1560: دل ز هر اندیشه با رجی مقابل میشود
- غزل شمارهٔ 1561: عرض هستی زنگ بر آیینهٔ دل میشود
- غزل شمارهٔ 1562: جوهر تمکین مرد از لاف برهم میشود
- غزل شمارهٔ 1563: آتش شوق طلب آنجا که روشن میشود
- غزل شمارهٔ 1564: طبع خاموشان به نور شرم روشن میشود
- غزل شمارهٔ 1565: هر کجا شمع تماشای تو روشن میشود
- غزل شمارهٔ 1566: باد صحرای جنون هرگه گلافشان میشود
- غزل شمارهٔ 1567: تا دم تیغت به عرض جلوه عریان میشود
- غزل شمارهٔ 1568: اشکم از پیری به چشم تر پریشان میشود
- غزل شمارهٔ 1569: طرهٔ او در خیالم گر پریشان میشود
- غزل شمارهٔ 1570: فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
- غزل شمارهٔ 1571: یاد تو آتشی است که خامش نمیشود
- غزل شمارهٔ 1572: علم و عیان خلق بجز شک نمیشود
- غزل شمارهٔ 1573: موی دماغ جاه و حشم حل نمیشود
- غزل شمارهٔ 1574: دون طبع قدرش از هوس افزون نمیشود
- غزل شمارهٔ 1575: خارج ابنای جنس است آنکه موزون میشود
- غزل شمارهٔ 1576: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او میشود
- غزل شمارهٔ 1577: چون رشتهای که ازگهر آگاه میشود
- غزل شمارهٔ 1578: آفات از هوس به سرت هاله میشود
- غزل شمارهٔ 1579: در هوای او دل هر ذره جانی میشود
- غزل شمارهٔ 1580: بیخودی امشب پر و بال فغانی میشود
- غزل شمارهٔ 1581: پیری وداع عمر سبکبال وانمود
- غزل شمارهٔ 1582: گذشت عمر به لرزیدنم ز بیم و امید
- غزل شمارهٔ 1583: شدم خاک و نگفتم عاشقم کار این چنین باید
- غزل شمارهٔ 1584: ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
- غزل شمارهٔ 1585: نشاط این بهارم بیگل روبت چهکار آید
- غزل شمارهٔ 1586: از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید
- غزل شمارهٔ 1587: ظالم چه خیال است مؤدب به در آید
- غزل شمارهٔ 1588: دل صبرآزما کمتر ز دار و گیر فرساید
- غزل شمارهٔ 1589: دل در جسد شبهه عبارت چه نماید
- غزل شمارهٔ 1590: مگو صبح طرب در ملک هستی دیر میآید
- غزل شمارهٔ 1591: چه شمع امشب در این محفل چمنپرداز میآید
- غزل شمارهٔ 1592: خیال چشمکه ساغر به چنگ میآید
- غزل شمارهٔ 1593: نفس تا پرفشان است از تو و من برنمیآید
- غزل شمارهٔ 1594: نفس هم از دل من بیشکستن برنمیآید
- غزل شمارهٔ 1595: حریفیهای عشق ازهرکس وناکس نمی آید
- غزل شمارهٔ 1596: جنونی با دل گمگشته از کوی تو میآید
- غزل شمارهٔ 1597: دندان به خنده چون کند آن لعل تر سپید
- غزل شمارهٔ 1598: پیری آمدگشت چشمازگریهامکمکم سپید
- غزل شمارهٔ 1599: دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید
- غزل شمارهٔ 1600: چمن دلی که به یاد تو آشنا گردید
- غزل شمارهٔ 1601: چه شدکه قاصد امید لنگ برگردید
- غزل شمارهٔ 1602: رسید عید و طربها دلیل دل گردید
- غزل شمارهٔ 1603: به سعی یأس نفس خامشی بیان گردید
- غزل شمارهٔ 1604: توان اگر همه دوران آسمان گردید
- غزل شمارهٔ 1605: سران ز نسخهٔ تسلیم باب بردارید
- غزل شمارهٔ 1606: دوستان از منش دعا مبرید
- غزل شمارهٔ 1607: تاکی از این باغ و راغ رنج دویدن برید
- غزل شمارهٔ 1608: چو شمع بر سرت اقبال و جاه میگرید
- غزل شمارهٔ 1609: چو سبحه بر سر هم تا به کی قدم شمرید
- غزل شمارهٔ 1610: سخن ز مشق ادب موج گوهرش گیربد
- غزل شمارهٔ 1611: تا دل به ساز زمزمهدار دوا رسید
- غزل شمارهٔ 1612: صبحی بهگوش عبرتم از دل صدا رسید
- غزل شمارهٔ 1613: سرکشی میخواستیم از پا نشستن در رسید
- غزل شمارهٔ 1614: تا حنا ازکفت بهکام رسید
- غزل شمارهٔ 1615: در غمت آخر به جاییکار بیدادم رسید
- غزل شمارهٔ 1616: منتظران بهار بوی شکفتن رسید
- غزل شمارهٔ 1617: بنای حرص به معراج مدعا نرسید
- غزل شمارهٔ 1618: نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید
- غزل شمارهٔ 1619: آخر ز سجده ام عرق جبهه سر کشید
- غزل شمارهٔ 1620: از کشمکش کف تو می لالهگون کشید
- غزل شمارهٔ 1621: پهلو به چرخ میزند امروز جاه عید
- غزل شمارهٔ 1622: صبح شد در عرصهٔگردون مگو خندان سفید
- غزل شمارهٔ 1623: ز زلف و روی توتا دیدهام سیاه و سفید
- غزل شمارهٔ 1624: خاک شد رنگ تنزه گل آثار دمید
- غزل شمارهٔ 1625: زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید
- غزل شمارهٔ 1626: کامجویان اندکی بر مطلب استغنا زنید
- غزل شمارهٔ 1627: همتی گر هست پایی بر سر دنیا زنید
- غزل شمارهٔ 1628: دل شکستی دارد از معموره بر هامون زنید
- غزل شمارهٔ 1629: شورحاجت تاکی ازحرص دو دل باید شنید
- غزل شمارهٔ 1630: دوستان در گوشهٔ چشم تغافل جا کنید
- غزل شمارهٔ 1631: بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید
- غزل شمارهٔ 1632: غافلان چند قبادوزی ادراک کنید
- غزل شمارهٔ 1633: شوق تا گردد دو بالا خویش را احول کنید
- غزل شمارهٔ 1634: یاران به رنگ رفته دو روزم مثل کنید
- غزل شمارهٔ 1635: یاران چو صبح قیمت وحشتگران کنید
- غزل شمارهٔ 1636: دوستان افسرد دل چندی به آهش خون کنید
- غزل شمارهٔ 1637: ای هوس آوارگان چند تک و پو کنید
- غزل شمارهٔ 1638: گر آرزوی رستن از این دامگهکنید
- غزل شمارهٔ 1639: چو فقر دست دهد ترک عز و جاهکنید
- غزل شمارهٔ 1640: ای بیخردان طور تعین نگزینید
- غزل شمارهٔ 1641: دل خلوت اندیشهٔ یار است ببینید
- غزل شمارهٔ 1642: کو رنگ چه بو؟ جلوهٔ یارست ببینید
- غزل شمارهٔ 1643: چینی هوسان عبرت مستور ببینید
- غزل شمارهٔ 1644: چه ممکن است که عاشق گل و سمن گوید
- غزل شمارهٔ 1645: خوشخرامان داد طبع سستبنیادم دهید
- غزل شمارهٔ 1646: امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید
- غزل شمارهٔ 1647: یاران در این بیابان از ما اثر مجویید
- حرف ذ
- حرف ر
- غزل شمارهٔ 1651: از غبار جلوه غیر تو تا بستم نظر
- غزل شمارهٔ 1652: بر تماشای فنایم دوخت پیریها نظر
- غزل شمارهٔ 1653: چه رسد ز نشئهٔ معنوی به دماغ بیحس بیخبر
- غزل شمارهٔ 1654: در طلسم درد از ما میتوان بردن اثر
- غزل شمارهٔ 1655: در گلستانی که سرو او نباشد جلوهگر
- غزل شمارهٔ 1656: دست داری برفشان چون کل در اینکلزار زر
- غزل شمارهٔ 1657: زاهد ز دعوت خلق دارد عجب کر و فر
- غزل شمارهٔ 1658: سعی نفس کفیل توست زحمت جستجو مبر
- غزل شمارهٔ 1659: شبیکه شعلهٔ یاد تو داشت سیر جگر
- غزل شمارهٔ 1660: نه جام باده شناسم نه کاسهٔ طنبور
- غزل شمارهٔ 1661: هوای تیغ تو افتاد تا مرا در سر
- غزل شمارهٔ 1662: با همه بیدست و پایی اندکی همتگمار
- غزل شمارهٔ 1663: تا کنم از هر بن مو رنگ هستی آشکار
- غزل شمارهٔ 1664: جسم غافل را به اندوه رم فرصت چهکار
- غزل شمارهٔ 1665: چشم تعظیم ازگرانجانان این محفل مدار
- غزل شمارهٔ 1666: چیست هستی به آن همه آزار
- غزل شمارهٔ 1667: خاک ما نامهها به جانب یار
- غزل شمارهٔ 1668: در هوس گاه عالم بیکار
- غزل شمارهٔ 1669: ای ابر! نی به باغ و نه در لالهزار بار
- غزل شمارهٔ 1670: ترک دنیا کن غم این سحر باطل برمدار
- غزل شمارهٔ 1671: مردی چوشمع در همه جا، جا نگاهدار
- غزل شمارهٔ 1672: ای هوس قطع نفس کن ساعتی دنگم گذار
- غزل شمارهٔ 1673: در این ادبکده جز سر به هیچ جا مگذار
- غزل شمارهٔ 1674: تا کی خیال هستی موهوم سر برآر
- غزل شمارهٔ 1675: چشم واکردم به خویش اما ز آغوش شرار
- غزل شمارهٔ 1676: شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار
- غزل شمارهٔ 1677: بر خیالی چیدهایم از دیده تا دل انتظار
- غزل شمارهٔ 1678: چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار
- غزل شمارهٔ 1679: سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار
- غزل شمارهٔ 1680: تا چند حسرت چمن و سایههای ابر
- غزل شمارهٔ 1681: شب زندگی سر آمد به نفسشماری آخر
- غزل شمارهٔ 1682: به ارشاد ادب در دستگاه خودسران مگذر
- غزل شمارهٔ 1683: ناتمام همتی تا عجز سامان نیست سر
- غزل شمارهٔ 1684: در چمن تا قامتش انداز شوخیکرد سر
- غزل شمارهٔ 1685: تیغ در دست است یار از جیب بیرون آر سر
- غزل شمارهٔ 1686: از بس که زد خیال توام آب در نظر
- غزل شمارهٔ 1687: دام ز سیر گلشن اسباب در نظر
- غزل شمارهٔ 1688: ز صبح طلعتش آیینهٔ دل را صفا بنگر
- غزل شمارهٔ 1689: گل عجزی تصور کن بهارکبریا بنگر
- غزل شمارهٔ 1690: نمیگویم بهگردون سیرکن یا بر هوا بنگر
- غزل شمارهٔ 1691: به خود آنقدرکروفر مچینکه ببنددت پیکینکمر
- غزل شمارهٔ 1692: قد خمیده ندارد به غیر ناله حضور
- غزل شمارهٔ 1693: نکرد ضبط نفس راز وحشتم مستور
- غزل شمارهٔ 1694: حکم دل دارد ز همواری سر و روی گهر
- غزل شمارهٔ 1695: به صفحهای که حدیث جنون کنم تحریر
- غزل شمارهٔ 1696: زهی ز روی تو آیینه آفتاب میر
- غزل شمارهٔ 1697: غبار فرصت از این خاکدان وهم مگیر
- غزل شمارهٔ 1698: نه غنچه عافیت افسون نه گل بقا تأثیر
- غزل شمارهٔ 1699: خیال زلف که واکرد راه در زنجیر
- غزل شمارهٔ 1700: دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر
- غزل شمارهٔ 1701: این بحر را یک آینه دشت سراب گیر
- غزل شمارهٔ 1702: ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر
- غزل شمارهٔ 1703: در عشق زپرواز نفس آینه برگیر
- غزل شمارهٔ 1704: دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر
- غزل شمارهٔ 1705: زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر
- غزل شمارهٔ 1706: هستی چو صبح قابل ضبط نفس مگیر
- غزل شمارهٔ 1707: همنشین با من ز تشویش هوسها کین مگیر
- غزل شمارهٔ 1708: به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان گیر
- غزل شمارهٔ 1709: مژگان گشا جهان ته بال نگاه گیر
- غزل شمارهٔ 1710: درس هستی فکر تکراری ندارد خوانده گیر
- حرف ز
- غزل شمارهٔ 1711: به کنج زانوی تسلیم طرح امن انداز
- غزل شمارهٔ 1712: جراءت پیریم این بس که به چندین تک وتاز
- غزل شمارهٔ 1713: از جیب هزار آینه سر بر زدهای باز
- غزل شمارهٔ 1714: جامی مگر از بزم حیا در زدهای باز
- غزل شمارهٔ 1715: چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز
- غزل شمارهٔ 1716: سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز
- غزل شمارهٔ 1717: کی رود از خاطر آشفتهام سودای ناز
- غزل شمارهٔ 1718: نرگسش وامیکند طومار استغنای ناز
- غزل شمارهٔ 1719: بسکه از شادابی خطت شد اینگلزار سبز
- غزل شمارهٔ 1720: هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز
- غزل شمارهٔ 1721: پوچ است سر به سر فلک بیمدار مغز
- غزل شمارهٔ 1722: عمری خیال پخت سر گیر و دار مغز
- غزل شمارهٔ 1723: خودسریگرد دل تنگ نگردد هرگز
- غزل شمارهٔ 1724: فتیلهای به دل بیخبر ز داغ افروز
- غزل شمارهٔ 1725: خون شد دل و ز اشک اثر میکشد هنوز
- غزل شمارهٔ 1726: رنگ طاقت سوخت اما وحشت آغازم هنوز
- غزل شمارهٔ 1727: بیپرده است و نیست عیان راز من هنوز
- غزل شمارهٔ 1728: خارخارت کشت و پیش حرص بیکاری هنوز
- غزل شمارهٔ 1729: دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز
- غزل شمارهٔ 1730: غبار ره شو و سرکوب صد حشم برخیز
- غزل شمارهٔ 1731: دل مصفاکن شرر در خرمن اسباب ریز
- غزل شمارهٔ 1732: ای بیخودی بر آینهٔ وهم رنگ ریز
- غزل شمارهٔ 1733: به دل ز مقصد موهوم خار خار مریز
- حرف س
- غزل شمارهٔ 1734: صاحب دل را نزیبد گفتوگو با هیچکس
- غزل شمارهٔ 1735: کاروان ما نداردگردی از صوت جرس
- غزل شمارهٔ 1736: نیست بیشور حوادث آمد و رفت نفس
- غزل شمارهٔ 1737: از لب خامش زبان واماندهٔ کام است و بس
- غزل شمارهٔ 1738: ذوق شهرتها دلیل فطرت خام است و بس
- غزل شمارهٔ 1739: چشم وا کن ششجهت یارست و بس
- غزل شمارهٔ 1740: زندگی محروم تکرارست و بس
- غزل شمارهٔ 1741: خودسر ز عافیت به تکلف برید و بس
- غزل شمارهٔ 1742: غم نهتنها بر دلم نالید و بس
- غزل شمارهٔ 1743: بیپردگی کسوت هستی ز حیا پرس
- غزل شمارهٔ 1744: پر تیرهروزم از من بی پا و سر مپرس
- غزل شمارهٔ 1745: دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس
- غزل شمارهٔ 1746: غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس
- غزل شمارهٔ 1747: جز ستم بر دل ناکام نکردهست نفس
- غزل شمارهٔ 1748: در این بساط هوس پیش از اعتبار نفس
- غزل شمارهٔ 1749: گره چو غنچه نباید زدن به تار نفس
- غزل شمارهٔ 1750: تب و تاب بیهُده تا کجا به گشاد بال و پر از نفس
- غزل شمارهٔ 1751: ای دلت صیاد راز، از لب مده بیرون نفس
- غزل شمارهٔ 1752: بیتأمل در دم پیری مده بیرون نفس
- غزل شمارهٔ 1753: صبح است و دارد آنگل در سر هوای نرگس
- غزل شمارهٔ 1754: چند نشینی به کلفت دل مأیوس
- غزل شمارهٔ 1755: گر شود از خواب من خیال تو محبوس
- غزل شمارهٔ 1756: نفس ثبات ندارد به شست کار نویس
- حرف ش
- غزل شمارهٔ 1757: شخص معدومی به پیش وهم خود موجود باش
- غزل شمارهٔ 1758: من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش
- غزل شمارهٔ 1759: دل بهکام تست چندی خرمی اظهار باش
- غزل شمارهٔ 1760: گر نهای عین تماشا حیرت سرشار باش
- غزل شمارهٔ 1761: چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش
- غزل شمارهٔ 1762: هوس وداع بهار خیال امکان باش
- غزل شمارهٔ 1763: تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش
- غزل شمارهٔ 1764: خواه در معمورهٔ جان خواه در وبرانه باش
- غزل شمارهٔ 1765: جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش
- غزل شمارهٔ 1766: آیین خود آرایی از روز الست استش
- غزل شمارهٔ 1767: من وآن فتنه بالاییکه عالم زیر دست استش
- غزل شمارهٔ 1768: ز ساز قافله ما که ما و من جرس استش
- غزل شمارهٔ 1769: به لوح جسمکه یکسر نفس خطوط حک استش
- غزل شمارهٔ 1770: این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش
- غزل شمارهٔ 1771: چو تمثالی که بیآیینه معدوم است بنیادش
- غزل شمارهٔ 1772: فریاد جهان سوخت نفس سعی کمندش
- غزل شمارهٔ 1773: دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش
- غزل شمارهٔ 1774: متاع هستیی دارم مپرس از بود و نابودش
- غزل شمارهٔ 1775: در آن کشورکه پیشانیگشاید حسن جاوبدش
- غزل شمارهٔ 1776: بزم امکان بسکه عام افتاده دور ساغرش
- غزل شمارهٔ 1777: بسکه افتاده است بینم خون صید لاغرش
- غزل شمارهٔ 1778: خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش
- غزل شمارهٔ 1779: به ساز نیستی بستهست شور ما و من بارش
- غزل شمارهٔ 1780: بهار صنع چو دیدیم در سر و کارش
- غزل شمارهٔ 1781: چه لازم است کشد تیغ چشم خونخوارش
- غزل شمارهٔ 1782: صبح از چه خرابات جنونکرد بهارش
- غزل شمارهٔ 1783: مکش دردسر شهرت میفکن بر نگین زورش
- غزل شمارهٔ 1784: چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش
- غزل شمارهٔ 1785: دل دیوانهای دارم به گیسوی گرهگیرش
- غزل شمارهٔ 1786: شکست خاطری دارم مپرس از فکر تدبیرش
- غزل شمارهٔ 1787: گزند زندگانی در کفن جسم است تدبیرش
- غزل شمارهٔ 1788: نمیدانم چه گل در پرده دارد زخم شمشیرش
- غزل شمارهٔ 1789: دلی که گردش چشم تو بشکند سازش
- غزل شمارهٔ 1790: سخنسنجیکه مدح خلق نفریبد به وسواسش
- غزل شمارهٔ 1791: که دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش
- غزل شمارهٔ 1792: دل بیمدعا رنگی ندارد تا کنم فاشش
- غزل شمارهٔ 1793: آن را که ز خود برد تمنای سراغش
- غزل شمارهٔ 1794: به رنگیکجکلاه افتاده خم در پیکر تیغش
- غزل شمارهٔ 1795: به هر بزمی که باشد جلوه فرما جوهرتیغش
- غزل شمارهٔ 1796: چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش
- غزل شمارهٔ 1797: کشت عاشق که دهد داد گیاه خشکش
- غزل شمارهٔ 1798: شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش
- غزل شمارهٔ 1799: به پیری از هوس زندگی خمار مکش
- غزل شمارهٔ 1800: به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش
- غزل شمارهٔ 1801: به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش
- غزل شمارهٔ 1802: نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینهٔ فرنگش
- غزل شمارهٔ 1803: من و پرفشانی حسرتی که گم است مقصد بسملش
- غزل شمارهٔ 1804: جوانی دامن افشان رفت و پیری هم به دنبالش
- غزل شمارهٔ 1805: دل گمگشتهای دارم چه میپرسی ز احوالش
- غزل شمارهٔ 1806: مرغی که پر افشاند به گلزار خیالش
- غزل شمارهٔ 1807: هرگه روم از خویش به سودای وصالش
- غزل شمارهٔ 1808: چو دریابد کسی رنگ ادای چشم خود کامش
- غزل شمارهٔ 1809: عبارت مختصر تا کی سوال وصل پیغامش
- غزل شمارهٔ 1810: کلاه نیست تعین که ما ز سر فکنیمش
- غزل شمارهٔ 1811: بینشان حسنی که جز در پرده نتوان دیدنش
- غزل شمارهٔ 1812: دل به هجران صبر کرد اما فزون شد شیونش
- غزل شمارهٔ 1813: تماشایی که من دارم مقیم چشم حیرانش
- غزل شمارهٔ 1814: جفا جویی که من دارم هوای تیر مژگانش
- غزل شمارهٔ 1815: ز برق بینیازی خندهها دارد گلستانش
- غزل شمارهٔ 1816: ز بس دامان ناز افشاند زلف عنبر افشانش
- غزل شمارهٔ 1817: آب از یاقوت میریزد تکلم کردنش
- غزل شمارهٔ 1818: ای خیال آوارهٔ نیرنگ هوش
- غزل شمارهٔ 1819: عالم از چشم ترم شد میفروش
- غزل شمارهٔ 1820: عیب همه عالم ز تغافل به هنر پوش
- غزل شمارهٔ 1821: آه از این جلوهٔ نقاب فروش
- غزل شمارهٔ 1822: ای ز لعلت سخن گلاب فروش
- غزل شمارهٔ 1823: مپرسید از نگین شاه و اقبال نفس کاهش
- غزل شمارهٔ 1824: اگر زین رنگ تمکین میزند موج از سراپایش
- غزل شمارهٔ 1825: حیا بیپرده نپسندید راز حسن یکتایش
- غزل شمارهٔ 1826: رنگ گل تعبیر دمید از کف پایش
- غزل شمارهٔ 1827: زبان فرسوده نقدی را که شد پا بسته سودایش
- غزل شمارهٔ 1828: سر تاراج گلشن داشت سرو فتنه بالایش
- غزل شمارهٔ 1829: اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش
- غزل شمارهٔ 1830: چه سازم تا توانم ریخت رنگ سجده در کویش
- غزل شمارهٔ 1831: دلی را که بخشد گداز آرزویش
- غزل شمارهٔ 1832: صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمیده نه سویش
- غزل شمارهٔ 1833: تپد آینه بسکه در آرزویش
- غزل شمارهٔ 1834: طرب خواهی درین محفل برون آ گامی آن سویش
- غزل شمارهٔ 1835: بی تو مشکل کنم از خلق نهان جوهر خویش
- غزل شمارهٔ 1836: چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش
- غزل شمارهٔ 1837: آخر چو شمع سوختم از برگ و ساز خویش
- غزل شمارهٔ 1838: عمرها شد بینصیب راحتم از چشم خویش
- غزل شمارهٔ 1839: اگر چو غنچه میسر شود شکستن خویش
- غزل شمارهٔ 1840: بیخلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش
- حرف ص
- حرف ض
- حرف ط
- حرف ظ
- حرف ع
- غزل شمارهٔ 1855: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع
- غزل شمارهٔ 1856: ای هستی تو وضع درنگ و شتاب شمع
- غزل شمارهٔ 1857: باز امشب نفس شعله فشان دارد شمع
- غزل شمارهٔ 1858: هر چه در دل گذرد وقف زبان دارد شمع
- غزل شمارهٔ 1859: از عدم مشکل نه آسان سیر امکانکرد شمع
- غزل شمارهٔ 1860: نی در پرواز زد، نی سعی جولان کرد شمع
- غزل شمارهٔ 1861: سوختن یک نغمه است از ساز شمع
- غزل شمارهٔ 1862: بی نم خجلت نمیباشد سر و کار طمع
- غزل شمارهٔ 1863: هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع
- غزل شمارهٔ 1864: اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع
- غزل شمارهٔ 1865: هرکجاکردم به یاد سجدهات ساز رکوع
- غزل شمارهٔ 1866: نشستهای ز دل تنگ بر در تصدیع
- حرف غ
- غزل شمارهٔ 1867: به ذوق گرد رهت میدوم سراسر باغ
- غزل شمارهٔ 1868: کنونکه میگذرد عیش چون نسیم زباغ
- غزل شمارهٔ 1869: نازد به عشق غازهٔ حسن جنون دماغ
- غزل شمارهٔ 1870: نشئهٔ عجزم چو شبنم داد بر طیب دماغ
- غزل شمارهٔ 1871: یارب از سرمنزل مقصد چه سان یابم سراغ
- غزل شمارهٔ 1872: نه صورت بویی و نه رنگیست درین باغ
- غزل شمارهٔ 1873: عالم همه داغست و ندارد اثر داغ
- غزل شمارهٔ 1874: کو شعلهٔ دردیکه به ذوق اثر داغ
- غزل شمارهٔ 1875: شمع من گرم حیا کرد مگر سوی چراغ
- غزل شمارهٔ 1876: نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ
- غزل شمارهٔ 1877: ما شهیدان را وضویی دادهاند از آب تیغ
- غزل شمارهٔ 1878: فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ
- حرف ف
- غزل شمارهٔ 1879: ساز تبختر است اگر مایهٔ شرف
- غزل شمارهٔ 1880: تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف
- غزل شمارهٔ 1881: رستن چه ممکنست زقید جهان لاف
- غزل شمارهٔ 1882: جای آن استکه بالد گهر شان صدف
- غزل شمارهٔ 1883: نسبت لعل که داد این همه سامان صدف
- غزل شمارهٔ 1884: بحث و جدل به افت جان میکند طرف
- غزل شمارهٔ 1885: تا نمیگردد تب و تاب نفس ها برطرف
- غزل شمارهٔ 1886: عقل را مپسند با عشق جنونپرور طرف
- غزل شمارهٔ 1887: چه دهد تردد هرزهات ز حضور سیر و سفر بهکف
- غزل شمارهٔ 1888: ای زعکس نرگست آیینه جام مل به کف
- حرف ق
- حرف ک
- غزل شمارهٔ 1894: گهر محیط تقدسی مکن آبروی حیا سبک
- غزل شمارهٔ 1895: ای مژدهٔ دیدار تو چون عید مبارک
- غزل شمارهٔ 1896: این دم از شرم طلب نیست زبان ما خشک
- غزل شمارهٔ 1897: مغز شد در سر پر شور من از سودا خشک
- غزل شمارهٔ 1898: نشد از حسرت داغت جگرم تنها خشک
- غزل شمارهٔ 1899: بسکه بیلعل تو رفت از بزم عیش ما نمک
- غزل شمارهٔ 1900: غیر خاموشی نداردگفتگوی ما نمک
- غزل شمارهٔ 1901: شرع هر دین بهرهٔ او نیست جز رفع شکوک
- حرف گ
- غزل شمارهٔ 1902: چو غنچه بسکه تپیدم ز وحشت دل تنگ
- غزل شمارهٔ 1903: در نظرها معنیام گل میکند غیرت به چنگ
- غزل شمارهٔ 1904: رساندهایم درین عرصهٔ خیال آهنگ
- غزل شمارهٔ 1905: رفت مرآت دل از کلفت آفاق به رنگ
- غزل شمارهٔ 1906: ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ
- غزل شمارهٔ 1907: نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر به چنگ
- غزل شمارهٔ 1908: تاکجا با طبع سرکش سرکند تدبیر جنگ
- غزل شمارهٔ 1909: گرم نوید کیست سروش شکست رنگ
- غزل شمارهٔ 1910: مگو پیام وفا جستهجسته دارد رنگ
- غزل شمارهٔ 1911: در یاد جلوهٔ توکه دارد هزار رنگ
- غزل شمارهٔ 1912: یک برک گل نکرده ز روبت بهار رنگ
- غزل شمارهٔ 1913: گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ
- غزل شمارهٔ 1914: کعبهٔ دلگر چه دارد تنگ ارکانش ز سنگ
- حرف ل
- غزل شمارهٔ 1915: ای خانهٔ آیینه ز دیدار تو پرگل
- غزل شمارهٔ 1916: بلبل الم غنچه کشد بیشتر از گل
- غزل شمارهٔ 1917: سنگی چو گوهر، بستیم بر دل
- غزل شمارهٔ 1918: سعی روزیکاهش است ای بیخبر چشمی بمال
- غزل شمارهٔ 1919: عشرت سالگره تا کیات ای غفلت فال
- غزل شمارهٔ 1920: زخم تیغی ز تو برداشتهام همچو هلال
- غزل شمارهٔ 1921: به رنگی یأس جوشیدهست با دل
- غزل شمارهٔ 1922: ز من عمریست میگردد جدا دل
- غزل شمارهٔ 1923: گاه موج اشک و گاهی گرد افغانست دل
- غزل شمارهٔ 1924: بازآکه بیجمالت توفان شکسته بر دل
- غزل شمارهٔ 1925: گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل
- غزل شمارهٔ 1926: به پیری گشته حاصل از برای من فراغ دل
- غزل شمارهٔ 1927: از شوخی فضولی ما داشت عار وصل
- غزل شمارهٔ 1928: چیست درین فتنهزار غیر ستم در بغل
- غزل شمارهٔ 1929: ای از خرامت نقش پا خورشید تابان در بغل
- غزل شمارهٔ 1930: عمریست چون گل میروم زین باغ حرمان در بغل
- غزل شمارهٔ 1931: محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل
- غزل شمارهٔ 1932: میآید از دشت جنون گردم بیابان در بغل
- غزل شمارهٔ 1933: تا چشم تو شد ساغر دوران تغافل
- غزل شمارهٔ 1934: زین باغ گذشتیم به احسان تغافل
- غزل شمارهٔ 1935: ای جوش بهارت چمنآرای تغافل
- غزل شمارهٔ 1936: خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل
- غزل شمارهٔ 1937: ای فرش خرامت همهجا چون سر ما گل
- غزل شمارهٔ 1938: بسکه افتادهست باغ آبرو نایاب گل
- غزل شمارهٔ 1939: گر کند طاووس حیرتخانهٔ اسباب گل
- غزل شمارهٔ 1940: ای بهار جلوهات را شش جهت دربار گل
- غزل شمارهٔ 1941: با چنین شوخی نشیند تا بهکی بیکار گل
- غزل شمارهٔ 1942: در چمن گر جلوهات آرد به روی کار گل
- غزل شمارهٔ 1943: میتوان در باغ دید از سینهٔ افگارگل
- غزل شمارهٔ 1944: میکند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل
- غزل شمارهٔ 1945: نوبهار آرد به امداد من بیمارگل
- غزل شمارهٔ 1946: اگر آن نازنین رود به تماشای رنگگل
- غزل شمارهٔ 1947: دل آرمیده به خون مکش ز فسون رنگ وهوای گل
- غزل شمارهٔ 1948: تا بست ادب نامهٔ من در پر بسمل
- غزل شمارهٔ 1949: وفور مال به تأکید خسّت است دلیل
- حرف م
- غزل شمارهٔ 1950: بس که چون سایهام از روز ازل تیره رقم
- غزل شمارهٔ 1951: به هر زمین که خبر گیری از سواد عدم
- غزل شمارهٔ 1952: داغم از کیفت آگاهی و اوهام هم
- غزل شمارهٔ 1953: رفت فرصت ز کف اما من حیرتزده هم
- غزل شمارهٔ 1954: موج ما را شرم دریای کرم
- غزل شمارهٔ 1955: بسکه دارد سوختن چون مجمرم در دل مقام
- غزل شمارهٔ 1956: سنگ راهم میخورد حرصی که دارد احتشام
- غزل شمارهٔ 1957: عمرها شد نقد دل بر چشم حیران است وام
- غزل شمارهٔ 1958: گهی حجاب وگه آیینهٔ جمال توام
- غزل شمارهٔ 1959: دست و پا گم کردهٔ شوق تماشای توام
- غزل شمارهٔ 1960: صورت خود ز تو نشناختهام
- غزل شمارهٔ 1961: بیدست و پا به خاک ادب نقش بستهام
- غزل شمارهٔ 1962: نیرنگ جلوهایکه به دل نقش بستهام
- غزل شمارهٔ 1963: باز برخود تهمت عیشی چو بلبل بستهام
- غزل شمارهٔ 1964: با هیچکس حدیث نگفتن نگفتهام
- غزل شمارهٔ 1965: در راه عشق توشهٔ امنی نبردهام
- غزل شمارهٔ 1966: هستی نیاز دیده نمناک کردهام
- غزل شمارهٔ 1967: شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کردهام
- غزل شمارهٔ 1968: نور جان در ظلمت آباد بدن گم کردهام
- غزل شمارهٔ 1969: زان بهار ناز حیرانم چه سامان کردهام
- غزل شمارهٔ 1970: دیدهٔ مشتاقی از هر مو به بار آوردهام
- غزل شمارهٔ 1971: به صد غبار درین دشت مبتلا شدهام
- غزل شمارهٔ 1972: پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمدهام
- غزل شمارهٔ 1973: ازکتاب آرزو بابی دگر نگشودهام
- غزل شمارهٔ 1974: بسکه بی روی تو لبریز ندامت بودهام
- غزل شمارهٔ 1975: بی تو در هر جا جنون جوش ندامت بودهام
- غزل شمارهٔ 1976: برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیدهام
- غزل شمارهٔ 1977: چون تپش در دل نفس دزدیدهام
- غزل شمارهٔ 1978: حرف داغی لالهسان زبر زبان دزدیدهام
- غزل شمارهٔ 1979: عافیتها در مزاج پرفشان دزدیدهام
- غزل شمارهٔ 1980: سینه چاک یک جهان گرد هوس بالیدهام
- غزل شمارهٔ 1981: سر اگر بر آسمان یا بر زمین مالیدهام
- غزل شمارهٔ 1982: بسکه نیرنگ قدح چیدهست در اندیشهام
- غزل شمارهٔ 1983: بیخودی ننهفت اسرار دل غم پیشهام
- غزل شمارهٔ 1984: از جراحتزار دل چیدهست دامان نالهام
- غزل شمارهٔ 1985: در جنون گر نگسلد پیمان فرمان نالهام
- غزل شمارهٔ 1986: دوش چون نی سطر دردی میچکید از خامهام
- غزل شمارهٔ 1987: قصهٔ دیوانگان دارد سراسر نامهام
- غزل شمارهٔ 1988: از خیالت وحشتاندوز دل بیکینهام
- غزل شمارهٔ 1989: اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانهام
- غزل شمارهٔ 1990: برگ خودداری مجویید از دل دیوانهام
- غزل شمارهٔ 1991: تا دچار نازکرد آن نرگس مستانهام
- غزل شمارهٔ 1992: شور آفاق است جوشی از دل دیوانهام
- غزل شمارهٔ 1993: عمریست چون نفس به تپیدن فسانهام
- غزل شمارهٔ 1994: فهم حقیقت من و ما را بهانهام
- غزل شمارهٔ 1995: میدهد زیب عمارت از خرابی خانهام
- غزل شمارهٔ 1996: سر خط نازیست امشب زخمهای سینهام
- غزل شمارهٔ 1997: مردهام اما همان خجلت طراز هستیام
- غزل شمارهٔ 1998: یاد من کردی به سامانگشت ناز هستیام
- غزل شمارهٔ 1999: با همه سرسبزی از سامان قدرت عاریام
- غزل شمارهٔ 2000: رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالیام
- غزل شمارهٔ 2001: تا کجا بوس کف پایت شود ارزانیام
- غزل شمارهٔ 2002: تو کریم مطلق و من گدا چهکنی جز این که نخوانیام
- غزل شمارهٔ 2003: آنی که بی تو من همه جا بی سخن نیام
- غزل شمارهٔ 2004: نبری گمان فسردگی به غبار بیسروپاییام
- غزل شمارهٔ 2005: بی حوصلگیکرد درین بزم کبابم
- غزل شمارهٔ 2006: شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
- غزل شمارهٔ 2007: ندارد آنقدر قطع از جهان غفلت اسبابم
- غزل شمارهٔ 2008: از بسکه چون نگه زتحیر لبالبم
- غزل شمارهٔ 2009: یک چشم حیرت است زسرتا به پا لبم
- غزل شمارهٔ 2010: تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم
- غزل شمارهٔ 2011: مشت عرق زجبهه به هر باب ریختم
- غزل شمارهٔ 2012: خاکم به سر که بی تو به گلشن نسوختم
- غزل شمارهٔ 2013: به سعی ضعف گرفتم ز دام خویش نجستم
- غزل شمارهٔ 2014: چو گوهر آخر از تجرید نقش مدعا بستم
- غزل شمارهٔ 2015: جولان جنون آخر بر عجز رسا بستم
- غزل شمارهٔ 2016: حضور معنیام گم گشت تا دل بر صور بستم
- غزل شمارهٔ 2017: به عشقت گر همه یک داغ سامان بود در دستم
- غزل شمارهٔ 2018: شب از یاد خطت سر رشتهٔ جان بود در دستم
- غزل شمارهٔ 2019: بر یار اگر پیام دل تنگ میفرستم
- غزل شمارهٔ 2020: شب جوش بهاری به دل تنگ شکستم
- غزل شمارهٔ 2021: هرگه به برگ و ساز معیشت گریستم
- غزل شمارهٔ 2022: از هوس چون شمعگر سر بر هوا برداشتم
- غزل شمارهٔ 2023: کاش یک نم گردش چشم تری میداشتم
- غزل شمارهٔ 2024: ز خود تهی شدم از عالم خرابگذشتم
- غزل شمارهٔ 2025: به جستجوی خود از سعی بی دماغ گذشتم
- غزل شمارهٔ 2026: شبی مشتاق رنگ آمیزی تصویر دل گشتم
- غزل شمارهٔ 2027: به تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم
- غزل شمارهٔ 2028: به فقر آخر سر و برگ فنای خویشتن گشتم
- غزل شمارهٔ 2029: کو جهد که چون بوی گل از هوش خود افتم
- غزل شمارهٔ 2030: کی در قفس و دام هوا و هوس افتم
- غزل شمارهٔ 2031: کو شور دماغی که به سودای تو افتم
- غزل شمارهٔ 2032: شبکه عبرت را دلیل این شبستان یافتم
- غزل شمارهٔ 2033: آرزو بیتاب شد ساز بیانی یافتم
- غزل شمارهٔ 2034: چون آینه چندان به برش تنگ گرفتم
- غزل شمارهٔ 2035: به دل گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم
- غزل شمارهٔ 2036: تحیر مطلعی سرزد چو صبح از خویشتن رفتم
- غزل شمارهٔ 2037: دوش گستاخ به نظارهٔ جانان رفتم
- غزل شمارهٔ 2038: تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم
- غزل شمارهٔ 2039: گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم
- غزل شمارهٔ 2040: شب از رویت سخنهایی بهار اندوده میگفتم
- غزل شمارهٔ 2041: چون شمع میروم ز خود و شعله قامتم
- غزل شمارهٔ 2042: چنینکز گردش چشم تو میآید به جان انجم
- غزل شمارهٔ 2043: ز خورشید جمالش تا عرق سازد عیان انجم
- غزل شمارهٔ 2044: کند هر جا عرق ز آن ماه تابان گلفشان انجم
- غزل شمارهٔ 2045: شب بزم خیالی به دل سوخته چیدم
- غزل شمارهٔ 2046: نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم
- غزل شمارهٔ 2047: ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم
- غزل شمارهٔ 2048: چشمش افکنده طرح بیدادم
- غزل شمارهٔ 2049: قیامت میکند حسرت مپرس از طبع نا شادم
- غزل شمارهٔ 2050: ای دلت حسرت کمین انتخاب صبحدم
- غزل شمارهٔ 2051: میرسد گویند باز آن آفتاب صبحدم
- غزل شمارهٔ 2052: دلبر شد و من پا به دل سخت فشردم
- غزل شمارهٔ 2053: ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم
- غزل شمارهٔ 2054: نگه واری بس است از جیب عبرت سر برآوردم
- غزل شمارهٔ 2055: زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم
- غزل شمارهٔ 2056: شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
- غزل شمارهٔ 2057: نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم
- غزل شمارهٔ 2058: عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم
- غزل شمارهٔ 2059: نه عبادت نه ریاضت کردم
- غزل شمارهٔ 2060: هنرها عرضه دادم با صفای دل حسد کردم
- غزل شمارهٔ 2061: من خاکسار گردن ز کجا بلند کردم
- غزل شمارهٔ 2062: چون شمع روزگاری با شعله سازکردم
- غزل شمارهٔ 2063: شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم
- غزل شمارهٔ 2064: ز علم و عمل نکتهها گوش کردم
- غزل شمارهٔ 2065: چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق کردم
- غزل شمارهٔ 2066: ز تحقیق نقوش لوح امکان رفع شککردم
- غزل شمارهٔ 2067: مژه خواباندم و دل را به جمعیت علم کردم
- غزل شمارهٔ 2068: وداع دورگرد عرضهٔ آرام رم کردم
- غزل شمارهٔ 2069: گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم
- غزل شمارهٔ 2070: خود را به عیش امکان پر متهم نکردم
- غزل شمارهٔ 2071: گهی بر صبح پیچیدم گهی با گل جنون کردم
- غزل شمارهٔ 2072: از هر طلبی پیش ندامتگلهکردم
- غزل شمارهٔ 2073: گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم
- غزل شمارهٔ 2074: تو میرفتی و من ساز قیامت باز میکردم
- غزل شمارهٔ 2075: خوشا ذوقی که از دل عقدهای گر باز میکردم
- غزل شمارهٔ 2076: دمی چون شمع گر جیب تغافل چاک میکردم
- غزل شمارهٔ 2077: شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
- غزل شمارهٔ 2078: گر لبی را به هوس نالهکمین میکردم
- غزل شمارهٔ 2079: کف خاکم چسان مقبول جستوجوی او گردم
- غزل شمارهٔ 2080: چو شمع از انفعال آگهی بیتاب میگردم
- غزل شمارهٔ 2081: نفسی چند جدا از نظرت میگردم
- غزل شمارهٔ 2082: نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار میگردم
- غزل شمارهٔ 2083: کف خاکستری میجوشم ازخود پاک میگردم
- غزل شمارهٔ 2084: بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
- غزل شمارهٔ 2085: چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم
- غزل شمارهٔ 2086: دوش کز سیر بهار سوختن سر بر زدم
- غزل شمارهٔ 2087: رفتم از خویش و به بزم جلوهاش لنگر زدم
- غزل شمارهٔ 2088: پر نفس میسوخت ما و من ز غیرت تن زدم
- غزل شمارهٔ 2089: امشب ان مست ناز میرسدم
- غزل شمارهٔ 2090: نه تعین نه ناز میرسدم
- غزل شمارهٔ 2091: آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم
- غزل شمارهٔ 2092: بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم
- غزل شمارهٔ 2093: چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم
- غزل شمارهٔ 2094: زبن باغ تا ستمکش نشو و نما شدم
- غزل شمارهٔ 2095: حیف سازت که منش پردهٔ آهنگ شدم
- غزل شمارهٔ 2096: خاک بودم آب گشتمگل شدم
- غزل شمارهٔ 2097: کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم
- غزل شمارهٔ 2098: در گلستانی که محو آن گل خودرو شدم
- غزل شمارهٔ 2099: باغ هستی نیست جز رنگی که گرداند عدم
- غزل شمارهٔ 2100: با صد حضور باز طلبکارت آمدم
- غزل شمارهٔ 2101: دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم
- غزل شمارهٔ 2102: سحر ز شرم رخت مطلعی به تاب رساندم
- غزل شمارهٔ 2103: شباب رفت و من از یأس مبتلا ماندم
- غزل شمارهٔ 2104: ندارم رشتهٔ دیگر که آیین طلب بندم
- غزل شمارهٔ 2105: به یاد نرگس او هر طرف احرام میبندم
- غزل شمارهٔ 2106: چو بویگل به نظرها نقاب نگشودم
- غزل شمارهٔ 2107: زان ناله که شب بی رخت افراخته بودم
- غزل شمارهٔ 2108: به باغی که چون صبح خندیده بودم
- غزل شمارهٔ 2109: شبی کز خیال توگل چیده بودم
- غزل شمارهٔ 2110: صد بیابان جنون آن طرف هوش خودم
- غزل شمارهٔ 2111: نالهٔ عجز نوای لب خاموش خودم
- غزل شمارهٔ 2112: تحیر آینهٔ عالم مثال خودم
- غزل شمارهٔ 2113: گاه خرد جوهرم گاه جنون خودم
- غزل شمارهٔ 2114: گرنه شرابم چرا ساقی خون خودم
- غزل شمارهٔ 2115: از قاصد دلبر خبر دل طلبیدم
- غزل شمارهٔ 2116: درین گلشن نه بویی دیدم و نی رنگ فهمیدم
- غزل شمارهٔ 2117: سر تمنای پایبوسی به هر در و دشت میکشیدم
- غزل شمارهٔ 2118: سحر کیفیت دیدار از ایینه پرسیدم
- غزل شمارهٔ 2119: به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم
- غزل شمارهٔ 2120: به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم
- غزل شمارهٔ 2121: ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم
- غزل شمارهٔ 2122: تا درتن باغگل افشان نموگردیدم
- غزل شمارهٔ 2123: شب که آیینهٔ آن آینهرو گردیدم
- غزل شمارهٔ 2124: هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم
- غزل شمارهٔ 2125: خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدم
- غزل شمارهٔ 2126: بسکه چون طاووس پیچیدهست مستی در سرم
- غزل شمارهٔ 2127: بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم
- غزل شمارهٔ 2128: سرمه شد آخر به خواب بیخودیها پیکرم
- غزل شمارهٔ 2129: شعلهٔ بیطاقتی افسرده در خاکسترم
- غزل شمارهٔ 2130: گر از سایه یک نقش پا برترم
- غزل شمارهٔ 2131: محو دلم مپرس ز تحقیق عنصرم
- غزل شمارهٔ 2132: همچو آیینه تحیر سفرم
- غزل شمارهٔ 2133: همچو شمع از خویش برانداز وحشت برترم
- غزل شمارهٔ 2134: هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم
- غزل شمارهٔ 2135: بر خموشی زدهام فکر خروشی دارم
- غزل شمارهٔ 2136: به زور شعلهٔ آواز حسرت گرم رفتارم
- غزل شمارهٔ 2137: به هوس چون پر طاووس چمنها دارم
- غزل شمارهٔ 2138: بیکس شهیدم خون هم ندارم
- غزل شمارهٔ 2139: جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
- غزل شمارهٔ 2140: حبابوارکه کرد اینقدرگرفتارم
- غزل شمارهٔ 2141: دل با تو سفرکرد و تهی ماند کنارم
- غزل شمارهٔ 2142: ز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم
- غزل شمارهٔ 2143: زخمی به دل از دست نگارین تو دارم
- غزل شمارهٔ 2144: فسرده در غبار دهر چون آیینه زنگارم
- غزل شمارهٔ 2145: ازین صحرای بیحاصل دگر با خود چه بردارم
- غزل شمارهٔ 2146: خیال آن مژه عمریست در نظر دارم
- غزل شمارهٔ 2147: ز سور و ماتم این انجمنهاکی خبر دارم
- غزل شمارهٔ 2148: فغان گل میکند هرگه به وحشت گام بردارم
- غزل شمارهٔ 2149: عروج همتی در کار دارم
- غزل شمارهٔ 2150: سرشک بیخودم عیش می ناب دگر دارم
- غزل شمارهٔ 2151: چو اشک امشب به ساغر بادهٔ نابی دگر دارم
- غزل شمارهٔ 2152: به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم
- غزل شمارهٔ 2153: پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم
- غزل شمارهٔ 2154: درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم
- غزل شمارهٔ 2155: میپرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم
- غزل شمارهٔ 2156: به حسرت غنچهام یعنی به دلتنگی وطن دارم
- غزل شمارهٔ 2157: مقیم وحدتم هر چند در کثرت وطن دارم
- غزل شمارهٔ 2158: به رنگ شمع ممکن نیست سوز دل نهان دارم
- غزل شمارهٔ 2159: در آن محفل کهام من تا بگویم این و آن دارم
- غزل شمارهٔ 2160: عمریست ز اسباب غنا هیچ ندارم
- غزل شمارهٔ 2161: میام به ساغر اگر خشک شد خمار ندارم
- غزل شمارهٔ 2162: عبرت انجمن جاییست مأمنی که من دارم
- غزل شمارهٔ 2163: مپرسید از معاش خنده عنوانی که من دارم
- غزل شمارهٔ 2164: ببین به ساز و مپرس از ترانهای که ندارم
- غزل شمارهٔ 2165: چو سایه خاک به سر داغم از غمی که ندارم
- غزل شمارهٔ 2166: به هستی از اثر اعتبار مایه ندارم
- غزل شمارهٔ 2167: خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم
- غزل شمارهٔ 2168: شبیکه بیتوجهان را به یاس تنگ برآرم
- غزل شمارهٔ 2169: غبار یأسم به هر تپیدن هزار بیداد مینگارم
- غزل شمارهٔ 2170: مسلمان گشتم و هیچ از میان نگسست زنارم
- غزل شمارهٔ 2171: من درین بحر، نه کشتی نه کدو میآرم
- غزل شمارهٔ 2172: برآسمان رسانم وگر بر هوا برم
- غزل شمارهٔ 2173: بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم
- غزل شمارهٔ 2174: ز دشت بیخودی میآیم از وضع ادب دورم
- غزل شمارهٔ 2175: شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم
- غزل شمارهٔ 2176: نی سر تعمیر دل دارم نه تن میپرورم
- غزل شمارهٔ 2177: چه حاجتست به بند گران تدبیرم
- غزل شمارهٔ 2178: چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم
- غزل شمارهٔ 2179: ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم
- غزل شمارهٔ 2180: نمیباشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم
- غزل شمارهٔ 2181: چه دولت است که من نامت از ادب گیرم
- غزل شمارهٔ 2182: ز سودای چشم تو تا کام گیرم
- غزل شمارهٔ 2183: چو ماه نو به چندین حسرت از خود کام میگیرم
- غزل شمارهٔ 2184: سراغ عیش ز عمر نمانده میگیرم
- غزل شمارهٔ 2185: اگر ساقی ز موج با ده بندد رشتهٔ سازم
- غزل شمارهٔ 2186: حیرت دمد از شوخی گل کردن رازم
- غزل شمارهٔ 2187: ز بال نارسا بر خویش پیچیده است پروازم
- غزل شمارهٔ 2188: ز فیض ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم
- غزل شمارهٔ 2189: به حیرت خویش را بیگانهٔ ادراک میسازم
- غزل شمارهٔ 2190: به ذوق جستجویت جیب هستی چاک میسازم
- غزل شمارهٔ 2191: نفس را بعد ازین در سوختن افسانه میسازم
- غزل شمارهٔ 2192: چو سرو از ناز بر جوی حیا بالیدنت نازم
- غزل شمارهٔ 2193: زرنگ ناز چون گل بزم عشرت چیدنت نازم
- غزل شمارهٔ 2194: قیامت کرد گل در پیرهن بالیدنت نازم
- غزل شمارهٔ 2195: به لب حرف طلب دزدم به دل شور هوس سوزم
- غزل شمارهٔ 2196: شرار سنگم و در فکر کار خویش میسوزم
- غزل شمارهٔ 2197: آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم
- غزل شمارهٔ 2198: واکرد صبح آهی بر دل در تبسم
- غزل شمارهٔ 2199: باز از جهان حسرت دیدار میرسم
- غزل شمارهٔ 2200: از ضعف بسکه در همه جا دیر میرسم
- غزل شمارهٔ 2201: تا نفس آب زندگیست هیچ به بو نمیرسم
- غزل شمارهٔ 2202: چهسان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم
- غزل شمارهٔ 2203: ز چاک سینه آهی مینوبسم
- غزل شمارهٔ 2204: جنون ذرهام در ساز وحشت سخت قلاشم
- غزل شمارهٔ 2205: بی روی تو گر گریه به اندازه کند چشم
- غزل شمارهٔ 2206: تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم
- غزل شمارهٔ 2207: تا جلوهات پر افشاند از آشیانهٔ چشم
- غزل شمارهٔ 2208: تا می ز جام همت بد مست میکشم
- غزل شمارهٔ 2209: چون شمع زحمتی که به شبگیر میکشم
- غزل شمارهٔ 2210: تیغ آهی بر صف اندوه امکان میکشم
- غزل شمارهٔ 2211: به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم
- غزل شمارهٔ 2212: جنون از بس قیامت ریخت بر آیینهٔ هوشم
- غزل شمارهٔ 2213: چو دریا یک قلم موجست شوق بیخودی جوشم
- غزل شمارهٔ 2214: ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم
- غزل شمارهٔ 2215: ز بسکه شور جنونگشت برقکلبهٔ هوشم
- غزل شمارهٔ 2216: ز فیض گریهٔ سرشار افسردن فراموشم
- غزل شمارهٔ 2217: زبن سجدهٔ خود دار تفاخر چه فروشم
- غزل شمارهٔ 2218: گهی در شعله میغلتم گهی با آب میجوشم
- غزل شمارهٔ 2219: ندانم مژدهٔ وصل که شد برق افکن هوشم
- غزل شمارهٔ 2220: نه مضمون نقش میبندم نه لفظ از پرده میجوشم
- غزل شمارهٔ 2221: در عالم حق شهرت باطل چه فروشم
- غزل شمارهٔ 2222: ز حرف راحت اسباب دنیا پنبه درگوشم
- غزل شمارهٔ 2223: ندانم مژده آواز پای کیست در گوشم
- غزل شمارهٔ 2224: قفای زانوی پیری مقیم خلوت خویشم
- غزل شمارهٔ 2225: چراغ خامشم حسرت نگاه محفل خویشم
- غزل شمارهٔ 2226: چنین آفت نصیب از طبع راحت دشمن خویشم
- غزل شمارهٔ 2227: غبار عجز پروازی مقیم دامن خویشم
- غزل شمارهٔ 2228: نه گردون بلندی نی زمین پستی خویشم
- غزل شمارهٔ 2229: در مکتب تأمل فارغ ز صوت و حرفم
- غزل شمارهٔ 2230: به صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم
- غزل شمارهٔ 2231: از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم
- غزل شمارهٔ 2232: در حسرت آن شمع طرب بعد هلاکم
- غزل شمارهٔ 2233: دو روزی گو به خون گل کرده باشد چشم نمناکم
- غزل شمارهٔ 2234: زین گریه اگر باد برد حاصل خاکم
- غزل شمارهٔ 2235: ازکجا وهم دو رنگی به قدح ریخته بنگم
- غزل شمارهٔ 2236: به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم
- غزل شمارهٔ 2237: به رنگگلشن ازفیض حضورت عشرت آهنگم
- غزل شمارهٔ 2238: چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم
- غزل شمارهٔ 2239: چمن طراز شکوه جهان نیرنگم
- غزل شمارهٔ 2240: ز بس گرد وحشت گرفته است تنگم
- غزل شمارهٔ 2241: نمیدانم هجوم آباد سودای چه نیرنگم
- غزل شمارهٔ 2242: مزرع تسلیم ادب حاصلم
- غزل شمارهٔ 2243: ننمود غنچهات آنقدر ادب اقتضای تاملم
- غزل شمارهٔ 2244: بی شبههٔ تحقیق نه شخصم نه مثالم
- غزل شمارهٔ 2245: تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم
- غزل شمارهٔ 2246: ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم
- غزل شمارهٔ 2247: عمریست قیامتکدهٔ گردش حالم
- غزل شمارهٔ 2248: بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم
- غزل شمارهٔ 2249: به این طاقت نمیدانم چه خواهد بود انجامم
- غزل شمارهٔ 2250: چنین ز شرم که گردید سرنگون جامم
- غزل شمارهٔ 2251: دوری بزمت در غم و شادی گر کند این می قسمت جامم
- غزل شمارهٔ 2252: نشد از سعی تمکین وحشتی آسودگی رامم
- غزل شمارهٔ 2253: چندین مژه بنشست رگ خواب به چشمم
- غزل شمارهٔ 2254: از عزت و خواری نه امید است نه بیمم
- غزل شمارهٔ 2255: شکوه فقر ملک بینیازی کرد تسلیمم
- غزل شمارهٔ 2256: تا کی ستم کند سر بیمغز بر تنم
- غزل شمارهٔ 2257: در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم
- غزل شمارهٔ 2258: دیدهای داری چه میپرسی ز جیب و دامنم
- غزل شمارهٔ 2259: شرار کاغذ فرصت کمینم
- غزل شمارهٔ 2260: برون دل نتوان یافت گرد جولانم
- غزل شمارهٔ 2261: به سودای بهار جلوهات عمریستگریانم
- غزل شمارهٔ 2262: به نقش سخت روییهای مردم بسکه حیرانم
- غزل شمارهٔ 2263: ز صد ابرام بیش است انفعال چشم حیرانم
- غزل شمارهٔ 2264: نی قابل سودم نه سزاوار زیانم
- غزل شمارهٔ 2265: هر چند درین مرحله بی تاب و توانم
- غزل شمارهٔ 2266: باز دل مست نواییست که من میدانم
- غزل شمارهٔ 2267: دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم
- غزل شمارهٔ 2268: نه فکر غنچه نی اندیشهٔ گل میکند شبنم
- غزل شمارهٔ 2269: اگردریا نگیرد خرده بر بیش و کم شبنم
- غزل شمارهٔ 2270: دل را به یاد روی کسی یاد میکنم
- غزل شمارهٔ 2271: آمدم طرح بهار تازهای انشا کنم
- غزل شمارهٔ 2272: وحشتی کو تا وداع اینهمه غوغا کنم
- غزل شمارهٔ 2273: چون سپند اظهار مطلب ازکجا پیداکنم
- غزل شمارهٔ 2274: کو فضایی که نفس را ز دل آزاد کنم
- غزل شمارهٔ 2275: باده ندارم که به ساغرکنم
- غزل شمارهٔ 2276: بهکمین دعوی هستیام که چو شمعش از نظر افکنم
- غزل شمارهٔ 2277: بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم
- غزل شمارهٔ 2278: زان پری چون شیشه تا کی شکوهای خالی کنم
- غزل شمارهٔ 2279: ای طرب وجدیکه باز آغوشگل وامیکنم
- غزل شمارهٔ 2280: بعد ازین درگوشهٔ دل چون نفس جا میکنم
- غزل شمارهٔ 2281: گاهی به ناله گه به تپش گرد میکنم
- غزل شمارهٔ 2282: شمعسان چشمی کز اشک آتشین تر میکنم
- غزل شمارهٔ 2283: چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم میکنم
- غزل شمارهٔ 2284: چون شرار کاغذ امشب عیش خرمن میکنم
- غزل شمارهٔ 2285: بس که در شغل ندامت روز و شب جان میکنم
- غزل شمارهٔ 2286: زندگی را از قد خم عبرت آگه میکنم
- غزل شمارهٔ 2287: دل را به مستی از من و ما ساده میکنم
- غزل شمارهٔ 2288: دعوت تنزیه حسن بیمثالی میکنم
- غزل شمارهٔ 2289: صفحهٔ هستی شرر تاراج آهی میکنم
- غزل شمارهٔ 2290: باز بیتابانه ایجاد نوایی میکنم
- غزل شمارهٔ 2291: عمرها شد از ادب موج گهر در دامنم
- غزل شمارهٔ 2292: ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم
- غزل شمارهٔ 2293: بی دستگاهیی بود چون شمع در کمینم
- غزل شمارهٔ 2294: ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم
- غزل شمارهٔ 2295: تا چند ز غفلت طرب اندیش نشینم
- غزل شمارهٔ 2296: کر شدم تا چند شور حق و باطل بشنوم
- غزل شمارهٔ 2297: از انفعال عشرت موهوم آگهم
- غزل شمارهٔ 2298: پرواز بی نشانی دارد دماغ جاهم
- غزل شمارهٔ 2299: به هر طرف که هوای سفر شکست کلاهم
- غزل شمارهٔ 2300: چون خامه از ضعیفی افلاک دستگاهم
- غزل شمارهٔ 2301: صید کمند شوقیست از مهر تا به ما هم
- غزل شمارهٔ 2302: کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم
- غزل شمارهٔ 2303: وقت استکنیمگریه با هم
- غزل شمارهٔ 2304: ز دل چون غنچه یک چاک گریبانگیر میخواهم
- غزل شمارهٔ 2305: شب وصل است از بخت اندکی توقیر میخواهم
- غزل شمارهٔ 2306: آه دود آختهای میخواهم
- غزل شمارهٔ 2307: ای نرگست حیاکدهٔ صلح و جنگ هم
- غزل شمارهٔ 2308: در جیب غنچه بوی بهار است و رنگ هم
- غزل شمارهٔ 2309: خوشا عهدی که غم کوس تسلی میزد و دل هم
- غزل شمارهٔ 2310: نه تنها ناامید وصل یارم دورم از دل هم
- غزل شمارهٔ 2311: سر خوش آن نرگس مستانهایم
- غزل شمارهٔ 2312: منم آن نشئهٔ فطرت که خمستان قدیم
- غزل شمارهٔ 2313: نه خط شناس امیدم نه درس محرم بیم
- غزل شمارهٔ 2314: به رنگ خامه ز بس ناتوانی اجزایم
- غزل شمارهٔ 2315: پروانه شوم یا پر طاووس گشایم
- غزل شمارهٔ 2316: تا حسرت سر منزل او برد ز جایم
- غزل شمارهٔ 2317: نه وحدت سرایم نهکثرت نوایم
- غزل شمارهٔ 2318: با عشق نه نامیست نه ننگم که برآیم
- غزل شمارهٔ 2319: رنگ پر ریختهٔ الفت گلزار توایم
- غزل شمارهٔ 2320: چون سبحه یک دو روز که با هم نشستهایم
- غزل شمارهٔ 2321: بر سینه داغهای تمنا نوشتهایم
- غزل شمارهٔ 2322: سطری اگر ز وضع جهان وانوشتهایم
- غزل شمارهٔ 2323: چون قلم راه تجرد بسکه تنها رفتهایم
- غزل شمارهٔ 2324: گر در هوای او قدمی پیش رفتهایم
- غزل شمارهٔ 2325: چون غنچه در خیال تو هرگاه رفتهایم
- غزل شمارهٔ 2326: یکدم آسایش به صد ابرام پیدا کردهایم
- غزل شمارهٔ 2327: دیدهٔ انتظار را دام امید کردهایم
- غزل شمارهٔ 2328: با کف خاکستری سودای اخگر کردهایم
- غزل شمارهٔ 2329: دور هستی پیش از گامی تمامش کردهایم
- غزل شمارهٔ 2330: نشنیده حرف چند که ما گوش کردهایم
- غزل شمارهٔ 2331: در جگر صد رنگ توفان کردهایم
- غزل شمارهٔ 2332: نسخهٔ هیچیم وهمی از عدم آوردهایم
- غزل شمارهٔ 2333: صبح است و ما دماغ تمنا رساندهایم
- غزل شمارهٔ 2334: از زندگی بجز غم فردا نماندهایم
- غزل شمارهٔ 2335: زین صفر کز عدم در هستی گشودهایم
- غزل شمارهٔ 2336: یاران نه در چمن نه بهباغی رسیدهایم
- غزل شمارهٔ 2337: پایمالیم و فارغ ازگلهایم
- غزل شمارهٔ 2338: به ذوق سجدهٔ او از عدم گلباز میآیم
- غزل شمارهٔ 2339: عمریست در نظرها اشک عرق نقابیم
- غزل شمارهٔ 2340: سایهوار از نارسایان جهان غربتیم
- غزل شمارهٔ 2341: هیچ میدانی مآل خود چرا نشناختیم
- غزل شمارهٔ 2342: حسرتی در دل نماند از بسکه ما واسوختیم
- غزل شمارهٔ 2343: یاد آن فرصت که ما هم عذر لنگی داشتیم
- غزل شمارهٔ 2344: یاد آن فرصت که عیش رایگانی داشتیم
- غزل شمارهٔ 2345: جبههٔ فکر ز خجلت عرق افشان کردیم
- غزل شمارهٔ 2346: دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
- غزل شمارهٔ 2347: دوشکز دود جگر طرح شببشانکردیم
- غزل شمارهٔ 2348: از چاک گریبان به دلی راه نکردیم
- غزل شمارهٔ 2349: چشم پوشیدیم و برما و من استغنا زدیم
- غزل شمارهٔ 2350: بیتکلف گرگدا گشتیم و گر سلطان شدیم
- غزل شمارهٔ 2351: قابل بار امانتها مگو آسان شدیم
- غزل شمارهٔ 2352: عشق هویی زد به صد مستی جنون باز آمدیم
- غزل شمارهٔ 2353: فرصتکمین پرواز چون نالهٔ سپندیم
- غزل شمارهٔ 2354: تا سایه صفت آینه از زنگ زدودیم
- غزل شمارهٔ 2355: جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم
- غزل شمارهٔ 2356: خاک نمیم امروز دی محو یاد بودیم
- غزل شمارهٔ 2357: درکارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم
- غزل شمارهٔ 2358: جغد ویرانهٔ خیال خودیم
- غزل شمارهٔ 2359: چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم
- غزل شمارهٔ 2360: خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
- غزل شمارهٔ 2361: عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم
- غزل شمارهٔ 2362: سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم
- غزل شمارهٔ 2363: صد شکرکه جز عجز گیاهی ندمیدیم
- غزل شمارهٔ 2364: برکاغذ آتش زده هر چند سواریم
- غزل شمارهٔ 2365: عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم
- غزل شمارهٔ 2366: تا خامهوار خود را از سعی وا نداریم
- غزل شمارهٔ 2367: تا چند به هر مرده و بیمار بگریم
- غزل شمارهٔ 2368: وقتست کنم شور جنون عام و بگریم
- غزل شمارهٔ 2369: فریاد کز توهم نامحرم حضوریم
- غزل شمارهٔ 2370: خیز کز درس دویی سر خط عاری گیریم
- غزل شمارهٔ 2371: پیمانهٔ غناکدهٔ بیمثالیم
- غزل شمارهٔ 2372: از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم
- غزل شمارهٔ 2373: بی شبهه نیست هستی از بسکه ناتوانیم
- غزل شمارهٔ 2374: در رهت نا رفته از خود هر طرف سر میزنیم
- غزل شمارهٔ 2375: صبح تمنا دمید، دل چمنستان کنیم
- غزل شمارهٔ 2376: به هر جا رفتهام از خویشتن راه تو میپویم
- غزل شمارهٔ 2377: فسردن نیست ممکن دست بردارد ز پهلویم
- غزل شمارهٔ 2378: نه لفظ از پرده میجوشد نه معنی میدهد رویم
- غزل شمارهٔ 2379: بهکنج نیستی عمریست جای خویش میجویم
- غزل شمارهٔ 2380: شررواری ز فرصت رو نمای خویش میجویم
- غزل شمارهٔ 2381: حرفم همه از مغز است از پوست نمیگویم
- غزل شمارهٔ 2382: شکوهٔ اسباب چند، دل به رمیدن دهیم
- غزل شمارهٔ 2383: اسمیم بیمسمی دیگر چه وانماییم
- غزل شمارهٔ 2384: بیگانه وضعیم یا آشناییم
- غزل شمارهٔ 2385: چون کاغذ آتشزده مهمان بقاییم
- غزل شمارهٔ 2386: دل حیرت آفرین است هر سو نظرگشاییم
- غزل شمارهٔ 2387: عمریست بهصحرای طلب عجز دراییم
- غزل شمارهٔ 2388: گر ما گوییم ماکجاییم
- حرف ن
- غزل شمارهٔ 2389: شکست رنگ که بود آبیار این گلشن
- غزل شمارهٔ 2390: صفای دل به چراغ بقا دهد روغن
- غزل شمارهٔ 2391: عمرها در پرده بود اسرار وهم ما و من
- غزل شمارهٔ 2392: آخر از بار تعلقهای اسباب جهان
- غزل شمارهٔ 2393: بر آن سرم کز جنون نمایم بلند و پست خیال یکسان
- غزل شمارهٔ 2394: بستهام چشم امید از الفت اهل جهان
- غزل شمارهٔ 2395: بعد مردن از غبارم کیست تا یابد نشان
- غزل شمارهٔ 2396: تا بگذرم به صد سر و گردن ز آسمان
- غزل شمارهٔ 2397: در شکوه صافدل ندهد رخصت زبان
- غزل شمارهٔ 2398: زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان
- غزل شمارهٔ 2399: سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان
- غزل شمارهٔ 2400: صورت اظهار معنی نیست محتاج بیان
- غزل شمارهٔ 2401: گشاد چشمی نشد نصیبم به سیر نیرنگ این دبستان
- غزل شمارهٔ 2402: وارستگی ز حسن دگر میدهد نشان
- غزل شمارهٔ 2403: گر چه جز ذکرت نمیگنجد حدیثی در زبان
- غزل شمارهٔ 2404: کرد حرف بینشانم عالمی را تر زبان
- غزل شمارهٔ 2405: ای التفات نام تو گیرایی زبان
- غزل شمارهٔ 2406: تا کی غرور انجمن آرایی زبان
- غزل شمارهٔ 2407: از سعی ما نیامد جز زور درگریبان
- غزل شمارهٔ 2408: خداست حاصل خدمت گزین درویشان
- غزل شمارهٔ 2409: ازتب شوق که دارد اینقدر تاب استخوان
- غزل شمارهٔ 2410: عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان
- غزل شمارهٔ 2411: غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان
- غزل شمارهٔ 2412: ای حاجتت دلیل به ادبار زیستن
- غزل شمارهٔ 2413: سجدهٔ خواریست آب رو پی نان ریختن
- غزل شمارهٔ 2414: سر به زیر تیغ و پا بر خار باید تاختن
- غزل شمارهٔ 2415: میروم هر جا به ذوق عافیت اندوختن
- غزل شمارهٔ 2416: ما و نگاه شرمگین از تک و تاز دوختن
- غزل شمارهٔ 2417: تا تب عشق آتشم را داد سر در سوختن
- غزل شمارهٔ 2418: کس چو شمع من نبودهست آشنای سوختن
- غزل شمارهٔ 2419: زان تغافلگر چرا نا شاد باید زبستن
- غزل شمارهٔ 2420: گر به این ساز است دور از وصل جانان زبستن
- غزل شمارهٔ 2421: آینهٔ وصل چیست حیرتی آراستن
- غزل شمارهٔ 2422: به وادیی که فروشد غبار ما ننشستن
- غزل شمارهٔ 2423: صفا گل کردهای تا کی غبار رنگ نشکستن
- غزل شمارهٔ 2424: خوش عشرت است دمبدم از غمگریستن
- غزل شمارهٔ 2425: داغم ز ابر دیده به شبنم گریستن
- غزل شمارهٔ 2426: هر چند نیست بیسبب از غمگریستن
- غزل شمارهٔ 2427: آگهی تا کی کند روشن چراغ خویشتن
- غزل شمارهٔ 2428: آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن
- غزل شمارهٔ 2429: تا به کی چون شمع باید تاج زر برداشتن
- غزل شمارهٔ 2430: کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن
- غزل شمارهٔ 2431: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن
- غزل شمارهٔ 2432: منفعل خلق را ناز صنم داشتن
- غزل شمارهٔ 2433: پُر ملاف از جوهر باریک بینی داشتن
- غزل شمارهٔ 2434: به خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن
- غزل شمارهٔ 2435: چو موجگوهر ازین بحر بیتعب نگذشتن
- غزل شمارهٔ 2436: از جوان حسن سلوک پیر نتوان یافتن
- غزل شمارهٔ 2437: عجز ما جولانگر تدبیر نتوان یافتن
- غزل شمارهٔ 2438: بر خط ترک طلب گر راه خواهی یافتن
- غزل شمارهٔ 2439: از نالهٔ دل ما تا کی رمیده رفتن
- غزل شمارهٔ 2440: یاد ابروی کجی زد به دل ما ناخن
- غزل شمارهٔ 2441: اشکم ز بیقراری زد بر در چکیدن
- غزل شمارهٔ 2442: روانی نیست محو جلوه را بیآبگردیدن
- غزل شمارهٔ 2443: آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن
- غزل شمارهٔ 2444: به خود پیچیدهام نالیدنم نتوان گمان بردن
- غزل شمارهٔ 2445: جایی که بود پیش بری پیش نبردن
- غزل شمارهٔ 2446: در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن
- غزل شمارهٔ 2447: ندارد موج جز طومار رمز بحر وا کردن
- غزل شمارهٔ 2448: خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن
- غزل شمارهٔ 2449: دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر کردن
- غزل شمارهٔ 2450: بی سیر عبرتی نیست ترک حیا نکردن
- غزل شمارهٔ 2451: اگر مشت غبار خود پریشان میتوانکردن
- غزل شمارهٔ 2452: به دل گر یک شرر شوق تو پنهان میتوان کردن
- غزل شمارهٔ 2453: چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن
- غزل شمارهٔ 2454: دمی ز عبرت اگر خم کند حیا گردن
- غزل شمارهٔ 2455: گر به خون مشتاقان تیغ او کشد گردن
- غزل شمارهٔ 2456: از خود سری مچینید ادبار تا بهگردن
- غزل شمارهٔ 2457: با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن
- غزل شمارهٔ 2458: چه دارد این گیر و دار هستی گداز صد نام و ننگ خوردن
- غزل شمارهٔ 2459: چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن
- غزل شمارهٔ 2460: نسزد زجوهرفطرتت به جنون شبهه وشک زدن
- غزل شمارهٔ 2461: گر حنا بر خاک پایت جبهه ساخواهد شدن
- غزل شمارهٔ 2462: موج خونم هر قدر توفان نما خواهد شدن
- غزل شمارهٔ 2463: گر به این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن
- غزل شمارهٔ 2464: همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن
- غزل شمارهٔ 2465: رساند عمر به جایی دل از وفا کندن
- غزل شمارهٔ 2466: تا چند به عیب من وما چشمگشودن
- غزل شمارهٔ 2467: خلقیست غافل اینجا از کشتن و درودن
- غزل شمارهٔ 2468: غنیمت گیر چون آیینه محو شان خود بودن
- غزل شمارهٔ 2469: دل را به باد دادیم آه از نظر گشودن
- غزل شمارهٔ 2470: ظلمست به تشویش دل اقبال نمودن
- غزل شمارهٔ 2471: آن عجز شهیدم که به صد رنگ تپیدن
- غزل شمارهٔ 2472: به مطلب میرساند وحشت از آفاق ورزبدن
- غزل شمارهٔ 2473: چون ربشه در این باغ به افسون دمیدن
- غزل شمارهٔ 2474: درس کمال خود گیر از ناله سر کشیدن
- غزل شمارهٔ 2475: دل چیست که بی روی تو از درد تپیدن
- غزل شمارهٔ 2476: ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن
- غزل شمارهٔ 2477: مجو از نالهام تاب نفس در سینه دزدیدن
- غزل شمارهٔ 2478: ندارد ساز صحبتها بساط عافیت چیدن
- غزل شمارهٔ 2479: پریشان کرد چون خاموشیام آواز گردیدن
- غزل شمارهٔ 2480: سراغ دل نخواهی از من دیوانه پرسیدن
- غزل شمارهٔ 2481: رسانده است به آن انجمن ز ما نرسیدن
- غزل شمارهٔ 2482: آسان مکن تصور بار مغان کشیدن
- غزل شمارهٔ 2483: از چرخ بار منت تا کی توان کشیدن
- غزل شمارهٔ 2484: صبح است ازین مرحلهٔ یاس به در زن
- غزل شمارهٔ 2485: بر شیشه خانهٔ دل افسرده سنگ زن
- غزل شمارهٔ 2486: بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن
- غزل شمارهٔ 2487: بیا ایگرد راهت خرمن حسن
- غزل شمارهٔ 2488: اگر حسرت پرستی خدمت ترک تمنا کن
- غزل شمارهٔ 2489: به سعی بینشانی آنسوی امکان رهی واکن
- غزل شمارهٔ 2490: هوس ها میدمد زین باغ جوش گل تماشا کن
- غزل شمارهٔ 2491: دل گر نه داغ عشق فروزد کباب کن
- غزل شمارهٔ 2492: از دیده سراغ دل دیوانه طلب کن
- غزل شمارهٔ 2493: حیا را دستگاه خودپسندیهای طاقت کن
- غزل شمارهٔ 2494: قد خم گشته را تا میتوانی وقف طاعت کن
- غزل شمارهٔ 2495: به تماشای این چمن در مژگان فراز کن
- غزل شمارهٔ 2496: از خاک یک دو پایه فروتر نزول کن
- غزل شمارهٔ 2497: غم تلاش مخور عجز را مقدمکن
- غزل شمارهٔ 2498: از خودآرایی بهجنس جاودان لنگر مکن
- غزل شمارهٔ 2499: ای به عشرت متهم سامان درد سر مکن
- غزل شمارهٔ 2500: ترشح مایهای ناز دلی را محو احسانکن
- غزل شمارهٔ 2501: ز پابوسش بهار عشرت جاوید سامانکن
- غزل شمارهٔ 2502: دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو کن
- غزل شمارهٔ 2503: سرمایهٔ اظهار بقا هیچکسی کن
- غزل شمارهٔ 2504: صف حرص و هوا در هم شکستی کجکلاهی کن
- غزل شمارهٔ 2505: رهت سنگی ندارد ای شرر وجد رهایی کن
- غزل شمارهٔ 2506: در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من
- غزل شمارهٔ 2507: آزادی آخر بد باخت با من
- غزل شمارهٔ 2508: چون صبح نخندد ز قبایم غم دامن
- غزل شمارهٔ 2509: نشاند عجزم بر آستانی که محوم از جیب تا به دامن
- غزل شمارهٔ 2510: عرق دارد عنان احتیاج بینقاب من
- غزل شمارهٔ 2511: محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من
- غزل شمارهٔ 2512: به وهم این و آن خون شد دل غفلتپرست من
- غزل شمارهٔ 2513: ز شوخی تا قدح میگیرد آن بیدار مست من
- غزل شمارهٔ 2514: گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن
- غزل شمارهٔ 2515: جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من
- غزل شمارهٔ 2516: تمثال فنایم چه نشان کو اثر من
- غزل شمارهٔ 2517: خار خار کیست در طبع الم تخمیر من
- غزل شمارهٔ 2518: زین شکر که تا کوی تو شد راهبر من
- غزل شمارهٔ 2519: درین وادی که مییابد سراغ اعتبار من
- غزل شمارهٔ 2520: ز بس محو است نقش آرزوها در کنار من
- غزل شمارهٔ 2521: سوخته لالهزار من رفته گل از کنار من
- غزل شمارهٔ 2522: نیامد کوشش بیحاصل گردون به کار من
- غزل شمارهٔ 2523: به این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من
- غزل شمارهٔ 2524: به پهلو ناوک درد که دارد گوشهگیر من
- غزل شمارهٔ 2525: هویی کشید کلک قیامت صریر من
- غزل شمارهٔ 2526: تب وتاب اشک چکیدهامکه رسد به معنی راز من
- غزل شمارهٔ 2527: چون شمع تا چکیدن اشکست ساز من
- غزل شمارهٔ 2528: حیرت آهنگم که میفهمد زبان راز من
- غزل شمارهٔ 2529: گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من
- غزل شمارهٔ 2530: بینشان حسنیکه درس جلوه میخواند ز من
- غزل شمارهٔ 2531: خم قامت نبرد ابرام طبع سختکوش من
- غزل شمارهٔ 2532: بههر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
- غزل شمارهٔ 2533: ز خودداری نفس میزد تب و تاب چراغ من
- غزل شمارهٔ 2534: بسکه ناموس وفا داردکمین حال من
- غزل شمارهٔ 2535: همچو بویگل ز بس بیپرده است احوال من
- غزل شمارهٔ 2536: آهبا مقصدتسلیمنپیوستممن
- غزل شمارهٔ 2537: چنین کشتهٔ حسرت کیستم من
- غزل شمارهٔ 2538: بگذشت ز خاکم بت گل پیرهن من
- غزل شمارهٔ 2539: تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من
- غزل شمارهٔ 2540: گلی که کس نشد آیینهاش مقابل او من
- غزل شمارهٔ 2541: ز ره هوس به توکی رسم نفسی ز خود نرمیده من
- غزل شمارهٔ 2542: بعد مردن گر همین داغست وحشتزای من
- غزل شمارهٔ 2543: چونگهر هر چند بر دریا تند غوغای من
- غزل شمارهٔ 2544: در خور گل کردن فقرست استغنای من
- غزل شمارهٔ 2545: دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من
- غزل شمارهٔ 2546: شمع صفت دیدنیست عجز جنون زای من
- غزل شمارهٔ 2547: گرد وحشت بسکه بر هم چیده است اجزای من
- غزل شمارهٔ 2548: دوری مقصد دمید از سرکشیدنهای من
- غزل شمارهٔ 2549: سوخت چون موج گهر بال تپیدنهای من
- غزل شمارهٔ 2550: فلک نبست ره صبح لاابالی من
- غزل شمارهٔ 2551: انفعال باطن خاموش دارد بوی خون
- غزل شمارهٔ 2552: ببینم تاکیام آرد جنون زین دامگه بیرون
- غزل شمارهٔ 2553: جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون
- غزل شمارهٔ 2554: ز پرده آیی اگر از قبای تنگ برون
- غزل شمارهٔ 2555: گر ز بزم آن بت ساقی لقب آید بیرون
- غزل شمارهٔ 2556: ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین
- غزل شمارهٔ 2557: بهکنج ابروی دلدار خال فتنه کمین
- غزل شمارهٔ 2558: بیسراغی نیست گرد هستی وحشت کمین
- غزل شمارهٔ 2559: شکست حادثه بر ما نیافت دست کمین
- غزل شمارهٔ 2560: نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین
- غزل شمارهٔ 2561: نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این
- غزل شمارهٔ 2562: فلک چه نقشکشد صرف بند و بست جبین
- غزل شمارهٔ 2563: چون هلالم بیخم تسلیم آن اختر جبین
- غزل شمارهٔ 2564: ز سجده بیخبری تا کی انفعال جبین
- غزل شمارهٔ 2565: دست جرأت دیدم آخر مغتنم در آستین
- غزل شمارهٔ 2566: گرگدا دست طمع دزدد ز هم در آستین
- غزل شمارهٔ 2567: سر طرهای به هوا فشان ختنی ز مشکتر آفرین
- غزل شمارهٔ 2568: خواه غفلت پیشگی کن خواه آگاهی گزین
- غزل شمارهٔ 2569: تا بهکی باشی قفس فرسودهٔ شان نگین
- غزل شمارهٔ 2570: گر قناعت را توانی داد سامان نگین
- حرف و
- غزل شمارهٔ 2571: پر نارساست سعی تحیر کمند او
- غزل شمارهٔ 2572: به این موهومیام یا رب که کرد آیینهدار او
- غزل شمارهٔ 2573: لباس کعبه پوشید از خط مشکین عذار او
- غزل شمارهٔ 2574: گر از موج گهر نشنیدهای رمز خروش او
- غزل شمارهٔ 2575: من سنگدل چه اثر برم زحضور ذکر دوام او
- غزل شمارهٔ 2576: نقاش تاکشد اثر ناتوان او
- غزل شمارهٔ 2577: کو عبرت آگهی که به تحقیق راه او
- غزل شمارهٔ 2578: هر چند دورم از چمن جلوهگاه او
- غزل شمارهٔ 2579: منفعلم برکه برم حاجت خوبش از برتو
- غزل شمارهٔ 2580: ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو
- غزل شمارهٔ 2581: باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
- غزل شمارهٔ 2582: نمیگویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو
- غزل شمارهٔ 2583: به پیری هم نیام غافل ز عشق آنکمان ابرو
- غزل شمارهٔ 2584: مه نو مینماید امشبم از آسمان ابرو
- غزل شمارهٔ 2585: بس رشک قامت او سوخت سر تا پای سرو
- غزل شمارهٔ 2586: بسکه یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو
- غزل شمارهٔ 2587: ای بسمل طلب پی خون چکیده رو
- غزل شمارهٔ 2588: ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو
- غزل شمارهٔ 2589: همچون نفس به آینهٔ دل رسیده رو
- غزل شمارهٔ 2590: نامنفعلی گریه کن و چون مژه تر شو
- غزل شمارهٔ 2591: ای پرفشان گرد نفس چندی شرار سنگ شو
- غزل شمارهٔ 2592: نمیگویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو
- غزل شمارهٔ 2593: کجایی ای جنون ویرانه ات کو
- غزل شمارهٔ 2594: ما غربت آشیانیم ای بلبلان وطن کو
- غزل شمارهٔ 2595: ای فکر نازکت را شبهت کمینی از مو
- غزل شمارهٔ 2596: این قلمرو اندوه کارگاه راحت نیست
- غزل شمارهٔ 2597: از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو
- حرف ه
- غزل شمارهٔ 2598: بر شعله تا چند نازیدنکاه
- غزل شمارهٔ 2599: بسکه میجوشد ازین دریای حسرت حب جاه
- غزل شمارهٔ 2600: در شکنج عزتند ارباب جاه
- غزل شمارهٔ 2601: عالم و این تردماغیهای جاه
- غزل شمارهٔ 2602: گر نفس چیند به این فرصت بساط دستگاه
- غزل شمارهٔ 2603: ننگ دنیا برندارد همت معنی نگاه
- غزل شمارهٔ 2604: بسکه ما را بر آن لقاست نگاه
- غزل شمارهٔ 2605: تار پیراهن حیاست نگاه
- غزل شمارهٔ 2606: تا به شوخی نکشد زمزمهٔ ساز نگاه
- غزل شمارهٔ 2607: گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه
- غزل شمارهٔ 2608: در محیطیکز فلک طرح حباب انداخته
- غزل شمارهٔ 2609: ای به اوج قدس فرش آستان انداخته
- غزل شمارهٔ 2610: چیست گردون کاینقدر در خلق غوغا ریخته
- غزل شمارهٔ 2611: به دست تیغ تو تا خون من حنا بسته
- غزل شمارهٔ 2612: به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته
- غزل شمارهٔ 2613: به غبار این بیابان نه نشان پا نشسته
- غزل شمارهٔ 2614: غبار خط زلعل او به رنگی سر برآورده
- غزل شمارهٔ 2615: نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده
- غزل شمارهٔ 2616: غبارم برنمیخیزد ازین صحرای خوابیده
- غزل شمارهٔ 2617: ندیدم در غبار و دود این صحرای خوابیده
- غزل شمارهٔ 2618: به رشتهات اثر وهم مدعاست گره
- غزل شمارهٔ 2619: هزار نغمه بهساز شکست ماستگره
- غزل شمارهٔ 2620: زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره
- غزل شمارهٔ 2621: نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره
- غزل شمارهٔ 2622: وهم شهرت بهانهایم همه
- غزل شمارهٔ 2623: برآرد گَرَم آتش دل زبانه
- غزل شمارهٔ 2624: پری می فشان ای تعلق بهانه
- غزل شمارهٔ 2625: پرتوت هر جا بپردازدکنار آینه
- غزل شمارهٔ 2626: بوی وصلی هست در رنگ بهار آینه
- غزل شمارهٔ 2627: زد عرق پیمانه حسنی ساغر اندر آینه
- غزل شمارهٔ 2628: نیست محروم تماشا جوهر اندر آینه
- غزل شمارهٔ 2629: ای تماشایت چمنپرور به چشم آینه
- غزل شمارهٔ 2630: حیرت حسن که زد نشتر به چشم آینه
- غزل شمارهٔ 2631: امروزکیست مست تماشای آینه
- غزل شمارهٔ 2632: خلقیست محو خود به تماشای آینه
- حرف ی
- غزل شمارهٔ 2633: نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی
- غزل شمارهٔ 2634: ای نفس مایه درین عرصه چه پرداختهای
- غزل شمارهٔ 2635: این چه طاووسی نازست که اندوختهای
- غزل شمارهٔ 2636: به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشستهای
- غزل شمارهٔ 2637: چون صبح دارم از چمنی رنگ جستهای
- غزل شمارهٔ 2638: یک تار موگر از سر دنیا گذشتهای
- غزل شمارهٔ 2639: کیسه پرداز خیال شادی و غم رفتهای
- غزل شمارهٔ 2640: گر بهگردون میکشی گردن و گر در سجدهای
- غزل شمارهٔ 2641: گر همه رفتی چو ماه از چرخ برتر سجدهای
- غزل شمارهٔ 2642: ای امل آواره فرصت را چه رسواکردهای
- غزل شمارهٔ 2643: افسانهٔ وفایی اگر گوش کردهای
- غزل شمارهٔ 2644: خشم را آیینه پرداز ترحم کردهای
- غزل شمارهٔ 2645: به وحشت نگاهی چه خو کردهای
- غزل شمارهٔ 2646: دور از بساط وصل تو ماییم و دیدهای
- غزل شمارهٔ 2647: شده عمرها که نشاندهام به کمین اشک چکیدهای
- غزل شمارهٔ 2648: ماییم و گرد هستی حرمان دمیدهای
- غزل شمارهٔ 2649: کجا خلوت و انجمن دیدهای
- غزل شمارهٔ 2650: بر اوج بینیازی اگر وارسیدهای
- غزل شمارهٔ 2651: داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغلهای
- غزل شمارهٔ 2652: بی تو دل در سینهام دارد جنون افسانهای
- غزل شمارهٔ 2653: ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی
- غزل شمارهٔ 2654: عرق ربز خجالت میگدازد سعی بیتابی
- غزل شمارهٔ 2655: آه که با دلم نبست عهد وفاق الفتی
- غزل شمارهٔ 2656: رفتی چو می از ساغر و دیگر ننشستی
- غزل شمارهٔ 2657: در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی
- غزل شمارهٔ 2658: عبث ای دشمن تحقیق دل از وسوسه خستی
- غزل شمارهٔ 2659: مژهواری ز خواب ناز جستی
- غزل شمارهٔ 2660: مژهواری ز خواب ناز جستی
- غزل شمارهٔ 2661: نه اینجا سبحه ره دارد نه زنار
- غزل شمارهٔ 2662: چه میشدگر نمیزد اینقدر رنج نفس هستی
- غزل شمارهٔ 2663: یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی
- غزل شمارهٔ 2664: به ذوق عافیت ای ناله تا کی در جگر پیچی
- غزل شمارهٔ 2665: گر ازگوهر کمر سازی وگر دستار زرپیچی
- غزل شمارهٔ 2666: جهدکن تا نروی بر اثر نیک و بدی
- غزل شمارهٔ 2667: کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی
- غزل شمارهٔ 2668: چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی
- غزل شمارهٔ 2669: کهام من شخص نومیدی سرشتی عبرت ایجادی
- غزل شمارهٔ 2670: گر درین قحط سرایت نکند نان مددی
- غزل شمارهٔ 2671: نه نفس تربیتم کرد و نه دامان مددی
- غزل شمارهٔ 2672: خوش آن ساعت که چون تمثال از آیینهٔ فردی
- غزل شمارهٔ 2673: غبارم میکشد محمل به دوش نالهٔ دردی
- غزل شمارهٔ 2674: نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی
- غزل شمارهٔ 2675: عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی
- غزل شمارهٔ 2676: اگر با پای سروی سعی آهم رهبری کردی
- غزل شمارهٔ 2677: خیالت هر کجا تمهید راحتپروری کردی
- غزل شمارهٔ 2678: برخود مشکن تا همه تن رنگ نگردی
- غزل شمارهٔ 2679: که کشید دامن فطرتت که به سیر ما و من آمدی
- غزل شمارهٔ 2680: توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندی
- غزل شمارهٔ 2681: درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی
- غزل شمارهٔ 2682: مکش رنج تأمل گر زیان خواهی و گر سودی
- غزل شمارهٔ 2683: نفس در طلب سوختی دل ندیدی
- غزل شمارهٔ 2684: به مکتب هوس از کیف و کم چه فهمیدی
- غزل شمارهٔ 2685: آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری
- غزل شمارهٔ 2686: بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری
- غزل شمارهٔ 2687: تا کجا آن جلوه در دلها کشد میدان سری
- غزل شمارهٔ 2688: دوستان این خاکدان چون من ندارد دیگری
- غزل شمارهٔ 2689: عالمی بر باد رفت از سعی بیپا و سری
- غزل شمارهٔ 2690: مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری
- غزل شمارهٔ 2691: ای سعی نگون زین دشت در سر چه هوا داری
- غزل شمارهٔ 2692: به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری
- غزل شمارهٔ 2693: به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری
- غزل شمارهٔ 2694: خطاپرست مباش ای ز راستی عاری
- غزل شمارهٔ 2695: دمی که عجز شود دستگاه بیکاری
- غزل شمارهٔ 2696: به این تمکین خرامت فتنه در خوابست پنداری
- غزل شمارهٔ 2697: قدح از شوق لعلت چشم بیخوابست پنداری
- غزل شمارهٔ 2698: ای گشاد و بست مژگانت معمای پری
- غزل شمارهٔ 2699: آسوده است شوق ز دل پیش نگذری
- غزل شمارهٔ 2700: دلدار قدح برکف ما مرده ز مخموری
- غزل شمارهٔ 2701: سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری
- غزل شمارهٔ 2702: فریبم میدهد آسودگی ای شوق تدبیری
- غزل شمارهٔ 2703: بیحاصلیام بست به گردن خم پیری
- غزل شمارهٔ 2704: مژه بهم نزنی آینه به زنگ نگیری
- غزل شمارهٔ 2705: به یمن سبقت جهد از هزار قافله گیری
- غزل شمارهٔ 2706: حریف مشرب قمری نهای طاووسی نازی
- غزل شمارهٔ 2707: غبار هوش توفان دارد ای مستی جنون تازی
- غزل شمارهٔ 2708: نمیباشد دل مایوس بیکیفیت نازی
- غزل شمارهٔ 2709: به گلزاری که آن شوخ پریپیکر کند بازی
- غزل شمارهٔ 2710: تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی
- غزل شمارهٔ 2711: درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی
- غزل شمارهٔ 2712: گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی
- غزل شمارهٔ 2713: من و دیوانهخو طفلی که هر جا سر کند بازی
- غزل شمارهٔ 2714: نگه از مستی چشم تو با ساغر کند بازی
- غزل شمارهٔ 2715: الهی سخت بیبرگم به ساز طاعتاندوزی
- غزل شمارهٔ 2716: چه دولت است نشاط تجدد اندوزی
- غزل شمارهٔ 2717: مشکل از هرزه دوی جز به تب و تاب رسی
- غزل شمارهٔ 2718: چه غافلی که ز من نام دوست میپرسی
- غزل شمارهٔ 2719: پیرو تسلیم باش آخر به جایی میرسی
- غزل شمارهٔ 2720: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی
- غزل شمارهٔ 2721: کهام من از نصیب عالم اظهار مأیوسی
- غزل شمارهٔ 2722: که دم زند ز من و مادمی که ما تو نباشی
- غزل شمارهٔ 2723: چو قارون ته خاک اگر رفته باشی
- غزل شمارهٔ 2724: ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی
- غزل شمارهٔ 2725: گریک مژه چون چشم فراهم شده باشی
- غزل شمارهٔ 2726: ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی
- غزل شمارهٔ 2727: نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی
- غزل شمارهٔ 2728: تا چند ناز غازه و رنج حنا کشی
- غزل شمارهٔ 2729: چه شد آستان حضور دل که تو رنج دیر و حرم کشی
- غزل شمارهٔ 2730: می جام قناعت اگر بچشی المی ز جنون هوس نکشی
- غزل شمارهٔ 2731: ازین نه منظر نیرنگ تا برتر زنم جوشی
- غزل شمارهٔ 2732: تا چند کشد دل الم بیهده کوشی
- غزل شمارهٔ 2733: خیالش بر نمیتابد شعور، ای بیخودی جوشی
- غزل شمارهٔ 2734: به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی
- غزل شمارهٔ 2735: پوچست قماش تو به اظهار تلافی
- غزل شمارهٔ 2736: ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی
- غزل شمارهٔ 2737: جهانکورانه دارد سعی نخجیری به تاریکی
- غزل شمارهٔ 2738: چند پیچد بر من بیدست وپا افتادگی
- غزل شمارهٔ 2739: بسکه گردید آبیار ما ز پا افتادگی
- غزل شمارهٔ 2740: سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی
- غزل شمارهٔ 2741: کرد شبنم را به خورشید آشنا افتادگی
- غزل شمارهٔ 2742: عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
- غزل شمارهٔ 2743: بسکه بی روی تو خجلت کرد خرمن زندگی
- غزل شمارهٔ 2744: جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی
- غزل شمارهٔ 2745: چو بویگل ز چه افسردگی مقید رنگی
- غزل شمارهٔ 2746: دارد به من دلشده امشب سرجنگی
- غزل شمارهٔ 2747: ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی
- غزل شمارهٔ 2748: ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی
- غزل شمارهٔ 2749: باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی
- غزل شمارهٔ 2750: به ما و من غلو دارد دنی تا فطرت عالی
- غزل شمارهٔ 2751: رمی’ بیتابیی تغییر رنگی گردش حالی
- غزل شمارهٔ 2752: ای هوش سخت داغیست یاد بهار طفلی
- غزل شمارهٔ 2753: چو من به دامگه عبرت او فتاده کمی
- غزل شمارهٔ 2754: دیدهای داریم محو انتظار مقدمی
- غزل شمارهٔ 2755: به وضع غربتم منظور بیتابیست آرامی
- غزل شمارهٔ 2756: خطابم میکند امشب چمن در بار پیغامی
- غزل شمارهٔ 2757: گر نیست در این میکدهها دور تمامی
- غزل شمارهٔ 2758: شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمی
- غزل شمارهٔ 2759: زغرور شمع ورعونتش همه جاست آفت روشنی
- غزل شمارهٔ 2760: افتادهام به راهت چون اشک بیروانی
- غزل شمارهٔ 2761: به دل دارم چو شمع از شعلههای آه سامانی
- غزل شمارهٔ 2762: برداشتن دل ز جهان کرد گرانی
- غزل شمارهٔ 2763: به عزم بسملم تیغ که دارد میل عریانی
- غزل شمارهٔ 2764: تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانی
- غزل شمارهٔ 2765: تنش را پیرهن چونگل دمید افسون عریانی
- غزل شمارهٔ 2766: در آن محفل که الفت قابل زانوست پیشانی
- غزل شمارهٔ 2767: درین حدیقه نهای قدردان حیرانی
- غزل شمارهٔ 2768: ز بسکهکرد قصور نگاه مژگانی
- غزل شمارهٔ 2769: ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریانی
- غزل شمارهٔ 2770: ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی
- غزل شمارهٔ 2771: ز عریانی جنون ما نشد مغرور سامانی
- غزل شمارهٔ 2772: شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی
- غزل شمارهٔ 2773: عمریست همچو مژگان از درد ناتوانی
- غزل شمارهٔ 2774: قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی
- غزل شمارهٔ 2775: مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی
- غزل شمارهٔ 2776: نشد حجاب خیالم غبار جسمانی
- غزل شمارهٔ 2777: نمیباشد چو من در کسوت تجرید عریانی
- غزل شمارهٔ 2778: نمیدانم ز گلزارش چه گل چیدهست حیرانی
- غزل شمارهٔ 2779: نمیگنجم به عالم بسکه از خود گشتهام فانی
- غزل شمارهٔ 2780: ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی
- غزل شمارهٔ 2781: زین گلستان نیستم محتاج دامن چیدنی
- غزل شمارهٔ 2782: شرر کاغذی آرایش دکان نکنی
- غزل شمارهٔ 2783: در دلی اما به قصد اشکم افسون میکنی
- غزل شمارهٔ 2784: به خاک ناامیدی نیست چون من خفته در خونی
- غزل شمارهٔ 2785: معراج ماست پستی اقبال ما زبونی
- غزل شمارهٔ 2786: بازم به جنون زد هوس طرح زمینی
- غزل شمارهٔ 2787: به هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی
- غزل شمارهٔ 2788: صد رنگ نقش بستیم دریاد گل جبینی
- غزل شمارهٔ 2789: اگر سیر زمین داری وگر افلاک میبینی
- غزل شمارهٔ 2790: عمر سبک عنان کجاست از نظرم تو میروی
- غزل شمارهٔ 2791: ای نم اشک هوس مایل مژگان نشوی
- غزل شمارهٔ 2792: تا محرم طبیعت بلبل نمیشوی
- غزل شمارهٔ 2793: به طبع مقبلان یاربکدورت را مده راهی
- غزل شمارهٔ 2794: به شهرت زد اقبال خلق از تباهی
- غزل شمارهٔ 2795: در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی
- غزل شمارهٔ 2796: ما را نه غروریست نه فرّی نه کلاهی
- غزل شمارهٔ 2797: اگر جانی وگر جسمی سراب مطلب مایی
- غزل شمارهٔ 2798: چشم من بیتو طلسمی است بهم بسته ز عالم
- غزل شمارهٔ 2799: برون تازست حسن بیمثال از گرد پیدایی
- غزل شمارهٔ 2800: بهار است ای ادب مگذار از شوق تماشایی
- غزل شمارهٔ 2801: به نمو سری ندارد گل باغ کبریایی
- غزل شمارهٔ 2802: چو چینی شدم محو نازک ادایی
- غزل شمارهٔ 2803: چه معنی بیانی چه لفظ آشنایی
- غزل شمارهٔ 2804: حیرت قفسمکو اثر عجز و رسایی
- غزل شمارهٔ 2805: در زندگی نگشتیم منظور آشنایی
- غزل شمارهٔ 2806: در گرفتهست زمین تا به فلک بیسروپایی
- غزل شمارهٔ 2807: درتن ویرانه بیسعی قناعت وانشد جایی
- غزل شمارهٔ 2808: ز خویش رفتهام اما نرفتهام جایی
- غزل شمارهٔ 2809: شور گمگشتگیام زد به در رسوایی
- غزل شمارهٔ 2810: عنانم گر نگیرد خاطر آیینه سیمایی
- غزل شمارهٔ 2811: ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی
- غزل شمارهٔ 2812: نشد آیینه کیفیت ما ظاهر آرایی
- غزل شمارهٔ 2813: نقش ما شد وبال یکتایی
- غزل شمارهٔ 2814: چه لازم است درین عرصه عجز کیش برآیی
- غزل شمارهٔ 2815: دلت فسرد جنونی کز آشیانه برآیی
- غزل شمارهٔ 2816: سبکساریست هرگه در نظرها بیدرنگ آیی
- غزل شمارهٔ 2817: گه به رو میدوی و گاه به سر میآیی
- غزل شمارهٔ 2818: حبابت ساغر و با بحر توفان پیش میآیی
- غزل شمارهٔ 2819: ایکه در دیر و حرم مست کرم می آیی
- غزل شمارهٔ 2820: بر هرگلی دمیدهست افسون آرزوبی
- غزل شمارهٔ 2821: به ناقوسی دل امشب از جنون خوردهست پهلویی
- غزل شمارهٔ 2822: به وحشت برنمیآیم ز فکر چشم جادویی
- غزل شمارهٔ 2823: بهار آن دل که خون گردد به سودای گل رویی
- غزل شمارهٔ 2824: تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی
- غزل شمارهٔ 2825: محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی
- غزل شمارهٔ 2826: به عجز کوش ز نشو و نما چه میجویی
- غزل شمارهٔ 2827: چو محو عشق شدی رهنما چه میجویی
- حرف ا
- 4- دیوان حکیمابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- حرف ا
- غزل شماره 1: احسنت و زه ای نگار زیبا
- غزل شماره 2: جمالت کرد جانا هست ما را
- غزل شماره 3: بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا
- غزل شماره 4: باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را
- غزل شماره 5: باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را
- غزل شماره 6: می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را
- غزل شماره 7: جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را
- غزل شماره 8: انعمالله صباح ای پسرا
- غزل شماره 9: ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را
- غزل شماره 10: در ده پسرا می مروق را
- غزل شماره 11: چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را
- غزل شماره 12: مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را
- غزل شماره 13: ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
- غزل شماره 14: ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
- غزل شماره 15: من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا
- غزل شماره 16: نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا
- غزل شماره 17: ای به بر کرده بی وفایی را
- غزل شماره 18: مرحبا مرحبا برای هلالا
- غزل شماره 19: ای همه خوبی در آغوش شما
- غزل شماره 20: ای ز عشقت روح را آزارها
- غزل شماره 21: ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها
- غزل شماره 22: ما باز دگر باره برستیم ز غمها
- حرف ب
- حرف ت
- غزل شماره 25: ای لعبت صافی صفات ای خوشتر از آب حیات
- غزل شماره 26: دوش مرا عشق تو از جامه برانگیخت
- غزل شماره 27: این رنگ نگر که زلفش آمیخت
- غزل شماره 28: تا نقش خیال دوست با ماست
- غزل شماره 29: از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست
- غزل شماره 30: ای مسلمانان مرا در عشق آب بت غیر تست
- غزل شماره 31: ماهرویا در جهان آوازهٔ تست
- غزل شماره 32: تا گل لعل روی بنمودست
- غزل شماره 33: این چه جمالست و ناز کز تو در ایام تست
- غزل شماره 34: تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست
- غزل شماره 35: ماه شب گمرهان عارض زیبای تست
- غزل شماره 36: بر دوزخ هم کفر و هم ایمان تراست
- غزل شماره 37: تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست
- غزل شماره 38: ای صنم در دلبری هم دست و هم دستان تراست
- غزل شماره 39: هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست
- غزل شماره 40: راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست
- غزل شماره 41: ای پر در گوش من ز چنگت
- غزل شماره 42: توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
- غزل شماره 43: زان چشم پر از خمار سرمست
- غزل شماره 44: دوست چنان باید کان منست
- غزل شماره 45: تا خیال آن بت قصاب در چشم منست
- غزل شماره 46: ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست
- غزل شماره 47: ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست
- غزل شماره 48: دارم سر خاک پایت ای دوست
- غزل شماره 49: روی تو ای دلفروز گر نه چو ماهست
- غزل شماره 50: گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست
- غزل شماره 51: گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست
- غزل شماره 52: کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست
- غزل شماره 53: ای ساقی می بیار پیوست
- غزل شماره 54: سبب عاشقان نه نیکوییست
- غزل شماره 55: نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست
- غزل شماره 56: ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
- غزل شماره 57: عشق بازیچه و حکایت نیست
- غزل شماره 58: ای پسر عشق را شکایت نیست
- غزل شماره 59: هر کرا درد بی نهایت نیست
- غزل شماره 60: چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست
- غزل شماره 61: معشوقه از آن ظریفتر نیست
- غزل شماره 62: جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
- غزل شماره 63: جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست
- غزل شماره 64: عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
- غزل شماره 65: کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت
- غزل شماره 66: سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت
- غزل شماره 67: زینهاد این یادگار از دست رفت
- غزل شماره 68: عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
- غزل شماره 69: هر آن روزی که باشم در خرابات
- غزل شماره 70: تا سوی خرابات شد آن شاه خرابات
- غزل شماره 71: چه خواهی کرد قرایی و طامات
- غزل شماره 72: نخواهم من طریق و راه طامات
- غزل شماره 73: گل به باغ آمده تقصیر چراست
- غزل شماره 74: ای مستان خیزید که هنگام صبوحست
- غزل شماره 75: رازی ز ازل در دل عشاق نهانست
- غزل شماره 76: راه فقرست ای برادر فاقه در وی رفتنست
- غزل شماره 77: دوش رفتم به سر کوی به نظارهٔ دوست
- غزل شماره 78: اندر دل من عشق تو نور یقینست
- غزل شماره 79: شور در شهر فگند آن بت زنارپرست
- غزل شماره 80: در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست
- غزل شماره 81: ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست
- غزل شماره 82: هر که در راه عشق صادق نیست
- غزل شماره 83: ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست
- غزل شماره 84: در دل آن را که روشنایی نیست
- غزل شماره 85: دان و آگه باش اگر شرطی نباشد با منت
- حرف د
- غزل شماره 86: نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد
- غزل شماره 87: معشوق به سامان شد تا باد چنین باد
- غزل شماره 88: دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد
- غزل شماره 89: روزی دل من مرا نشان داد
- غزل شماره 90: تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد
- غزل شماره 91: این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد
- غزل شماره 92: تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد
- غزل شماره 93: ایام چو من عاشق جانباز نیابد
- غزل شماره 94: مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد
- غزل شماره 95: کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد
- غزل شماره 96: آنکس که ز عاشقی خبر دارد
- غزل شماره 97: دلم با عشق آن بت کار دارد
- غزل شماره 98: آنرا که خدا از قلم لطف نگارد
- غزل شماره 99: با من بت من تیغ جفا آخته دارد
- غزل شماره 100: نور رخ تو قمر ندارد
- غزل شماره 101: آنی که چو تو گردش ایام ندارد
- غزل شماره 102: تا لب تو آنچه بهتر آن برد
- غزل شماره 103: منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد
- غزل شماره 104: زلف پر تابت ما در تاب کرد
- غزل شماره 105: عاشقی تا در دل ما راه کرد
- غزل شماره 106: سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد
- غزل شماره 107: روی خوبت نهان چه خواهی کرد
- غزل شماره 108: ناز را رویی بباید همچو ورد
- غزل شماره 109: ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد
- غزل شماره 110: صحبت معشوق انتظار نیرزد
- غزل شماره 111: عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد
- غزل شماره 112: خوبت آراست ای غلام ایزد
- غزل شماره 113: زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد
- غزل شماره 114: زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد
- غزل شماره 115: چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد
- غزل شماره 116: دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد
- غزل شماره 117: معشوق که او چابک و چالاک نباشد
- غزل شماره 118: هر دل که قرین غم نباشد
- غزل شماره 119: در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد
- غزل شماره 120: از دوست به هر جوری بیزار نباید شد
- غزل شماره 121: دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد
- غزل شماره 122: ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد
- غزل شماره 123: بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند
- غزل شماره 124: گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند
- غزل شماره 125: وصال حالت اگر عاشقی حلال کند
- غزل شماره 126: مردمان دوستی چنین نکنند
- غزل شماره 127: گر سال عمر من به سر آید روا بود
- غزل شماره 128: آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود
- غزل شماره 129: چون دو زلفین تو کمند بود
- غزل شماره 130: عاشق و یار یار باید بود
- غزل شماره 131: هزار سال به امید تو توانم بود
- غزل شماره 132: روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود
- غزل شماره 133: از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود
- غزل شماره 134: نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود
- غزل شماره 135: با او دلم به مهر و مودت یگانه بود
- غزل شماره 136: هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود
- غزل شماره 137: هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود
- غزل شماره 138: ای یار بی تکلف ما را نبید باید
- غزل شماره 139: ترا باری چو من گر یار باید
- غزل شماره 140: تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید
- غزل شماره 141: لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
- غزل شماره 142: اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
- غزل شماره 143: معشوق مرا ره قلندر زد
- غزل شماره 144: روزی بت من مست به بازار برآمد
- غزل شماره 145: هر که در کوی خرابات مرا بار دهد
- غزل شماره 146: دوش ما را در خراباتی شب معراج بود
- غزل شماره 147: هر که در عاشقی تمام بود
- غزل شماره 148: هر که در بند خویشتن نبود
- غزل شماره 149: هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود
- غزل شماره 150: هر کو به خرابات مرا راه نماید
- غزل شماره 151: جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید
- غزل شماره 152: میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید
- غزل شماره 153: بیهوده چه شینید اگر مرد مصافید
- غزل شماره 154: عاشق مشوید اگر توانید
- حرف ر
- غزل شماره 155: هر که او معشوق دارد گو چو من عیار دار
- غزل شماره 156: ای من غلام عشق که روزی هزار بار
- غزل شماره 157: جانا ز غم عشق تو من زارم من زار
- غزل شماره 158: مارا مدار خوار که ما عاشقیم و زار
- غزل شماره 159: زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار
- غزل شماره 160: ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی خمار
- غزل شماره 161: زینهار ای یار گلرخ زینهار
- غزل شماره 162: ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار
- غزل شماره 163: هر کرا در دل بود بازار یار
- غزل شماره 164: چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر
- غزل شماره 165: ماهی که ز رخسارش فتنهست به چین اندر
- غزل شماره 166: غریبیم چون حسنت ای خوش پسر
- غزل شماره 167: تا کی از ناموس هیهات ای پسر
- غزل شماره 168: راحتی جان را به گفتار ای پسر
- غزل شماره 169: صبح پیروزی برآمد زود بر خیز ای پسر
- غزل شماره 170: حلقهٔ زلف تو در گوش ای پسر
- غزل شماره 171: باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر
- غزل شماره 172: ماه مجلس خوانمت یا سرو بستان ای پسر
- غزل شماره 173: من ترا ام حلقه در گوش ای پسر
- غزل شماره 174: چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر
- غزل شماره 175: زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر
- غزل شماره 176: همواره جفا کردن تا کی بود ای دلبر
- غزل شماره 177: ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر
- غزل شماره 178: ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر
- غزل شماره 179: ساقیا می ده و نمی کم گیر
- غزل شماره 180: هر زمان چنگ بر کنار مگیر
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- غزل شماره 188: ای ز ما سیر آمده بدرود باش
- غزل شماره 189: ای ز خوبی مست هان هشیار باش
- غزل شماره 190: ای سنایی دل بدادی در پی دلدار باش
- غزل شماره 191: ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمار باش
- غزل شماره 192: ای پسر میخواره و قلاش باش
- غزل شماره 193: بامدادان شاه خود را دیدهام بر مرکبش
- غزل شماره 194: ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش
- غزل شماره 195: ای جهان افروز دلبر ای بت خورشید فش
- غزل شماره 196: دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
- غزل شماره 197: برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش
- غزل شماره 198: الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش
- غزل شماره 199: بر من از عشقت شبیخون بود دوش
- غزل شماره 200: چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
- غزل شماره 201: از فلک در تاب بودم دی و دوش
- غزل شماره 202: در عشق تو ای نگار خاموش
- غزل شماره 203: دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش
- غزل شماره 204: ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش
- غزل شماره 205: چون نهی زلف تافته بر گوش
- غزل شماره 206: ای جور گرفته مذهب و کیش
- غزل شماره 207: آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
- غزل شماره 208: ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
- غزل شماره 209: ای بس قدح درد که کردست دلم نوش
- حرف ط
- حرف ق
- حرف ک
- حرف ل
- حرف م
- غزل شماره 219: ای ساقی خیز و پر کن آن جام
- غزل شماره 220: هر شب نماز شام بود شادیم تمام
- غزل شماره 221: بس که من دل را به دام عشق خوبان بستهام
- غزل شماره 222: دلبرا تا نامهٔ عزل از وصالت خواندهام
- غزل شماره 223: برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام
- غزل شماره 224: صنما تا بزیم بندهٔ دیدار توام
- غزل شماره 225: بستهٔ یار قلندر ماندهام
- غزل شماره 226: تا بر آن روی چو ماه آموختم
- غزل شماره 227: از همت عشق بافتوحم
- غزل شماره 228: دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم
- غزل شماره 229: تا من به تو ای بت اقتدی کردم
- غزل شماره 230: دستی که به عهد دوست دادیم
- غزل شماره 231: ما عاشق همت بلندیم
- غزل شماره 232: خیز تا ما یک قدم بر فرق این عالم زنیم
- غزل شماره 233: خیز تا بر یاد عشق خوبرویان میزنیم
- غزل شماره 234: پسرا خیز تا صبوح کنیم
- غزل شماره 235: خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم
- غزل شماره 236: گفتم از عشقش مگر بگریختم
- غزل شماره 237: الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم
- غزل شماره 238: من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم
- غزل شماره 239: ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم
- غزل شماره 240: تا به رخسار تو نگه کردم
- غزل شماره 241: به دردم به دردم که اندیشه دارم
- غزل شماره 242: ای یار سر مهر و مراعات تو دارم
- غزل شماره 243: روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم
- غزل شماره 244: الحق نه دروغ سخت زارم
- غزل شماره 245: می ده پسرا که در خمارم
- غزل شماره 246: چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم
- غزل شماره 247: فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم
- غزل شماره 248: روا داری که بی روی تو باشم
- غزل شماره 249: من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم
- غزل شماره 250: چو دانستم که گردندهست عالم
- غزل شماره 251: ای چهرهٔ تو چراغ عالم
- غزل شماره 252: در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم
- غزل شماره 253: مسلم کن دل از هستی مسلم
- غزل شماره 254: ای ناگزران عقل و جانم
- غزل شماره 255: ای دیدن تو حیات جانم
- غزل شماره 256: آمد بر من جهان و جانم
- غزل شماره 257: به صفت گر چه نقش بی جانم
- غزل شماره 258: تا شیفتهٔ عارض گلرنگ فلانم
- غزل شماره 259: هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم
- غزل شماره 260: از عشق ندانم که کیم یا به که مانم
- غزل شماره 261: دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم
- غزل شماره 262: بی تو یک روز بود نتوانم
- غزل شماره 263: روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم
- غزل شماره 264: ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
- غزل شماره 265: بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
- غزل شماره 266: تا کی ز تو من عذاب بینم
- غزل شماره 267: بی صحبت تو جهان نخواهم
- غزل شماره 268: ای دو زلفت دراز و بالا هم
- غزل شماره 269: ای به رخسار کفر و ایمان هم
- غزل شماره 270: لبیک زنان عشق ماییم
- غزل شماره 271: خورشید تویی و ذره ماییم
- غزل شماره 272: ما را میفگنید که ما اوفتادهایم
- غزل شماره 273: دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپردهایم
- غزل شماره 274: از پی تو ز عدم ما به جهان آمدهایم
- غزل شماره 275: ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهادهایم
- غزل شماره 276: تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم
- غزل شماره 277: چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم
- غزل شماره 278: رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم
- غزل شماره 279: سر بر خط عاشقی نهادیم
- غزل شماره 280: ما فوطه و فوطه پوش دیدیم
- غزل شماره 281: نه سیم نه دل نه یار داریم
- غزل شماره 282: آمد گه آنکه ساغر آریم
- غزل شماره 283: ما عشق روی آن نگاریم
- غزل شماره 284: خیز تا می خوریم و غم نخوریم
- غزل شماره 285: خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم
- غزل شماره 286: ما قد ترا بندهتر از سرو روانیم
- غزل شماره 287: گرچه از جمع بی نیازانیم
- غزل شماره 288: ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم
- غزل شماره 289: او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم
- حرف ن
- غزل شماره 290: باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان
- غزل شماره 291: سنایی را یکی برهان ز ننگ و نام جان ای جان
- غزل شماره 292: مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان
- غزل شماره 293: تماشا را یکی بخرام در بستان جان ای جان
- غزل شماره 294: جانا نخست ما را مرد مدام گردان
- غزل شماره 295: ای وصل تو دستگیر مهجوران
- غزل شماره 296: عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان
- غزل شماره 297: چون در معشوق کوبی حلقه عاشقوار زن
- غزل شماره 298: چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن
- غزل شماره 299: جام را نام ای سنایی گنج کن
- غزل شماره 300: ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن
- غزل شماره 301: خانهٔ طاعات عمارت مکن
- غزل شماره 302: قومی که به افلاس گراید دل ایشان
- غزل شماره 303: جوانی کردم اندر کار جانان
- غزل شماره 304: ز دست مکر وز دستان جانان
- غزل شماره 305: همه جانست سر تا پای جانان
- غزل شماره 306: تخم بد کردن نباید کاشتن
- غزل شماره 307: نینی به ازین باید با دوست وفا کردن
- غزل شماره 308: چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن
- غزل شماره 309: جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن
- غزل شماره 310: ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن
- غزل شماره 311: ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن
- غزل شماره 312: ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن
- غزل شماره 313: ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن
- غزل شماره 314: گر رهی خواهی زدن بر پردهٔ عشاق زن
- غزل شماره 315: عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن
- غزل شماره 316: خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن
- غزل شماره 317: ای رخ تو بهار و گلشن من
- غزل شماره 318: ای نگار دلبر زیبای من
- غزل شماره 319: گر کار بجز مستی اسکندر می من
- غزل شماره 320: ای دوست ره جفا رها کن
- غزل شماره 321: ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن
- غزل شماره 322: این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن
- غزل شماره 323: ای باد به کوی او گذر کن
- غزل شماره 324: غلاما خیز و ساقی را خبر کن
- غزل شماره 325: غریب و عاشقم بر من نظر کن
- غزل شماره 326: بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن
- غزل شماره 327: ساقیا برخیز و می در جام کن
- غزل شماره 328: ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن
- غزل شماره 329: جانا دل دشمنان حزین کن
- غزل شماره 330: چشمکان پیش من پر آب مکن
- غزل شماره 331: مکن آن زلف را چو دال مکن
- غزل شماره 332: ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن
- غزل شماره 333: جانا اگر چه یار دگر میکنی مکن
- غزل شماره 334: ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن
- غزل شماره 335: صبر کم گشت و عشق روز افزون
- غزل شماره 336: ای ماه ماهان چند ازین ای شاه شاهان چند ازین
- غزل شماره 337: ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این
- غزل شماره 338: ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این
- غزل شماره 339: خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین
- غزل شماره 340: خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین
- غزل شماره 341: جاوید زی ای تو جان شیرین
- غزل شماره 342: اسب را باز کشیدی در زین
- حرف ه
- حرف و
- غزل شماره 345: گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او
- غزل شماره 346: ای جهانی پر از حکایت تو
- غزل شماره 347: ای شکسته رونق بازار جان بازار تو
- غزل شماره 348: ای همه انصافجویان بندهٔ بیداد تو
- غزل شماره 349: خنده گریند همی لاف زنان بر در تو
- غزل شماره 350: حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو
- غزل شماره 351: ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو
- غزل شماره 352: ای مونس جان من خیال تو
- غزل شماره 353: ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو
- غزل شماره 354: موی چون کافور دارم از سر زلفین تو
- غزل شماره 355: تا کی از عشوه و بهانهٔ تو
- غزل شماره 356: عاشقم بر لعل شکرخای تو
- غزل شماره 357: باز افتادیم در سودای تو
- غزل شماره 358: ای گشته ز تابش صفای تو
- غزل شماره 359: ای کعبهٔ من در سرای تو
- غزل شماره 360: تا بدیدم زلف عنبرسای تو
- غزل شماره 361: ای ببرده آب آتش روی تو
- غزل شماره 362: باد عنبر برد خاک کوی تو
- غزل شماره 363: گر خسته دل همی نپسندی بیار رو
- غزل شماره 364: ای خواب ز چشم من برون شو
- غزل شماره 365: خه خه ای جان علیک عینالله
- غزل شماره 366: ای قوم مرا رنجه مدارید علیالله
- غزل شماره 367: ای ز آب زندگانی آتشی افروخته
- غزل شماره 368: ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته
- غزل شماره 369: من نه ارزیزم ز کان انگیخته
- غزل شماره 370: ای نقاب از روی ماه آویخته
- غزل شماره 371: بردیم باز از مسلمانی زهی کافر بچه
- غزل شماره 372: آن جام لبالب کن و بردار مرا ده
- غزل شماره 373: ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده
- غزل شماره 374: ای من مه نو به روی تو دیده
- غزل شماره 375: ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
- غزل شماره 376: ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده
- غزل شماره 377: زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده
- غزل شماره 378: از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله
- غزل شماره 379: دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
- غزل شماره 380: پر کن صنما هلاقنینه
- غزل شماره 381: جان جز پیش خود چمانه منه
- حرف ی
- غزل شماره 382: گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانهای
- غزل شماره 383: سینه مکن گرچه سمن سینهای
- غزل شماره 384: عقل و جانم برد شوخی آفتی عیارهای
- غزل شماره 385: این چه رنگست برین گونه که آمیختهای
- غزل شماره 386: ای جان و جهان من کجایی
- غزل شماره 387: جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی
- غزل شماره 388: ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
- غزل شماره 389: از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی
- غزل شماره 390: ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی
- غزل شماره 391: ای پیشهٔ تو جفانمایی
- غزل شماره 392: ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی
- غزل شماره 393: آخر شرمی بدار چند ازین بدخویی
- غزل شماره 394: بتا پای این ره نداری چه پویی
- غزل شماره 395: کودکی داشتم خراباتی
- غزل شماره 396: ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی
- غزل شماره 397: غالیه بر عاج برآمیختی
- غزل شماره 398: باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی
- غزل شماره 399: تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی
- غزل شماره 400: اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی
- غزل شماره 401: دلا تا کی سر گفتار داری
- غزل شماره 402: آن دلبر عیار من ار یار منستی
- غزل شماره 403: یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی
- غزل شماره 404: صنما آن خط مشکین که فراز آوردی
- غزل شماره 405: ای راه ترا دلیل دردی
- غزل شماره 406: تا معتکف راه خرابات نگردی
- غزل شماره 407: زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی
- غزل شماره 408: زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی
- غزل شماره 409: دلم بردی و جان بر کار داری
- غزل شماره 410: روی چو ماه داری زلف سیاه داری
- غزل شماره 411: ای آنکه رخ چو ماه داری
- غزل شماره 412: انصاف بده که نیک یاری
- غزل شماره 413: در ره روش عشق چه میری چه اسیری
- غزل شماره 414: عشق و شراب و یار و خرابات و کافری
- غزل شماره 415: نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری
- غزل شماره 416: چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی
- غزل شماره 417: ای گل آبدار نوروزی
- غزل شماره 418: ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی
- غزل شماره 419: لولو خوشاب من از چنگ شد یکبارگی
- غزل شماره 420: به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی
- غزل شماره 421: الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی
- غزل شماره 422: ای پسر گونه ز عشقت دست بر سر دارمی
- غزل شماره 423: تا به گرد روی آن شیرین پسر گردم همی
- غزل شماره 424: ای چشم و چراغ آن جهانی
- غزل شماره 425: ای زبدهٔ راز آسمانی
- غزل شماره 426: تو آفت عقل و جان و دینی
- غزل شماره 427: گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی
- غزل شماره 428: دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی
- غزل شماره 429: الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی
- غزل شماره 430: عاشق نشوی اگر توانی
- غزل شماره 431: ربی و ربکالله ای ماه تو چه ماهی
- غزل شماره 432: برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی
- غزل شماره 433: صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی
- غزل شماره 434: گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی
- غزل شماره 435: صبحدمان مست برآمد ز کوی
- حرف ا
- قصاید
- حرف ا
- شماره قصیده 1: ای چو نعمانبن ثابت در شریعت مقتدا
- شماره قصیده 2: کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا
- شماره قصیده 3: ای نهاده پای همت بر سر اوج سما
- شماره قصیده 4: تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا
- شماره قصیده 5: ای سنایی گر همی جویی ز لطف حق سنا
- شماره قصیده 6: منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
- شماره قصیده 7: مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا
- شماره قصیده 8: ای بنام و خوی خوش میراث دار مصطفا
- شماره قصیده 9: آراست جهاندار دگرباره جهان را
- شماره قصیده 10: شاه را خواهی که بینی، خاک شو درگاه را
- شماره قصیده 11: ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را
- شماره قصیده 12: دیده نبیند همی، نقش نهان ترا
- شماره قصیده 13: ای ازل دایه بوده جان ترا
- شماره قصیده 14: تا کی ز هر کسی ز پی سیم بیم ما
- شماره قصیده 15: ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها
- حرف ب
- حرف ت
- شماره قصیده 21: مرد هشیار در این عهد کمست
- شماره قصیده 22: سنایی سنای خرد را سزاست
- شماره قصیده 23: سنایی کنون با ضیا و سناست
- شماره قصیده 24: مردی و جوانمردی آئین و ره ماست
- شماره قصیده 25: خاک را از باد بوی مهربانی آمدست
- شماره قصیده 26: آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست
- شماره قصیده 27: عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست
- شماره قصیده 28: کفر و ایمان دو طریقیست که آن پنهان نیست
- شماره قصیده 29: ای بنده ره شوق ملک بی خطری نیست
- حرف د
- شماره قصیده 30: مهر بندهٔ آن رخ چون ماه باد
- شماره قصیده 31: همچو مردان یک قدم در راه دین باید نهاد
- شماره قصیده 32: کسی کاندر صف گبران به بتخانه کمر بندد
- شماره قصیده 33: ای چو عقل از کل موجودات فرد
- شماره قصیده 34: مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
- شماره قصیده 35: اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
- شماره قصیده 36: دل بی لطف تو جان ندارد
- شماره قصیده 37: تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد
- شماره قصیده 38: ثابت من قصد خرابات کرد
- شماره قصیده 39: دی دل ما فگار خواهد کرد
- شماره قصیده 40: باز جانها شکار خواهد کرد
- شماره قصیده 41: مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گیرد
- شماره قصیده 42: وجود عشق عاشق را وجود اندر عدم سازد
- شماره قصیده 43: روزی که جان من ز فراقش بلا کشد
- شماره قصیده 44: خورشید چو از حوت به برج حمل آمد
- شماره قصیده 45: ای سنایی ز جسم و جان تا چند
- شماره قصیده 46: این ابلهان که بیسبب دشمن منند
- شماره قصیده 47: کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
- شماره قصیده 48: عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند
- شماره قصیده 49: ای مسلمانان خلایق حال دیگر کردهاند
- شماره قصیده 50: باز متواری روان عشق صحرایی شدند
- شماره قصیده 51: عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
- شماره قصیده 52: مرحبا بحری که از آب و گلش گوهر برند
- شماره قصیده 53: چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند
- شماره قصیده 54: باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند
- شماره قصیده 55: روز بر عاشقان سیاه کند
- شماره قصیده 56: روشن آن بدری که کمتر منزلش عالم بود
- شماره قصیده 57: ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
- شماره قصیده 58: در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بود
- شماره قصیده 59: سوز شوق ملکی بر دلت آسان نشود
- شماره قصیده 60: ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشود
- شماره قصیده 61: تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
- شماره قصیده 62: درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید
- شماره قصیده 63: قصهٔ یوسف مصری همه در چاه کنید
- شماره قصیده 64: ای حریفان ما نه زین دستیم دستی برنهید
- حرف ر
- شماره قصیده 65: طالع از طالعت عجایبتر
- شماره قصیده 66: دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر
- شماره قصیده 67: از خلافست اینهمه شر در نهاد بوالبشر
- شماره قصیده 68: بیخ اقبال که چون شاخ زد از باغ هنر
- شماره قصیده 69: ای ذات تو ناشده مصور
- شماره قصیده 70: مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور
- شماره قصیده 71: ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار
- شماره قصیده 72: آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار
- شماره قصیده 73: ای خردمند موحد پاک دین هوشیار
- شماره قصیده 74: ای گردن احرار به شکر تو گرانبار
- شماره قصیده 75: طلب ای عاشقان خوش رفتار
- شماره قصیده 76: ای بی سببی از بر ما رفته به آزار
- شماره قصیده 77: نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار
- شماره قصیده 78: تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار
- شماره قصیده 79: کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار
- شماره قصیده 80: زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار
- شماره قصیده 81: ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار
- شماره قصیده 82: زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار
- شماره قصیده 83: ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر
- شماره قصیده 84: نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر
- شماره قصیده 85: ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
- شماره قصیده 86: در کف خذلان و ذل فتح و ظفر گشتی اسیر
- شماره قصیده 87: ای دل به کوی فقر زمانی قرار گیر
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- شماره قصیده 103: چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم
- شماره قصیده 104: مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
- شماره قصیده 105: دوش چون صبح بر کشید علم
- شماره قصیده 106: کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم
- شماره قصیده 107: مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
- شماره قصیده 108: روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم
- شماره قصیده 109: نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم
- شماره قصیده 110: زهی پشت و پناه هر دو عالم
- شماره قصیده 111: ز باده بده ساقیا زود دادم
- شماره قصیده 112: نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم
- شماره قصیده 113: درین لافگاه ارچه پیروز روزم
- شماره قصیده 114: کی باشد کین قفس بپردازم
- شماره قصیده 115: بخ بخ اگر این علم برافرازم
- شماره قصیده 116: ای خدایی که بجز تو ملکالعرش ندانم
- شماره قصیده 117: قبله چون میخانه کردم پارسایی چون کنم
- شماره قصیده 118: پسرا تا به کف عشوهٔ عشق تو دریم
- شماره قصیده 119: خیز تا از روی مستی بیخ هستی بر کنیم
- شماره قصیده 120: تا کی دم از علایق و طبع فلک زنیم
- شماره قصیده 121: خیز تا خود ز عقل باز کنیم
- شماره قصیده 122: گاه رزم آمد بیا تا عزم زی میدان کنیم
- شماره قصیده 123: گاه آن آمد که با مردان سوی میدان شویم
- شماره قصیده 124: بر بساز کم زنان خود را بر آن مهتر نهیم
- حرف ن
- شماره قصیده 125: عقل محرم تا بود دستور سلطان بدن
- شماره قصیده 126: ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن
- شماره قصیده 127: الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن
- شماره قصیده 128: پیش پریشان مکن از پی آشوب من
- شماره قصیده 129: گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن
- شماره قصیده 130: چون من و چون تو شد ای دوست چمن
- شماره قصیده 131: دی ز دلتنگی زمانی طوف کردم در چمن
- شماره قصیده 132: ای همیشه دل به حرص و آز کرده مرتهن
- شماره قصیده 133: کرد نوروز چو بتخانه چمن
- شماره قصیده 134: برگ بیبرگی نداری لاف درویشی مزن
- شماره قصیده 135: ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان
- شماره قصیده 136: بنه چوگان ز دست ای دل که گمشد گوی در میدان
- شماره قصیده 137: ویحک ای پردهٔ پردهدر در ما نگران
- شماره قصیده 138: چرخ نارد به حکم صدر دوران
- شماره قصیده 139: دین را حرمیست در خراسان
- شماره قصیده 140: ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان
- شماره قصیده 141: خجسته باد بهاری بهار ارسنجان
- شماره قصیده 142: تا کی از یاران وصیت تخت و افسر داشتن
- شماره قصیده 143: کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن
- شماره قصیده 144: شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
- شماره قصیده 145: دست اندر لام لا خواهم زدن
- شماره قصیده 146: ای مسافر اندرین ره گام عاشقوار زن
- شماره قصیده 147: ای یار مقامر دل پیش آی و دمی کم زن
- شماره قصیده 148: چون مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن
- شماره قصیده 149: رحل بگذار ای سنایی رطل مالامال کن
- شماره قصیده 150: ای سنایی قدح دمادم کن
- شماره قصیده 151: ای سنایی خویشتن را بی سر و سامان مکن
- شماره قصیده 152: ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن
- شماره قصیده 153: ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
- شماره قصیده 154: ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
- شماره قصیده 155: در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این
- شماره قصیده 156: ای گزیده مر ترا از خلق ربالعالمین
- شماره قصیده 157: هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین
- شماره قصیده 158: ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین
- شماره قصیده 159: تا سرا پرده زد به علیین
- شماره قصیده 160: بس که شنیدی صفت روم و چین
- حرف و
- شماره قصیده 161: ای مقتدای اهل طریقت کلام تو
- شماره قصیده 162: ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
- شماره قصیده 163: ای تماشاگاه جانها صورت زیبای تو
- شماره قصیده 164: جهان پر درد میبینم دوا کو
- شماره قصیده 165: ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو
- شماره قصیده 166: سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو
- شماره قصیده 167: راه دین پیداست لیکن صادق دیندار کو
- شماره قصیده 168: دلی از خلق عالم بیغمی کو
- شماره قصیده 169: جویندهٔ جان آمده ای عقل زهی کو
- حرف ه
- حرف ی
- شماره قصیده 174: گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
- شماره قصیده 175: ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
- شماره قصیده 176: ای ز عشق دین سوی بیتالحرام آورده رای
- شماره قصیده 177: ای ز آواز و جمال تو جهان پر طربی
- شماره قصیده 178: دلا زین تیرگی زندان اگر روزی رها یابی
- شماره قصیده 179: ایا مانده بیموجب هر مرادی
- شماره قصیده 180: این چه بود ای جان که ناگه آتش اندر من زدی
- شماره قصیده 181: ای پدیدار آمده همچون پری با دلبری
- شماره قصیده 182: شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
- شماره قصیده 183: گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری
- شماره قصیده 185: ای دل ار خواهی که یابی رستگاری آن سری
- شماره قصیده 186: ای سنایی بی کله شو گرت باید سروری
- شماره قصیده 184: با چشم چو بحرم ز گهر خنده نگاری
- شماره قصیده 188: ای سنایی چند لاف از خواجه و مهتر زنی
- شماره قصیده 189: عشق تو بربود ز من مایهٔ مایی و منی
- شماره قصیده 187: ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی
- شماره قصیده 190: مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
- شماره قصیده 191: بمیر ای حکیم از چنین زندگانی
- شماره قصیده 192: تا کی این لاف در سخن رانی
- شماره قصیده 193: شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی
- شماره قصیده 194: ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی
- شماره قصیده 195: از خانه برون رفتم من دوش به نادانی
- شماره قصیده 196: زیر دام عشوه تا چند ای سنایی دم زنی
- شماره قصیده 197: بیا تا اهل معنی را درین عالم به غم بینی
- شماره قصیده 198: دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
- شماره قصیده 199: فضل یحیاست بر ضعیف و قوی
- شماره قصیده 200: نه از اینجا نه از آنجا دل من برد مهی
- شماره قصیده 201: چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
- شماره قصیده 202: ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی
- شماره قصیده 203: هستی به حقیقت ای سنایی
- شماره قصیده 204: ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی
- حرف ا
- قصاید و قطعات
- حرف ا
- شماره 1: امتحان واجب نیامد سفتن الماس را
- شماره 2: وقف کن بر ناکسان این عالم تعطیل را
- شماره 3: نکردی هرگزی پیدا خدای ما خدایی را
- شماره 4: سور نادیده بجویند همی ماتم را
- شماره 5: هست از آن سوی تو قرار مرا
- شماره 6: دوش لفظ شکرفروش مرا
- شماره 7: تا ز تو دور کند مکرمتش احزان را
- شماره 8: همچو گوهر که بیاراید مر معدن را
- حرف ب
- حرف ت
- شماره 13: همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات
- شماره 14: تازان کله اینجا غذی جان ملک ساخت
- شماره 15: خرد ما بدو نظر کردست
- شماره 16: خانهٔ خویش مرد را بندست
- شماره 17: دست وزارت در آن بلند مقامست
- شماره 18: آن تو کری نه سخن باریکست
- شماره 19: مردمست آن روسبی زن مردمست
- شماره 20: مطبخ او ز دود پاکیزهست
- شماره 21: تازگی جهل ز پژمردن اوست
- شماره 22: وی عفو تو ز غایت رحمت پناه دوست
- شماره 23: نبیره دوست من دشمن نه نیکوست
- شماره 24: هر جا که نالهایست دردیست
- شماره 25: هر کرا از خرد و هش یاریست
- شماره 26: کو دل آزادهای کز تیغ او مجروح نیست
- شماره 27: که مرا برگ پارسایی نیست
- شماره 28: بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت
- شماره 29: دوستی ویم به کاری نیست
- شماره 30: حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست
- شماره 31: گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست
- شماره 32: جان به تیر عشق خسته دل به کیوان شرط نیست
- شماره 33: متلاشی چو نفس حیوانیست
- شماره 34: زده استادوار نیش به دست
- شماره 35: تیغ الماس گون گرفته به دست
- شماره 36: حبذا کانی که خاکش زینت از عنبر گرفت
- شماره 37: چون جهان ناپایدار آمد جهان چون خوانمت
- شماره 38: مانده در کار خویشتن مبهوت
- حرف ث
- حرف ج
- حرف خ
- حرف د
- شماره 42: زینجا به فلک بر دو قبای ملکی داد
- شماره 43: تا نیفتی ز پایهٔ امجاد
- شماره 44: دادیم و هیچ گه نشدیم از زمانه شاد
- شماره 45: کافران کشت و قلعهها بگشاد
- شماره 46: نعمت داده از تو بستاناد
- شماره 47: به نامهای ز من آن قوم را نیامد یاد
- شماره 48: دین به دل کردهای اندر ره دنیا لابد
- شماره 49: اگر در آب کسی جامهٔ تو برتابد
- شماره 50: همه رنگ لب معشوق دارد
- شماره 51: بست دولت میان و کام گذارد
- شماره 52: مانند الف هیچ خم و پیچ ندارد
- شماره 53: بر تو تهمت نهم ز روی خرد
- شماره 54: گام چو در کوی طریقت نهاد
- شماره 55: گر چه صورت به خاک تیره سپرد
- شماره 56: صد و پنجه مسافر خشک بفشرد
- شماره 57: سیرت و صورتت چو بستان کرد
- شماره 58: حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد
- شماره 59: اندر آفاق ندیدم که یکی لمتر کرد
- شماره 60: عقدهٔ نفی ز دیباچهٔ لا برگیرد
- شماره 61: چون دو دانگش به هم افتاد به غایت بد شد
- شماره 62: شبه از لعل پاکتر باشد
- شماره 63: چون سکندر سفرپرست نشد
- شماره 64: شاید ار زیر کی فرو ماند
- شماره 65: چو سرش درد کند دشمنان دژم گردند
- شماره 66: خویشتن محتشم همی دارند
- شماره 67: مرد را کوزهٔ فقع سازند
- شماره 68: تا به رخسارشان فرو نگرند
- شماره 69: گر چه پاکی ترا پلید کند
- شماره 70: صبر کار تو خوب زود کند
- شماره 71: سر گری را سخنسرای کند
- شماره 72: که معاصیش هیچ غم نکند
- شماره 73: تا کی این شعبده و وعده و این بند بود
- شماره 74: نزد هر زیرکی کم از خر بود
- شماره 75: تا چون هوات بر همه کس قادری بود
- شماره 76: هر زمان بر رادمردی سفلهای مهتر شود
- شماره 77: کانکه ز تو زاد بلندان شود
- شماره 78: که خطبهها همی از نام تو بیاراید
- شماره 79: در صدر به جز تو کس نیاید
- شماره 80: بنای مملکت ویران نماید
- شماره 81: چو آفتاب تو ناگاه زیر میغ آید
- شماره 82: شادی مهتری به سر ناید
- شماره 83: به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید
- شماره 84: چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید
- شماره 85: که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
- شماره 86: دمی بو که بیزای زحمت زید
- شماره 87: در جام کینه خوشتر از آب و شکر کشید
- شماره 88: گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد
- شماره 89: که کشف حال را در حال بیحالی زوال آید
- شماره 90: فردا که به پیش تو رسول اجل آید
- شماره 91: بی تو زحل و زهره به حوت و حمل آید
- شماره 92: مجاز صفات وی از وی نهان شد
- شماره 93: سرمهٔ تسلیم را در چشم روشن بین کشد
- شماره 94: این جهان بیوفا چون ذرهای بر هم زند
- شماره 95: تا یکی به ز ما قرین جوید
- شماره 96: عهد بشکست و جاودانه نماند
- حرف ر
- شماره 97: کرکسان گرد او هزار هزار
- شماره 98: درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
- شماره 99: زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار
- شماره 100: زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
- شماره 101: از همه معشوقگان معشوقتر
- شماره 102: هیچ خر آن نبود هرگز حر
- شماره 103: خانگاه محمد منصور
- شماره 104: منه بر گردن چون سیم سنگور
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- حرف ع
- حرف ف
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- شماره 119: من از آمیزش این چار گهر خویش توام
- شماره 120: لیک این دو گوی را به یک اندیشه پهنهام
- شماره 121: و آن شربها که دادی بر یاد تو بخوردم
- شماره 122: رو تو همی گویی که من نستهم
- شماره 123: چرا ازین و از آن خویشتن ز پس دارم
- شماره 124: جز آرزوی صحبت تو کار ندارم
- شماره 125: اول و آخر، چو همی بنگرم
- شماره 126: بر سر خاک باد پیمودم
- شماره 127: بفگند هم اندر زمان ز پایم
- شماره 128: روی بفروخت ولیکن ز الم
- شماره 129: خواهم که قصیدهای بیارایم
- شماره 130: من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
- شماره 131: وز فتنهٔ دین یاد کنم موی تو بینم
- شماره 132: پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
- شماره 133: محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم
- شماره 134: صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
- شماره 135: ما از تو به فضل و مردمی پیشیم
- شماره 136: که زمانه ستمگریست عظیم
- حرف ن
- شماره 137: آب و می و لحن و خوش و بوستان
- شماره 138: تا نگردی ز من گران گران
- شماره 139: ندهد شادیی به طراران
- شماره 140: باز کرده ز بهر دیدن عین
- شماره 141: تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین
- شماره 142: ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن
- شماره 143: نیستی ایوب فرمان از دم کرمان مکن
- شماره 144: پنجهٔ شیران نداری عزم این میدان مکن
- شماره 145: کار دشوارست تو بر خویشتن آسان مکن
- شماره 146: سینهٔ گنجشک جویی دعوی بازی مکن
- شماره 147: کاندر همه عالم چه به ای سام نریمان
- شماره 148: اندرین وقت همه بیسنگان
- شماره 149: باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان
- شماره 150: تو جود کریمانه با من بکن
- شماره 151: دو زبان و دو روی گاه سخن
- شماره 152: ذکر و شعر توام چو دین و چو دین
- حرف و
- حرف ه
- شماره 160: وز تو خرگاه چون سپهر از ماه
- شماره 161: کرد روزیش از آن جهان آگاه
- شماره 162: باشد که دست ظلم بداری ز بیگناه
- شماره 163: باد بر افزون چو مه یکشبه
- شماره 164: چنین باشد کسی را کو درم نه
- شماره 165: واقف شده بر معرفت خرقه و خورده
- شماره 166: رخت بر تخت عیسی آورده
- شماره 167: وین چه دورست اینکه سرمستند هشیاران همه
- حرف ی
- شماره 168: سیرت ابرار را در طبع اضراری مجوی
- شماره 169: بر در میدان این درگاه طنازی کنی
- شماره 170: ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
- شماره 171: بر تخت تو اندر دین بر از عرش مجیدستی
- شماره 172: گفتم او را که به نزدیک من آی
- شماره 173: نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
- شماره 174: که از خوب گویی و از خوشخویی
- شماره 175: ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
- شماره 176: به فعل اندر نیاید زو درشتی
- شماره 177: چه عطایی از او چه عاریتی
- شماره 178: آخر چو نکو نکو نگه کردی
- شماره 179: قصه ز روزن و سرای آری
- شماره 180: داد او را تاج و تخت و ملک عالم بر سری
- شماره 181: چون فرورید قوم او پسری
- شماره 182: شد یار فلک عقل فلکسای معزی
- شماره 183: که گر شدی معزی تو دایم همی زی
- شماره 184: زن تو راستست و تو کاژی
- شماره 185: از پی بخششت ای خواجه علی
- شماره 186: من نیز بگویم ار نجوشی
- شماره 187: یا مسیح از آسمان آید همی
- شماره 188: نیافت خواهد پاسخ ز لفظ من تنگی
- شماره 189: اندر حکایت خلفا زید باهلی
- شماره 190: یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی
- شماره 191: خواه با او مردمی کن خواه با او کژدمی
- شماره 192: بینم مضرت تن و نقصان جان همی
- شماره 193: در پیشش ار نیافتمی روی زردمی
- شماره 194: وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
- شماره 195: که اکنونست بیشک زندگانی
- شماره 196: چونت بخوانم نیایی اینت گرانی
- شماره 197: نیازارم از تو بدین بدگمانی
- شماره 198: شد ز 8230; روا که مابونی
- شماره 199: برد از هر دو بلا روسیهی
- شماره 200: با کژی خوارتر ز خار بوی
- شماره 201: آنچه گوید مگوی عقل مگوی
- شماره 202: همچون بلندنی که بود بر بلندیی
- شماره 203: نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
- حرف ا
- ترجیعات
- ترکیبات
- مسمطات
- رباعیات
- حرف ا
- رباعی شماره 1: عشقست مرا بهینهتر کیش بتا
- رباعی شماره 2: در دست منت همیشه دامن بادا
- رباعی شماره 3: عشقا تو در آتش نهادی ما را
- رباعی شماره 4: آنی که قرار با تو باشد ما را
- رباعی شماره 5: ای کبک شکار نیست جز باز ترا
- رباعی شماره 6: هر چند بسوختی به هر باب مرا
- رباعی شماره 7: چون دوست نمود راه طامات مرا
- رباعی شماره 8: در منزل وصل توشهای نیست مرا
- رباعی شماره 9: در دل ز طرب شکفته باغیست مرا
- رباعی شماره 10: اندوه تو دلشاد کند مرجان را
- رباعی شماره 11: کی باشد که ز طلعت دون شما
- رباعی شماره 12: گردی نبرد ز بوسه از افسر ما
- رباعی شماره 13: در دل کردی قصد بداندیشی ما
- حرف ب
- رباعی شماره 14: زان سوزد چشم تو زان ریزد آب
- رباعی شماره 15: تا در چشمم نشسته بودی در تاب
- رباعی شماره 16: چگونهای، داد جواب
- رباعی شماره 17: گفتی که کیت بینم ای در خوشاب
- رباعی شماره 18: آنکس که ز عابدی در ایام شراب
- رباعی شماره 19: روزاز دورخت بروشنی ماند عجب
- رباعی شماره 20: ای مجلس تو چو بخت نیک اصل طرب
- رباعی شماره 21: لبهات می ست و می بود اصل طرب
- رباعی شماره 22: نیلوفر و لاله هر دو بیهیچ سبب
- رباعی شماره 23: تا بشنیدم که گرمی از آتش تب
- رباعی شماره 24: از روی تو و زلف تو روز آمد و شب
- رباعی شماره 25: تا دیدهام آن سیب خوش دوست فریب
- حرف ت
- رباعی شماره 26: بیخوابی شب جان مرا گر چه بکاست
- رباعی شماره 27: ای جان عزیز تن بباید پرداخت
- رباعی شماره 28: آن موی که سوز عاشقان میانگیخت
- رباعی شماره 29: در دوستی ای صنم چو دادم دادت
- رباعی شماره 30: ای مانده زمان بنده اندر یادت
- رباعی شماره 31: ای کرده فلک به خون من نامزدت
- رباعی شماره 32: صدبار به بوسه آزمودم پارت
- رباعی شماره 33: ای خواجه محمد ای محامد سیرت
- رباعی شماره 34: زین پس هر چون که داردم دوست رواست
- رباعی شماره 35: خورشید به زیر دام معشوقهٔ ماست
- رباعی شماره 36: بیرون جهان همه درون دل ماست
- رباعی شماره 37: روز از طلبت پردهٔ بیکاری ماست
- رباعی شماره 38: هر باطل را که رهگذر بر گل ماست
- رباعی شماره 39: هجرت به دلم چو آتشی در پیوست
- رباعی شماره 40: دستی که حمایل تو بودی پیوست
- رباعی شماره 41: تا زلف بتم به بند زنجیر منست
- رباعی شماره 42: خواهم که به اندیشه و یارای درست
- رباعی شماره 43: گفتم پس از آنهمه طلبهای درست
- رباعی شماره 44: مستست بتا چشم تو و تیر به دست
- رباعی شماره 45: ای مه تویی از چهار گوهر شده هست
- رباعی شماره 46: چون من به خودی نیامدم روز نخست
- رباعی شماره 47: ای چون گل و مل در به در و دست به دست
- رباعی شماره 48: ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست
- رباعی شماره 49: لشکرگه عشق عارض خرم تست
- رباعی شماره 50: گیرم که چو گل همه نکویی با تست
- رباعی شماره 51: محراب جهان جمال رخسارهٔ تست
- رباعی شماره 52: امروز ببر زانچه ترا پیوندست
- رباعی شماره 53: بر من فلک ار دست جفا گستردست
- رباعی شماره 54: تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست
- رباعی شماره 55: در دام تو هر کس که گرفتارترست
- رباعی شماره 56: مژگان و لبش عذر و عذابی دگرست
- رباعی شماره 57: هر خوش پسری را حرکات دگرست
- رباعی شماره 58: هر روز مرا با تو نیازی دگرست
- رباعی شماره 59: در شهر هر آنکسی که او مشهورست
- رباعی شماره 60: غم خوردن این جهان فانی هوسست
- رباعی شماره 61: در دیدهٔ کبر کبریای تو بسست
- رباعی شماره 62: گر گویم جان فدا کنم جان نفسست
- رباعی شماره 63: تا این دل من همیشه عشق اندیشست
- رباعی شماره 64: زین روی که راه عشق راهی تنگست
- رباعی شماره 65: ار نیست دهان فزونت ار هست کمست
- رباعی شماره 66: تنگی دهن یار ز اندیشه کمست
- رباعی شماره 67: هر روز مرا ز عشق جان انجامت
- رباعی شماره 68: آنجا که سر تیغ ترا یافتن ست
- رباعی شماره 69: آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست
- رباعی شماره 70: برهان محبت نفس سرد منست
- رباعی شماره 71: شبها ز فراق تو دلم پر خونست
- رباعی شماره 72: آن روز که بیش با من او را کینست
- رباعی شماره 73: در مرگ حیات اهل داد و دینست
- رباعی شماره 74: آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست
- رباعی شماره 75: آنکس که به یاد او مرا کار نکوست
- رباعی شماره 76: ایام درشت رام بهرام شهست
- رباعی شماره 77: هر چند بلای عشق دشمن کامیست
- رباعی شماره 78: در دام تو هر کس که گرفتارترست
- رباعی شماره 79: چندان چشمم که در غم هجر گریست
- رباعی شماره 80: گویند که راستی چو زر کانیست
- رباعی شماره 81: کمتر ز من ای جان به جهان خاکی نیست
- رباعی شماره 82: اندر عقب دکان قصاب گویست
- رباعی شماره 83: زلفین تو تا بوی گل نوروزیست
- رباعی شماره 84: عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت
- رباعی شماره 85: روزی که رطب داد همی از پیشت
- رباعی شماره 86: نوری که همی جمع نیابی در مشت
- رباعی شماره 87: بس عابد را که سرو بالای تو کشت
- رباعی شماره 88: صد بار رهی بیش به کوی تو شتافت
- رباعی شماره 89: بویی که مرا ز وصل یار آمد رفت
- رباعی شماره 90: ای عالم علم پیشگاه تو برفت
- رباعی شماره 91: رازی که سر زلف تو با باد بگفت
- رباعی شماره 92: چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت
- رباعی شماره 93: افلاک به تیر عشق بتوانم سفت
- رباعی شماره 94: تا کی باشم با غم هجران تو جفت
- رباعی شماره 95: در خاک بجستمت چو خور یافتمت
- رباعی شماره 96: ای دیدهٔ روشن سنایی ز غمت
- رباعی شماره 97: از ظلمت چون گرفته ما هم ز غمت
- رباعی شماره 98: دل خسته و زار و ناتوانم ز غمت
- رباعی شماره 99: هر چند دلم بیش کشد بار غمت
- رباعی شماره 100: سرو چمنی یاد نیاید ز منت
- رباعی شماره 101: زین رفتن جان ربای درد افزایت
- رباعی شماره 102: آتش در زن ز کبریا در کویت
- حرف ج
- حرف ح
- حرف د
- رباعی شماره 105: هر جاه ترا بلندی جوزا باد
- رباعی شماره 106: ای شاخ تو اقبال و خرد بارت باد
- رباعی شماره 107: گوشت سوی عاقلان غافلوش باد
- رباعی شماره 108: زلفینانت همیشه خم در خم باد
- رباعی شماره 109: نور بصرم خاک قدمهای تو باد
- رباعی شماره 110: اصل همه شادی از دل شاد تو باد
- رباعی شماره 111: از کبر چو من طبع تو بگریخته باد
- رباعی شماره 112: گردی که ز دیوار تو برباید باد
- رباعی شماره 113: کاری که نه کار تست ناساخته باد
- رباعی شماره 114: چشمم ز فراق تو جهانسوز مباد
- رباعی شماره 115: آن را شایی که باشم از عشق تو شاد
- رباعی شماره 116: آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد
- رباعی شماره 117: ما را بجز از تو عالم افروز مباد
- رباعی شماره 118: در دیدهٔ خصم نیک روی تو مباد
- رباعی شماره 119: آب از اثر عارض تو می گردد
- رباعی شماره 120: تن در غم تو در آب منزل دارد
- رباعی شماره 121: هجر تو خوشست اگر چه زارم دارد
- رباعی شماره 122: از روی تو دیدهها جمالی دارد
- رباعی شماره 123: با هجر تو بنده دل خمین میدارد
- رباعی شماره 124: ای صورت تو سکون دلها چو خرد
- رباعی شماره 125: گه جفت صلاح باشم و یار خرد
- رباعی شماره 126: من چون تو نیابم تو چو من یابی صد
- رباعی شماره 127: روزی که بود دلت ز جانان پر درد
- رباعی شماره 128: گر خاک شوم چو باد بر من گذرد
- رباعی شماره 129: بر رهگذر دوست کمین خواهم کرد
- رباعی شماره 130: از دور مرا بدید لب خندان کرد
- رباعی شماره 131: سودای توام بیسر و بیسامان کرد
- رباعی شماره 132: روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
- رباعی شماره 133: چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد
- رباعی شماره 134: گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد
- رباعی شماره 135: منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد
- رباعی شماره 136: رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد
- رباعی شماره 137: آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد
- رباعی شماره 138: بس دل که غم سود و زیان تو خورد
- رباعی شماره 139: هر کو به جهان راه قلندر گیرد
- رباعی شماره 140: چون پوست کشد کارد به دندان گیرد
- رباعی شماره 141: این اسب قلندری نه هر کس تازد
- رباعی شماره 142: گبری که گرسنه شد به نانی ارزد
- رباعی شماره 143: بادی که ز کوی آن نگارین خیزد
- رباعی شماره 144: ای آنکه برت مردم بد، دد باشد
- رباعی شماره 145: دشنام که از لب تو مهوش باشد
- رباعی شماره 146: تو شیردلی شکار تو دل باشد
- رباعی شماره 147: این ضامن صبر من خجل خواهد شد
- رباعی شماره 148: در راه قلندری زیان سود تو شد
- رباعی شماره 149: بالای بتان چاکر بالای تو شد
- رباعی شماره 150: از فقر نشان نگر که در عود آمد
- رباعی شماره 151: در هجر توام قوت یک آه نماند
- رباعی شماره 152: نارفته به کوی صدق در گامی چند
- رباعی شماره 153: نقاش که بر نقش تو پرگار افگند
- رباعی شماره 154: مرغان که خروش بینهایت کردند
- رباعی شماره 155: ای گل نه به سیم اگر به جانت بخرند
- رباعی شماره 156: این بیریشان که سغبهٔ سیم و زرند
- رباعی شماره 157: سیمرغ نهای که بی تو نام تو برند
- رباعی شماره 158: سادات به یک بار همه مهجورند
- رباعی شماره 159: با یاد تو جام زهر چون نوش کشند
- رباعی شماره 160: تا عشق قد تو همچو چنبر نکند
- رباعی شماره 161: عشق تو کرای شادی و غم نکند
- رباعی شماره 162: بسیار مگو دلا که سودی نکند
- رباعی شماره 163: یک دم سر زلف خویش پر خم نکند
- رباعی شماره 164: عشاق اگر دو کون پیش تو نهند
- رباعی شماره 165: عشق و غم تو اگر چه بیدادانند
- رباعی شماره 166: آنها که اسیر عشق دلدارانند
- رباعی شماره 167: آنها که درین حدیث آویختهاند
- رباعی شماره 168: دیده ز فراق تو زیان میبیند
- رباعی شماره 169: آن روز که مهر کار گردون زدهاند
- رباعی شماره 170: تا در طلب مات همی کام بود
- رباعی شماره 171: آن ذات که پروردهٔ اسرار بود
- رباعی شماره 172: هر بوده که او ز اصل نابود بود
- رباعی شماره 173: دل بندهٔ عاشقی تن آزاد چه سود باشد
- رباعی شماره 174: زن، زن ز وفا شود ز زیور نشود
- رباعی شماره 175: ترسم که دل از وصل تو خرم نشود
- رباعی شماره 176: یک روز دلت به مهر ما نگراید
- رباعی شماره 177: آنی که فدای تو روان میباید
- رباعی شماره 178: گاهی فلکم گریستن فرماید
- رباعی شماره 179: روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید
- رباعی شماره 180: مردی که به راه عشق جان فرساید
- رباعی شماره 181: آن باید آن که مرد عاشق آید
- رباعی شماره 182: آن عنبر نیم تاب در هم نگرید
- رباعی شماره 183: دی بنده چو آن لالهٔ خندان تو دید
- رباعی شماره 184: اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید
- رباعی شماره 185: ای دیدن تو راحت جانم جاوید
- رباعی شماره 186: ای خورشیدی که نورت از روی امید
- رباعی شماره 187: یک ذره نسیم خاک پایت بوزید
- حرف ر
- رباعی شماره 188: گویی که من از بلعجبی دارم عار
- رباعی شماره 189: چون از اجل تو دید بر لوح آثار
- رباعی شماره 190: نازان و گرازان به وثاق آمد یار
- رباعی شماره 191: از غایت بیتکلفی ما در هر کار
- رباعی شماره 192: نه چرخ به کام ما بگردد یک بار
- رباعی شماره 193: بخت و دل من ز من برآورد دمار
- رباعی شماره 194: ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر
- رباعی شماره 195: ای روی تو رخشندهتر از قبلهٔ گبر
- رباعی شماره 196: آن کس که چو او نبود در دهر دگر
- حرف ز
- رباعی شماره 197: بازی بنگر عشق چه کردست آغاز
- رباعی شماره 198: هرگز دل من به آشکارا و به راز
- رباعی شماره 199: اول تو حدیث عشق کردی آغاز
- رباعی شماره 200: از عشق تو ای صنم به شبهای دراز
- رباعی شماره 201: خوشخو شده بود آن صنم قاعدهساز
- رباعی شماره 202: نادیده ترا چو راه را کردم باز
- رباعی شماره 203: خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز
- رباعی شماره 204: عقلی که همیشه با روانی دمساز
- رباعی شماره 205: شب گشت ز هجران دل فروزم روز
- رباعی شماره 206: ای گلبن نابسوده او باش هنوز
- رباعی شماره 207: آسیمه سران بینواییم هنوز
- رباعی شماره 208: بر چرخ نهاده پای بستیم هنوز
- رباعی شماره 209: ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز
- حرف س
- رباعی شماره 210: درد دلم از طبیب بیهوده مپرس
- رباعی شماره 211: ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس
- رباعی شماره 212: خواندیم گرسنه ما ز دل یار هوس
- رباعی شماره 213: ای چون هستی برده دل من به هوس
- رباعی شماره 214: ای من به تو زنده همچو مردم به نفس
- رباعی شماره 215: اندر طلبت هزار دل کرد هوس
- رباعی شماره 216: شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس
- رباعی شماره 217: بادی که بیاوری به ما جان چو نفس
- حرف ش
- رباعی شماره 218: ای تن وطن بلای آن دلکش باش
- رباعی شماره 219: ای گشته دل و جان من از عشق تو لاش
- رباعی شماره 220: با من ز دریچهای مشبک دلکش
- رباعی شماره 221: ای عارض گل پوش سمن پاش تو خوش
- رباعی شماره 222: بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش
- رباعی شماره 223: چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش
- رباعی شماره 224: نی آب دو چشم داری ای حورافش
- رباعی شماره 225: با سینهٔ این و آن چه گویی غم خویش
- رباعی شماره 226: می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش
- رباعی شماره 227: ای برده دل من چو هزاران درویش
- رباعی شماره 228: گه در پی دین رویم و گه در پی کیش
- رباعی شماره 229: هر چند بود مردم دانا درویش
- رباعی شماره 230: دی آمدنی به حیرت از منزل خویش
- رباعی شماره 231: آراست بهار کوی و دروازهٔ خویش
- رباعی شماره 232: از عشق تو ای سنگدل کافر کیش
- حرف ع
- حرف غ
- حرف ق
- رباعی شماره 239: تا دید هوات در دلم غایت عشق
- رباعی شماره 240: بر سین سریر سر سپاه آمد عشق
- رباعی شماره 241: جز من به جهان نبود کس در خور عشق
- رباعی شماره 242: تحویل کنم نام خود از دفتر عشق
- رباعی شماره 243: جز تیر بلا نبود در ترکش عشق
- رباعی شماره 244: گویند که کردهای دلت بردهٔ عشق
- رباعی شماره 245: کی بسته کند عقل سراپردهٔ عشق
- رباعی شماره 246: چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق
- رباعی شماره 247: خورشید سما بسوزد از سایهٔ عشق
- رباعی شماره 248: آن روز که شیر خوردم از دایهٔ عشق
- حرف ک
- حرف ل
- حرف م
- رباعی شماره 258: در عشق تو خفته همچو ابروی توام
- رباعی شماره 259: از روی عتاب اگر چه گویی سردم
- رباعی شماره 260: بسیار ز عاشقیت غمها خوردم
- رباعی شماره 261: بر دل ز غم فراق داغی دارم
- رباعی شماره 262: هر بار ز دیده از تو در تیمارم
- رباعی شماره 263: هر روز به درد از تو نویدی دارم
- رباعی شماره 264: نامت پس ازین یارا به اسم دارم
- رباعی شماره 265: در خوابگه از دل شب آتش بیزم
- رباعی شماره 266: چون در غم آن نگار سرکش باشم
- رباعی شماره 267: گفتم خود را ز خس نگهدار ای چشم
- رباعی شماره 268: افسرده شد از دم دهانم دم چشم
- رباعی شماره 269: گر با فلکم کنی برابر بیشم
- رباعی شماره 270: روز آمد و برکشید خورشید علم
- رباعی شماره 271: تیغ از کف و بازوی تو ای فخر امم
- رباعی شماره 272: چون گل صنما جامه به صد جا چاکم
- رباعی شماره 273: با دولت حسن دوست اندر جنگم
- رباعی شماره 274: ای بسته به تو مهر و وفا یک عالم
- رباعی شماره 275: ای گشته فراق تو غمافزای دلم
- رباعی شماره 276: پر شد ز شراب عشق جانا جامم
- رباعی شماره 277: یک بوسه بر آن لبان خندان نزنم
- رباعی شماره 278: بی وصل تو زندگانی ای مه چکنم
- رباعی شماره 279: گیرم ز غمت جان و خرد پیر کنم
- رباعی شماره 280: دارد پشتم ز وعدهٔ خام تو خم
- رباعی شماره 281: ای چون شکن زلف تو پشتم خم خم
- رباعی شماره 282: از آمدنم فزود رنج بدنم
- رباعی شماره 283: با ابر همیشه در عتابش بینم
- رباعی شماره 284: فتحی که به آمدنت منصور شوم
- رباعی شماره 285: در وصل شب و روز شمردیم بهم
- رباعی شماره 286: مجرم رخ تو که ما بدو آساییم
- رباعی شماره 287: چوبی بودم بود به گل در پایم
- رباعی شماره 288: گفتم که مگر دل ز تو برداشتهایم
- رباعی شماره 289: چون می دانی همه ز خاک و آبیم
- رباعی شماره 290: یک چند در اسلام فرس تاختهایم
- رباعی شماره 291: راحت همه از غمی برانداختهایم
- رباعی شماره 292: از دیده درم خرید روی تو شدیم
- رباعی شماره 293: ما شربت هجر تو چشیدیم و شدیم
- رباعی شماره 294: زان یک نظر نهان که ما دزدیدیم
- رباعی شماره 295: کاری که نه با تو بینظام انگاریم
- رباعی شماره 296: تا ظن نبری که از تو آگاهتریم
- رباعی شماره 297: مانندهٔ باد اگر چه بیپا و سریم
- رباعی شماره 298: با خوی بد تو گر چه در پرخاشیم
- رباعی شماره 299: ای روی تو پاکیزهتر از کف کلیم
- رباعی شماره 300: قائم به خودی از آن شب و روز مقیم
- رباعی شماره 301: قلاشانیم و لاابالی حالیم
- حرف ن
- رباعی شماره 302: هستیم ز بندگیت ما شاد ای جان
- رباعی شماره 303: اکنون که ز دونی ای جهان گذران
- رباعی شماره 304: عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان
- رباعی شماره 305: یک شب غم هجران تو ای جان جهان
- رباعی شماره 306: گه سوی من آیی از لطیفی پویان
- رباعی شماره 307: آزار ترا گرچه نهادم گردن
- رباعی شماره 308: اندر دریا نهنگ باید بودن
- رباعی شماره 309: در بند بلای آن بت کش بودن
- رباعی شماره 310: تا چند ز سودای جهان پیمودن
- رباعی شماره 311: ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس
- رباعی شماره 312: گر شاد نخواهی این دلم شاد مکن
- رباعی شماره 313: فرمان حسود فتنهانگیز مکن
- رباعی شماره 314: تا با خودی ارچه همنشینی با من
- رباعی شماره 315: گه بردوزی به دامنم بر دامن
- رباعی شماره 316: اکنون که ستد هوای تو داد از من
- رباعی شماره 317: گه یار شوی تو با ملامتگر من
- رباعی شماره 318: با من شب و روز گرم بودی به سخن
- رباعی شماره 319: ای چون گل نوشکفته برطرف چمن
- رباعی شماره 320: پندی دهمت اگر پذیری ای تن
- رباعی شماره 321: ای یار قلندر خراباتی من
- رباعی شماره 322: گر کرده بدی تو آزمون دل من
- رباعی شماره 323: بد کمتر ازین کن ای بت سیمینتن
- رباعی شماره 324: ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن
- رباعی شماره 325: بی تیر غمت پشت کمان دارم من
- رباعی شماره 326: غمهای تو در میان جان دارم من
- رباعی شماره 327: بختی نه که با دوست درآمیزم من
- رباعی شماره 328: ای بی سببی همیشه آزردهٔ من
- رباعی شماره 329: چون آمد شد بریدم از کوی تو من
- رباعی شماره 330: از عشوهٔ چرخ در امانم ز تو من
- رباعی شماره 331: دلها همه آب گشت و جانها همه خون
- رباعی شماره 332: در جنب گرانی تو ای نوشتکین
- رباعی شماره 333: بهرام دواند هر دو جویندهٔ کین
- رباعی شماره 334: پار ارچه نمیکرد چو کفرم تمکین
- حرف و
- رباعی شماره 335: آب ارچه نمیرود به جویم با تو
- رباعی شماره 336: ای طالع سعد روح فرخنده به تو
- رباعی شماره 337: ای قامت سرو گشته کوتاه به تو
- رباعی شماره 338: آنی که عدو چو برگ بیدست از تو
- رباعی شماره 339: بی آنکه به کس رسید پیوند از تو
- رباعی شماره 340: جز گرد دلم گشت نداند غم تو
- رباعی شماره 341: ای مفلس ما ز مجلس خرم تو
- رباعی شماره 342: ای بی تو دلیل اشهب و ادهم تو
- رباعی شماره 343: چون موی شدم ز رشک پیراهن تو
- رباعی شماره 344: دل سوخته شد در تف اندیشهٔ تو
- رباعی شماره 345: ای زلف و رخ تو مایهٔ پیشهٔ تو
- رباعی شماره 346: ای همت صد هزار کس در پی تو
- رباعی شماره 347: دل کیست که گوهری فشاند بی تو
- رباعی شماره 348: چون آتش تیز بیقرارم بی تو
- رباعی شماره 349: ای عقل اگر چند شریفی دون شو
- رباعی شماره 350: اندر ره عشق دلبران صادق کو
- رباعی شماره 351: باز آن پسر چه زنخ خوش زن کو
- رباعی شماره 352: ای معتبران شهر والیتان کو
- حرف ه
- رباعی شماره 353: گفتی گله کردهای ز من با که و مه
- رباعی شماره 354: ما ذات نهاده بر صفاتیم همه
- رباعی شماره 355: گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه
- رباعی شماره 356: از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه
- رباعی شماره 357: با من ز دریچهای مشبک دلخواه
- رباعی شماره 358: زین عالم بی وفا بپردازی به
- رباعی شماره 359: گر تو به صلاح خویش کم نازی به
- رباعی شماره 360: جز یاد تو دل بهر چه بستم توبه
- حرف ی
- رباعی شماره 361: با من دو هزار عشوه بفروختهای
- رباعی شماره 362: در جامه و فوطه سخت خرم شدهای
- رباعی شماره 363: ای آنکه تو رحمت خدایی شدهای
- رباعی شماره 364: تا نقطهٔ خال مشک بر رخ زدهای
- رباعی شماره 365: هر چند به دلبری کنون آمدهای
- رباعی شماره 366: در حسن چو عشق نادرست آمدهای
- رباعی شماره 367: خشنودی تو بجویم ای مولایی
- رباعی شماره 368: چون نار اگرم فروختن فرمایی
- رباعی شماره 369: گفتم که ببرم از تو ای بینایی
- رباعی شماره 370: ای سوسن آزاد ز بس رعنایی
- رباعی شماره 371: تا تو ز درون وفای او میجویی
- رباعی شماره 372: غم کی خورد آنکه شادمانیش تویی
- رباعی شماره 373: بیزار شو از خود که زیان تو تویی
- رباعی شماره 374: مردی که برای دین سوارست تویی
- رباعی شماره 375: چون حمله دهی نیک سوارا که تویی
- رباعی شماره 376: خود ماه بود چنین منور که تویی
- رباعی شماره 377: روشنتر از آفتاب و ماهی گویی
- رباعی شماره 378: جایی که نمودی آن رخ روحافزای
- رباعی شماره 379: با خصم تو از پی تو ای دهر آرای
- رباعی شماره 380: در عشق تو ای شکر لب روح افزای
- رباعی شماره 381: خود را چو عطا دهی فراوان مستای
- رباعی شماره 382: در پیش خودم همی کنی آنجابی
- رباعی شماره 383: شب را سلب روز فروزان کردی
- رباعی شماره 384: صد چشمه ز چشم من براندی و شدی
- رباعی شماره 385: ای رفته و دل برده چنین نپسندی
- رباعی شماره 386: ای دل منیوش از آن صنم دلداری
- رباعی شماره 387: در هر خم زلف مشکبیزی داری
- رباعی شماره 388: زان چشم چو نرگس که به من در نگری
- رباعی شماره 389: گیرم که غم هجر وصالم نخوری
- رباعی شماره 390: از نکتهٔ فاضلان به اندامتری
- رباعی شماره 391: گفتی که چو راه آشنایی گیری
- رباعی شماره 392: باشد همه را چو بر ستارهٔ سحری
- رباعی شماره 393: راهی که به اندیشهٔ دل میسپری
- رباعی شماره 394: هست از دم من همیشه چرخ اندر دی
- رباعی شماره 395: چون بلبل داریم برای بازی
- رباعی شماره 396: گشتم ز غم فراق دیبا دوزی
- رباعی شماره 397: در هجر تو گر دلم گراید به خسی
- رباعی شماره 398: تا هشیاری به طعم مستی نرسی
- رباعی شماره 399: در خدمت ما اگر زمانی باشی
- رباعی شماره 400: تا چند ز جان مستمند اندیشی
- رباعی شماره 401: ای عود بهشت فعل بیدی تا کی
- رباعی شماره 402: بیداد تو بر جان سنایی تا کی
- رباعی شماره 403: گر دنیا را به خاشهای داشتمی
- رباعی شماره 404: می خور که ظریفان جهان را دردی
- رباعی شماره 405: گر آمدنم ز من بدی نامدمی
- رباعی شماره 406: گر من سر ناز هر خسی داشتمی
- رباعی شماره 407: گر من چو تو سنگین دل و ناخوش خومی
- رباعی شماره 408: ای شمع ترا نگفتم از نادانی
- رباعی شماره 409: ای آنکه مرا به جای عقل و جانی
- رباعی شماره 410: پرسی که ز بهر مجلس افروختنی
- رباعی شماره 411: یک روز نباشد که تو با کبر و منی
- رباعی شماره 412: گفتم چو لبی بوسه دهای بیمعنی
- رباعی شماره 413: تا مخرقه و راندهٔ هر در نشوی
- رباعی شماره 414: جز راه قلندر و خرابات مپوی
- رباعی شماره 415: گیرم که مقدم مقالات شوی
- رباعی شماره 416: با هر تاری سوخته چون پود شوی
- رباعی شماره 417: بر خاک نهم پیش تو سر گر خواهی
- رباعی شماره 418: تا کی ز غم جهان امانی خواهی
- رباعی شماره 419: از خلق ز راه تیز گوشی نرهی
- رباعی شماره 420: تا شد صنما عشق تو همراه رهی
- رباعی شماره 421: ای شور چو آب کامه و تلخ چو می
- حرف ا
- غزلیات
- طریق التحقیق
- بسم الله الرحمن الرحیم
- اول ما خلق الله تعالی نوری
- مدح امیرالمومنین علی ع
- فی قدوم الخضر
- در جواب حضرت خضر علیه السلام گوید
- در سؤال از عقل کل و جواب او
- در جواب عقل و سقیهم ربهم شراباً طهورا»
- در شکایت احوال
- هو الاول والآخروالظاهر والباطن وهو بکل شیء علیم
- فی الشکایه
- فی تخلص الممدوح و تلخیص الروح
- مفتاح ابواب الاسرار مصباح ارواح الابرار
- و لقد کرمنا بنی آدم
- افحسبتم انما خلقناکم عبثاً
- اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک
- کما تعیشون تموتون وکما تموتون تحشرون
- حکایت
- قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء
- قائد نفوس السالکین و نزهه قلوب المحققین
- لیسکمثله شیء و هو السمیع البصیر
- دع نفسک و تعال
- من عرف نفسه فقد عرف ربه
- حکایت
- ما رایت شیئاً !لا ورایت الله فیه
- صفت اصحاب الطریقه
- فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
- انما اموالکم واولادکم فتنه
- منهاج العارفین و معراج العاشقین
- خطوتان وقد وصل
- کل نفس ذائقة الموت ثم الیناترجعون
- فی وحدانیة الله تعالی
- حکایت
- **
- فصل در صفت عشق و محبت
- اولیاء الله لایموتون ولکن ینتقلون من دار الی دار
- فصل در اثبات رؤیت الله تعالی
- لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار، طلب الهدایة والتوفیق بالعمل الصالح
- در صفت کبر و عجب
- و ان علیک لعنتی الی یوم الدین
- فصل در مذمّت مرائی و ریائی
- الذین یذکرون الله قیاماً وقعوداً و علی جنوبهم
- والذین جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا، صدق الله
- شرف المؤمن استغناؤه عن الناس
- فصل فی ترک الدنیا والاعراض عنه
- فصل فی ذکر القلب والتخلص فی العقل
- انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون
- فصل فی التسلیم
- کل یوم هو فی شأن
- فصل فی البلا
- اذا اراد الله بقوم خیراً ابتلاهم فصل فی الضحی والبکاء
- کثرة الضحک تمیت القلب
- فصل فی الصبر والشکر
- مناجات در تنزیه و تقدیس حضرت باری سبحانه تعالی
- الایمان نصفان نصفه صبر ونصفه شکر
- فصل فی العافیه
- فاستقم کما اُمرت و من تاب معک
- در تنبیه غافل و مذمّت جاهل
- الوحدة خیر من جلیس السوء والجلیس الصالح خیر من الوحده
- اولئک کالانعام بل هم اضل واُولئک هم الغافلون
- خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین
- و ان منکم الا واردها کان علی ذلک حتماً مقضیاً
- فصل در اکل و شرب
- فصل فی الرزق
- یفعل الله مایشاء و یحکم مایرید
- یسئلونک عن الروح قل الروح منامرربی
- خطاب به خورشید
- والشمس وضحیها والقمراذا تلیها
- فصل فی ذم الظلم
- حکایت
- الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم
- در فضیلت عدالت
- فصل فی ختم الکتاب
- مدح سید کائنات و خاتم المرسلین
- و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین
- 5- دیوان سعدی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- حرف ا
- غزل 1: اول دفتر به نام ایزد دانا
- غزل 2: ای نفس خرم باد صبا
- غزل 3: روی تو خوش مینماید آینه ما
- غزل 4: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
- غزل 5: شب فراق نخواهم دواج دیبا را
- غزل 6: پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
- غزل 7: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
- غزل 8: ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
- غزل 9: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
- غزل 10: با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
- غزل 11: وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
- غزل 12: دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
- غزل 13: وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
- غزل 14: امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
- غزل 15: برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
- غزل 16: تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
- غزل 17: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
- غزل 18: ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
- غزل 19: کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
- غزل 20: لاابالی چه کند دفتر دانایی را
- غزل 21: تفاوتی نکند قدر پادشایی را
- غزل 22: من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
- غزل 23: رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
- غزل 24: وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
- حرف ب
- حرف ت
- غزل 28: سرمست درآمد از خرابات
- غزل 29: متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
- غزل 30: هر که خصم اندر او کمند انداخت
- غزل 31: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
- غزل 32: معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
- غزل 33: کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
- غزل 34: دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
- غزل 35: دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
- غزل 36: بنده وار آمدم به زنهارت
- غزل 37: مپندار از لب شیرین عبارت
- غزل 38: چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت
- غزل 39: بی تو حرامست به خلوت نشست
- غزل 40: چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
- غزل 41: دیر آمدیای نگار سرمست
- غزل 42: نشاید گفتن آن کس را دلی هست
- غزل 43: اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
- غزل 44: بوی گل و بانگ مرغ برخاست
- غزل 45: خوش میرود این پسر که برخاست
- غزل 46: دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
- غزل 47: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
- غزل 48: صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
- غزل 49: خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست
- غزل 50: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
- غزل 51: آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست
- غزل 52: آن ماه دوهفته در نقابست
- غزل 53: دیدار تو حل مشکلاتست
- غزل 54: سرو چمن پیش اعتدال تو پستست
- غزل 55: مجنون عشق را دگر امروز حالتست
- غزل 56: ای کاب زندگانی من در دهان توست
- غزل 57: هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
- غزل 58: اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
- غزل 59: این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدست
- غزل 60: شب فراق که داند که تا سحر چندست
- غزل 61: افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدست
- غزل 62: ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست
- غزل 63: از هر چه میرود سخن دوست خوشترست
- غزل 64: این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست
- غزل 65: عیب یاران و دوستان هنرست
- غزل 66: هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
- غزل 67: فریاد من از فراق یارست
- غزل 68: چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
- غزل 69: عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست
- غزل 70: ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
- غزل 71: دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
- غزل 72: پای سرو بوستانی در گلست
- غزل 73: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
- غزل 74: شراب از دست خوبان سلسبیلست
- غزل 75: کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
- غزل 76: یارا بهشت صحبت یاران همدمست
- غزل 77: بر من که صبوحی زدهام خرقه حرامست
- غزل 78: امشب به راستی شب ما روز روشنست
- غزل 79: این باد بهار بوستانست
- غزل 80: این خط شریف از آن بنانست
- غزل 81: چه رویست آن که پیش کاروانست
- غزل 82: هزار سختی اگر بر من آید آسانست
- غزل 83: مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
- غزل 84: ز من مپرس که در دست او دلت چونست
- غزل 85: با همه مهر و با منش کینست
- غزل 86: بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
- غزل 87: گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست
- غزل 88: با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست
- غزل 89: بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
- غزل 90: سرمست درآمد از درم دوست
- غزل 91: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
- غزل 92: کس به چشم در نمیآید که گویم مثل اوست
- غزل 93: یار من آن که لطف خداوند یار اوست
- غزل 94: خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست
- غزل 95: آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
- غزل 96: ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
- غزل 97: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
- غزل 98: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
- غزل 99: صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
- غزل 100: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
- غزل 101: ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
- غزل 102: تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
- غزل 103: ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
- غزل 104: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
- غزل 105: آب حیات منست خاک سر کوی دوست
- غزل 106: شادی به روزگار گدایان کوی دوست
- غزل 107: صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
- غزل 108: مرا خود با تو چیزی در میان هست
- غزل 109: بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
- غزل 110: هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
- غزل 111: مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
- غزل 112: زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست
- غزل 113: مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
- غزل 114: دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
- غزل 115: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
- غزل 116: گر صبر دل از تو هست و گر نیست
- غزل 117: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
- غزل 118: جان ندارد هر که جانانیش نیست
- غزل 119: هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
- غزل 120: خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
- غزل 121: با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست
- غزل 122: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
- غزل 123: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
- غزل 124: روز وصلم قرار دیدن نیست
- غزل 125: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
- غزل 126: نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
- غزل 127: دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست
- غزل 128: چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
- غزل 129: خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست
- غزل 130: دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
- غزل 131: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
- غزل 132: چو ابر زلف تو پیرامن قمر میگشت
- غزل 133: خیال روی توام دوش در نظر میگشت
- غزل 134: دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
- غزل 135: آن را که میسر نشود صبر و قناعت
- غزل 136: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
- غزل 137: کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
- غزل 138: عشق در دل ماند و یار از دست رفت
- غزل 139: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
- غزل 140: چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت
- غزل 141: هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
- غزل 142: ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
- غزل 143: این که تو داری قیامتست نه قامت
- غزل 144: ای که رحمت مینیاید بر منت
- غزل 145: آفرین خدای بر جانت
- غزل 146: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
- غزل 147: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
- غزل 148: چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
- غزل 149: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
- غزل 150: خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
- غزل 151: گر جان طلبی فدای جانت
- غزل 152: بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت
- غزل 153: سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
- حرف د
- غزل 154: جان من جان من فدای تو باد
- غزل 155: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
- غزل 156: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
- غزل 157: پیش رویت قمر نمیتابد
- غزل 158: مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
- غزل 159: نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
- غزل 160: حدیث عشق به طومار در نمیگنجد
- غزل 161: کس این کند که ز یار و دیار برگردد
- غزل 162: طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
- غزل 163: هر که می با تو خورد عربده کرد
- غزل 164: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
- غزل 165: که میرود به شفاعت که دوست بازآرد
- غزل 166: هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
- غزل 167: گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
- غزل 168: کس این کند که دل از یار خویش بردارد
- غزل 169: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
- غزل 170: غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
- غزل 171: مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
- غزل 172: هر آن ناظر که منظوری ندارد
- غزل 173: آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
- غزل 174: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
- غزل 175: بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
- غزل 176: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما میبرد
- غزل 177: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
- غزل 178: کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
- غزل 179: کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
- غزل 180: انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
- غزل 181: باد آمد و بوی عنبر آورد
- غزل 182: زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
- غزل 183: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
- غزل 184: دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
- غزل 185: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
- غزل 186: بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
- غزل 187: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
- غزل 188: به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
- غزل 189: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
- غزل 190: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
- غزل 191: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
- غزل 192: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد
- غزل 193: شورش بلبلان سحر باشد
- غزل 194: شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
- غزل 195: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
- غزل 196: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
- غزل 197: نظر خدای بینان طلب هوا نباشد
- غزل 198: با کاروان مصری چندین شکر نباشد
- غزل 199: تا حال منت خبر نباشد
- غزل 200: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
- غزل 201: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
- غزل 202: جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
- غزل 203: تو را نادیدن ما غم نباشد
- غزل 204: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
- غزل 205: اگر سروی به بالای تو باشد
- غزل 206: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
- غزل 207: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
- غزل 208: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
- غزل 209: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
- غزل 210: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
- غزل 211: امروز در فراق تو دیگر به شام شد
- غزل 212: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
- غزل 213: دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
- غزل 214: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
- غزل 215: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
- غزل 216: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
- غزل 217: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
- غزل 218: آن سرو که گویند به بالای تو ماند
- غزل 219: کسی که روی تو دیدست حال من داند
- غزل 220: دلم خیال تو را ره نمای میداند
- غزل 221: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
- غزل 222: حسن تو دایم بدین قرار نماند
- غزل 223: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
- غزل 224: گلبنان پیرایه بر خود کردهاند
- غزل 225: اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
- غزل 226: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
- غزل 227: آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند
- غزل 228: کاروان میرود و بار سفر میبندند
- غزل 229: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
- غزل 230: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
- غزل 231: تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
- غزل 232: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
- غزل 233: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
- غزل 234: آفتاب از کوه سر بر میزند
- غزل 235: بلبلی بیدل نوایی میزند
- غزل 236: توانگران که به جنب سرای درویشند
- غزل 237: یار باید که هر چه یار کند
- غزل 238: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
- غزل 239: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
- غزل 240: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
- غزل 241: میل بین کان سروبالا میکند
- غزل 242: سرو بلند بین که چه رفتار میکند
- غزل 243: زلف او بر رخ چو جولان میکند
- غزل 244: یار با ما بیوفایی میکند
- غزل 245: هر که بی او زندگانی میکند
- غزل 246: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
- غزل 247: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
- غزل 248: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
- غزل 249: این جا شکری هست که چندین مگسانند
- غزل 250: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
- غزل 251: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
- غزل 252: نشاید که خوبان به صحرا روند
- غزل 253: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
- غزل 254: اخترانی که به شب در نظر ما آیند
- غزل 255: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
- غزل 256: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
- غزل 257: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
- غزل 258: مرا راحت از زندگی دوش بود
- غزل 259: ناچار هر که صاحب روی نکو بود
- غزل 260: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
- غزل 261: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
- غزل 262: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
- غزل 263: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
- غزل 264: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
- غزل 265: هر که را باغچهای هست به بستان نرود
- غزل 266: در من این عیب قدیمست و به در مینرود
- غزل 267: سروبالایی به صحرا میرود
- غزل 268: ای ساربان آهسته رو کرام جانم میرود
- غزل 269: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
- غزل 270: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
- غزل 271: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
- غزل 272: آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
- غزل 273: هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
- غزل 274: چه سروست آن که بالا مینماید
- غزل 275: نگفتم روزه بسیاری نپاید
- غزل 276: به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
- غزل 277: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید
- غزل 278: سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
- غزل 279: فراق را دلی از سنگ سختتر باید
- غزل 280: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
- غزل 281: امیدوار چنانم که کار بسته برآید
- غزل 282: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
- غزل 283: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
- غزل 284: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
- غزل 285: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
- غزل 286: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
- غزل 287: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
- غزل 288: که برگذشت که بوی عبیر میآید
- غزل 289: آن نه عشقست که از دل به دهان میآید
- غزل 290: تو را سریست که با ما فرو نمیآید
- غزل 291: آنک از جنت فردوس یکی میآید
- غزل 292: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
- حرف ر
- غزل 293: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر
- غزل 294: آمد گه آن که بوی گلزار
- غزل 295: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار
- غزل 296: دولت جان پرورست صحبت آموزگار
- غزل 297: زنده کدامست بر هوشیار
- غزل 298: شرطست جفا کشیدن از یار
- غزل 299: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
- غزل 300: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
- غزل 301: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
- غزل 302: به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
- غزل 303: پروانه نمیشکیبد از دور
- غزل 304: آن کیست که میرود به نخجیر
- غزل 305: از همه باشد به حقیقت گزیر
- غزل 306: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
- غزل 307: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
- غزل 308: فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
- غزل 309: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- غزل 319: هر که بی دوست میبرد خوابش
- غزل 320: یاری به دست کن که به امید راحتش
- غزل 321: آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
- غزل 322: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
- غزل 323: هر که نازک بود تن یارش
- غزل 324: هر که نامهربان بود یارش
- غزل 325: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش
- غزل 326: دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
- غزل 327: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
- غزل 328: رها نمیکند ایام در کنار منش
- غزل 329: خوشست درد که باشد امید درمانش
- غزل 330: زینهار از دهان خندانش
- غزل 331: هر که هست التفات بر جانش
- غزل 332: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
- غزل 333: خطا کردی به قول دشمنان گوش
- غزل 334: قیامت باشد آن قامت در آغوش
- غزل 335: یکی را دست حسرت بر بناگوش
- غزل 336: رفتی و نمیشوی فراموش
- غزل 337: گر یکی از عشق برآرد خروش
- غزل 338: دلی که دید که غایب شدست از این درویش
- غزل 339: گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
- غزل 340: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
- غزل 341: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
- غزل 342: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
- حرف غ
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- غزل 352: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
- غزل 353: رفیق مهربان و یار همدم
- غزل 354: وقتها یک دم برآسودی تنم
- غزل 355: انتبه قبل السحر یا ذالمنام
- غزل 356: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام
- غزل 357: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
- غزل 358: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
- غزل 359: ساقیا می ده که مرغ صبح بام
- غزل 360: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
- غزل 361: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
- غزل 362: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
- غزل 363: روزگاریست که سودازده روی توام
- غزل 364: من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
- غزل 365: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
- غزل 366: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
- غزل 367: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
- غزل 368: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
- غزل 369: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
- غزل 370: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
- غزل 371: من از آن روز که دربند توام آزادم
- غزل 372: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
- غزل 373: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
- غزل 374: از در درآمدی و من از خود به درشدم
- غزل 375: چنان در قید مهرت پای بندم
- غزل 376: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
- غزل 377: شکست عهد مودت نگار دلبندم
- غزل 378: من با تو نه مرد پنجه بودم
- غزل 379: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
- غزل 380: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
- غزل 381: دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
- غزل 382: من چون تو به دلبری ندیدم
- غزل 383: میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
- غزل 384: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم
- غزل 385: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
- غزل 386: شب دراز به امید صبح بیدارم
- غزل 387: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
- غزل 388: منم این بی تو که پروای تماشا دارم
- غزل 389: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
- غزل 390: نه دسترسی به یار دارم
- غزل 391: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
- غزل 392: من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
- غزل 393: گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
- غزل 394: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
- غزل 395: گر من ز محبتت بمیرم
- غزل 396: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم
- غزل 397: از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
- غزل 398: نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم
- غزل 399: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
- غزل 400: وه که در عشق چنان میسوزم
- غزل 401: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
- غزل 402: من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
- غزل 403: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
- غزل 404: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
- غزل 405: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
- غزل 406: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
- غزل 407: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
- غزل 408: امروز مبارکست فالم
- غزل 409: تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
- غزل 410: چشم که بر تو میکنم چشم حسود میکنم
- غزل 411: گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
- غزل 412: آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
- غزل 413: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
- غزل 414: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
- غزل 415: ای مرهم ریش و مونس جانم
- غزل 416: بس که در منظر تو حیرانم
- غزل 417: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
- غزل 418: گر دست دهد هزار جانم
- غزل 419: مرا تا نقره باشد میفشانم
- غزل 420: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
- غزل 421: چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
- غزل 422: آن کس که از او صبر محالست و سکونم
- غزل 423: ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
- غزل 424: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
- غزل 425: منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
- غزل 426: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
- غزل 427: من از این جا به ملامت نروم
- غزل 428: نه از چینم حکایت کن نه از روم
- غزل 429: تو مپندار کز این در به ملامت بروم
- غزل 430: به تو مشغول و با تو همراهم
- غزل 431: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
- غزل 432: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
- غزل 433: ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
- غزل 434: ما در خلوت به روی خلق ببستیم
- غزل 435: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
- غزل 436: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
- غزل 437: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
- غزل 438: ما دل دوستان به جان بخریم
- غزل 439: ما گدایان خیل سلطانیم
- غزل 440: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم
- غزل 441: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
- غزل 442: گر غصه روزگار گویم
- حرف ن
- غزل 443: بکن چندان که خواهی جور بر من
- غزل 444: یا رب آن رویست یا برگ سمن
- غزل 445: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن
- غزل 446: ای کودک خوبروی حیران
- غزل 447: برخیز که میرود زمستان
- غزل 448: خوشا و خرما وقت حبیبان
- غزل 449: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان
- غزل 450: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
- غزل 451: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
- غزل 452: فراق دوستانش باد و یاران
- غزل 453: سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
- غزل 454: دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
- غزل 455: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
- غزل 456: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
- غزل 457: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن
- غزل 458: گر متصور شدی با تو درآمیختن
- غزل 459: نبایستی هم اول مهر بستن
- غزل 460: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
- غزل 461: سهل باشد به ترک جان گفتن
- غزل 462: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
- غزل 463: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
- غزل 464: دست با سرو روان چون نرسد در گردن
- غزل 465: میان باغ حرامست بی تو گردیدن
- غزل 466: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
- غزل 467: آخر نگهی به سوی ما کن
- غزل 468: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
- غزل 469: گواهی امینست بر درد من
- غزل 470: ای روی تو راحت دل من
- غزل 471: وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
- غزل 472: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
- غزل 473: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
- غزل 474: نشان بخت بلندست و طالع میمون
- غزل 475: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین
- غزل 476: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
- غزل 477: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست این
- حرف و
- غزل 478: ای چشم تو دلفریب و جادو
- غزل 479: من از دست کمانداران ابرو
- غزل 480: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
- غزل 481: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او
- غزل 482: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
- غزل 483: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
- غزل 484: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
- غزل 485: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو
- حرف ه
- غزل 486: آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه
- غزل 487: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به
- غزل 488: ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
- غزل 489: ای رخ چون آینه افروخته
- غزل 490: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشستهای
- غزل 491: حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
- غزل 492: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
- غزل 493: سرمست بتی لطیف ساده
- غزل 494: ای یار جفاکرده پیوندبریده
- غزل 495: میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
- غزل 496: ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
- حرف ی
- غزل 497: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
- غزل 498: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
- غزل 499: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی
- غزل 500: تا کیم انتظار فرمایی
- غزل 501: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
- غزل 502: تو با این لطف طبع و دلربایی
- غزل 503: تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
- غزل 504: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی
- غزل 505: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
- غزل 506: دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
- غزل 507: گرم راحت رسانی ور گزایی
- غزل 508: مشتاق توام با همه جوری و جفایی
- غزل 509: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
- غزل 510: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
- غزل 511: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
- غزل 512: همه چشمیم تا برون آیی
- غزل 513: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
- غزل 514: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
- غزل 515: چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
- غزل 516: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی
- غزل 517: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
- غزل 518: تو خون خلق بریزی و روی درتابی
- غزل 519: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
- غزل 520: که دست تشنه میگیرد به آبی
- غزل 521: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
- غزل 522: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
- غزل 523: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
- غزل 524: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
- غزل 525: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
- غزل 526: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی
- غزل 527: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
- غزل 528: یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
- غزل 529: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
- غزل 530: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
- غزل 531: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
- غزل 532: چون خراباتی نباشد زاهدی
- غزل 533: ای باد بامدادی خوش میروی به شادی
- غزل 534: دیدی که وفا به جا نیاوردی
- غزل 535: مپرس از من که هیچم یاد کردی
- غزل 536: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
- غزل 537: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
- غزل 538: گفتم آهن دلی کنم چندی
- غزل 539: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی
- غزل 540: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
- غزل 541: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
- غزل 542: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
- غزل 543: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
- غزل 544: ای که بر دوستان همیگذری
- غزل 545: بخت آیینه ندارم که در او مینگری
- غزل 546: جور بر من میپسندد دلبری
- غزل 547: خانه صاحب نظران میبری
- غزل 548: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
- غزل 549: دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
- غزل 550: دیدم امروز بر زمین قمری
- غزل 551: رفتی و همچنان به خیال من اندری
- غزل 552: روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
- غزل 553: سرو بستانی تو یا مه یا پری
- غزل 554: کس درنیامدست بدین خوبی از دری
- غزل 555: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
- غزل 556: گر کنم در سر وفات سری
- غزل 557: هرگز این صورت کند صورتگری
- غزل 558: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
- غزل 559: چونست حال بستان ای باد نوبهاری
- غزل 560: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
- غزل 561: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
- غزل 562: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
- غزل 563: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
- غزل 564: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
- غزل 565: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
- غزل 566: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
- غزل 567: اگر به تحفه جانان هزار جان آری
- غزل 568: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
- غزل 569: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
- غزل 570: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
- غزل 571: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
- غزل 572: این چه رفتارست کارامیدن از من میبری
- غزل 573: تو در کمند نیفتادهای و معذوری
- غزل 574: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
- غزل 575: هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
- غزل 576: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
- غزل 577: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
- غزل 578: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
- غزل 579: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی
- غزل 580: گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
- غزل 581: همیزنم نفس سرد بر امید کسی
- غزل 582: یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی
- غزل 583: ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
- غزل 584: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
- غزل 585: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
- غزل 586: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
- غزل 587: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
- غزل 588: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
- غزل 589: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
- غزل 590: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
- غزل 591: سخت زیبا میروی یک بارگی
- غزل 592: روی بپوش ای قمر خانگی
- غزل 593: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
- غزل 594: ترحم ذلتی یا ذا المعالی
- غزل 595: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
- غزل 596: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی
- غزل 597: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
- غزل 598: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
- غزل 599: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
- غزل 600: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی
- غزل 601: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
- غزل 602: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
- غزل 603: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
- غزل 604: زنده بی دوست خفته در وطنی
- غزل 605: سروقدی میان انجمنی
- غزل 606: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
- غزل 607: من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
- غزل 608: ای سرو حدیقه معانی
- غزل 609: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
- غزل 610: بندهام گر به لطف میخوانی
- غزل 611: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
- غزل 612: جمعی که تو در میان ایشانی
- غزل 613: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
- غزل 614: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی
- غزل 615: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
- غزل 616: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی
- غزل 617: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
- غزل 618: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوانی
- غزل 619: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
- غزل 620: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
- غزل 621: سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
- غزل 622: چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
- غزل 623: دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
- غزل 624: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
- غزل 625: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
- غزل 626: امروز چنانی ای پری روی
- غزل 627: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
- غزل 628: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
- غزل 629: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی
- غزل 630: مرحبا ای نسیم عنبربوی
- غزل 631: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
- غزل 632: سرو سیمینا به صحرا میروی
- غزل 633: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
- غزل 634: ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
- غزل 635: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی
- غزل 636: نشنیدهام که ماهی بر سر نهد کلاهی
- غزل 637: ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
- حرف ا
- ترجیع بند
- رباعیات
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- رباعی شماره 4: چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت
- رباعی شماره 5: دل میرود و دیده نمیشاید دوخت
- رباعی شماره 6: روزی گفتی شبی کنم دلشادت
- رباعی شماره 7: صد بار بگفتم به غلامان درت
- رباعی شماره 8: آن یار که عهد دوستاری بشکست
- رباعی شماره 9: شبها گذرد که دیده نتوانم بست
- رباعی شماره 10: هشیار سری بود ز سودای تو مست
- رباعی شماره 11: گر زحمت مردمان این کوی از ماست
- رباعی شماره 12: وه وه که قیامتست این قامت راست
- رباعی شماره 13: سرو از قدت اندازهٔ بالا بردست
- رباعی شماره 14: امشب که حضور یار جان افروزست
- رباعی شماره 15: آن شب که تو در کنار مایی روزست
- رباعی شماره 16: گویند هوای فصل آزار خوشست
- رباعی شماره 17: خیزم بروم چو صبر نامحتملست
- رباعی شماره 18: آن ماه که گفتی ملک رحمانست
- رباعی شماره 19: آن سست وفا که یار دل سخت منست
- رباعی شماره 20: از بس که بیازرد دل دشمن و دوست
- رباعی شماره 21: ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
- رباعی شماره 22: چون حال بدم در نظر دوست نکوست
- رباعی شماره 23: غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست
- رباعی شماره 24: گر دل به کسی دهند باری به تو دوست
- رباعی شماره 25: گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست
- رباعی شماره 26: گویند رها کنش که یاری بدخوست
- رباعی شماره 27: شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
- رباعی شماره 28: با دوست چنانکه اوست میباید داشت
- رباعی شماره 29: بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت
- حرف د
- رباعی شماره 30: روی تو به فال دارم ای حور نژاد
- رباعی شماره 31: تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد
- رباعی شماره 32: نوروز که سیل در کمر میگردد
- رباعی شماره 33: کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد
- رباعی شماره 34: دستارچهای کان بت دلبر دارد
- رباعی شماره 35: گر باد ز گل حسن شبابش ببرد
- رباعی شماره 36: کس نیست که غم از دل ما داند برد
- رباعی شماره 37: هر وقت که بر من آن پسر میگذرد
- رباعی شماره 38: خالی که مرا عاجز و محتال بکرد
- رباعی شماره 39: چون بخت به تدبیر نکو نتوان کرد
- رباعی شماره 40: شمع ارچه به گریه جانگدازی میکرد
- رباعی شماره 41: ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
- رباعی شماره 42: آن دوست که آرام دل ما باشد
- رباعی شماره 43: آن را که جمال ماه پیکر باشد
- رباعی شماره 44: آن را که نظر به سوی هر کس باشد
- رباعی شماره 45: هر سرو که در بسیط عالم باشد
- رباعی شماره 46: گر دست تو در خون روانم باشد
- رباعی شماره 47: بیچاره کسی که بر تو مفتون باشد
- رباعی شماره 48: آهو بره را که شیر در پی باشد
- رباعی شماره 49: ما را به چه روی از تو صبوری باشد
- رباعی شماره 50: مشنو که مرا از تو صبوری باشد
- رباعی شماره 51: آن خال حسن که دیدمی خالی شد
- رباعی شماره 52: دانی که چرا بر دهنم راز آمد
- رباعی شماره 53: روزی نظرش بر من درویش آمد
- رباعی شماره 54: گفتم شب وصل و روز تعطیل آمد
- رباعی شماره 55: وقت گل و روز شادمانی آمد
- رباعی شماره 56: در چشم من آمد آن سهی سرو بلند
- رباعی شماره 57: در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند
- رباعی شماره 58: گویند مرو در پی آن سرو بلند
- رباعی شماره 59: کس با تو عدو محاربت نتواند
- رباعی شماره 60: آنان که پریروی و شکر گفتارند
- رباعی شماره 61: آن کودک لشکری که لشکر شکند
- رباعی شماره 62: کس عیب نظر باختن ما نکند
- رباعی شماره 63: مجنون اگر احتمال لیلی نکند
- رباعی شماره 64: آن درد ندارم که طبیبان دانند
- رباعی شماره 65: مردان نه بهشت و رنگ و بو میخواهند
- رباعی شماره 66: هر چند که عیبم از قفا میگویند
- رباعی شماره 67: با دوست به گرمابه درم خلوت بود
- رباعی شماره 68: من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
- رباعی شماره 69: داد طرب از عمر بده تا برود
- رباعی شماره 70: سودای تو از سرم به در مینرود
- رباعی شماره 71: من گر سگکی زان تو باشم چه شود؟
- رباعی شماره 72: چون صورت خویشتن در آیینه بدید
- رباعی شماره 73: گر تیر جفای دشمنان میآید
- رباعی شماره 74: من چاکر آنم که دلی برباید
- رباعی شماره 75: این ریش تو سخت زود برمیآید
- رباعی شماره 76: امشب نه بیاض روز برمیآید
- حرف ر
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- رباعی شماره 94: خود را به مقام شیر میدانستم
- رباعی شماره 95: خورشید رخا من به کمند تو درم
- رباعی شماره 96: هر سروقدی که بگذرد در نظرم
- رباعی شماره 97: شبهای دراز بیشتر بیدارم
- رباعی شماره 98: از جملهٔ بندگان منش بندهترم
- رباعی شماره 99: خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم
- رباعی شماره 100: گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم
- رباعی شماره 101: آن دوست که دیدنش بیارید چشم
- رباعی شماره 102: آن رفته که بود دل بدو مشغولم
- رباعی شماره 103: مندیش که سست عهد و بدپیمانم
- رباعی شماره 104: من بندهٔ بالای تو شمشاد تنم
- رباعی شماره 105: هر گه که نظر بر گل رویت فکنم
- رباعی شماره 106: آرام دل خویش نجویم چه کنم؟
- رباعی شماره 107: گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم
- رباعی شماره 108: من با تو سکون نگیرم و خو نکنم
- رباعی شماره 109: خیزم قد و بالای چو حورش بینم
- رباعی شماره 110: میآیی و لطف و کرمت میبینم
- رباعی شماره 111: چون میکشد آن طیرهٔ خورشید و مهم
- رباعی شماره 112: من با دگری دست به پیمان ندهم
- رباعی شماره 113: ما حاصل عمری به دمی بفروشیم
- رباعی شماره 114: بگذشت بر آب چشم همچون جویم
- حرف ن
- رباعی شماره 115: یاران به سماع نای و نی جامهدران
- رباعی شماره 116: یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان
- رباعی شماره 117: من خاک درش به دیده خواهم رفتن
- رباعی شماره 118: مه را ز فلک به طرف بام آوردن
- رباعی شماره 119: در دیده به جای سرمه سوزن دیدن
- رباعی شماره 120: ای دوست گرفته بر سر ما دشمن
- رباعی شماره 121: ای دست تو آتش زده در خرمن من
- رباعی شماره 122: آن لطف که در شمایل اوست ببین
- حرف و
- حرف ه
- رباعی شماره 125: ما را نه ترنج از تو مرادست نه به
- رباعی شماره 126: نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه
- رباعی شماره 127: ای کاش نکردمی نگاه از دیده
- رباعی شماره 128: ای بیرخ تو چو لالهزارم دیده
- رباعی شماره 129: ای مطرب ازان حریف پیغامی ده
- رباعی شماره 130: ای راهروان را گذر از کوی تو نه
- رباعی شماره 131: هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟
- حرف ی
- رباعی شماره 132: گیرم که به فتوای خردمندی و رای
- رباعی شماره 133: کی دانستم که بیخطا برگردی؟
- رباعی شماره 134: ای کاش که مردم آن صنم دیدندی
- رباعی شماره 135: گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری
- رباعی شماره 136: هر روز به شیوهای و لطفی دگری
- رباعی شماره 137: ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی
- رباعی شماره 138: ای پیش تو لعبتان چینی حبشی
- رباعی شماره 139: ماها همه شیرینی و لطف و نمکی
- رباعی شماره 140: کردیم بسی جام لبالب خالی
- رباعی شماره 141: در وهم نیاید که چه شیرین دهنی
- رباعی شماره 142: گر کام دل از زمانه تصویر کنی
- رباعی شماره 143: ای کودک لشکری که لشکر شکنی
- رباعی شماره 144: ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی
- رباعی شماره 145: گر دشمن من به دوستی بگزینی
- رباعی شماره 146: گر دولت و بخت باشد و روزبهی
- قطعات
- ملحقات و مفردات
- تکه
- مفردات
- ا
- ب
- ت
- ةدع الجواری فی الدماء ماخرة
- ةسلام علیکم اهل بیت کرامة
- تمیمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست
- خیری که برآیدت به توفیق از دست
- گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست
- کس نیست که مهر تو درو شاید بست
- دولت جاوید به طاعت درست
- گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست
- رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت
- هر که گوید کلاغ چون بازست
- گر راه نمایی همه عالم راهست
- خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست
- اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت
- این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست
- د
- داز روی نکو صبر نمیشاید کرد
- از مایهٔ بیسود نیاساید مرد
- گمان مبر که جهان اعتماد را شاید
- بیچاره که در میان دریا افتاد
- توان نان خورد اگر دندان نباشد
- چه کندمالک مختار که فرمان ندهد
- وقتی دل دوستان به جنگ آزارند
- گفتم که برآید آبی از چاه امید
- دروغی که حالی دلت خوش کند
- غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد
- سلطان که به منزل گدایان آید
- در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
- نیافرید خدایت به خلق حاجتمند
- گر ز هفت آسمان گزند آید
- در گرگ نگه مکن که بزغاله برد
- بشنو که من نصیحت پیران شنیدهام
- مرغ جایی رود که چینه بود
- خورشید که بر جامهٔ درویش افتد
- تواضع گر چه محبوبست و فضل بیکران دارد
- نه هر بیرون که بپسندی درونش همچنان باشد
- سگ هم از کوچکی پلید بود
- شادمانی مکن که دشمن مرد
- گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
- هر که دندان به خویشتن بنهاد
- بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود
- ر
- ز
- ش
- غ
- ف
- ق
- ک
- ل
- م
- ن
- و
- ه
- ی
- یتبعته العیون حیث تمشی
- یکتبت لیبقی الذکر امم بعدی
- یو کل بلیغ بالغ السعی فی دمی
- یمیشنیدم به حسن چون قمری
- کرم به جای فروماندگان چو نتوانی
- ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی
- اگر بریان کند بهرام، گوری
- نداند آنکه درآورد دوستان از پای
- این باد و بروت و نخوت اندر بینی
- آن گوی که طاقت جوابش داری
- مردی نه به قوتست و شمشیرزنی
- به پارسایی و رندی و فسق و مستوری
- چو نفس آرام میگیرد چه در قصری چه در غاری
- شمع کز حد به در بیفروزی
- تو با این لطف دلبندی چرا با ما نپیوندی
- نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت
- از دست کسی بستده هر روز عطایی
- ای گرگ نگفتمت که روزی
- کدام قوت و مردانگی و برنایی
- خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی
- گهی کاندر بلا مانی خدا خوانی
- غزلیات
- بوستان
- باب اول در عدل و تدبیر و رای
- سر آغاز
- حکایت ملک روم با دانشمند
- حکایت مرزبان ستمگار با زاهد
- گفتار اندر نگه داشتن خاطر درویشان
- حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی
- حکایت
- اندر معنی عدل و ظلم و ثمرهٔ آن
- حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان
- صفت جمعیت اوقات درویشان راضی
- حکایت عابد و استخوان پوسیده
- گفتار اندر نکوکاری و بد کاری و عاقبت آنها
- حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
- حکایت شحنه مردم آزار
- حکایت حجاج یوسف
- در نواخت رعیت و رحمت بر افتادگان
- حکایت در این معنی
- گفتار اندر بیوفائی دنیا
- در تغیر روزگار و انتقال مملکت
- حکایت قزل ارسلان با دانشمند
- حکایت
- حکایت پادشاه غور با روستایی
- حکایت مأمون با کنیزک
- گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان
- حکایت درویش صادق و پادشاه بیدادگر
- حکایت زورآزمای تنگدست
- حکایت در معنی خاموشی از نصیحت کسی که پند نپذیرد
- گفتار اندر رای و تدبیر ملک و لشکر کشی
- گفتار اندر نواخت لشکریان در حالت امن
- گفتار اندر تقویت مردان کار آزموده
- گفتار اندر دلداری هنرمندان
- گفتار اندر حذر کردن از دشمنان
- گفتار اندر دفع دشمن به رای و تدبیر
- گفتار اندر ملاطفت با دشمن از روی عاقبت اندیشی
- در معنی شفقت بر حال رعیت
- گفتار اندر حذر از دشمنی که در طاعت آید
- گفتار اندر پوشیدن راز خویش
- حکایت در شناختن دوست و دشمن را
- گفتار اندر نظر در حق رعیت مظلوم
- هم در این معنی
- حکایت در معنی شفقت
- حکایت اتابک تکله
- باب دهم در مناجات و ختم کتاب
- باب دوم در احسان
- سر آغاز
- حکایت کرم مردان صاحبدل
- حکایت
- گفتار اندر گردش روزگار
- حکایت در معنی رحمت بر ضعیفان و اندیشه در عاقبت
- حکایت
- گفتار اندر ثمره جوانمردی
- حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان
- حکایت درویش با روباه
- حکایت
- حکایت حاتم طائی و صفت جوانمردی او
- گفتار اندر نواخت ضعیفان
- حکایت در آزمودن پادشاه یمن حاتم را به آزاد مردی
- حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر(ص)
- حکایت حاتم طائی
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی
- حکایت
- حکایت در معنی ثمرات نکوکاری در آخرت
- حکایت ابراهیم علیهالسلام
- حکایت
- گفتار اندر احسان با نیک و بد
- حکایت عابد با شوخ دیده
- حکایت ممسک و فرزند ناخلف
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- باب سوم در عشق و مستی و شور
- سر آغاز
- حکایت
- حکایت در صبر بر جفای آن که از او صبر نتوان کرد
- حکایت
- حکایت در معنی استیلای عشق بر عقل
- حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب
- حکایت مجنون و صدق محبت او
- حکایت سلطان محمود و سیرت ایاز
- حکایت
- گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری
- حکایت دهقان در لشکر سلطان
- تقریر عشق مجازی و قوت آن
- حکایت
- حکایت صاحب نظر پارسا
- گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن
- حکایت
- حکایت پروانه و صدق محبت او
- مخاطبه شمع و پروانه
- در محبت روحانی
- حکایت در معنی تحمل محب صادق
- حکایت در معنی اهل محبت
- حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق
- حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن
- حکایت صبر و ثبات روندگان
- حکایت
- باب چهارم در تواضع
- سر آغاز
- حکایت در معنی عزت نفس مردان
- حکایت خواجه نیکوکار و بنده نافرمان
- حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور
- حکایت در معنی سفاهت نااهلان
- حکایت
- حکایت در محرومی خویشتن بینان
- حکایت
- حکایت در معنی تواضع و نیازمندی
- حکایت حاتم اصم
- حکایت زاهد تبریزی
- حکایت در این معنی
- حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست
- حکایت لقمان حکیم
- حکایت جنید و سیرت او در تواضع
- حکایت زاهد و بربط زن
- حکایت صبر مردان بر جفا
- حکایت امیرالمومنین علی (ع) و سیرت پاک او
- حکایت
- حکایت ذوالنون مصری
- حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت
- حکایت بایزید بسطامی
- حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا
- حکایت دانشمند
- حکایت توبه کردن ملک زادهٔ گنجه
- حکایت
- حکایت در معنی تواضع نیکمردان
- باب پنجم در رضا
- باب ششم در قناعت
- باب هفتم در عالم تربیت
- سر آغاز
- حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی
- گفتار اندر غیبت و خللهایی که از وی صادر شود
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- حکایت روزه در حال طفولیت
- حکایت
- گفتار اندر کسانی که غیبت ایشان روا باشد
- حکایت دزد و سیستانی
- حکایت اندر نکوهش غمازی و مذلت غمازان
- گفتار اندر فضیلت خاموشی
- حکایت فریدون و وزیر و غماز
- گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان
- حکایت
- گفتار اندر پروردن فرزندان
- حکایت
- گفتار اندر پرهیز کردن از صحبت احداث
- حکایت
- حکایت درویش صاحب نظر و بقراط حکیم
- گفتار اندر سلامت گوشهنشینی و صبر بر ایذاء خلق
- حکایت
- حکایت سلطان تکش و حفظ اسرار
- حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی
- حکایت
- حکایت عضد و مرغان خوش آواز
- حکایت
- حکایت
- حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی
- باب هشتم در شکر بر عافیت
- سر آغاز
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- نظر در اسباب وجود عالم
- در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر
- حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان
- حکایت
- گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان
- حکایت اندر معنی شکر منعم
- گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها
- گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی
- حکایت سلطان طغرل و هندوی پاسبان
- حکایت
- حکایت
- باب نهم در توبه و راه صواب
- سر آغاز
- حکایت
- موعظه و تنبیه
- حکایت در عالم طفولیت
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- حکایت مست خرمن سوز
- حکایت
- حکایت زلیخا با یوسف (ع)
- مثل
- حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی
- حکایت سفر حبشه
- حکایت
- حکایت
- حکایت
- گفتار اندر غنیمت شمردن جوانی پیش از پیری
- حکایت در معنی ادراک پیش از فوت
- حکایت
- حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت
- حکایت
- حکایت عداوت در میان دو شخص
- در نیایش خداوند
- باب اول در عدل و تدبیر و رای
- گلستان
- باب اول در سیرت پادشاهان
- حکایت شمارهٔ ۱
- حکایت شمارهٔ ۲
- حکایت شمارهٔ ۳
- حکایت شمارهٔ ۴
- حکایت شمارهٔ ۵
- حکایت شمارهٔ ۶
- حکایت شمارهٔ ۷
- حکایت شمارهٔ ۸
- حکایت شمارهٔ ۹
- حکایت شمارهٔ ۱۰
- حکایت شمارهٔ ۱۱
- حکایت شمارهٔ ۱۲
- حکایت شمارهٔ ۱۳
- حکایت شمارهٔ ۱۴
- حکایت شمارهٔ ۱۵
- حکایت شمارهٔ ۱۶
- حکایت شمارهٔ ۱۷
- حکایت شمارهٔ ۱۸
- حکایت شمارهٔ ۱۹
- حکایت شمارهٔ ۲۰
- حکایت شمارهٔ ۲۱
- حکایت شمارهٔ ۲۲
- حکایت شمارهٔ ۲۳
- حکایت شمارهٔ ۲۴
- حکایت شمارهٔ ۲۵
- حکایت شمارهٔ ۲۶
- حکایت شمارهٔ ۲۷
- حکایت شمارهٔ ۲۸
- حکایت شمارهٔ ۲۹
- حکایت شمارهٔ ۳۰
- حکایت شمارهٔ ۳۱
- حکایت شمارهٔ ۳۲
- حکایت شمارهٔ ۳۳
- حکایت شمارهٔ ۳۴
- حکایت شمارهٔ ۳۵
- حکایت شمارهٔ ۳۶
- حکایت شمارهٔ ۳۷
- حکایت شمارهٔ ۳۸
- حکایت شمارهٔ ۳۹
- حکایت شمارهٔ ۴۰
- حکایت شمارهٔ ۴۱
- باب دوم در اخلاق درویشان
- حکایت شمارهٔ ۱
- حکایت شمارهٔ ۲
- حکایت شمارهٔ ۳
- حکایت شمارهٔ ۴
- حکایت شمارهٔ ۵
- حکایت شمارهٔ ۶
- حکایت شمارهٔ ۷
- حکایت شمارهٔ ۸
- حکایت شمارهٔ ۹
- حکایت شمارهٔ ۱۰
- حکایت شمارهٔ ۱۱
- حکایت شمارهٔ ۱۲
- حکایت شمارهٔ ۱۳
- حکایت شمارهٔ ۱۴
- حکایت شمارهٔ ۱۵
- حکایت شمارهٔ ۱۶
- حکایت شمارهٔ ۱۷
- حکایت شمارهٔ ۱۸
- حکایت شمارهٔ ۱۹
- حکایت شمارهٔ ۲۰
- حکایت شمارهٔ ۲۱
- حکایت شمارهٔ ۲۲
- حکایت شمارهٔ ۲۳
- حکایت شمارهٔ ۲۴
- حکایت شمارهٔ ۲۵
- حکایت شمارهٔ ۲۶
- حکایت شمارهٔ ۲۷
- حکایت شمارهٔ ۲۸
- حکایت شمارهٔ ۲۹
- حکایت شمارهٔ ۳۰
- حکایت شمارهٔ ۳۱
- حکایت شمارهٔ ۳۲
- حکایت شمارهٔ ۳۳
- حکایت شمارهٔ ۳۴
- حکایت شمارهٔ ۳۵
- حکایت شمارهٔ ۳۶
- حکایت شمارهٔ ۳۷
- حکایت شمارهٔ ۳۸
- حکایت شمارهٔ ۳۹
- حکایت شمارهٔ ۴۰
- حکایت شمارهٔ ۴۱
- حکایت شمارهٔ ۴۲
- حکایت شمارهٔ ۴۳
- حکایت شمارهٔ ۴۴
- حکایت شمارهٔ ۴۵
- حکایت شمارهٔ ۴۶
- باب سوم در فضیلت قناعت
- حکایت شمارهٔ ۱
- حکایت شمارهٔ ۲
- حکایت شمارهٔ ۳
- حکایت شمارهٔ ۴
- حکایت شمارهٔ ۵
- حکایت شمارهٔ ۶
- حکایت شمارهٔ ۷
- حکایت شمارهٔ ۸
- حکایت شمارهٔ ۹
- حکایت شمارهٔ ۱۰
- حکایت شمارهٔ ۱۱
- حکایت شمارهٔ ۱۲
- حکایت شمارهٔ ۱۳
- حکایت شمارهٔ ۱۴
- حکایت شمارهٔ ۱۵
- حکایت شمارهٔ ۱۶
- حکایت شمارهٔ ۱۷
- حکایت شمارهٔ ۱۸
- حکایت شمارهٔ ۱۹
- حکایت شمارهٔ ۲۰
- حکایت شمارهٔ ۲۱
- حکایت شمارهٔ ۲۲
- حکایت شمارهٔ ۲۳
- حکایت شمارهٔ ۲۴
- حکایت شمارهٔ ۲۵
- حکایت شمارهٔ ۲۶
- حکایت شمارهٔ ۲۷
- حکایت شمارهٔ ۲۸
- باب چهارم در فواید خاموشی
- باب پنجم در عشق و جوانی
- باب ششم در ضعف و پیری
- باب هفتم در تأثیر تربیت
- باب هشتم در آداب صحبت
- بخش ۱
- بخش ۲
- بخش ۳
- بخش ۴
- بخش ۵
- بخش ۶
- بخش ۷
- بخش ۸
- بخش ۹
- بخش ۱۰
- بخش ۱۱
- بخش ۱۲
- بخش ۱۳
- بخش ۱۴
- بخش ۱۵
- بخش ۱۶
- بخش ۱۷
- بخش ۱۸
- بخش ۱۹
- بخش ۲۰
- بخش ۲۱
- بخش ۲۲
- بخش ۲۳
- بخش ۲۴
- بخش ۲۵
- بخش ۲۶
- بخش ۲۷
- بخش ۲۸
- بخش ۲۹
- بخش ۳۰
- بخش ۳۱
- بخش ۳۲
- بخش ۳۳
- بخش ۳۴
- بخش ۳۵
- بخش ۳۶
- بخش ۳۷
- بخش ۳۸
- بخش ۳۹
- بخش ۴۰
- بخش ۴۱
- بخش ۴۲
- بخش ۴۳
- بخش ۴۴
- بخش ۴۵
- بخش ۴۶
- بخش ۴۷
- بخش ۴۸
- بخش ۴۹
- بخش ۵۰
- بخش ۵۱
- بخش ۵۲
- بخش ۵۳
- بخش ۵۴
- بخش ۵۵
- بخش ۵۶
- بخش ۵۷
- بخش ۵۸
- بخش ۵۹
- بخش ۶۰
- بخش ۶۱
- بخش ۶۲
- بخش ۶۳
- بخش ۶۴
- بخش ۶۵
- بخش ۶۶
- بخش ۶۷
- بخش ۶۸
- بخش ۶۹
- بخش ۷۰
- بخش ۷۱
- بخش ۷۲
- بخش ۷۳
- بخش ۷۴
- بخش ۷۵
- بخش ۷۶
- بخش ۷۷
- بخش ۷۸
- بخش ۷۹
- بخش ۸۰
- بخش ۸۱
- بخش ۸۲
- بخش ۸۳
- بخش ۸۴
- بخش ۸۵
- بخش ۸۶
- بخش ۸۷
- بخش ۸۸
- بخش ۸۹
- بخش ۹۰
- بخش ۹۱
- بخش ۹۲
- بخش ۹۳
- بخش ۹۴
- بخش ۹۵
- بخش ۹۶
- بخش ۹۷
- بخش ۹۸
- بخش ۹۹
- بخش ۱۰۰
- باب اول در سیرت پادشاهان
- مواعظ
- غزلیات
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- غزل 5: دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
- غزل 6: ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
- غزل 7: مقصود عاشقان دو عالم لقای تست
- غزل 8: درد عشق از تندرستی خوشترست
- غزل 9: منزل عشق از جهانی دیگرست
- غزل 10: فلک با بخت من دایم به کینست
- غزل 11: آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
- غزل 12: آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
- غزل 13: به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
- غزل 14: از جان برون نیامده جانانت آرزوست
- غزل 15: هر که هر بامداد پیش کسیست
- غزل 16: خوشتر از دوران عشق ایام نیست
- غزل 17: چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست
- غزل 18: تن آدمی شریفست به جان آدمیت
- غزل 19: صبحدمی که برکنم، دیده به روشناییت
- حرف د
- غزل 20: دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
- غزل 21: نادر از عالم توحید کسی برخیزد
- غزل 22: ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد
- غزل 23: نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
- غزل 24: بیفکن خیمه تا محمل برانند
- غزل 25: اگر خدای نباشد ز بندهای خشنود
- غزل 26: شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
- غزل 27: بسیار سالها به سر خاک ما رود
- غزل 28: وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
- غزل 29: روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود
- غزل 30: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود
- غزل 31: از صومعه رختم به خرابات برآرید
- حرف ر
- حرف ش
- حرف غ
- حرف ل
- حرف م
- غزل 41: دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
- غزل 42: بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
- غزل 43: در میان صومعه سالوس پر دعوی منم
- غزل 44: باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم
- غزل 45: ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
- غزل 46: ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
- غزل 47: خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
- غزل 48: خداوندی چنین بخشنده داریم
- غزل 49: تو پس پرده و ما خون جگر میریزیم
- غزل 50: برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
- غزل 51: برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
- حرف ن
- حرف ه
- حرف ی
- غزل 56: ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
- غزل 57: آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای
- غزل 58: چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه داری
- غزل 59: یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
- غزل 60: هر روز باد میبرد از بوستان گلی
- غزل 61: پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
- غزل 62: اگر لذت ترک لذت بدانی
- غزل 63: بربود دلم در چمنی سرو روانی
- غزل 64: یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی
- غزل 65: مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی
- قصاید
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- حرف د
- قصیده شماره 9: بناز ای خداوند اقبال سرمد
- قصیده شماره 10: جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
- قصیده شماره 11: چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد
- قصیده شماره 12: فضل خدای را که تواند شمار کرد
- قصیده شماره 13: هر چیز کزان بتر نباشد
- قصیده شماره 14: فلک را این همه تمکین نباشد
- قصیده شماره 15: سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد
- قصیده شماره 16: ماه فروماند از جمال محمد
- قصیده شماره 17: بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند
- قصیده شماره 18: کدام باغ به دیدار دوستان ماند
- قصیده شماره 19: چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند
- قصیده شماره 20: کسی که او نظر مهر در زمانه کند
- قصیده شماره 21: احمدالله تعالی که به ارغام حسود
- قصیده شماره 22: مطرب مجلس بساز زمزمهٔ عود
- قصیده شماره 23: تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود
- قصیده شماره 24: روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
- حرف ر
- حرف ز
- حرف ل
- حرف م
- حرف ن
- قصیده شماره 42: این منتی بر اهل زمین بود از آسمان
- قصیده شماره 43: برگ تحویل میکند رمضان
- قصیده شماره 44: تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان
- قصیده شماره 45: شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان
- قصیده شماره 46: تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان
- قصیده شماره 47: ای محافل را به دیدار تو زین
- قصیده شماره 48: تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- قصیده شماره 51: ای که پنجاه رفت و در خوابی
- قصیده شماره 52: به نوبتاند ملوک اندرین سپنج سرای
- قصیده شماره 53: چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای
- قصیده شماره 54: به خرمی و به خیر آمدی و آزادی
- قصیده شماره 55: ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری
- قصیده شماره 56: بزن که قوت بازوی سلطنت داری
- قصیده شماره 57: گرین خیال محقق شود به بیداری
- قصیده شماره 58: وجودم به تنگ آمد از جور تنگی
- قصیده شماره 59: دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
- قصیده شماره 60: دریغ روز جوانی و عهد برنایی
- قصیده شماره 61: شبی و شمعی و گویندهای و زیبایی
- مراثی
- قطعات
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- شماره 9: صمدا کافی المهمات
- شماره 10: به فریدون نه تاج ماند و نه تخت
- شماره 11: ضرورتست که بر دیگران بگیرد سخت
- شماره 12: که هر شبی را بیاختلاف روزی هست
- شماره 13: دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
- شماره 14: گرت چالاکی و مردانگی هست
- شماره 15: دیگری تنگ عیش و کوتهدست
- شماره 16: تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
- شماره 17: پشت خم میکنند و بالا راست
- شماره 18: که هر چه دوست کند همچو دوست محبوبست
- شماره 19: به حکم آنکه تو را هم امید مغفرتست
- شماره 20: یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست
- شماره 21: بنده از اسب خویش در رنجست
- شماره 22: عمر در بندگی به سر بردست
- شماره 23: کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست
- شماره 24: که دنیا و دین را درم یاورست
- شماره 25: به تلطف نه کار هشیارست
- شماره 26: که فلانی به فسق ممتازست
- شماره 27: بدگوهری که خبث طبیعیش در رگست
- شماره 28: سختی مبر که وجه کفافت معینست
- شماره 29: پیش اعمی چراغ داشتنست
- شماره 30: صاحب عقلش نشمارد به دوست
- شماره 31: به گردون میرسد فریادش از پوست
- شماره 32: شاهدت روی و دلپذیرت خوست
- شماره 33: لاغری بر من گرفت آن کز گدایی فربهست
- شماره 34: آزاد باش تا نفسی روزگار هست
- شماره 35: مباش غره که هیچ آفریده واقف نیست
- شماره 36: حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
- شماره 37: چون ماه پیکری که برو سرخ و زرد نیست
- شماره 38: که پند مصلحت آموز کاربندش نیست
- شماره 39: نه مردست آنکه در وی مردمی نیست
- شماره 40: سال و مه کردی به کوه و دشت گشت
- شماره 41: من آن نیم که سخن در غلاف خواهم گفت
- حرف خ
- حرف د
- شماره 44: همی گفت و رخ بر زمین مینهاد
- شماره 45: اقبال و دولت و شرفت مستدام باد
- شماره 46: که بختت با سعادت مقترن باد
- شماره 47: بگذشت بسی ز بوستان باد
- شماره 48: وآنچه پیروزی و بهروزی در آنست آن دهاد
- شماره 49: که نود ساله چون پدر گردد
- شماره 50: برو بپرس که خسرو ازین میانه چه برد
- شماره 51: تا روی آفتاب معفر کنم به گرد
- شماره 52: مهمل رها مکن که زمانش بپرورد
- شماره 53: آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد
- شماره 54: پیریش هم بقا نخواهد کرد
- شماره 55: زو قناعت به میوه باید کرد
- شماره 56: کس تیغ بلا زدن نیارد
- شماره 57: به جوانمردی و ادب دارد
- شماره 58: وگر کنی سر تسلیم بر زمین دارد
- شماره 59: همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد
- شماره 60: سود، سرمایه به یک بار ببرد
- شماره 61: آب جوی آمد و غلام ببرد
- شماره 62: بر یک ورق نویس که بر هفت بگذرد
- شماره 63: که ندانی کدام باید کرد
- شماره 64: دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
- شماره 65: چنان تلخ باشد که گویی تبر زد
- شماره 66: کاین دولت و منصب آن نیرزد
- شماره 67: هر چند دلش جواد باشد
- شماره 68: ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
- شماره 69: و آتش و صعقه پیش و پس باشد
- شماره 70: همچو لل که در صدف باشد
- شماره 71: اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد
- شماره 72: گرانجان لایق تحسین نباشد
- شماره 73: گرچه در پای منبری باشد
- شماره 74: تو مپندار که از سیل دمان اندیشد
- شماره 75: از دو چشم جوان چرا نچکد
- شماره 76: شرط یار آنست کز پیوند یارش نگسلد
- شماره 77: به وقت مرگ پشیمان همی خورد سوگند
- شماره 78: تو هم از من به یاد دار این پند
- شماره 79: که آب دیدهٔ مظلوم در نور داند
- شماره 80: که با ما بر قرار خود بماند
- شماره 81: نه کسری و دارا و جمشید ماند
- شماره 82: حیوانیست که بالاش به انسان ماند
- شماره 83: همه بیگانگانش خویش گردند
- شماره 84: ارباب فنون با همه علمی که بخواندند
- شماره 85: مشفق و مهربان یکدگرند
- شماره 86: بسا خونا که در عالم بریزند
- شماره 87: تا دل خلق نیک بخراشند
- شماره 88: گوش بر نالهٔ حمام کند
- شماره 89: دزدی بیتیر و کمان میکند
- شماره 90: که از گزند تو مردم هنوز مینالند
- شماره 91: که جهانش ز دست مینالند
- شماره 92: به دور مرد از کمر بگردانند
- شماره 93: که مرغان هوا حیران بمانند
- شماره 94: که خار دیدهٔ بدبخت نیکبختانند
- شماره 95: که خردمند را عزیز کنند
- شماره 96: که در مصالح بیچارگان نظر نکند
- شماره 97: گر جهانی به هم آید به بعیدش نکنند
- شماره 98: به سخن گفتن زیباش بدان به نشوند
- شماره 99: تا تو را بر دواب فضل نهند
- شماره 100: نیکخواهان دولت شاهند
- شماره 101: و آن را که خدای برگزیند
- شماره 102: که کسی مرگ دشمنان بیند
- شماره 103: همچون تو حلالزاده بایند
- شماره 104: گرچه تاریک طبع و بدخویند
- شماره 105: که زهر در قدح انگبین تواند بود
- شماره 106: چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود
- شماره 107: رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود
- شماره 108: حق بیازرد و خلق را بربود
- شماره 109: مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود
- شماره 110: اگر مراد برآید هنوز باشد زود
- شماره 111: ای بسا روز که در زیر زمین خواهد بود
- شماره 112: چو آستانه ندیم خسیت باید بود
- شماره 113: که از ظلم او سینهها چاک بود
- شماره 114: تا غبار از میان ما برود
- شماره 115: تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
- شماره 116: از همه خلق بیشتر خواهد
- شماره 117: که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید
- شماره 118: که فلان را محل وعده رسید
- شماره 119: همچنان از کرمت بر نگرفتست امید
- شماره 120: ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
- شماره 121: که بارگاه ملوک و صدور را شاید
- شماره 122: به خستگان پراکنده بر نبخشاید
- شماره 123: چاه دروازهٔ کنعان به پدر ننماید
- شماره 124: که همه نقش او نکو آید
- شماره 125: اگر موافق شاه زمانه میآید
- شماره 126: در رحمت او کسی چه گوید
- شماره 127: این سخن سهل تستری گوید
- حرف ر
- شماره 128: گرچه هستم به اصل و دانش حر
- شماره 129: امیدوار قبول از مهیمن غفار
- شماره 130: زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
- شماره 131: از بیادبان جفای بسیار
- شماره 132: که نیست جز سلسل البول را در او ادرار
- شماره 133: قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار
- شماره 134: شب و روز ضایع به خمر و خمار
- شماره 135: که رود چون درندگان به شکار
- شماره 136: کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
- شماره 137: شفیع روز قیامت محمد مختار
- شماره 138: وز چه فریاد میکنی هموار
- شماره 139: رسم خیرش همچنان بر جای دار
- شماره 140: دگر از وی امید خیر مدار
- شماره 141: فردا امید رحمت و عفو خدای دار
- شماره 142: میرود همچو سیل سر در زیر
- حرف ز
- حرف ش
- شماره 147: مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش
- شماره 148: پند پیران تلخ باشد بشنو و بدخو مباش
- شماره 149: تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
- شماره 150: که نه چیزیست جاه مختصرش
- شماره 151: نرسد هرگز آفتی به برش
- شماره 152: آنچه گویی به خلق خود بنیوش
- شماره 153: عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
- شماره 154: که وی را نباشد خردمند پیش
- حرف ک
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- شماره 162: چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
- شماره 163: وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام
- شماره 164: مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام
- شماره 165: چو خواهد رفت جان از جسم مردم
- شماره 166: در سمرقند بود پندارم
- شماره 167: نبینیام که چه برگشته حال و مسکینم
- شماره 168: الی ساق محبوب یشبه بالبرد
- شماره 169: یوم التغابن و استیقظ لمزدجر
- شماره 170: الیک الا اراد الله اسعاده
- شماره 171: درر که بر همه باری ز ابر کف کریم
- شماره 172: ملکا جور مکن چون به جوار تو دریم
- شماره 173: حاکمان خرده نگیرند که ما رندانیم
- حرف ن
- شماره 174: جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن
- شماره 175: بخواهی ماند با فرعون و هامان
- شماره 176: ندانند این سخن جز هوشمندان
- شماره 177: این شهریار عادل و سالار سروران
- شماره 178: که چهارم نزاد مادرشان
- شماره 179: چو بخشیدی و دادی ملک ایمان
- شماره 180: به تخت ملک بر چون پادشاهان
- شماره 181: نبایستی چنین بالا نشستن
- شماره 182: به که حاجت به ناسزا بردن
- شماره 183: با کس مکن ای برادر من
- شماره 184: اندیشه کن ز ناوک دلدوز در کمین
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- شماره 189: هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای
- شماره 190: به وقتی که اقبال دادت خدای
- شماره 191: عزیز من به خردان برببخشای
- شماره 192: که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
- شماره 193: ولیکن صبر به بر بینوایی
- شماره 194: که میگردد سرم چون آسیایی
- شماره 195: به تجربت بزند بر محک دانایی
- شماره 196: چرا گوید به خدمت مینیایی
- شماره 197: گر به رای من و اندیشهٔ من خرسندی
- شماره 198: که به مردی قدم سپردندی
- شماره 199: همه دانند که از سگ نتوان شست پلیدی
- شماره 200: بازگویم نه که صدباره ازو نحس تری
- شماره 201: گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری
- شماره 202: همصحبت تو همچو تو باید هنروری
- شماره 203: وز آسمان بربایی کلاه جباری
- شماره 204: تا دل پادشه به دست آری
- شماره 205: که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
- شماره 206: تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری
- شماره 207: ای که در کام نعمت و نازی
- شماره 208: جهد کن تا برون خط باشی
- شماره 209: خوار و مذموم و متهم باشی
- شماره 210: چو بیجرم از کسی آزرده باشی
- شماره 211: گوش و چشمم به مطرب و ساقی
- شماره 212: که بد یا نیک باشد در بزرگی
- شماره 213: تا پای برآمدت به سنگی
- شماره 214: مرد خدایی چکار بر در والی
- شماره 215: ندیدم به ز خاموشی خصالی
- شماره 216: نیش بر جان میزند چون کژدمی
- شماره 217: نگاه دار دل مردم از پریشانی
- شماره 218: هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی
- شماره 219: ماند پس مرگ جاودانی
- شماره 220: مگر کسی که تهور کند به نادانی
- شماره 221: که التفات نکردند به روی اهل معانی
- شماره 222: از منقطعان کاروانی
- شماره 223: روا بود که به کمترگناه بند کنی
- شماره 224: شکر یک نعمت از انعام خدایی نکنی
- شماره 225: منت منه که ملک خود آباد میکنی
- شماره 226: لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی
- مثنویات
- شمارهٔ ۱ - در پند و اخلاق-
- شمارهٔ ۱۰-
- شمارهٔ ۱۱-
- شمارهٔ ۱۲-
- شمارهٔ ۱۳-
- شمارهٔ ۱۴-
- شمارهٔ ۱۵-
- شمارهٔ ۱۶-
- شمارهٔ ۱۷-
- شمارهٔ ۱۸-
- شمارهٔ ۱۹-
- شمارهٔ ۲-
- شمارهٔ ۲۰-
- شمارهٔ ۲۱-
- شمارهٔ ۲۲-
- شمارهٔ ۲۳-
- شمارهٔ ۲۴-
- شمارهٔ ۲۵-
- شمارهٔ ۲۶-
- شمارهٔ ۲۷-
- شمارهٔ ۲۸-
- شمارهٔ ۲۹-
- شمارهٔ ۳-
- شمارهٔ ۳۰-
- شمارهٔ ۳۱ - حکایت-
- شمارهٔ ۳۲-
- شمارهٔ ۳۳-
- شمارهٔ ۳۴-
- شمارهٔ ۳۵-
- شمارهٔ ۳۶-
- شمارهٔ ۳۷-
- شمارهٔ ۳۸-
- شمارهٔ ۳۹-
- شمارهٔ ۴-
- شمارهٔ ۴۰-
- شمارهٔ ۴۱ - حکایت-
- شمارهٔ ۴۲-
- شمارهٔ ۴۳-
- شمارهٔ ۴۴-
- شمارهٔ ۴۵-
- شمارهٔ ۴۶-
- شمارهٔ ۵-
- شمارهٔ ۶-
- شمارهٔ ۷-
- شمارهٔ ۸-
- شمارهٔ ۹-
- رباعیات
- حرف ت
- رباعی شماره 1: آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست
- رباعی شماره 2: تدبیر صواب از دل خوش باید جست
- رباعی شماره 3: آن کس که خطای خویش بیند که رواست
- رباعی شماره 4: گر در همه شهر یک سر نیشترست
- رباعی شماره 5: گر خود ز عبادت استخوانی در پوست
- رباعی شماره 6: تا یک سر مویی از تو هستی باقیست
- رباعی شماره 7: بالای قضای رفته فرمانی نیست
- رباعی شماره 8: ماهی امید عمرم از شست برفت
- حرف د
- رباعی شماره 9: دادار که بر ما در قسمت بگشاد
- رباعی شماره 10: نه هر که زمانه کار او دربندد
- رباعی شماره 11: ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد
- رباعی شماره 12: شاها سم اسبت آسمان میسپرد
- رباعی شماره 13: ظلم از دل و دست ملک نیرو ببرد
- رباعی شماره 14: از می طرب افزاید و مردی خیزد
- رباعی شماره 15: نادان همه جا با همه کس آمیزد
- رباعی شماره 16: هر کس که درست قول و پیمان باشد
- رباعی شماره 17: هر دولت و مکنت که قضا میبخشد
- رباعی شماره 18: بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند
- رباعی شماره 19: نه هر که ستم بر دگری بتواند
- رباعی شماره 20: مردان همه عمر پاره بردوختهاند
- رباعی شماره 21: عنقا بشد و فر هماییش بماند
- رباعی شماره 22: نه هر که طراز جامه بر دوش کند
- رباعی شماره 23: فرزانه رضای نفس رعنا نکند
- رباعی شماره 24: آن گل که هنوز نو به دست آمده بود
- رباعی شماره 25: افسوس بر آن دل که سماعش نربود
- رباعی شماره 26: با گل به مثل چو خار میباید بود
- رباعی شماره 27: جائی که درخت عیش پربار بود
- رباعی شماره 28: داد طرب از عمر بده تا برود
- رباعی شماره 29: دریاب کزین جهان گذر خواهد بود
- رباعی شماره 30: گر تیر جفای دشمنان میآید
- رباعی شماره 31: هرکس به نصیب خویش خواهند رسید
- حرف ر
- حرف س
- حرف ش
- حرف م
- حرف ن
- حرف ی
- رباعی شماره 46: روزی دو سه شد که بنده ننواختهای
- رباعی شماره 47: ای یار کجایی که در آغوش نهای
- رباعی شماره 48: گر کان فضائلی وگر دریایی
- رباعی شماره 49: گر سنگ همه لعل بدخشان بودی
- رباعی شماره 50: فردا که به نامهٔ سیه درنگری
- رباعی شماره 51: گویند که دوش شحنگان تتری
- رباعی شماره 52: آیین برادری و شرط یاری
- رباعی شماره 53: تا کی به جمال و مال دنیا نازی
- رباعی شماره 54: ای غایب چشم و حاضر دل چونی
- رباعی شماره 55: در مرد چو بد نگه کنی زن بینی
- رباعی شماره 56: تا دل به غرور نفس شیطان ندهی
- حرف ت
- مثلثات
- قصاید و قطعات عربی
- غزلیات
- 6- دیوان ناصر خسرو
- مشخصات کتاب
- معرفی
- قصاید
- حرف ا
- قصیده شماره 1: ای قبهٔ گردندهٔ بیروزن خضرا
- قصیده شماره 2: به چشم نهان بین نهان جهان را
- قصیده شماره 3: آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
- قصیده شماره 4: سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
- قصیده شماره 5: نیز نگیرد جهان شکار مرا
- قصیده شماره 6: نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
- قصیده شماره 7: ای روی داده صحبت دنیا را
- قصیده شماره 8: نیکوی تو چیست و خوش چه، ای برنا
- قصیده شماره 9: حکیمان را چه میگویند چرخ پیر و دورانها
- قصیده شماره 10: ای گشته جهان و دیده دامش را
- قصیده شماره 11: پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
- قصیده شماره 12: خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
- قصیده شماره 13: خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
- قصیده شماره 14: ای کرده قال و قیل تو را شیدا
- قصیده شماره 15: ای پیر، نگه کن که چرخ برنا
- قصیده شماره 16: آن چیست یکی دختر دوشیزهٔ زیبا
- حرف ب
- قصیده شماره 17: به چه ماند جهان مگر به سراب
- قصیده شماره 18: بر من بیچاره گشت سال و ماه و روز و شب
- قصیده شماره 19: ای شب تازان چو ز هجران طناب
- قصیده شماره 20: ای روا کرده فریبنده جهان بر تو فریب،
- قصیده شماره 21: ای آنکه جز طرب نه همی بینمت طلب
- قصیده شماره 22: این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
- قصیده شماره 23: ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
- قصیده شماره 24: ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
- حرف ت
- قصیده شماره 25: بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
- قصیده شماره 26: هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
- قصیده شماره 27: باز جهان تیز پر و خلق شکار است
- قصیده شماره 28: شاخ شجر دهر غم و مشغله بار است
- قصیده شماره 29: آنکه بنا کرد جهان زین چه خواست
- قصیده شماره 30: خرد چون به جان و تنم بنگریست
- قصیده شماره 31: از گردش گیتی گله روا نیست
- قصیده شماره 32: مر چرخ را ضرر نیست وز گردشش خبر نیست
- قصیده شماره 33: چون در جهان نگه نکنی چون است
- قصیده شماره 34: ای پسر ار عمر تو یک ساعت است
- قصیده شماره 35: هر که گوید که چرخ بیکار است
- قصیده شماره 36: آن بی تن و جان چیست کو روان است
- قصیده شماره 37: بلی، بیگمان این جهان چون گیاست
- قصیده شماره 38: جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
- قصیده شماره 39: ای به خور مشغول دایم چون نبات
- قصیده شماره 40: این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
- قصیده شماره 41: جهانا چون دگر شد حال و سانت
- قصیده شماره 42: ای خردمند نگه کن که جهان برگذر است
- قصیده شماره 43: اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
- قصیده شماره 44: گویند عقابی به در شهری برخاست
- قصیده شماره 45: هر چه دور از خرد همه بند است
- قصیده شماره 46: سفله جهان، ای پسر، چو چشمه شور است
- قصیده شماره 47: نشنیدهای که زیر چناری کدو بنی
- قصیده شماره 48: چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
- حرف خ
- حرف د
- قصیده شماره 50: ای خوانده کتاب زند و پازند
- قصیده شماره 51: از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
- قصیده شماره 52: یکی بیجان و بیتن ابلق اسپی کو نفرساید
- قصیده شماره 53: این جهان بیوفا را بر گزیدو بد گزید
- قصیده شماره 54: مردم نبود صورت مردم حکما اند
- قصیده شماره 55: ز جور لشکر خرداد و مرداد
- قصیده شماره 56: این رقیبان که بر این گنبد پیروزه درند
- قصیده شماره 57: چونکه نکو ننگری جهان چون شد
- قصیده شماره 58: گزینم قران است و دین محمد
- قصیده شماره 59: آن کن ای جویای حکمت کاهل حکمت آن کنند
- قصیده شماره 60: در این مقام اگر می مقام باید کرد
- قصیده شماره 61: چند گوئی که؟ چو ایام بهار آید
- قصیده شماره 62: در درج سخن بگشای بر پند
- قصیده شماره 63: آزردن ما زمانه خو دارد
- قصیده شماره 64: خردمند را می چه گوید خرد
- قصیده شماره 65: کسی که قصد ز عالم به خواب و خور دارد
- قصیده شماره 66: خوب یکی نکته یادم است زاستاد
- قصیده شماره 67: جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند
- قصیده شماره 68: بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند
- قصیده شماره 69: چند گردی گردم ای خیمهٔ بلند
- قصیده شماره 70: ای هفت مدبر که بر این پرده سرائید
- قصیده شماره 71: ای خواجه جهان حیل بسی داند
- قصیده شماره 72: هوشیاران ز خواب بیدارند
- قصیده شماره 73: مرد چون با خویشتن شمار کند
- قصیده شماره 74: صبا باز با گل چه بازار دارد
- قصیده شماره 75: هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند
- قصیده شماره 76: کسی کز راز این دولاب پیروزه خبر دارد
- قصیده شماره 77: چون همی بودهها بفرساید
- قصیده شماره 78: آمد بهار و نوبت صحرا شد
- قصیده شماره 79: تا مرد خر و کور کر نباشد
- قصیده شماره 80: ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
- قصیده شماره 81: جز که هشیار حکیمان خبر از کار ندارند
- قصیده شماره 82: نندیشم از کسی که به نادانی
- قصیده شماره 83: مردم سفله به سان گرسنه گربه
- قصیده شماره 84: این دهر باشگونه چو بستیزد
- قصیده شماره 85: چو تنها بوی گربهات مونس آید
- قصیده شماره 86: ز بند آز بجز عاقلان نرستهستند
- قصیده شماره 87: از بهر چه این خر رمه بیبند و فسارند
- قصیده شماره 88: وعدهٔ این چرخ همه باد بود
- قصیده شماره 89: فرو مایه چون سیر خورده بباشد
- قصیده شماره 90: گویمت چگونه شود زنده کو هلاک شود
- قصیده شماره 91: بر دشمنی دشمنت چو دیدی
- قصیده شماره 92: بر ره مکر و حسد مپوی ازیراک
- حرف ر
- قصیده شماره 93: نبینی بر درخت این جهان بار
- قصیده شماره 94: برکن زخواب غفلت پورا سر
- قصیده شماره 95: ای کهن گشته در سرای غرور
- قصیده شماره 96: ای گشته جهان و خوانده دفتر
- قصیده شماره 97: با خویشتن شمار کن ای هوشیار پیر
- قصیده شماره 98: ای چنبر گردنده بدین گوی مدور
- قصیده شماره 99: این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
- قصیده شماره 100: اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
- قصیده شماره 101: ای به هوا و مراد این تن غدار
- قصیده شماره 102: یکی خانه کردند بس خوب و دلبر
- قصیده شماره 103: ای زده تکیه بر بلند سریر
- قصیده شماره 104: ای خوانده بسی علم و جهان گشته سراسر،
- قصیده شماره 105: ای ذات تو ناشده مصور
- قصیده شماره 106: بنالم به تو ای علیم قدیر
- قصیده شماره 107: ای حجت بسیار سخن، دفتر پیش آر
- قصیده شماره 108: ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
- قصیده شماره 109: ای یار سرود و آب انگور
- قصیده شماره 110: هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
- قصیده شماره 111: برآمد سپاه بخار از بحار
- قصیده شماره 112: نگه کن زده صف دو انبوه لشکر
- قصیده شماره 113: پند بدادمت من، ای پور، پار
- قصیده شماره 114: نشنودهای که دید یکی زیرک
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- قصیده شماره 120: مرد را خوار چه دارد؟ تن خوش خوارش
- قصیده شماره 121: ای متحیر شده در کار خویش
- قصیده شماره 122: پشتم قوی به فضل خدای است و طاعتش
- قصیده شماره 123: چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش
- قصیده شماره 124: نگذاشت خواهد ایدرش
- قصیده شماره 125: صعبتر عیب جهان سوی خرد چیست ؟ فناش
- قصیده شماره 126: چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش
- قصیده شماره 127: گردش این گنبد و مکر و دهاش
- قصیده شماره 128: بفریفت این زمان چو آهرمنش
- قصیده شماره 129: وبال است بر مرد عمر درازش
- قصیده شماره 130: هر کس به نسب نیک ندانی و به آلش
- قصیده شماره 131: ای خفته همه عمر و شده خیره و مدهوش
- قصیده شماره 132: جهان را دگرگونه شد کارو بارش
- قصیده شماره 133: چو شمشیر بایدت بود، ای برادر،
- حرف ق
- حرف گ
- حرف ل
- قصیده شماره 136: گر دگرگون بود حالت پارسال
- قصیده شماره 137: ای به سر برده خیره عمر طویل
- قصیده شماره 138: گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل
- قصیده شماره 139: این باز سیه پیسه نگر بیپر و چنگال
- قصیده شماره 140: ای نام شنوده عاجل و آجل
- قصیده شماره 141: طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
- قصیده شماره 142: گسستم ز دنیای جافی امل
- قصیده شماره 143: مانده به یمگان به میان جبال
- قصیده شماره 144: گرامی چو مال و قوی چون جبال
- قصیده شماره 145: لشکر پیری فگند و قافله ذل
- قصیده شماره 146: امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول
- حرف م
- قصیده شماره 147: حاجیان آمدند با تعظیم
- قصیده شماره 148: این روزگار بیخطر و کار بینظام
- قصیده شماره 149: اگر کار بوده است و رفته قلم
- قصیده شماره 150: دام است جهان تو، ای پسر، دام
- قصیده شماره 151: به راه دین نبی رفت ازان نمییاریم
- قصیده شماره 152: بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم
- قصیده شماره 153: گر مستمند و با دل غمگینم
- قصیده شماره 154: دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم
- قصیده شماره 155: از بهر چه این کبود طارم
- قصیده شماره 156: ای بار خدای و کردگارم
- قصیده شماره 157: ای شسته سر و روی به آب زمزم
- قصیده شماره 158: ای عجب ار دشمن من خود منم
- قصیده شماره 159: پانزده سال برآمد که به یمگانم
- قصیده شماره 160: این چه خلق و چه جهان است، ای کریم
- قصیده شماره 161: از من برمید غمگسارم
- قصیده شماره 162: من چو نادانان بر درد جوانی ننوم
- قصیده شماره 163: اگر بر تن خویش سالار و میرم
- قصیده شماره 164: گر تو ای چرخ گردان مادرم
- قصیده شماره 165: اگر با خرد جفت و اندر خوریم
- قصیده شماره 166: من دگرم یا دگر شدهاست جهانم
- قصیده شماره 167: از صحبت خلق دل گسستم
- قصیده شماره 168: دوش تا هنگام صبح از وقت شام
- قصیده شماره 169: ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
- قصیده شماره 170: از دهر جفا پیشه زی که نالم
- قصیده شماره 171: شاید که حال و کار دگر سان کنم
- قصیده شماره 172: عقل چه آورد ز گردون پیام
- حرف ن
- قصیده شماره 173: ای تن تیره اگر شریفی اگر دون
- قصیده شماره 174: ای ستمگر فلک ای خواهر آهرمن
- قصیده شماره 175: مر جان مرا روان مسکین
- قصیده شماره 176: ای شده مشغول به کار جهان
- قصیده شماره 177: سوار سخن را ضمیر است میدان
- قصیده شماره 178: بر جستن مراد دل ای مسکین
- قصیده شماره 179: ز من معزول شد سلطان شیطان
- قصیده شماره 180: حکمتی بشنو به فضل ای مستعین
- قصیده شماره 181: که پرسد زین غریب خوار محزون
- قصیده شماره 182: بشنو که چه گوید همیت دوران
- قصیده شماره 183: چرخ پنداری بخواهد شیفتن
- قصیده شماره 184: دیر بماندم در این سرای کهن من
- قصیده شماره 185: امهات و نبات با حیوان
- قصیده شماره 186: ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
- قصیده شماره 187: در دلم تا به سحرگاه شب دوشین
- قصیده شماره 188: چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
- قصیده شماره 189: تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
- قصیده شماره 190: درد گنه را نیافتند حکیمان
- قصیده شماره 191: چند کنی جای چنین به گزین
- قصیده شماره 192: این گنبد پیروزهٔ بیروزن گردان
- قصیده شماره 193: ای شده مفتون به قولهای فلاطون،
- قصیده شماره 194: بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
- قصیده شماره 195: بر جانور و نبات و ارکان
- قصیده شماره 196: غریبی می چه خواهد یارب از من
- قصیده شماره 197: از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
- قصیده شماره 198: مکر و حسد را ز دل آوار کن
- قصیده شماره 199: ای افسر کوه و چرخ را جوشن
- قصیده شماره 200: چرخ گردنده و اجرام و چهار ارکان
- قصیده شماره 201: چیست آن لشکر فریشتگان
- قصیده شماره 202: جوانی شد، او را فراموش کن
- قصیده شماره 203: ای مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون،
- قصیده شماره 204: از بهر چه، ای پیر هشیوار هنربین،
- حرف و
- حرف ه
- قصیده شماره 207: ایا گشته غره به مکر زمانه
- قصیده شماره 208: گرگ آمده است گرسنه و دشت پر بره
- قصیده شماره 209: دور باش ای خواجه زین بیمر گله
- قصیده شماره 210: ناید هگرز از این یله گو باره
- قصیده شماره 211: ای زود گرد گنبد بر رفته
- قصیده شماره 212: گشت جهان کودکی دوازده ساله
- قصیده شماره 213: بدخو جهان تو را ندهد دسته
- قصیده شماره 214: بسی کردم گه و بیگه نظاره
- قصیده شماره 215: ای خورده خوش و کرده فراوان فره
- قصیده شماره 216: به فرش و اسپ و استام و خزینه
- قصیده شماره 217: مکر جهان را پدید نیست کرانه
- قصیده شماره 218: داری سخنی خوب گوش یا نه
- قصیده شماره 219: بگسل رسن از بیفسار عامه
- قصیده شماره 220: جهان دامگاهی است بس پر چنه
- حرف ی
- قصیده شماره 221: تا کی خوری دریغ ز برنائی
- قصیده شماره 222: چو رسم جهان جهان پیش بینی
- قصیده شماره 223: گر نخواهی ای پسر تا خویشتن مجنون کنی
- قصیده شماره 224: ای کرده سرت خو به بیفساری
- قصیده شماره 225: ای آنکه ندیم باده و جامی
- قصیده شماره 226: ای آنکه به تن ز ارزوی مال چو نالی
- قصیده شماره 227: گشتن این گنبد نیلوفری
- قصیده شماره 228: ای عورت کفر و عیب نادانی
- قصیده شماره 229: کارو کردار تو ای گنبد زنگاری
- قصیده شماره 230: سفله جهانا چو گرد گرد بنائی
- قصیده شماره 231: ای گشت زمان زمن چه میخواهی
- قصیده شماره 232: ای غره شده به پادشائی
- قصیده شماره 233: جهان را نیست جز مردم شکاری
- قصیده شماره 234: ایا دیده تا روز شبهای تاری
- قصیده شماره 235: نماند کار دنیا جز به بازی
- قصیده شماره 236: بگذر ای باد دلافروز خراسانی
- قصیده شماره 237: گر خرد را بر سر هشیار خویش افسر کنی
- قصیده شماره 238: ای شده مشغول به ناکردنی،
- قصیده شماره 239: ای مانده به کوری و تنگ حالی
- قصیده شماره 240: تمییز و هوش و فکرت و بیداری
- قصیده شماره 241: این چه خیمه است این که گوئی پر گهر دریاستی
- قصیده شماره 242: دگر ره باز با هر کوهساری
- قصیده شماره 243: پیشهٔ این چرخ چیست؟ مفتعلی
- قصیده شماره 244: جهان بازی گری داند مکن با این جهان بازی
- قصیده شماره 245: ای به خطاها بصیر و جلد وملی
- قصیده شماره 246: شادی و جوانی و پیشگاهی
- قصیده شماره 247: ای آدمی به صورت و بیهیچ مردمی
- قصیده شماره 248: گرت باید که تن خویش به زندان ندهی
- قصیده شماره 249: چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی
- قصیده شماره 250: شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
- قصیده شماره 251: آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی
- قصیده شماره 252: این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان ئوی
- قصیده شماره 253: ای طمع کرده ز نادانی به عمر هرگزی
- قصیده شماره 254: آمد و پیغام حجت گوشدار ای ناصبی
- قصیده شماره 255: آن جنگی مرد شایگانی
- قصیده شماره 256: دیوی است جهان پیر و غداری
- قصیده شماره 257: اگر زگردش جافی فلک همی ترسی
- قصیده شماره 258: آن قوت جوانی وان صورت بهشتی
- قصیده شماره 259: جهانا عهد با من جز چنین بستی
- قصیده شماره 260: ای گرد گرد گنبد طارونی
- قصیده شماره 261: ای گشته سوار جلد بر تازی
- قصیده شماره 262: بر مرکبی به تندی شیطانی
- قصیده شماره 263: بهار دل دوستدار علی
- قصیده شماره 264: جهانا مرا خیره مهمان چه خوانی
- قصیده شماره 265: نگه کن سحرگه به زرین حسامی
- قصیده شماره 266: ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
- قصیده شماره 267: مردم اگر این تن ساسیستی
- قصیده شماره 268: چنین زرد و نوان مانند نالی
- قصیده شماره 269: دلیت باید پر عقل و سر ز جهل تهی
- قصیده شماره 270: بینی آن باد که گوئی دم یارستی
- قصیده شماره 271: از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی
- قصیده شماره 272: ای داده دل و هوش بدین جای سپنجی
- قصیده شماره 273: این تن من تو مگر بچهٔ گردونی
- قصیده شماره 274: آنچهت بکار نیست چرا جوئی
- قصیده شماره 275: جهانا چه در خورد و بایستهای
- قصیده شماره 276: اگر نه بستهٔ این بیهنر جهان شدهای
- قصیده شماره 277: ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
- قصیده شماره 278: چنین در کارها بسیار مندیش
- قصیده شماره 279: چند گردی گرد این بیچارگان
- قصیده شماره 280: ای همه گفتار خوب بیکردار،
- قصیده شماره 281: تا کی از آرزوی جاه و خطر
- حرف ا
- مسمط
- رباعیات
- 7- دیوانسلمانساوجی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- حرف ا
- غزل شماره 1: دل به بوی وصل آن گل آب و گل را ساخت جا
- غزل شماره 2: امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما
- غزل شماره 3: ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را
- غزل شماره 4: بدست باد گهگاهی سلامی میرسان یارا
- غزل شماره 5: مگسوار از سر خوان وصال خود مران ما را
- غزل شماره 6: زان پیش کاتصال بود خاک و آب، را
- غزل شماره 7: نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا
- غزل شماره 8: نقش است هر ساعت ز نو، این دور لعبت باز را
- غزل شماره 9: خیال نرگس مستت، ببست خوابم را
- غزل شماره 10: ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا
- غزل شماره 11: ز درد عشق، دل و دیده خون گرفت مرا
- غزل شماره 12: ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا
- غزل شماره 13: نور چشمی و به مردم، نظری نیست تو را
- غزل شماره 14: که بشکن، ساغر و پیمانه را
- غزل شماره 15: اگر حسن تو بگشاید، نقاب از چهره دعوی را
- غزل شماره 16: یارب به آب این مژه اشکبار ما
- غزل شماره 17: ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما
- غزل شماره 18: من کیستم؟ تا با شدم، سودای دیدار شما
- غزل شماره 19: قبله ما نیست، جز محراب ابروی شما
- غزل شماره 20: بیگل رویت ندارد، رونقی بستان ما
- حرف ب
- غزل شماره 21: نوبهار و عشق و مستی، خاصه در عهد شباب
- غزل شماره 22: چشمه چشم من از سرو قدت یابد، آب
- غزل شماره 23: چشمم از پرتو خورشید رخت، گیرد آب
- غزل شماره 24: جمال خود منما، جز به دیده پر آب
- غزل شماره 25: غمزه سرمست ساقی، بیشراب
- غزل شماره 26: ای گل رخسار تو! برده ز روی گل، آب
- غزل شماره 27: ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب
- غزل شماره 28: از لب لعل توام، کار به کام است، امشب
- غزل شماره 29: جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب
- غزل شماره 30: خستهام ای یارو ندارم، طبیب
- حرف ت
- غزل شماره 31: باز آمد ای بخت همایون به سعادت
- غزل شماره 32: در سرم زلف تو، سودا انداخت
- غزل شماره 33: به آستین ملالم مران، که من به ارادت
- غزل شماره 34: خوشا! دلی که گرفتار زلف دلبند است
- غزل شماره 35: مرا ز هر دوجهان، حضرت تو، مقصود است
- غزل شماره 36: هرکه از خود خبری دارد، ازو بیخبر است
- غزل شماره 37: ترکم، عرب مثال، چنگ بر عذار بست
- غزل شماره 38: من خراباتیم و باده پرست
- غزل شماره 39: غمزه بیمار یار، از ناتوانی خوشترست
- غزل شماره 40: دلی چو زلف تو سر تا به پای، جمله شکست
- غزل شماره 41: گر بدین شیوه کند، چشم تو مردم را مست
- غزل شماره 42: ای دل شوریده جان، نیست شو از هر چه هست
- غزل شماره 43: تا بر نخیزی، از سر دنیا و هر چه هست
- غزل شماره 44: از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست
- غزل شماره 45: بیا که بی لب لعل تو، کار من، خام است
- غزل شماره 46: تا بدیدم حلقه زلف تو، روز من، شب است
- غزل شماره 47: از بار فراق تو مرا، کار خراب است
- غزل شماره 48: عاشقان را از جمالش، روز بازار امشب است
- غزل شماره 49: تا به هوای تو دل، از سر جان، برنخاست
- غزل شماره 50: شب فراق، چو زلفت اگر چه تاریک است
- غزل شماره 51: من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
- غزل شماره 52: مستی و عشق از ازل، پیشه و آیین ماست
- غزل شماره 53: رفیقان! کاروان، امشب، روان است
- غزل شماره 54: چشم سر مست خوشت، فتنه هشیاران است
- غزل شماره 55: زلال جام خضر، دردی مدام من است
- غزل شماره 56: این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است
- غزل شماره 57: فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است
- غزل شماره 58: شب است و بادیه و دل، فتاده از راه است
- غزل شماره 59: چشم مخمور تو در خواب مستی، خفته است
- غزل شماره 60: امشب، چراغ مجلس ما، در گرفته است
- غزل شماره 61: تا در سرم، ز زلف تو، سودا فتاده است
- غزل شماره 62: تا زماه طلعتت، طرف نقاب، افتاده است
- غزل شماره 63: روزی از رویت، مگر طرف نقاب، افتاده است
- غزل شماره 64: خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است
- غزل شماره 65: نه ز احوال دل بیخبرانت، خبری است
- غزل شماره 66: بویی از خاک رهت، همره باد سحری است
- غزل شماره 67: مشنو، که مرا از درت، اندیشه دوری است
- غزل شماره 68: بر سر کوی یقین، کعبه و بتخانه، یکی است
- غزل شماره 69: حلقه زلف تو، سرمایه هر سودایی است
- غزل شماره 70: باز جانم، هدف تیر کمان ابرویی است
- غزل شماره 71: جان من میرقصد از شادی، مگر یاد آمدست
- غزل شماره 72: در ازل، با تو مرا، شرط و قراری بودست
- غزل شماره 73: عاشقان را شوق مستی، از شرابی دیگرست
- غزل شماره 74: دل ز جا برخاست ما را، وصل او بر جا نشست
- غزل شماره 75: درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
- غزل شماره 76: مشک ریزان میجهد، باد صبا از کوی دوست
- غزل شماره 77: من لاف چون زنم، که سرم را هوای توست
- غزل شماره 78: هست آرام دل، آن را که دلارامی هست
- غزل شماره 79: بیوفا میخواندم، آن بیوفا، پیداست کیست
- غزل شماره 80: یار ما را یار بسیارست تا او یار کیست
- غزل شماره 81: سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست
- غزل شماره 82: شب فراق تو را روز وصل، پیدا نیست
- غزل شماره 83: بیمار غمت را، بجز از صبر دوا نیست
- غزل شماره 84: داغ سودای تو بر جان رهی تنها نیست
- غزل شماره 85: چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست
- غزل شماره 86: عاشق سر مست را، با دین و دنیا کار نیست
- غزل شماره 87: میکشم دردی که درمانیش، نیست
- غزل شماره 88: بهار باغ و گل امروز، گوییا خوش نیست
- غزل شماره 89: دل میخرد حبیب و مرا این متاع نیست
- غزل شماره 90: درد عشق تو که جز جان منش، منزل نیست
- غزل شماره 91: اگر غمی است مرا بر دل، از غمش غم نیست
- غزل شماره 92: حاصلی، زین دور غم فرجام، نیست
- غزل شماره 93: خسته باد آن دل، که از تیر جفایش خسته نیست
- غزل شماره 94: ما را بجز از عشق تو، در خانه کسی نیست
- غزل شماره 95: سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست
- غزل شماره 96: هر که چون سرورم، گل اندامی نداشت
- غزل شماره 97: تیر خدنگ غمزهات، از جان ما گذشت
- غزل شماره 98: چند گویم، در فراقت کابم از سر گذشت
- غزل شماره 99: بر دل من تا خیال آن پری پیکر، گذشت
- غزل شماره 100: از سر دنیا و دین، مردانه در خواهم گذشت
- غزل شماره 101: آب چشمم راز دل، یک یک، به مردم، باز گفت
- غزل شماره 102: هر که با، عشق آشنا شد، زحمت جان، بر نتافت
- غزل شماره 103: دل، در بر گرفت و پی یار من برفت
- غزل شماره 104: بر سر کوی غمش، بی سروپا باید رفت
- غزل شماره 105: باز دل سودای آن زنجیر مو، از سر گرفت
- غزل شماره 106: سلطان عشق، ملک دل و دین، فرو گرفت
- غزل شماره 107: سر، در رهش، نهادم و کاری به سر، نرفت
- غزل شماره 108: آمد به برج عاشقان، ماه مبارک منزلت
- غزل شماره 109: هر آن حدیث که از عشق میکند، روایت
- غزل شماره 110: ای جهان را چو مه عید، مبارک رویت
- حرف د
- غزل شماره 111: آن پری چهره که ما را نگران میدارد
- غزل شماره 112: بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد
- غزل شماره 113: در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد
- غزل شماره 114: تشنه خود را دمی، لعل تو، آبی نداد
- غزل شماره 115: تحریر شرح شوقت، طومار، بر نتابد
- غزل شماره 116: اگر روزی، نگارم را سوی بستان، گذار افتاد
- غزل شماره 117: نه تنها، بر سر کوی تو ما را، کار، میافتد
- غزل شماره 118: من امروز، از میی مستم، که در ساغر نمیگنجد
- غزل شماره 119: هر دمم، چهره به خون مژه، تر میگردد
- غزل شماره 120: ترک چشم تو، که با تیر و کمان میگردد
- غزل شماره 121: روی تو آب چشمه خورشید میبرد
- غزل شماره 122: به حضرت تو، که یارد، که قصهای ز من آرد
- غزل شماره 123: مسپار دل، به هر کس، که رخ چو ماه تو دارد
- غزل شماره 124: گراز تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد
- غزل شماره 125: هر ذره که عکسی، ز رخ یار، ندارد
- غزل شماره 126: جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد
- غزل شماره 127: این یار که من دارم، ازین یار که دارد
- غزل شماره 128: دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد
- غزل شماره 129: دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد
- غزل شماره 130: باد هوای کویت، گرد از جهان برآرد
- غزل شماره 131: نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد
- غزل شماره 132: کیست که قصه مرا پیش نگار من برد
- غزل شماره 133: چشمت به خواب چشم مرا خواب میبرد
- غزل شماره 134: ز کویش نسیم صبا بوی برد
- غزل شماره 135: خاک آن بادم که از خاک درت بویی برد
- غزل شماره 136: یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد
- غزل شماره 137: آخرت روزی ز سلمان یاد میبایست کرد
- غزل شماره 138: سحرگه بلبلی آواز میکرد
- غزل شماره 139: عذارت خط به بخت ما درآورد
- غزل شماره 140: ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد
- غزل شماره 141: لطف جانبخش تو جانم ز عدم باز آورد
- غزل شماره 142: باد سحر از کوی تو بویی به من آورد
- غزل شماره 143: جز نقش صورتت دل، نقشی نمیپذیرد
- غزل شماره 144: گرچه در عهد تو عاشق به جفا میمیرد
- غزل شماره 145: دل برد دلبر و در دام بلاش اندازد
- غزل شماره 146: گر وقت سحر، بادی از کوی تو برخیزد
- غزل شماره 147: آخر این درد دل من به دوایی برسد
- غزل شماره 148: گل فردوس چه باشد که به روی تو رسد
- غزل شماره 149: جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد
- غزل شماره 150: دلی که شیفته یار دلربا باشد
- غزل شماره 151: بر منت ناز و ستم، گرچه به غایت باشد
- غزل شماره 152: ما را که شور لعلش، در سر مدام باشد
- غزل شماره 153: اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد
- غزل شماره 154: صنمی اگر جفایی کند آن جفا نباشد
- غزل شماره 155: ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد
- غزل شماره 156: مستور در ایام تو معذور نباشد
- غزل شماره 157: دل شکسته من تا به کی حزین باشد
- غزل شماره 158: هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد
- غزل شماره 159: مجموع درونی که پریشان تو باشد
- غزل شماره 160: چو زلف آن را که سودای تو باشد
- غزل شماره 161: خوش دولتی است عشقت تا در سر که باشد
- غزل شماره 162: مرا که چون تو پری چهره دلبری باشد
- غزل شماره 163: شبهای فراقت را، آخر سحری باشد
- غزل شماره 164: دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمیباشد
- غزل شماره 165: مرا هوای تو از سر بدر نخواهد شد
- غزل شماره 166: من چه دانستم که هجر یار چندین در کشد
- غزل شماره 167: یار به زنجیر زلف، باز مرا میکشد
- غزل شماره 168: میکشم خود را و بازم دل بسویش میکشد
- غزل شماره 169: باد سحر از بوی تو دم زد، همه جان شد
- غزل شماره 170: آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد
- غزل شماره 171: نظری کن که دل از جور فراقت خون شد
- غزل شماره 172: نگارینا به صحرا رو، که بستان حله میپوشد
- غزل شماره 173: ز صبا سنبل او دوش به هم بر میشد
- غزل شماره 174: نمیدانم که نی چون من چرا بسیار مینالد
- غزل شماره 175: غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد
- غزل شماره 176: جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد
- غزل شماره 177: خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد
- غزل شماره 178: گل که خوش طلعت و خوشبو آمد
- غزل شماره 179: سلام حال بیمارن رسانیدن صبا داند
- غزل شماره 180: کسی که قصه درد مرا نمیداند
- غزل شماره 181: تو را آنی است در خوبی که هرکس آن نمیداند
- غزل شماره 182: جان ما را دل بماند از ما و ما را دل نماند
- غزل شماره 183: زلف و رخسار تو را شام و سحر چون خواند
- غزل شماره 184: لاابالی وار، دستی بر جهان خواهم فشاند
- غزل شماره 185: در خرابات مرا دوش به دوش آوردند
- غزل شماره 186: چشم مخمور تو مستان را به هم بر میزند
- غزل شماره 187: هر شب از کویت مرا سر مست و شیدا میکشند
- غزل شماره 188: هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
- غزل شماره 189: حاشا که تا سلمان بود، ترک می و ساغر کند
- غزل شماره 190: هر شب این اندیشه در بر غنچه را دل خون کند
- غزل شماره 191: هر زمان عشقش سر از جایی دگر بر میکند
- غزل شماره 192: بوی زلف او دماغ جان معطر میکند
- غزل شماره 193: سنبلت را صبا بر گل مشوش میکند
- غزل شماره 194: چشم مستت گرچه با ما ترک تازی میکند
- غزل شماره 195: با سر زلفش دلم، پیوند جانی میکند
- غزل شماره 196: آنها که مقیمان خرابات مغانند
- غزل شماره 197: گاه در مصطبه دردی کش رندم خوانند
- غزل شماره 198: خام خم را ز لبت، رنگ اگر وام کنند
- غزل شماره 199: اهل دل را به خرابات مغان ره ندهند
- غزل شماره 200: خیال زلف تو چشمم به خواب میبیند
- غزل شماره 201: اگرم بر سر آتش بنشانی چون عود
- غزل شماره 202: آن پری کیست که از عالم جان روی نمود
- غزل شماره 203: آنجا که عشق آمد کجا پند و خرد را جا بود
- غزل شماره 204: دوشم آن گلچهره در آغوش بود
- غزل شماره 205: که خطا کردی و تدبیر نه این بود
- غزل شماره 206: ماهی ار ماه فلک را از کمان ابرو بود
- غزل شماره 207: دی دیده از خیال رخش بازمانده بود
- غزل شماره 208: همچنان مهر توام مونس جانست که بود
- غزل شماره 209: جان شیرین گر قبول چون تو جانانی بود
- غزل شماره 210: سر سودای تو هرگز ز سر ما نرود
- غزل شماره 211: از چشم من خیال قدش کی برون رود
- غزل شماره 212: باد صبا به باغ به بوی تو میرود
- غزل شماره 213: آن سرو بین که باز چه رعنا همی رود
- غزل شماره 214: گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
- غزل شماره 215: آن که باشد که تو را ببیند و عاشق نشود
- غزل شماره 216: دل ز وصل او نشان بینشانی میدهد
- غزل شماره 217: یار دل میجوید و عاشق روانی میدهد
- غزل شماره 218: بگذار تا ز طرف نقابت شود پدید
- غزل شماره 219: دل پی دلدار رفت و دیده چو این حال دید
- غزل شماره 220: مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید
- غزل شماره 221: ما رقمی میکشیم، تا به چه خواهد کشید
- غزل شماره 222: چه نویسم که دل از درد فراقت چه کشید
- غزل شماره 223: پیر من از میکده بویی شنید
- غزل شماره 224: مرا از آینهٔ سخت روی سخت آید
- غزل شماره 225: بگو ای ماه تا ساقی ز می مجلس بیاراید
- غزل شماره 226: از توبه ریایی، کاری نمیگشاید
- غزل شماره 227: چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمیآید
- غزل شماره 228: چون خاک شوم وز گل من خار برآید
- غزل شماره 229: صفت خرابی دل، به حدیث کی درآید
- غزل شماره 230: وصلت به جان خریدن، سهل است، اگر برآید
- غزل شماره 231: نامم به زبان بردن، گیرم که نمیشاید
- غزل شماره 232: مرا که نقش خیال تو در درون آید
- غزل شماره 233: یار میآید و در دیده چنان میآید
- غزل شماره 234: چو رویت هرگزم نقشی به خاطر در نمیآید
- غزل شماره 235: کار شد تنگ برین دل، خبر یار کنید
- حرف ر
- غزل شماره 236: ای عمر باز رفته، نمیآیی از سفر
- غزل شماره 237: پرده از رویش ای صبا بردار
- غزل شماره 238: زحمت ما میدهی، زاهد تو را با ما چه کار
- غزل شماره 239: سالک راه تو را با مالک و رضوان چه کار
- غزل شماره 240: زین پیش داشت یار غم کار و بار یار
- غزل شماره 241: چوگان زلفش از دل من برد گو ببر
- غزل شماره 242: میبرد سودای چشم مستش از راهم دگر
- غزل شماره 243: یا رب این ماییم از آن جان جهان افتاده دور
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- غزل شماره 251: ما از در او دور چنین بر درو مباش
- غزل شماره 252: در خرابات مغان مست و بهم بر زده دوش
- غزل شماره 253: عارفاً لعل لبش می میدهد هوشیار باش
- غزل شماره 254: کار دنیا نیست چندان کار و باری، گو مباش
- غزل شماره 255: مست حسنی که ندارد خبر از آفاقش
- غزل شماره 256: آنکه از جان دوستتر میدارمش
- غزل شماره 257: چون تحمل میکند تن صحبت پیراهنش
- غزل شماره 258: نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
- غزل شماره 259: ماییم به پای تو در افکنده سر خویش
- غزل شماره 260: نداشت این دل شوریده تاب سودایش
- غزل شماره 261: میکند غارت صبر و دل و دین سودایش
- حرف ع
- حرف غ
- حرف ق
- حرف ل
- حرف م
- غزل شماره 269: ای بهم برزده زلف تو سراسر کارم
- غزل شماره 270: آرزو دارم ز لعلش تا به لب جام مدام
- غزل شماره 271: من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیده ام
- غزل شماره 272: به چشمات که تا رفتی، به چشمم بیخور و خوابم
- غزل شماره 273: بر زلف تو من بار دگر توبه شکستم
- غزل شماره 274: هر خدنگی که ز دست تو به جان میرسدم
- غزل شماره 275: من سرگشته به دست تو کجا افتادم
- غزل شماره 276: بر سر کوی دلارام، به جان میگردم
- غزل شماره 277: دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم
- غزل شماره 278: چون شمعم در غمت سوزان و اشک از دیده میبارم
- غزل شماره 279: بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم
- غزل شماره 280: به سر کوی تو سوگند، که تا سر دارم
- غزل شماره 281: از گلستان رویت، در دیده خار دارم
- غزل شماره 282: من حیران نه آن صیدم که از قید تو بگریزم
- غزل شماره 283: صبح محشر که من از خواب گران برخیزم
- غزل شماره 284: تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم
- غزل شماره 285: حاشا که من بنالم، ور تن شود چو نالم
- غزل شماره 286: عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
- غزل شماره 287: کمترین صید سر زلف کمند تو منم
- غزل شماره 288: تو میروی و بر آنم که در پی تو برانم
- غزل شماره 289: بر افشان آستین تا من ز خود دامن برافشانم
- غزل شماره 290: تو میروی و من خسته باز میمانم
- غزل شماره 291: به درد دل گرفتارم دوای دل نمیدانم
- غزل شماره 292: ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی میکنم
- غزل شماره 293: همیشه نرگس مست تو را بیمار میبینم
- غزل شماره 294: بیم آن است که در صومعه دیوانه شوم
- غزل شماره 295: در رکابت میدوم تا گوی چوگانت شوم
- غزل شماره 296: سوالی میکنم، چیزی نه بیش از پیش میخواهم
- غزل شماره 297: ما روی دل به خانه خمار کردهایم
- غزل شماره 298: ما به دور باده در کوی مغان آسودهایم
- غزل شماره 299: از سر کوی تو ما بی سر و سامان رفتیم
- غزل شماره 300: در راه غمت کرده ز سر پای بپویم
- حرف ن
- غزل شماره 301: دل من زنده میگردد به بوی وصل دلداران
- غزل شماره 302: ای آب آتش رنگ تو، بر باد داده خاک من
- غزل شماره 303: سرو من سنبل تر بر زده بر گل پرچین
- غزل شماره 304: مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان
- غزل شماره 305: هر که را مقصود، حسن عارض است از دلبران
- غزل شماره 306: ای چین سر زلفت، ماوای دل سلمان
- غزل شماره 307: من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن
- غزل شماره 308: تا کی آخر خاطر بند هجران داشتن
- غزل شماره 309: نخواهم از سر کویش، به صد چندین جفا رفتن
- غزل شماره 310: خجالت دارم از کویت، ز بس درد سر آوردن
- غزل شماره 311: خیال خود همه باید، ز سر به در کردن
- غزل شماره 312: چندان فتاد ما را، کار از شراب خوردن
- غزل شماره 313: یار ما رندست و با او یار میباید شدن
- غزل شماره 314: خواهیم چون زلیخا، یوسف رخی گزیدن
- غزل شماره 315: سر کویش هوس داری، خرد را پشت پایی زن
- غزل شماره 316: مفتاح فتوح از در میخانه طلب کن
- غزل شماره 317: نو بهار است ای صنم، عیش بهار آغاز کن
- غزل شماره 318: جز بند زلفش ای دل دیوانه جا مکن
- غزل شماره 319: جان قتیل توست، بردارش مکن
- غزل شماره 320: ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من
- غزل شماره 321: بیخ عشق تو نشاندند بتا! در دل من
- غزل شماره 322: ای غبار خاک پایت توتیای چشم من
- غزل شماره 323: ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من
- غزل شماره 324: قدم خمیده گشت، ز بار بلاست این
- غزل شماره 325: خوش آمدی، ز کجا میروی؟ بیا بنشین
- حرف و
- غزل شماره 326: گر مطربی رودی زند، بی می ندارد آبرو
- غزل شماره 327: هندوی زلف سرکشت با تو نشسته روبرو
- غزل شماره 328: با آنکه آبم بردهای، یکباره دست از ما مشو
- غزل شماره 329: آمد آن خسرو خوبان جهان از باکو
- غزل شماره 330: باز میافکند آن زلف کمند افکن او
- غزل شماره 331: ای سر سودای من رفته در سودای تو
- غزل شماره 332: داشتم روزی دلی بر من بسی بیداد ازو
- غزل شماره 333: دورم از جانان و مسکین آنکه شد مهجور ازو
- حرف ه
- حرف ی
- غزل شماره 339: باز بیمار خودم ساختی و خوش کردی
- غزل شماره 340: دلا من قدر وصل او ندانستم تو میدانی
- غزل شماره 341: هر دم به تیز غمزه دلم را چه میزنی
- غزل شماره 342: مسکین دل من گم شد و کردم طلب وی
- غزل شماره 343: ماییم به کوی یار دلجویی
- غزل شماره 344: از چنگ فراقم نفسی نیست رهایی
- غزل شماره 345: تا سودا شب نقاب صبح صادق کردهای
- غزل شماره 346: لعل را بر آفتاب حسن گویا کردهای
- غزل شماره 347: ای نور دیده باز گو جرمی که از ما دیدهای
- غزل شماره 348: در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی
- غزل شماره 349: جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی
- غزل شماره 350: خنک صبا که ز زلفش، خلاص یافت نفسی
- غزل شماره 351: ای میوه رسیده ز بستان کیستی
- غزل شماره 352: خورشید رخا سایه ز ما باز گرفتی
- غزل شماره 353: دلا راه هوا خالی نخواهد بودن از گردی
- غزل شماره 354: به نیازی که با خدا داری
- غزل شماره 355: چه میبری دل ما چون نگه نمیداری
- غزل شماره 356: دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری
- غزل شماره 357: نمیپرسی ز حال ما، نه از ما یاد میآری
- غزل شماره 358: سری از سر نه ار با ما سر مهر و وفا داری
- غزل شماره 359: ترک من میآیی و دلها به یغما میبری
- غزل شماره 360: نصیحت میکند هر دم مرا زاهد به مستوری
- غزل شماره 361: ای نسیم صبح بوی جانفزا میآوری
- غزل شماره 362: رفتی از دست من ای یار و نه آن شهبازی
- غزل شماره 363: ز سودای رخ و زلفش، غمی دارم شبانروزی
- غزل شماره 364: صنما مرده آنم که تو جانم باشی
- غزل شماره 365: گراز دور الستت هست جامی باقی ای ساقی
- غزل شماره 366: تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی
- غزل شماره 367: ای مه برا شبی خوش، ناز و عتاب تا کی
- غزل شماره 368: نه در کوی تو مییابم مجالی
- غزل شماره 369: جز باد همدمی نه که با او زنم دمی
- غزل شماره 370: سوز تو کجا گیرد، در خرمن هر خامی
- غزل شماره 371: ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی
- غزل شماره 372: همرنگ رویش در چمن، گل یاسمن گردید می
- غزل شماره 373: رسولا، خدا را به جایی که دانی
- غزل شماره 374: هر که از روی تواضع بنهد پیشانی
- غزل شماره 375: بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی
- غزل شماره 376: تو در خواب خوشی، احوال بیماران چه میدانی
- غزل شماره 377: ه صنوبر قد دلکشش اگر ای صبا گذری کنی
- غزل شماره 378: میآیی و دمی دو سه در کار میکنی
- غزل شماره 379: بخواب بینی
- غزل شماره 380: تو را وقتی رسد صوفی که با جانانه بنشینی
- غزل شماره 381: گلرخا برخیز و بنشان سرو را بر طرف جوی
- غزل شماره 382: مبارک منزلی، کانجا فرود آید چو تو ماهی
- غزل شماره 383: مکن عیب من مسکین اگر عاشق شدم جایی
- غزل شماره 384: کشیده کار ز تنهایم به شیدایی
- غزل شماره 385: چشم داریم که دلبستگی بنمایی
- غزل شماره 386: تو شمع مجلس انسی و از صفا همه رویی
- غزل شماره 387: هزارت دیده میبینم که میبینند هر سویی
- حرف ا
- قصاید
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در شکایت از روزگار
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدحدلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - درمصیبت کربلا
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - درموعظه و پند
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در مدح سلطان الوزرا محمد زکریا
- قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در مدح خواجه غیاث الدین محمد
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - درنعت پیامبر
- قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در مدح شیخ حسن نویان
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح غیاث الدین محمد
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پند و دوری از دنیا
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در بیان اوضاع نامناسب ساوه
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در وصف ساغر و می
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - درمدح امیر سیخ حسن نویان
- قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح شیخ اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - در مدح شاه دوندی
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در مدحامیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مدح شیخ زاهد برادر سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در موعظه ونصیحت
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در مدح غیاث الدین محمد
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شاه دوندی
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - درطلب آمرزش
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح دلشاد خاتون
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - دروصف زورق
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در موعظه و دوری از دنیا
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه شمس الدین زکریا
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح شاه دوندی
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - درمرثیه ی شاهزاده ی بیرام شاه
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح شیخ حسن نویان
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح دلشاد شاه
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در موعظه ونصیحت
- قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در مدح سلطان اویس
- قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در طلب بخشش از سلطان
- قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - در مدح امیر شیخ حسن
- قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - درمرثیه شیخ زاهد
- قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - درمرثیه میر قاسم
- قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه دوندی
- قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - درمدح دلشاد شاه
- قطعات
- قطعه شمارهٔ ۱
- قطعه شمارهٔ ۱۰
- قطعه شمارهٔ ۱۰۰
- قطعه شمارهٔ ۱۰۱
- قطعه شمارهٔ ۱۰۲
- قطعه شمارهٔ ۱۰۳
- قطعه شمارهٔ ۱۰۴
- قطعه شمارهٔ ۱۰۵
- قطعه شمارهٔ ۱۰۶
- قطعه شمارهٔ ۱۰۷
- قطعه شمارهٔ ۱۰۸
- قطعه شمارهٔ ۱۰۹
- قطعه شمارهٔ ۱۱
- قطعه شمارهٔ ۱۱۰
- قطعه شمارهٔ ۱۱۱
- قطعه شمارهٔ ۱۱۲
- قطعه شمارهٔ ۱۱۳
- قطعه شمارهٔ ۱۱۴
- قطعه شمارهٔ ۱۱۵
- قطعه شمارهٔ ۱۱۶
- قطعه شمارهٔ ۱۱۷
- قطعه شمارهٔ ۱۱۸
- قطعه شمارهٔ ۱۱۹
- قطعه شمارهٔ ۱۲
- قطعه شمارهٔ ۱۲۰
- قطعه شمارهٔ ۱۲۱
- قطعه شمارهٔ ۱۲۲
- قطعه شمارهٔ ۱۲۳
- قطعه شمارهٔ ۱۲۴
- قطعه شمارهٔ ۱۲۵
- قطعه شمارهٔ ۱۲۶
- قطعه شمارهٔ ۱۲۷
- قطعه شمارهٔ ۱۲۸
- قطعه شمارهٔ ۱۲۹
- قطعه شمارهٔ ۱۳
- قطعه شمارهٔ ۱۳۰
- قطعه شمارهٔ ۱۳۱
- قطعه شمارهٔ ۱۳۲
- قطعه شمارهٔ ۱۳۳
- قطعه شمارهٔ ۱۳۴
- قطعه شمارهٔ ۱۳۵
- قطعه شمارهٔ ۱۳۶
- قطعه شمارهٔ ۱۳۷
- قطعه شمارهٔ ۱۳۸
- قطعه شمارهٔ ۱۳۹
- قطعه شمارهٔ ۱۴
- قطعه شمارهٔ ۱۴۰
- قطعه شمارهٔ ۱۴۱
- قطعه شمارهٔ ۱۴۲
- قطعه شمارهٔ ۱۴۳
- قطعه شمارهٔ ۱۴۴
- قطعه شمارهٔ ۱۴۵
- قطعه شمارهٔ ۱۴۶
- قطعه شمارهٔ ۱۴۷
- قطعه شمارهٔ ۱۴۸
- قطعه شمارهٔ ۱۴۹
- قطعه شمارهٔ ۱۵
- قطعه شمارهٔ ۱۵۰
- قطعه شمارهٔ ۱۵۱
- قطعه شمارهٔ ۱۵۲
- قطعه شمارهٔ ۱۵۳
- قطعه شمارهٔ ۱۵۴
- قطعه شمارهٔ ۱۵۵
- قطعه شمارهٔ ۱۵۶
- قطعه شمارهٔ ۱۵۷
- قطعه شمارهٔ ۱۵۸
- قطعه شمارهٔ ۱۵۹
- قطعه شمارهٔ ۱۶
- قطعه شمارهٔ ۱۶۰
- قطعه شمارهٔ ۱۶۱
- قطعه شمارهٔ ۱۶۲
- قطعه شمارهٔ ۱۶۳
- قطعه شمارهٔ ۱۷
- قطعه شمارهٔ ۱۸
- قطعه شمارهٔ ۱۹
- قطعه شمارهٔ ۲
- قطعه شمارهٔ ۲۰
- قطعه شمارهٔ ۲۱
- قطعه شمارهٔ ۲۲
- قطعه شمارهٔ ۲۳
- قطعه شمارهٔ ۲۴
- قطعه شمارهٔ ۲۵
- قطعه شمارهٔ ۲۶
- قطعه شمارهٔ ۲۷
- قطعه شمارهٔ ۲۸
- قطعه شمارهٔ ۲۹
- قطعه شمارهٔ ۳
- قطعه شمارهٔ ۳۰
- قطعه شمارهٔ ۳۱
- قطعه شمارهٔ ۳۲
- قطعه شمارهٔ ۳۳
- قطعه شمارهٔ ۳۴
- قطعه شمارهٔ ۳۵
- قطعه شمارهٔ ۳۶
- قطعه شمارهٔ ۳۷
- قطعه شمارهٔ ۳۸
- قطعه شمارهٔ ۳۹
- قطعه شمارهٔ ۴
- قطعه شمارهٔ ۴۰
- قطعه شمارهٔ ۴۱
- قطعه شمارهٔ ۴۲
- قطعه شمارهٔ ۴۳
- قطعه شمارهٔ ۴۴
- قطعه شمارهٔ ۴۵
- قطعه شمارهٔ ۴۶
- قطعه شمارهٔ ۴۷
- قطعه شمارهٔ ۴۸
- قطعه شمارهٔ ۴۹
- قطعه شمارهٔ ۵
- قطعه شمارهٔ ۵۰
- قطعه شمارهٔ ۵۱
- قطعه شمارهٔ ۵۲
- قطعه شمارهٔ ۵۳
- قطعه شمارهٔ ۵۴
- قطعه شمارهٔ ۵۵
- قطعه شمارهٔ ۵۶
- قطعه شمارهٔ ۵۷
- قطعه شمارهٔ ۵۸
- قطعه شمارهٔ ۵۹
- قطعه شمارهٔ ۶
- قطعه شمارهٔ ۶۰
- قطعه شمارهٔ ۶۱
- قطعه شمارهٔ ۶۲
- قطعه شمارهٔ ۶۳
- قطعه شمارهٔ ۶۴
- قطعه شمارهٔ ۶۵
- قطعه شمارهٔ ۶۶
- قطعه شمارهٔ ۶۷
- قطعه شمارهٔ ۶۸
- قطعه شمارهٔ ۶۹
- قطعه شمارهٔ ۷
- قطعه شمارهٔ ۷۰
- قطعه شمارهٔ ۷۱
- قطعه شمارهٔ ۷۲
- قطعه شمارهٔ ۷۳
- قطعه شمارهٔ ۷۴
- قطعه شمارهٔ ۷۵
- قطعه شمارهٔ ۷۶
- قطعه شمارهٔ ۷۷
- قطعه شمارهٔ ۷۸
- قطعه شمارهٔ ۷۹
- قطعه شمارهٔ ۸
- قطعه شمارهٔ ۸۰
- قطعه شمارهٔ ۸۱
- قطعه شمارهٔ ۸۲
- قطعه شمارهٔ ۸۳
- قطعه شمارهٔ ۸۴
- قطعه شمارهٔ ۸۵
- قطعه شمارهٔ ۸۶
- قطعه شمارهٔ ۸۷
- قطعه شمارهٔ ۸۸
- قطعه شمارهٔ ۸۹
- قطعه شمارهٔ ۹
- قطعه شمارهٔ ۹۰
- قطعه شمارهٔ ۹۱
- قطعه شمارهٔ ۹۲
- قطعه شمارهٔ ۹۳
- قطعه شمارهٔ ۹۴
- قطعه شمارهٔ ۹۵
- قطعه شمارهٔ ۹۶
- قطعه شمارهٔ ۹۷
- قطعه شمارهٔ ۹۸
- قطعه شمارهٔ ۹۹
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱
- رباعی شمارهٔ ۱۰
- رباعی شمارهٔ ۱۰۰
- رباعی شمارهٔ ۱۰۱
- رباعی شمارهٔ ۱۰۲
- رباعی شمارهٔ ۱۰۳
- رباعی شمارهٔ ۱۰۴
- رباعی شمارهٔ ۱۰۵
- رباعی شمارهٔ ۱۰۶
- رباعی شمارهٔ ۱۰۷
- رباعی شمارهٔ ۱۰۸
- رباعی شمارهٔ ۱۰۹
- رباعی شمارهٔ ۱۱
- رباعی شمارهٔ ۱۱۰
- رباعی شمارهٔ ۱۱۱
- رباعی شمارهٔ ۱۱۲
- رباعی شمارهٔ ۱۱۳
- رباعی شمارهٔ ۱۲
- رباعی شمارهٔ ۱۳
- رباعی شمارهٔ ۱۴
- رباعی شمارهٔ ۱۵
- رباعی شمارهٔ ۱۶
- رباعی شمارهٔ ۱۷
- رباعی شمارهٔ ۱۸
- رباعی شمارهٔ ۱۹
- رباعی شمارهٔ ۲
- رباعی شمارهٔ ۲۰
- رباعی شمارهٔ ۲۱
- رباعی شمارهٔ ۲۲
- رباعی شمارهٔ ۲۳
- رباعی شمارهٔ ۲۴
- رباعی شمارهٔ ۲۵
- رباعی شمارهٔ ۲۶
- رباعی شمارهٔ ۲۷
- رباعی شمارهٔ ۲۸
- رباعی شمارهٔ ۲۹
- رباعی شمارهٔ ۳
- رباعی شمارهٔ ۳۰
- رباعی شمارهٔ ۳۱
- رباعی شمارهٔ ۳۲
- رباعی شمارهٔ ۳۳
- رباعی شمارهٔ ۳۴
- رباعی شمارهٔ ۳۵
- رباعی شمارهٔ ۳۶
- رباعی شمارهٔ ۳۷
- رباعی شمارهٔ ۳۸
- رباعی شمارهٔ ۳۹
- رباعی شمارهٔ ۴
- رباعی شمارهٔ ۴۰
- رباعی شمارهٔ ۴۱
- رباعی شمارهٔ ۴۲
- رباعی شمارهٔ ۴۳
- رباعی شمارهٔ ۴۴
- رباعی شمارهٔ ۴۵
- رباعی شمارهٔ ۴۶
- رباعی شمارهٔ ۴۷
- رباعی شمارهٔ ۴۸
- رباعی شمارهٔ ۴۹
- رباعی شمارهٔ ۵
- رباعی شمارهٔ ۵۰
- رباعی شمارهٔ ۵۱
- رباعی شمارهٔ ۵۲
- رباعی شمارهٔ ۵۳
- رباعی شمارهٔ ۵۴
- رباعی شمارهٔ ۵۵
- رباعی شمارهٔ ۵۶
- رباعی شمارهٔ ۵۷
- رباعی شمارهٔ ۵۸
- رباعی شمارهٔ ۵۹
- رباعی شمارهٔ ۶
- رباعی شمارهٔ ۶۰
- رباعی شمارهٔ ۶۱
- رباعی شمارهٔ ۶۲
- رباعی شمارهٔ ۶۳
- رباعی شمارهٔ ۶۴
- رباعی شمارهٔ ۶۵
- رباعی شمارهٔ ۶۶
- رباعی شمارهٔ ۶۷
- رباعی شمارهٔ ۶۸
- رباعی شمارهٔ ۶۹
- رباعی شمارهٔ ۷
- رباعی شمارهٔ ۷۰
- رباعی شمارهٔ ۷۱
- رباعی شمارهٔ ۷۲
- رباعی شمارهٔ ۷۳
- رباعی شمارهٔ ۷۴
- رباعی شمارهٔ ۷۵
- رباعی شمارهٔ ۷۶
- رباعی شمارهٔ ۷۷
- رباعی شمارهٔ ۷۸
- رباعی شمارهٔ ۷۹
- رباعی شمارهٔ ۸
- رباعی شمارهٔ ۸۰
- رباعی شمارهٔ ۸۱
- رباعی شمارهٔ ۸۲
- رباعی شمارهٔ ۸۳
- رباعی شمارهٔ ۸۴
- رباعی شمارهٔ ۸۵
- رباعی شمارهٔ ۸۶
- رباعی شمارهٔ ۸۷
- رباعی شمارهٔ ۸۸
- رباعی شمارهٔ ۸۹
- رباعی شمارهٔ ۹
- رباعی شمارهٔ ۹۰
- رباعی شمارهٔ ۹۱
- رباعی شمارهٔ ۹۲
- رباعی شمارهٔ ۹۳
- رباعی شمارهٔ ۹۴
- رباعی شمارهٔ ۹۵
- رباعی شمارهٔ ۹۶
- رباعی شمارهٔ ۹۷
- رباعی شمارهٔ ۹۸
- رباعی شمارهٔ ۹۹
- ترجیعات
- ترکیبات
- غزلیات
- فراق نامه
- جمشید و خورشید
- بخش ۱ - مناجات
- بخش ۱۰ - قطعه
- بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او
- بخش ۱۰۱ - رباعی
- بخش ۱۰۲ - رباعی
- بخش ۱۰۳ - نامه جمشید به پدر
- بخش ۱۰۴ -
- بخش ۱۰۵ - غزل
- بخش ۱۰۶ - دوبیتی
- بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
- بخش ۱۰۸ - اندرز
- بخش ۱۰۹ - حکایت
- بخش ۱۱ - قطعه
- بخش ۱۱۰ - پند
- بخش ۱۱۱ - شکایت از پیری
- بخش ۱۱۲ - تاریخ نظم داستان
- بخش ۱۲ - قطعه
- بخش ۱۳ - قطعه
- بخش ۱۴ - قطعه
- بخش ۱۵ - آغاز داستان جمشید و خورشید
- بخش ۱۶ - دیدن جمشید، خورشید را اندر خواب
- بخش ۱۷ - غزل
- بخش ۱۸ - غزل
- بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید
- بخش ۲ - در حکمت آفرینش
- بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر
- بخش ۲۱ - غزل
- بخش ۲۲ - از خواب گفتن جمشید با مهراب
- بخش ۲۳ - اجازه سفر خواستن جمشید
- بخش ۲۴ - سفر جمشید به روم
- بخش ۲۵ - غزل
- بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم
- بخش ۲۷ - کشته شدن دیو به دست جمشید
- بخش ۲۸ - در دیر راهب
- بخش ۲۹ - رباعی
- بخش ۳ - قطعه
- بخش ۳۰ - جمشید و سفر دریا
- بخش ۳۱ - غزل
- بخش ۳۲ - در وصف صبح
- بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را
- بخش ۳۴ - رفتن جمشید به اقامتگاه خورشید
- بخش ۳۵ - عاشق شدن خورشید بر جمشید
- بخش ۳۶ - غزل
- بخش ۳۷ - قطعه
- بخش ۳۸ - گفتگوی جمشید با شمع
- بخش ۳۹ - غزل
- بخش ۴ - در نعت پیامبر (ص)
- بخش ۴۰ - غزل
- بخش ۴۱ - غزل
- بخش ۴۲ - غزل
- بخش ۴۳ - از خمار باز آمدن جمشید
- بخش ۴۴ - غزل
- بخش ۴۵ - غزل
- بخش ۴۶ - طلب کردن خورشید جمشید را
- بخش ۴۷ - غزل
- بخش ۴۸ - باز گفتن خورشید از احوال جمشید به کتایون
- بخش ۴۹ - غزل
- بخش ۵ - رباعی
- بخش ۵۰ - رباعی
- بخش ۵۱ - نصیحت مهراب به جمشید
- بخش ۵۲ - غزل
- بخش ۵۳ - دیدن جمشید ،خورشید را در باغ
- بخش ۵۴ - غزل
- بخش ۵۵ - دربند افتادن خورشید به دستور افسر، مادرش
- بخش ۵۶ - قطعه
- بخش ۵۷ - بیتابی جمشید در فراق خورشید
- بخش ۵۸ - غزل
- بخش ۵۹ - رفتن مهراب در پی جمشید
- بخش ۶ - در معراج پیامبر (ص)
- بخش ۶۰ - غزل
- بخش ۶۱ - جمشید در درگاه قیصر
- بخش ۶۲ - نامه جمشید به خورشید
- بخش ۶۳ - غزل
- بخش ۶۴ - دو بیت شعر
- بخش ۶۵ - غزل
- بخش ۶۶ - غزل
- بخش ۶۷ - دلجویی خورشید از حال جمشید
- بخش ۶۸ - نامه خورشید به جمشید
- بخش ۶۹ - غزل
- بخش ۷ - غزل
- بخش ۷۰ - رفتن جمشید به دژ خورشید و دیدن او
- بخش ۷۱ - غزل
- بخش ۷۲ - غزل
- بخش ۷۳ - رباعی
- بخش ۷۴ - قطعه
- بخش ۷۵ - پاسخ مهراب به افسر
- بخش ۷۶ - قطعه
- بخش ۷۷ - فرد
- بخش ۷۸ - بزم آرائی جمشید
- بخش ۷۹ - رباعی
- بخش ۸ - دعای دولت امیر شیخ اویس
- بخش ۸۰ - غزل
- بخش ۸۱ - غزل
- بخش ۸۲ - آزاد شدن خورشید
- بخش ۸۳ - آمدن شادیشاه به خواستگاری خورشید
- بخش ۸۴ - قطعه
- بخش ۸۵ - هنرنمائی جمشید و شادیشاه در حضور خورشید و افسر
- بخش ۸۶ - غزل
- بخش ۸۷ - نجات دادن جمشید ، قیصر را از مرگ
- بخش ۸۸ - ستایش قیصر از دلاوری جمشید
- بخش ۸۹ - غزل
- بخش ۹ - قطعه
- بخش ۹۰ - خواستگاری شادیشاه از دختر قیصر
- بخش ۹۱ - بازگشتن شادیشاه به شام
- بخش ۹۲ - لشکر کشی جمشید از روم به شام
- بخش ۹۳ - غزل
- بخش ۹۴ - دوبیتی
- بخش ۹۵ - غزل
- بخش ۹۶ - دوبیتی
- بخش ۹۷ - قطعه
- بخش ۹۸ - رباعی
- بخش ۹۹ - غزل
- 8- دیوانمحتشمکاشانی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- ترکیببندها
- شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است
- شمارهٔ ۲ - دوازده بند در مرثیهٔ شاهنشاه مغفور شاه طهماسب صفوی انارالله برهانه
- شمارهٔ ۳ - من نتایج افکاره فی مرثیهاخیهالصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی
- شمارهٔ ۴ - ترکیب بند در رثاء
- شمارهٔ ۵ - وله فی مرثیه امام حسین بن علی علیه التحیة والثناء
- شمارهٔ ۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)
- شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
- شمارهٔ ۸ - این مرثیه را جهت افصح البغاء سید حسین روضه خوان گفته
- شمارهٔ ۹ - فی مرثیه محمد قلی میرزا غفرالله ذنوبه
- غزلیات
- حرف ا
- غزل شماره 1: زلف و قد راست ای بت سرکش چشم و رخت راست ای گل رعنا
- غزل شماره 2: بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
- غزل شماره 3: من از رغم غزالی شهسواری کردهام پیدا
- غزل شماره 4: درخشان شیشهای خواهم می رخشان در و پیدا
- غزل شماره 5: ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا
- غزل شماره 6: کسی ز روی چنان منع چون کند ما را
- غزل شماره 7: که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا
- غزل شماره 8: چو بر زندانیان رانی سیاست یاد کن ما را
- غزل شماره 9: مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را
- غزل شماره 10: صبح آن که داشت پیش تو جام شراب را
- غزل شماره 11: هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را
- غزل شماره 12: بر رخ پر عرق مکش سنبل نیم تاب را
- غزل شماره 13: اگر دل بر صف مژگان سیاهی میزند خود را
- غزل شماره 14: جهان آرا شدی چون ماه و ننمودی به من خود را
- غزل شماره 15: ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را
- غزل شماره 16: چنین است اقتضا رعنائی قد بلندش را
- غزل شماره 17: شب که ز گریه میکنم دجله کنار خویش را
- غزل شماره 18: گر بهم میزدم امشب مژهٔ پر نم را
- غزل شماره 19: چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا
- غزل شماره 20: شوق درون به سوی دری میکشد مرا
- غزل شماره 21: روزگاری که رخت قبلهٔ جان بود مرا
- غزل شماره 22: چو افکنده ببیند در خون تنم را
- غزل شماره 23: به افسون محو کردی شکوههای بیکرانم را
- غزل شماره 24: جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
- غزل شماره 25: بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را
- غزل شماره 26: مالک المک شوم چون ز جنون هامون را
- غزل شماره 27: شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را
- غزل شماره 28: با چنین جرمی نراندم از دل ویران تو را
- غزل شماره 29: گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را
- غزل شماره 30: درهمی گرم غضب کرده نگاه که تو را
- غزل شماره 31: حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را
- غزل شماره 32: برین در میکشند امشب جهانپیما سمندی را
- غزل شماره 33: نشانده شام غمت گرد دل سپاهی را
- غزل شماره 34: تا همتم به دست طلب زد در بلا
- غزل شماره 35: گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
- غزل شماره 36: سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما
- غزل شماره 37: فرمود مرا سجدهٔ خویش آن بت رعنا
- غزل شماره 38: ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
- غزل شماره 39: به صد اندیشه افکند امشبم آن تیز دیدنها
- غزل شماره 40: عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربائیها
- حرف ب
- غزل شماره 41: دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب
- غزل شماره 42: ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب
- غزل شماره 43: برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب
- غزل شماره 44: همچو شمعم هست شبها بیرخ آن آفتاب
- غزل شماره 45: حسن روزافزون نگر کان خسرو زرین طناب
- غزل شماره 46: نامسلمان پسری خون دلم خورد چو آب
- غزل شماره 47: نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب
- غزل شماره 48: رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
- غزل شماره 49: خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب
- غزل شماره 50: بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب
- غزل شماره 51: وصلم نصیب شد ز مددکاری رقیب
- حرف ت
- غزل شماره 52: یگانهای در دل میزند به دست ارادت
- غزل شماره 53: چو هجر راه من تشنه در سراب انداخت
- غزل شماره 54: دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت
- غزل شماره 55: آن که آیینهٔ صنع از روی نیکوی تو ساخت
- غزل شماره 56: داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت سوخت
- غزل شماره 57: هلالی بودی اول صد بلند اختر هوادارت
- غزل شماره 58: این چه چوگان سر زلف و چه گوی ذقن است
- غزل شماره 59: دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست
- غزل شماره 60: نخل قد خم گشته که پرورده دردست
- غزل شماره 61: باز این چه زلف از طرف رخ نمودن است
- غزل شماره 62: زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
- غزل شماره 63: کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
- غزل شماره 64: زان آستان که قبلهٔ ارباب دولت است
- غزل شماره 65: به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست
- غزل شماره 66: چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست
- غزل شماره 67: رخت که صورت صنع آشکار از آن پیداست
- غزل شماره 68: با من بدی امروز زاطوار تو پیداست
- غزل شماره 69: گوی میدان محبت سر اهل نظر است
- غزل شماره 70: تو را بسوی رقیبان گذار بسیار است
- غزل شماره 71: با خط آن سلطان خوبان را جمالی دیگر است
- غزل شماره 72: آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
- غزل شماره 73: خط ز رخت سر کشید سرکشی ای گل بس است
- غزل شماره 74: از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
- غزل شماره 75: این صید هنوز نیم رام است
- غزل شماره 76: نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست
- غزل شماره 77: بر درت کانجا سیاست مانع از داد من است
- غزل شماره 78: روی تو که اختر زمین است
- غزل شماره 79: پای یکی به علت ادبار نارواست
- غزل شماره 80: غمزه کز قوت حسنت دو کمان ساخته است
- غزل شماره 81: آن که بزم غیر را روشن چو گلشن کرده است
- غزل شماره 82: حرف عشقت مگر امشب ز یکی سرزده است
- غزل شماره 83: از عاشقان حوالی آن خانه پر شده است
- غزل شماره 84: امشب دگر حریف شرابت که بوده است
- غزل شماره 85: کمر به کین تو ای دل چو یار جانی بست
- غزل شماره 86: چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست
- غزل شماره 87: گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست
- غزل شماره 88: منتظری عمرها گر بگذاری نشست
- غزل شماره 89: آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
- غزل شماره 90: دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست
- غزل شماره 91: نهال گلشن دل نخل نو رسیدهٔ اوست
- غزل شماره 92: حکمی که همچو آب روان در دیار اوست
- غزل شماره 93: گل چهرهای که مرغ دلم صید دام اوست
- غزل شماره 94: حسن که تابان ز سراپای توست
- غزل شماره 95: مهر که سرگرم مه روی توست
- غزل شماره 96: مدعی که آتش اعراض فروزندهٔ توست
- غزل شماره 97: امشب ای شمع طرب دوست که همخانهٔ توست
- غزل شماره 98: گرچه بیش از حد امکان التفات یار هست
- غزل شماره 99: دلت امروز به جا نیست دگر چیزی هست
- غزل شماره 100: در ظل همائی که بر او میل جهانی است
- غزل شماره 101: ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست
- غزل شماره 102: درهم است آن بت طناز نمیدانم چیست
- غزل شماره 103: ای در درون جان ز دل من کرانه چیست
- غزل شماره 104: مطرب بگو که این تری و این ترانه چیست
- غزل شماره 105: گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست
- غزل شماره 106: رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست
- غزل شماره 107: شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
- غزل شماره 108: هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
- غزل شماره 109: گرچه قرب درگهت حدمن مهجور نیست
- غزل شماره 110: بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
- غزل شماره 111: گرچه پای بندی عشق تو بیزنجیر نیست
- غزل شماره 112: گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست
- غزل شماره 113: با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
- غزل شماره 114: هرچند خون عاشق بیدل حلال نیست
- غزل شماره 115: چون تو سروی در جهان ای نازنین اندام نیست
- غزل شماره 116: ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست
- غزل شماره 117: درین کز دل بدی با من شکی نیست
- غزل شماره 118: آینهٔ جان به جز آن روی نیست
- غزل شماره 119: تیر او تا به سرا پردهٔ دل ماوا داشت
- غزل شماره 120: گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
- غزل شماره 121: آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
- غزل شماره 122: بس که مجنون الفتی با مردم دنیا نداشت
- غزل شماره 123: خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت
- غزل شماره 124: بعد چندین انتظار آن مه به خاک ما گذشت
- غزل شماره 125: فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت
- غزل شماره 126: ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
- غزل شماره 127: بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت
- غزل شماره 128: حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت
- غزل شماره 129: بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت
- غزل شماره 130: یارم طریق سرکشی از سر گرفت و رفت
- غزل شماره 131: شهریار من مرا پابست هجران کرد و رفت
- غزل شماره 132: با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت
- غزل شماره 133: خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت
- غزل شماره 134: چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
- غزل شماره 135: زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت
- غزل شماره 136: بیپرده برآئی چو به صحرای قیامت
- غزل شماره 137: زین نقشخانه کی من دیوانه جویمت
- غزل شماره 138: کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
- غزل شماره 139: به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
- غزل شماره 140: زهی گشوده کمند بلا سلاسل مویت
- حرف ث
- حرف ج
- حرف ح
- حرف خ
- حرف د
- غزل شماره 156: چو یار تیغ ستیز از نیام کین بدر آرد
- غزل شماره 157: رفتی جهان پناها اقبال رهبرت باد
- غزل شماره 158: زندگانی بی غم عشق بتان یکدم مباد
- غزل شماره 159: شهریارا صاحبا رفتی خدا یار تو باد
- غزل شماره 160: دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد
- غزل شماره 161: تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد
- غزل شماره 162: خلل به دولت خان جهانستان مرساد
- غزل شماره 163: روزگاری رفت و از ما نامدت یک بار یاد
- غزل شماره 164: چو تو را به قصد جولان سم بادپا بجنبد
- غزل شماره 165: نخواهم از جمال عالم آشوبت نقاب افتد
- غزل شماره 166: دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمیگنجد
- غزل شماره 167: دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
- غزل شماره 168: فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد
- غزل شماره 169: تنی زلالوش آن سرو گل قبا دارد
- غزل شماره 170: سبکجولان سمندی کان پری در زیر ران دارد
- غزل شماره 171: به پیش اختر حسن تو مهر تاب ندارد
- غزل شماره 172: کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
- غزل شماره 173: دیگر که هوای گل خود روی تو دارد
- غزل شماره 174: طبیب من ز هجر خود مرارنجور میدارد
- غزل شماره 175: مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
- غزل شماره 176: چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد
- غزل شماره 177: بس که روز و شبم از دل سپه غم گذرد
- غزل شماره 178: شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد
- غزل شماره 179: روز محشر که خدا پرسش ما خواهد کرد
- غزل شماره 180: فلک به من نفسی گرچه سر گرانش کرد
- غزل شماره 181: چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد
- غزل شماره 182: از جیب حسن سرو قدی سر بدر نکرد
- غزل شماره 183: آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد
- غزل شماره 184: جدائی تو هلاکم ز اشتیاق تو کرد
- غزل شماره 185: که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد
- غزل شماره 186: دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد
- غزل شماره 187: بهتر است از هرچه دهقان در چمن میپرورد
- غزل شماره 188: اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد
- غزل شماره 189: اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد
- غزل شماره 190: چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفلم سازد
- غزل شماره 191: چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد
- غزل شماره 192: خوش آن شبی که ز رویش نقاب برخیزد
- غزل شماره 193: چو عشق کوس سکون از گران عیاری زد
- غزل شماره 194: چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد
- غزل شماره 195: به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد
- غزل شماره 196: خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد
- غزل شماره 197: زخم او یکبارگی امروز بر جان میرسد
- غزل شماره 198: گفتم تو را متاعی بهتر ز ناز باشد
- غزل شماره 199: ز بس کان جنگجو را احتزاز از صلح من باشد
- غزل شماره 200: به رهی کان سفری سرو روان خواهد شد
- غزل شماره 201: بیوفا یارا وفا و یاریت معلوم شد
- غزل شماره 202: هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد
- غزل شماره 203: هر خون که از درون ز دل مبتلا چکد
- غزل شماره 204: دلا گذشت شب هجر و یار از سفر آمد
- غزل شماره 205: دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد
- غزل شماره 206: چو تیر غمزه افکندی به جان ناتوان آمد
- غزل شماره 207: کمان ناز به زه نازنین سوار من آمد
- غزل شماره 208: دم جاندان آن بت بر سرم با تیغ کین آمد
- غزل شماره 209: گه رفتن آن پری رو بوداع ما نیامد
- غزل شماره 210: زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
- غزل شماره 211: یار بیدردی غیر و غم ما میداند
- غزل شماره 212: ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند
- غزل شماره 213: بهترین طاقی که زیر طاق گردون بستهاند
- غزل شماره 214: یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
- غزل شماره 215: یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند
- غزل شماره 216: دی همایون خبری مژده دهانم دادند
- غزل شماره 217: عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند
- غزل شماره 218: حسن روزافزون او ترسم جهان برهم زند
- غزل شماره 219: گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند
- غزل شماره 220: بلا به من که ندارم غم بقا چکند
- غزل شماره 221: گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
- غزل شماره 222: آه از آن لحظه که مجلس به غضب در شکند
- غزل شماره 223: چون باز خواهد کز طلب جوینده را دور افکند
- غزل شماره 224: هر کسی چیزی به پای آن پسر می افکند
- غزل شماره 225: خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند
- غزل شماره 226: چشمت چو شهر غمزه را آرایش مژگان کند
- غزل شماره 227: عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند
- غزل شماره 228: عجب که دولت من بیبقائیی نکند
- غزل شماره 229: لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمیکند
- غزل شماره 230: آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند
- غزل شماره 231: آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند
- غزل شماره 232: دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند
- غزل شماره 233: رندان که نقد جان به می ناب میدهند
- غزل شماره 234: ملامت گو که گاهی همچو ماه از روزنت بیند
- غزل شماره 235: دیشب که بر لبت لب جام شراب بود
- غزل شماره 236: امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
- غزل شماره 237: دی صبح دم که عارض او بینقاب بود
- غزل شماره 238: همنشین امشب اگر آن بت چنین خواهد بود
- غزل شماره 239: دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
- غزل شماره 240: گنج وصل او به چون من بیوفائی حیف بود
- غزل شماره 241: مهی که شمع رخش نور دیدهٔ من بود
- غزل شماره 242: دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
- غزل شماره 243: گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود
- غزل شماره 244: دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود
- غزل شماره 245: دی ز شوخی بر من آن توسن دوانیدن چه بود
- غزل شماره 246: یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود
- غزل شماره 247: جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود
- غزل شماره 248: در شکار امروز صید آهوان او که بود
- غزل شماره 249: بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود
- غزل شماره 250: سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود
- غزل شماره 251: ز بس که نور ز حسن تو در جهان بدود
- غزل شماره 252: اول منزل عشقست بیابان فنا
- غزل شماره 253: دست به دست همچو گل آن بت مست میرود
- غزل شماره 254: آن که اشگم از پیش منزل به منزل میرود
- غزل شماره 255: باز ما را جان به استقبال جانان میرود
- غزل شماره 256: آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود
- غزل شماره 257: از بادهٔ لاله تو چو در ژاله میرود
- غزل شماره 258: اگر شراب خوری صد جگر کباب شود
- غزل شماره 259: پیش او نیک و بد عاشق اگر ظاهر شود
- غزل شماره 260: چو کار به رغم از امید وصل تنگ شود
- غزل شماره 261: چشمم چو روز واقعه در خواب میشود
- غزل شماره 262: حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
- غزل شماره 263: رهی دارم که از دوری به پایان دیر میآید
- غزل شماره 264: صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
- غزل شماره 265: به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار میآید
- غزل شماره 266: سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی درد آید
- غزل شماره 267: به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید
- غزل شماره 268: ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
- غزل شماره 269: قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید
- غزل شماره 270: غمزهاش دست چو بر غارت جان بگشاید
- غزل شماره 271: ازین لیلی و شانم خاطر ناشاد نگشاید
- غزل شماره 272: گر از درج دهانش دم زنم از من به تنگ آید
- غزل شماره 273: خوش آن بیداد کز فریاد من جانان برون آید
- غزل شماره 274: به اقبال از سفر چون مرکب آن نازنین آید
- غزل شماره 275: به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنین آید
- غزل شماره 276: چو غافل از اجل صیدی سوی صیاد میآید
- غزل شماره 277: به مرگ کوه کن کزوی المها یاد میآید
- غزل شماره 278: با وجود آن که پیوند آن پری از من برید
- غزل شماره 279: عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید
- غزل شماره 280: قاصد رساند مژده که جانان ما رسید
- غزل شماره 281: سرو خرامان من طره پریشان رسید
- غزل شماره 282: ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید
- غزل شماره 283: زاهدان منع ز دیر و می نابم مکنید
- غزل شماره 284: خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید
- حرف ذ
- حرف ر
- غزل شماره 288: بس که چون باران نیسان ای سحاب خوش مطر
- غزل شماره 289: بر مه روی تو خط مشگ بار
- غزل شماره 290: چنین که من ز تو خود را نمودهام بیزار
- غزل شماره 291: تا شده ای گل به تو اغیار یار
- غزل شماره 292: زهی ز سلطنتت روزگار منت دار
- غزل شماره 293: افکنده ره به کلبهٔ درویش خاکسار
- غزل شماره 294: پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار
- غزل شماره 295: تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
- غزل شماره 296: زین بیشتر رکاب ستم سر گران مدار
- غزل شماره 297: ای طور تو را جهان خریدار
- غزل شماره 298: دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر
- غزل شماره 299: دور از تو خاک ره ز جنون میکنم به سر
- غزل شماره 300: شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور
- حرف ز
- غزل شماره 301: عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
- غزل شماره 302: زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز
- غزل شماره 303: لشگر عشقت سیاهی میکند از دور باز
- غزل شماره 304: یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
- غزل شماره 305: آفت من یک نگه زان نرگس مستانه ساز
- غزل شماره 306: ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز
- غزل شماره 307: ای از می غرور تو لبریز جام ناز
- غزل شماره 308: ناصحا از سر بالین من این پند ببر
- غزل شماره 309: دوش گر بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
- غزل شماره 310: دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
- غزل شماره 311: حسن را تکیهگه آن طرف کلاهست امروز
- غزل شماره 312: به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز
- غزل شماره 313: ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
- غزل شماره 314: دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
- غزل شماره 315: مردم و بر دل من باز غم یار هنوز
- غزل شماره 316: ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
- غزل شماره 317: ای در زمان خط تو بازار فتنه تیز
- غزل شماره 318: بزم کین آرا و در ساغر می بیداد ریز
- حرف س
- غزل شماره 319: عقل در میدان عشق آهسته میراند فرس
- غزل شماره 320: با من از ابنای عالم دلبری مانده است و بس
- غزل شماره 321: آخر ای بیرحم حال ناتوان خود بپرس
- غزل شماره 322: ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس
- غزل شماره 323: آن قدر شوق گل روی تو دارم که مپرس
- غزل شماره 324: باز آشفتهام از خوی تو چندان که مپرس
- غزل شماره 325: ای سنگ دل ز پرسش روز جزا بترس
- غزل شماره 326: خموشیت گره افکند در دل همه کس
- حرف ش
- غزل شماره 327: آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش
- غزل شماره 328: شبی که میفکند بی تو در دلم الم آتش
- غزل شماره 329: هرتار که در طره عنبر شکن استش
- غزل شماره 330: محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش
- غزل شماره 331: رخش شمعی است دود آن کمند عنبر آلودش
- غزل شماره 332: ز دل دودی بلند آویخته زلف نگون سارش
- غزل شماره 333: ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش
- غزل شماره 334: ای به ستم دل تو خوش تیغ بکش مرا بکش
- غزل شماره 335: بیش ازین منت وصل و از رخ آن ماه مکش
- غزل شماره 336: صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
- غزل شماره 337: هزارگونه متاع است ناز را به دکانش
- غزل شماره 338: آن شاه حسن بین و به تمکین نشستنش
- غزل شماره 339: بزم برهم زدهای ای دل بر خشم به جوش
- غزل شماره 340: ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش
- غزل شماره 341: سحر به کوچه بیگانهای فتادم دوش
- غزل شماره 342: آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش
- غزل شماره 343: به عزم رقص چون در جنبش آید نخل بالایش
- غزل شماره 344: مهی که زینت حسنست گرمی خویش
- غزل شماره 345: پری وشی دل دیوانه میکشد سویش
- غزل شماره 346: مباش ای مدعی خوش دل که از من رنجه شد خویش
- حرف ص
- حرف ض
- حرف ط
- حرف ظ
- حرف ع
- حرف غ
- حرف ف
- حرف ق
- حرف ک
- حرف گ
- حرف ل
- غزل شماره 382: صدامید از تو داشتم در دل
- غزل شماره 383: ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل
- غزل شماره 384: رسید باز طپاننده کبوتر دل
- غزل شماره 385: زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل
- غزل شماره 386: گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
- غزل شماره 387: گشته در عشق کار من مشکل
- غزل شماره 388: ای دهانت را موکل خضر خط بر سلسبیل
- حرف م
- غزل شماره 389: گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم
- غزل شماره 390: اگر دوری ز من در آرزویت زار میمیرم
- غزل شماره 391: خانهٔ دوری دل از همه پرداختهام
- غزل شماره 392: لب پر سوال بر سر راهی نشستهام
- غزل شماره 393: بس که چشم امشب به چشم عشوهسازش داشتم
- غزل شماره 394: بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
- غزل شماره 395: من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم
- غزل شماره 396: چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم
- غزل شماره 397: ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
- غزل شماره 398: تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم
- غزل شماره 399: دی به دنبال یکی کبک خرام افتادم
- غزل شماره 400: زخم نگهت نهفته خوردم
- غزل شماره 401: ز کج بینی به زلفت نسبت چین ختن کردم
- غزل شماره 402: به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار میکردم
- غزل شماره 403: به بزمش دوش رنگآمیزی بسیار میکردم
- غزل شماره 404: ای شمع بتان تا کی بر گرد درت گردم
- غزل شماره 405: برای نیم نگاهی چو عذر خواه تو گردم
- غزل شماره 406: در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم
- غزل شماره 407: بهر دعا از درت چون به درون آمدم
- غزل شماره 408: ز لطف و قهر او و در خندهای گریه آلودم
- غزل شماره 409: باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
- غزل شماره 410: چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
- غزل شماره 411: به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم
- غزل شماره 412: هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند
- غزل شماره 413: شبی کان سرو سیم اندام را درخواب میدیدم
- غزل شماره 414: به خود دوشینه لطفی از ادای یار فهمیدم
- غزل شماره 415: ساز خروش کرده دل ناز پرورم
- غزل شماره 416: اگر میبینمت با غیر غیرت میکشد زارم
- غزل شماره 417: به صلح یار در هر انجمن میخواند اغیارم
- غزل شماره 418: ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
- غزل شماره 419: من آنم که جز عشق کاری ندارم
- غزل شماره 420: به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
- غزل شماره 421: من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم
- غزل شماره 422: خوش آن ساعت که خندان پیشت ای سیمین بدن میرم
- غزل شماره 423: من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم
- غزل شماره 424: به بزم او حریفان را ز مستی دست و پا بوسم
- غزل شماره 425: ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم
- غزل شماره 426: افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
- غزل شماره 427: کو اجل تا من نقاب تن ز جان خود کشم
- غزل شماره 428: رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گوشم
- غزل شماره 429: گر من به مردن دل نهم آسوده جانی را چه غم
- غزل شماره 430: به دشمن یارئی در قتل خود از یار میفهمم
- غزل شماره 431: به فنا بنده رهی میدانم
- غزل شماره 432: من نه مجنونم که خواهم روی در صحرا کنم
- غزل شماره 433: دور از تو بر روی بتان چون چشم پرخون افکنم
- غزل شماره 434: بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم
- غزل شماره 435: زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم
- غزل شماره 436: گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
- غزل شماره 437: ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک میبینم
- غزل شماره 438: دل خود را هنوز اندر تمنای تو میبینم
- غزل شماره 439: از سر کوی تو با صدگونه سودا میروم
- غزل شماره 440: گرچه ناچار از درت ای سرو رعنا میروم
- غزل شماره 441: مفتون چشم کم نگه پر فتنهات شوم
- غزل شماره 442: کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم
- غزل شماره 443: وصل کو تا بینیاز از وصل آن دلبر شوم
- غزل شماره 444: خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم
- غزل شماره 445: مهر بیگانگی آغاز تو را بنده شوم
- غزل شماره 446: منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم
- غزل شماره 447: تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم
- غزل شماره 448: به من حیفست شمشیر سیاستدار عبرت هم
- غزل شماره 449: آن شوخ جانان آشنا سوزد دل بیگانه هم
- غزل شماره 450: بس که ما از روی رسوائی نقاب افکندهام
- غزل شماره 451: ما به عهدت خانهٔ دل از طرب پرداختیم
- غزل شماره 452: بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم
- غزل شماره 453: تو کشیده تیغ و مرا هوس که ز قید جان برهانیم
- غزل شماره 454: همچو شمع از مجلست گریان و سوزان میرویم
- غزل شماره 455: چو نتوانم به مردم قصه آن بیوفا گویم
- حرف ن
- غزل شماره 456: مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن
- غزل شماره 457: پا چون کشم ز کوی تو کانجا زمان زمان
- غزل شماره 458: بس که به من زر فشاند دست زرافشان خان
- غزل شماره 459: زهی ز دست کرم گسترت کرم باران
- غزل شماره 460: رویت که هست صورت چین شرمسار از آن
- غزل شماره 461: تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان
- غزل شماره 462: صبا تحیت بلبل به بوستان برسان
- غزل شماره 463: ای صبا درد من خسته به درمان برسان
- غزل شماره 464: تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
- غزل شماره 465: آمدم با نالههای زار هم دم هم چنان
- غزل شماره 466: شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان
- غزل شماره 467: ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
- غزل شماره 468: شغل دهقان چیست ز آب و گل نهال انگیختن
- غزل شماره 469: رخت را آفتاب سایهگستر میتوان گفتن
- غزل شماره 470: گرچه در دیدهٔتر جای تو نتوان کردن
- غزل شماره 471: فتنه میخیزد از آن ترکانه دامن برزدن
- غزل شماره 472: روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن
- غزل شماره 473: ای ابرویت به وقت اشارت زبان حسن
- غزل شماره 474: ای تو نکرده جز جفا آن چه نکردهای بکن
- غزل شماره 475: چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن
- غزل شماره 476: در پرده عشق آهنگ زد ای فتنه قانون ساز کن
- غزل شماره 477: بیا ای عشق تمکین مرا از گرد ره بشکن
- غزل شماره 478: گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن
- غزل شماره 479: ای پارسای کعبه رو عزم سر آن کو مکن
- غزل شماره 480: چون نمودی رخ به من یک لحظه بدخوئی مکن
- غزل شماره 481: از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من با من
- غزل شماره 482: ساخت شب مرا سیه دود دل فکار من
- غزل شماره 483: بت پرستی را شعار خود کنم تا یار من
- غزل شماره 484: در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من
- غزل شماره 485: یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
- غزل شماره 486: به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا از من
- غزل شماره 487: ای خدنگ مژهات عقده گشای دل من
- غزل شماره 488: ای به بالا فتنه سرگردان بالای تو من
- غزل شماره 489: گر شود از دیده نهان ماه من
- غزل شماره 490: ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من
- غزل شماره 491: چو میخواهد که نامم نشنود بیگانه رای من
- غزل شماره 492: با وجود وصل شد زندان حرمان جای من
- غزل شماره 493: سرگرمئی کو تا نهم از کنج عزلت پا برون
- غزل شماره 494: از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
- غزل شماره 495: با او شبی از دیر میخواهم خراب آیم برون
- غزل شماره 496: دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین
- غزل شماره 497: چو در چوگان زدن آن مه نگون گردد ز پشت زین
- غزل شماره 498: به دوستی خودم میکشی که رای من است این
- غزل شماره 499: پردهٔ ما میدری کائین زیبائیست این
- غزل شماره 500: حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست این
- غزل شماره 501: بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش از این
- غزل شماره 502: جانا مران رخش جفا بر خاکساران بیش از این
- غزل شماره 503: آینه بردار و حسن جان فزای خویش بین
- غزل شماره 504: شاهانه رخش راندن آن خردسال بین
- غزل شماره 505: ز دیده در دلم ای سرو دل ربا بنشین
- حرف و
- غزل شماره 506: چون برفروزد آینه زان آفتاب رو
- غزل شماره 507: مراست رشتهٔ جان کاکل معنبر او
- غزل شماره 508: آن کوست قبلهٔ همه کس قبلهجو در او
- غزل شماره 509: تائبم از می به دور نرگس غماز او
- غزل شماره 510: دوش چون دیدم نهان در روی آتشناک او
- غزل شماره 511: آن منتظر گدازی چشم سیاه او
- غزل شماره 512: باز امشب ز اقتضای شوخ طبعیهای او
- غزل شماره 513: زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او
- غزل شماره 514: حرف در مجلس نگویم جز به هم زانوی او
- غزل شماره 515: یارب آن مه را که خواهم زد قضا در کوی او
- غزل شماره 516: شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو
- غزل شماره 517: گفتم ز پند من شود تغییر در اطوار تو
- غزل شماره 518: ای مرا دلبر و دل آرا تو
- غزل شماره 519: رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
- غزل شماره 520: ای گردن بلند قدان در کمند تو
- غزل شماره 521: صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
- غزل شماره 522: ای همچو آهوان دلم دم شکار تو
- غزل شماره 523: زهی بالا بلندان سر به پیش از اعتدال تو
- غزل شماره 524: کاکل که سر نهاده به طرف جبین تو
- غزل شماره 525: هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو
- غزل شماره 526: مدعی در مجلسم جا میدهد پهلوی تو
- غزل شماره 527: چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
- غزل شماره 528: زلف معنبر برفشان گو جان ما بر باد شو
- غزل شماره 529: ای سرو گلندام که داری کمر از مو
- حرف ه
- غزل شماره 530: ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه
- غزل شماره 531: امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه
- غزل شماره 532: باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه
- غزل شماره 533: از نسیم آن خطم در حیرت از صنع اله
- غزل شماره 534: زهی کرشمهٔ تو را سرمهسای چشم سیاه
- غزل شماره 535: یار از جعد سمنسا مشک بر گل ریخته
- غزل شماره 536: جلوهٔ آن حور پیکر خونم از دل ریخته
- غزل شماره 537: تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
- غزل شماره 538: ز چوگان بازی آمد زلف بر رخسار آشفته
- غزل شماره 539: خط اگرت سبزه طرف لاله نهفته
- غزل شماره 540: آمد به تیغ کین ره ارباب دین زده
- غزل شماره 541: به دست دیده عنان دل فکار مده
- غزل شماره 542: شبهای هجران همنشین از مهر او یادم مده
- غزل شماره 543: پند گوی تو چهها تا به تو فهمانیده
- غزل شماره 544: قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
- غزل شماره 545: نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه
- حرف ی
- غزل شماره 546: من کیستم به دوزخ هجران فتادهای
- غزل شماره 547: صبح مرا به ظن غلط شام کردهای
- غزل شماره 548: از قید عهد بنده تو خود رسته بودهای
- غزل شماره 549: دی باز جرعه نوش ز جام که بودهای
- غزل شماره 550: بیش از دی گرم استغنا زدن گردیدهای
- غزل شماره 551: بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی
- غزل شماره 552: ای گل خود رو چه بد کردم که خوارم ساختی
- غزل شماره 553: اگر مقدار عشق پاک را دلدار دانستی
- غزل شماره 554: کارش یارم از ستم دایم مکدر داشتی
- غزل شماره 555: مرا به دست غم خود گذاشتی رفتی
- غزل شماره 556: به رقیب سفری وعدهٔ رفتن دادی
- غزل شماره 557: بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی
- غزل شماره 558: اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
- غزل شماره 559: بر در درج قفل زدم یک چندی
- غزل شماره 560: چو مینماید، که هست با من، جفا و جورت، ز روی یاری
- غزل شماره 561: زد به درونم آتش تنگ قبا سواری
- غزل شماره 562: دلا زان گل بریدی خاطرت آسود پنداری
- غزل شماره 563: این طلعت و رخسار که دارد که تو داری
- غزل شماره 564: سرلشگر حسن است نگاهی که تو داری
- غزل شماره 565: باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری
- غزل شماره 566: باز بر من نظر افکنده شکار اندازی
- غزل شماره 567: چه باشد گر سنان غمزه را زین تیزتر سازی
- غزل شماره 568: به جرم این که گفتم سوز خود با عالمافروزی
- غزل شماره 569: از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین با کسی
- غزل شماره 570: دل را اگر ز صبر به جان آورد کسی
- غزل شماره 571: توسن حسن کرده زین طفل غیور سرکشی
- غزل شماره 572: شوق میگرداندم بر گرد شمع سرکشی
- غزل شماره 573: نکشد ناز مسیح آن که تو جانش باشی
- غزل شماره 574: آن که هرگز نزد از شرم در معشوقی
- غزل شماره 575: بر روی یار اغیار را چشمی به آن آلودگی
- غزل شماره 576: ساربان بر ناقه میبندد به سرعت محملی
- غزل شماره 577: از باده عیشم بود مستانه به کف جامی
- غزل شماره 578: رفتی و رفت بیرخت از دیده روشنی
- غزل شماره 579: دم بسمل شدن در قبله باید روی قربانی
- غزل شماره 580: ز اشک سرخ برای نزول جانانی
- غزل شماره 581: به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
- غزل شماره 582: گذری بناز و گوئی ز چه باز دلگرانی
- غزل شماره 583: اقبال ظفر پیوند در کار جهانبانی
- غزل شماره 584: رو ای صبا بر آن سرو دلستان که تو دانی
- غزل شماره 585: چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی
- غزل شماره 586: ساقیا چون جام جمشیدی پر از می میکنی
- غزل شماره 587: محتشم چون عمر صرف خدمت وی میکنی
- غزل شماره 588: نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی
- غزل شماره 589: این است که خوار و زارم از وی
- غزل شماره 590: دیدهام مست و سرانداز و غزل خوان برهی
- غزل شماره 591: من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
- غزل شماره 592: ای رشگ بتان به کج کلاهی
- غزل شماره 593: دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی
- غزل شماره 594: مرا حرص نگه هردم به رغبت میبرد جائی
- غزل شماره 595: به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماوایی
- غزل شماره 596: در سیر چمن دیدم سرو چمن آرائی
- غزل شماره 597: نیست پیوند گسل مرغ دل شیدائی
- غزل شماره 598: صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
- غزل شماره 599: دل خود رای مرا برده گل خودروئی
- غزل شماره 600: به جائی دلت گرم سوداست گوئی
- غزل شماره 601: هنوزت به ما کینه برجاست گوئی
- حرف ا
- قصاید
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- حرف ج
- حرف د
- قصیده شماره 13: تا هست جهان به کام خان باد
- قصیده شماره 14: اگر چه مادر ایام خوش نتیجه فتاد
- قصیده شماره 15: مرا غمی است ز بیداد چرخ بیبنیاد
- قصیده شماره 16: دهندهای که به گل نکهت و به گل جان داد
- قصیده شماره 17: چرخ را باز مه روی تو حیران دارد
- قصیده شماره 18: ز آهم بر عذار نازکش زلف آن چنان لرزد
- قصیده شماره 19: تا بدن دستگاه جان باشد
- قصیده شماره 20: ملک اگر جسم و عدل جان باشد
- قصیده شماره 21: زمانه را دگر آبی به روی کار آمد
- قصیده شماره 22: شب دوش از فغانم آن چنان عالم به جان آمد
- قصیده شماره 23: چون شاه نطق دست به تیغ زبان کند
- قصیده شماره 24: سدهٔ آصفیش بود سلیمان به سجود
- قصیده شماره 25: بر آصف سخی دل به اذل بود سه عید
- قصیده شماره 26: ز پرگار فلک نقشی به روی کار میآید
- قصیده شماره 27: دوش ز ره قاصدی خرم و خندان رسید
- قصیده شماره 28: دی قاصدی به کلبهٔ این ناتوان رسید
- حرف ر
- قصیده شماره 29: زهی محیط شکوه تو را فلک معبر
- قصیده شماره 30: شبی به دایتش از روزگار هجر به تر
- قصیده شماره 31: چو از جوزا برون تازد تکاور خسرو خاور
- قصیده شماره 32: سهی بالای بزم آرای مه سیمای مهرآسا
- قصیده شماره 33: رفتی به حرب باد رفیقت درین سفر
- قصیده شماره 34: وقت کم بختی که مرغ دولتم میریخت پر
- قصیده شماره 35: ای به فر ذات بیهمتا دو عالم را مقر
- قصیده شماره 36: گشت در مهد گران جنبش دهر آخر کار
- قصیده شماره 37: دارم از گلشن ایام درین فصل بهار
- قصیده شماره 38: به ساحل خواهد افتادن دگر بار
- قصیده شماره 39: بیماری به پای حضورم شکسته خار
- قصیده شماره 40: بر دوش حاملان فلک باد پایدار
- قصیده شماره 41: در نسبت است خسرو شاهان نامدار
- حرف ز
- حرف ک
- حرف ل
- حرف م
- قصیده شماره 47: خوش آن زبان که شود چون زبان لوح و قلم
- قصیده شماره 48: من و دو اسبه دوانیدن کمیت قلم
- قصیده شماره 49: ای نثار شام گیسویت خراج مصر و شام
- قصیده شماره 50: باد در عیش مدام از بهجت عید صیام
- قصیده شماره 51: روزه رفت و آمد از نزدیک مخدوم الانام
- قصیده شماره 52: ایا صبا برسان تحفهٔ درود و سلام
- قصیده شماره 53: ای جهان را به دولت تو نظام
- قصیده شماره 54: ز تاب مشگل اگر نگسلد رگ جانم
- حرف ن
- قصیده شماره 55: صد شکر کز شفای شهنشاه کامران
- قصیده شماره 56: رایت فتح جدید گفت شه کامران
- قصیده شماره 57: بود به چنگ درنگ جیب مهم جهان
- قصیده شماره 58: ای دهر پیر عیش ز سر گیر کاسمان
- قصیده شماره 59: آیت اقبال شد رایت سلطان حسن
- قصیده شماره 60: باز شد چشم جهان ای بخت خواب آلودهان
- قصیده شماره 61: دمید صبحی و از پرتو دمیدن آن
- قصیده شماره 62: کاشان که مصر روی زمین است در جهان
- قصیده شماره 63: شد عراق آباد روزی کز خراسان شد روان
- قصیده شماره 64: چو دی نسیم سحر خورد بر مشام جهان
- قصیده شماره 65: باد مسعود و همایون خلعت شاه جهان
- قصیده شماره 66: رسید باز به گوش زمان نوید امان
- قصیده شماره 67: شکر خدا که پایهٔ دولت ز آسمان
- قصیده شماره 68: به که درین گفته معجز بیان
- قصیده شماره 69: مژدهای اهل زمین که اقبال بر هفت آسمان
- قصیده شماره 70: به عنوان عیادت ساخت مقدار مرا افزون
- قصیده شماره 71: مژدهٔ عالم را که دهر از امر ربالعالمین
- قصیده شماره 72: داده فزون از فلک زیب زمان و زمین
- حرف ه
- حرف ی
- قصیده شماره 74: به صبر یافت نهال امید نشو و نمائی
- قصیده شماره 75: بر اشراف این عید و آن کامکاری
- قصیده شماره 76: درین ضعف آن قدر دارم ز بیماری گر انباری
- قصیده شماره 77: بده داد طرب چون شد بلند از لطف ربانی
- قصیده شماره 78: به شاه شه نشان تا باشد ارزانی جهانبانی
- قصیده شماره 79: از آنم شکوه است از طول ایام پریشانی
- قصیده شماره 80: بیا ای رسول از در مهربانی
- قصیده شماره 81: دوستان مژده که از موهبت سبحانی
- مثنویات
- شمارهٔ ۱
- شمارهٔ ۱۰
- شمارهٔ ۱۱
- شمارهٔ ۱۲
- شمارهٔ ۲ - وله فیالمثنوی
- شمارهٔ ۳ - فی مرثیه امام حسین علیهالسلام
- شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه
- شمارهٔ ۵ - وله ایضا
- شمارهٔ ۶ - این چند بیت دیگر جهت نقش خلاصه خمسهای که بخط میرمعزالدین مرقوم گردیده است گفته
- شمارهٔ ۷ - این چند بیت بجهت تزویجی گفته که بحسب استعداد میان ایشان نبوده
- شمارهٔ ۸ - این ابیات مثنوی حسبالحال گفته در عذر ارسال شعر به بزرگی که شعر میگفته
- شمارهٔ ۹ - مثنوی در مرگ حیرتی شاعر
- رباعیات
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- رباعی شماره 6: بازوی شهان چو بالشش زیر سرت
- رباعی شماره 7: وز ناز به من نمودی آن نرگس مست
- رباعی شماره 8: خلقت همهٔ زیردست از روز الست
- رباعی شماره 9: وز آصفیش سلطنت ایمن ز فناست
- رباعی شماره 10: انواع صنایع بهم آمیخته است
- رباعی شماره 11: وز غیرتش آب زندگی کاسته است
- رباعی شماره 12: مه بر درش از چرخ کبود آمده است
- رباعی شماره 13: سررشتهٔ دین رفت به ناکام ز دست
- رباعی شماره 14: عید که و مه مبارک و فیروزست
- رباعی شماره 15: چون ریزش خون دوست میدارد دوست
- رباعی شماره 16: دام دل و دین طرز نگه کردن اوست
- رباعی شماره 17: صد آیهٔ فیض بیش دربارهٔ اوست
- رباعی شماره 18: فرمانده از آنست که فرمانبر توست
- رباعی شماره 19: ریزنده خونها ز سر خنجر توست
- رباعی شماره 20: وین زینت و زیب چرخ خرگاهی ازوست
- رباعی شماره 21: وان نیز که داده سرور ار عنائیست
- رباعی شماره 22: پرنور ز نعلین فلک فرسایت
- حرف د
- رباعی شماره 23: در واقعه دیدم که به من اسبی داد
- رباعی شماره 24: آوازهٔ شهرتش در افاق افتاد
- رباعی شماره 25: کز مادر دهر از همه عالم زیر سرت
- رباعی شماره 26: بهبود تو خاطر اعدای تو باد
- رباعی شماره 27: پیغام رسان رقعه به ان بحر و داد
- رباعی شماره 28: از عمر گروستانی خواهم کرد
- رباعی شماره 29: بر من ستم از طاقت من بیش نکرد
- رباعی شماره 30: جرم دو جهان به جرم من ضم سازد
- رباعی شماره 31: وز میل به ذیل باد میآویزد
- رباعی شماره 32: نخلی به نزاکت قدت کم ریزد
- رباعی شماره 33: گاه از همه باب حاتمم میدانند
- رباعی شماره 34: آیینه که بینم این تن غم فرسود
- رباعی شماره 35: هر ساتل به من تفقدی میفرمود
- رباعی شماره 37: ظرفش ز جهان وسیعتر خواهد بود
- رباعی شماره 38: تسخیر جهان مرتبهٔ پستش بود
- رباعی شماره 39: پیوسته چو بسته بر رخ مادر جود
- رباعی شماره 40: در شرم تو اغراق به نوعی فرمود
- حرف ر
- حرف ز
- حرف ش
- حرف ف
- حرف ک
- حرف گ
- حرف ل
- رباعی شماره 48: بیسجدهٔ تو طاعت ما نا مقبول
- رباعی شماره 49: نقدی که عیار بودش از اصل جلیل
- رباعی شماره 50: اندر دم امتیاز با سعی جمیل
- رباعی شماره 51: کاراسته صد بلا از آئین جمیل
- رباعی شماره 52: بیدانائی و راه علم و تحصیل
- رباعی شماره 53: از میل درو به که نمایم تعجیل
- رباعی شماره 54: این منزل فیضبخش بیمثل و عدیل
- حرف م
- رباعی شماره 55: در تک شکند تارک خورشید بسم
- رباعی شماره 56: کز عارضهای گشته مزاجش درهم
- رباعی شماره 57: وز تذکرهٔ نام تو شیرین لب و کام
- رباعی شماره 58: وی چرخ به سدهٔ تو در سجده مدام
- رباعی شماره 59: بیمارتر از چشم سیه مست توام
- رباعی شماره 60: بروی ز تب هجری تو بگداختهام
- رباعی شماره 61: سودی و زیان نیز دو چندان کردم
- رباعی شماره 62: بسیار خطر دارد ازو اسلامم
- رباعی شماره 63: آمد به وداع تو دل خود کامم
- رباعی شماره 64: نظارگی بزم وصال تو شوم
- رباعی شماره 65: زاهد به ثواب و من به امید عظیم
- حرف ن
- رباعی شماره 66: با من ره غالبیت اندر همه فن
- رباعی شماره 67: باید ز چه رسوای جهان گردیدن
- رباعی شماره 68: چشم از گنه بی گنهان پوشیدن
- رباعی شماره 69: دور از ره دین فتادهام وای به من
- رباعی شماره 70: تا ناف پر است از نافهٔچین
- رباعی شماره 71: افت چه بلای صبر و آرام است این
- رباعی شماره 72: در صورت او قدرت جبار ببین
- حرف و
- حرف ی
- رباعی شماره 79: آرای به مدح ملک بطحائی
- رباعی شماره 80: در راه وفا و مهر سست آمدهای
- رباعی شماره 81: در بارگه وفا ستونم کردی
- رباعی شماره 82: صد شکر که بر علاج قدرت داری
- رباعی شماره 83: از جام جهان نماسبق برده بسی
- رباعی شماره 84: هرگوشه گذشت از فلک چوگانی
- رباعی شماره 85: رجعت کند اختلال در رفعت وی
- رباعی شماره 86: سرگرم تو ذرات ز مه تا ماهی
- قطعات
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- شماره 11: هم به صفات از همه کس هم به ذات
- شماره 12: آن که چون او طامعی در بحر و بر صورت نیست
- شماره 13: آئینهوش ز صیقل عدلش منور است
- شماره 14: میدان نورد مدحت مقصود قشر است
- شماره 15: تارک آرای خلق ایام است
- شماره 16: چون زایر تربت حسین است
- شماره 17: به ز مدح مشتری گیر تو یک پرگاله نیست
- شماره 18: از جهان چون خیمه زد بر طرف انهار بهشت
- حرف ح
- حرف د
- شماره 20: پاکیزه طینت و ملکی خوی و پاکزاد
- شماره 21: زیاده از همه اسباب شوکت و شان داد
- شماره 22: هرچه از بدو ازل داد باو نیکو داد
- شماره 23: سر به امر خالق اکبر نهاد
- شماره 24: آن که چرخ بیهنر با بخت او پرخاش کرد
- شماره 25: در تلاطم همه گوهر به کنار اندازد
- شماره 26: کز بار آن مصیبت پشت فلک دو تا شد
- شماره 27: منصوری شاعر تاخت و ز دهر مسافر شد
- شماره 28: که به خلد از شرف مقابل شد
- شماره 29: ز علم جعفری چون کامجو شد
- شماره 30: وی به طبع سلیم بیمانند
- شماره 31: که جیب و دامن پر زر به سایل افشاند
- شماره 32: جرعهای کرم از جام عطا نوشیدند
- شماره 33: که چون متاع سخن ز آسمان فرود آرند
- شماره 34: ملک کامکار ملک وجود
- شماره 35: کز عدم نامد نظیرش در وجود
- شماره 36: خرد پیر ز تدبیر تو شرمنده شود
- شماره 37: گفت مدحی بهر چه خواست رسید
- شماره 38: دهر هر گل را که بهتر دید چید
- شماره 39: علم افراز عالم توحید
- شماره 40: آخر از بیطاقتی تیغ جزا خواهم کشید
- شماره 41: که رخت بقا سوی عقبی کشید
- حرف ر
- شماره 42: در نظر عقل شود جلوهگر
- شماره 43: قرةالاعیان محمد ممن آن عالی گوهر
- شماره 44: بهر برخورداری از هر وعدهات عمری دگر
- شماره 45: در دری قیمت آن دریا دل والاگهر
- شماره 46: در میغ فنا کرد نهان روی منبر
- شماره 47: ز من مخواه و مجو از درخت خشک ثمر
- شماره 48: که بود تاجر فرزانهای چو او نادر
- شماره 49: ای جهان را عهد نو هنگامهات خرم بهار
- شماره 50: به ذات جهاندارشان افتخار
- حرف س
- حرف ش
- حرف ف
- حرف ک
- حرف ل
- حرف م
- شماره 64: به بار اشگ جگر گون ز دیده پرنم
- شماره 65: هم به صفا پادشه وهم به نام
- شماره 66: در زیر چرخ چنبری لاجورد فام
- شماره 67: زبدهٔ سادات ذوی الاحترام
- شماره 68: آن که بود از بدو فطرت از سخندانان تمام
- شماره 69: بس که امیدوار گردیدم
- شماره 70: جدل آغازم و کارت سازم
- شماره 71: صد فصل ز ریشخند میآموزم
- شماره 72: گوهری از قلزم ز خار علم
- شماره 73: نیاز من که به جان و دلش هوا خواهم
- شماره 74: از سخن صد خزانه میخواهم
- شماره 75: محمد رسول امین کریم
- حرف ن
- شماره 76: که دودش گذر کرد از چرخ گردون
- شماره 77: ازین جهان به جهان دگر گرفت وطن
- شماره 78: برای جلوس خدیو جهان
- شماره 79: که در شک جوی جنانست و آبروی جهان
- شماره 80: بوی طوفان خیزی کون و مکان
- شماره 81: ملاذ اهل جهان کارساز اهل زمان
- شماره 82: چراغ بدر ز بده دودمان
- شماره 83: میشنیدم خروش ماتمیان
- شماره 84: کهکشان بهر ستوران تو کاه از کهکشان
- شماره 85: که فزونست حشمتش ز جهان
- شماره 86: فرزند رسول و نور یزدان
- شماره 87: آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان
- شماره 88: قضا سپرده به دست تصرف تو عنان
- شماره 89: کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان
- شماره 90: نهال تازه رس بی مثال گلشن جان
- شماره 91: گر شود یک نفس آن گوهر نایاب ز من
- شماره 92: شان تو بینیاز است از مدح خوانی من
- شماره 93: کز اثرش گشت جهانی حزین
- شماره 94: رشتهٔ مهر امیرالممنین حبلالمتقین
- حرف و
- حرف ه
- شماره 100: روشن ز رویش آینهٔ آفتاب و مه
- شماره 101: خرم و غم زدا و محنت کاه
- شماره 102: آستان تو ملجاء است و پناه
- شماره 103: که پروازش گذشت از ذروهٔ ماه
- شماره 104: دور از جور خویش شرمنده
- شماره 105: خسرو تخت فلک سوده جبین صد باره
- شماره 106: ز حیرت دیدهٔ افلاک خیره
- شماره 107: استمالتهای عام شامله
- شماره 108: بد شیخ بابویه سلام الوری علیه
- حرف ی
- شماره 109: جنبشی بحر لطف ربانی
- شماره 110: سر رشته وفای مرا تاب دادهای
- شماره 111: ای خداوندی ملاذی اعتضادی صاحبی
- شماره 112: کافتاب سپهر ایجادی
- شماره 113: بندگی را شرف بر آزادی
- شماره 114: آن که نبود به هیاتش دگری
- شماره 115: جان ستاننده ز اعدانه به تلخی به خموشی
- شماره 116: دست بیعت داد با آل علی
- شماره 117: مه خورشید پرتو مه چه رایات سلطانی
- شماره 118: رشتهٔ عمر عزیزی کو تهی
- حرف ا
- غزلیات از رسالهٔ جلالیه
- حرف ا
- حرف ت
- حرف د
- شماره 10: دلبری دادت بقدر ناز ودلداری نداد
- شماره 12: گیرد بلا کناری عشق از میان برافتد
- شماره 13: هم شب شاهی در درویش فرخ فال زد
- شماره 14: به کام عشق بازان شاه حسنت کامران باشد
- شماره 15: که از غروب و طلوعش دو شهر زیر و زبر شد
- شماره 16: بس خرابم من یک امروز دگر محمل مبند
- شماره 17: که مردمش ز بت خود عزیزتر دانند
- شماره 18: روی تو چند آینهٔ مرد و زن بود
- شماره 19: کو تیغ که انتقام کشم از زبان خود
- شماره 20: امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود
- شماره 21: برق این شعله هویدا تر ازین میباید
- شماره 22: چشم بیسرمهٔ سیاهش نگرید
- شماره 23: فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
- حرف ر
- حرف ش
- حرف ض
- حرف ق
- حرف ک
- حرف م
- شماره 32: این منم کز عشق پاک این رتبه پیدا کردهام
- شماره 33: صید این دامم از آن بیاضطرابی نیستم
- شماره 34: ز دهر میکند امسال غالبا بیخم
- شماره 35: به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
- شماره 36: ز ملک وصل اسباب اقامت را روان کردم
- شماره 37: دل از تو میکنم ای بت خدا مدد کندم
- شماره 38: ولی آن کس که گشت اول گرفتار تو من بودم
- شماره 39: درین کار آزمودم خویش را خوش طاقتی دارم
- شماره 40: گر باز نامش میبری بیشک زبانت میبرم
- شماره 41: بهشتی دارم اما دوزخی از دور میبینم
- حرف ن
- شماره 42: دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان
- شماره 43: هم دشمنی کردم به خود هم دوستی با دشمنان
- شماره 44: تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن
- شماره 45: چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من
- شماره 46: وزین شهرم سیهرو کرده چشم روسیاه من
- شماره 47: بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من
- شماره 48: زبانم کوته از نامش نمیگردد چه نام است این
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- شماره 58: میبرم آخر سر خود با سر بیغیرتی
- شماره 59: عجب ارنگون نسازد علم سپاه هستی
- شماره 60: ببین برای که ای بیوفا کرا کشتی
- شماره 61: ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
- شماره 62: دلیرم کردی اول در سخن آنگاه رنجیدی
- شماره 63: زبان بنده ببندی به التفات زبانی
- شماره 64: حریفان میکنید امروز یا فردا تماشائی
- شماره 65: روی در هرکس که دارم قبلهٔ جانم توئی
- 9- شاهنامه فردوسی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- آغاز کتاب
- بخش ۱ - آغاز کتاب
- بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب
- بخش ۱۱ - در داستان ابومنصور
- بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود
- بخش ۲ - ستایش خرد
- بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم
- بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم
- بخش ۵ - گفتار اندر آفرینش آفتاب
- بخش ۶ - در آفرینش ماه
- بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر
- بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب
- بخش ۹ - داستان دقیقی شاعر
- داستان دوازده رخ
- داستان هفتخوان اسفندیار
- داستان اکوان دیو
- پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود
- بخش ۱ - آغاز داستان
- بخش ۱۰ - نامه کسری به هرمزد
- بخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد ازکسری
- بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
- بخش ۲ - داستان نوشزاد با کسری
- بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
- بخش ۴ - داستان مهبود با زروان
- بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
- بخش ۶ - داستان درنهادن شطرنج
- بخش ۷ - داستان طلخند و گو
- بخش ۸ - داستان کلیله ودمنه
- بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
- پادشاهی اردشیر
- پادشاهی اردشیر شیروی
- پادشاهی اشکانیان
- پادشاهی آزرم دخت
- پادشاهی بهرام گور
- پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود
- پادشاهی بهرام شاپور
- پادشاهی بهرام اورمزد
- پادشاهی بهرام نوزده سال بود
- پادشاهی بهرام بهرامیان
- پادشاهی یزدگرد بزهگر
- داستان بیژن و منیژه
- پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود
- پادشاهی داراب دوازده سال بود
- داستان رستم و اسفندیار
- پادشاهی اسکندر
- پادشاهی فرایین
- پادشاهی فرخ زاد
- فریدون
- گفتار اندر داستان فرود سیاوش
- پادشاهی گرشاسپ
- پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود
- رزم کاووس با شاه هاماوران
- پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود
- پادشاهی هرمزد دوازده سال بود
- هوشنگ
- جمشید
- داستان کاموس کشانی
- داستان خاقان چین
- پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران
- پادشاهی کیخسرو شصت سال بود
- کیقباد
- پادشاهی لهراسپ
- اندر ستایش سلطان محمود
- منوچهر
- پادشاهی اردشیر نکوکار
- پادشاهی نوذر
- پادشاهی نرسی بهرام
- پادشاهی اورمزد
- پادشاهی اورمزد نرسی
- پادشاهی خسرو پرویز
- بخش ۱
- بخش ۱۰
- بخش ۱۱
- بخش ۱۲
- بخش ۱۳
- بخش ۱۴
- بخش ۱۵
- بخش ۱۶
- بخش ۱۷
- بخش ۱۸
- بخش ۱۹
- بخش ۲
- بخش ۲۰
- بخش ۲۱
- بخش ۲۲
- بخش ۲۳
- بخش ۲۴
- بخش ۲۵
- بخش ۲۶
- بخش ۲۷
- بخش ۲۸
- بخش ۲۹
- بخش ۳
- بخش ۳۰
- بخش ۳۱
- بخش ۳۲
- بخش ۳۳
- بخش ۳۴
- بخش ۳۵
- بخش ۳۶
- بخش ۳۷
- بخش ۳۸
- بخش ۳۹
- بخش ۴
- بخش ۴۰
- بخش ۴۱
- بخش ۴۲
- بخش ۴۳
- بخش ۴۴
- بخش ۴۵
- بخش ۴۶
- بخش ۴۷
- بخش ۴۸
- بخش ۴۹
- بخش ۵
- بخش ۵۰
- بخش ۵۱
- بخش ۵۲
- بخش ۵۳
- بخش ۵۴
- بخش ۵۵
- بخش ۵۶
- بخش ۵۷
- بخش ۵۸
- بخش ۵۹
- بخش ۶
- بخش ۶۰
- بخش ۶۱
- بخش ۶۲
- بخش ۶۳
- بخش ۶۴
- بخش ۶۵ - گفتار اندر داستان خسرو و شیرین
- بخش ۶۶
- بخش ۶۷
- بخش ۶۸
- بخش ۶۹
- بخش ۷
- بخش ۷۰
- بخش ۷۱
- بخش ۷۲
- بخش ۷۳
- بخش ۷۴
- بخش ۷۵
- بخش ۷۶
- بخش ۸
- بخش ۹
- پادشاهی پوران دخت
- کیومرث
- پادشاهی قباد چهل و سه سال بود
- پادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود
- پادشاهی شاپور سوم
- پادشاهی شیرویه
- داستان رستم و شغاد
- داستان سیاوش
- سهراب
- طهمورث
- پادشاهی یزدگرد هجده سال بود
- پادشاهی یزدگرد
- ضحاک
- پادشاهی شاپور ذوالاکتاف
- پادشاهی زوطهماسپ
- 10- شهریار
- مشخصات کتاب
- معرفی
- گزیدهٔ غزلیات
- حرف ا
- غزل شماره 1: گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
- غزل شماره 2: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
- غزل شماره 3: به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا
- غزل شماره 4: سنین عمر به هفتاد میرسد ما را
- غزل شماره 5: زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
- غزل شماره 6: بیداد رفت لاله بر باد رفته را
- غزل شماره 7: شب به هم درشکند زلف چلیپائی را
- غزل شماره 8: جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
- غزل شماره 9: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
- غزل شماره 10: زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
- غزل شماره 11: طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها
- غزل شماره 12: زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا
- حرف ب
- حرف ت
- غزل شماره 15: ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
- غزل شماره 16: ای جگر گوشه کیست دمسازت
- غزل شماره 17: ای چشم خمارین تو و افسانه نازت
- غزل شماره 18: تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است
- غزل شماره 19: ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است
- غزل شماره 20: ایرجا سر بدرآور که امیر آمده است
- غزل شماره 21: از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
- غزل شماره 22: پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه تست
- غزل شماره 23: شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
- غزل شماره 24: منم که شعر و تغزل پناهگاه منست
- غزل شماره 25: کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست
- غزل شماره 26: کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
- غزل شماره 27: ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
- غزل شماره 28: هیچ آفریده ئی به جمال فریده نیست
- غزل شماره 29: خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
- غزل شماره 30: سری به سینه خود تا صفا توانی یافت
- غزل شماره 31: برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت
- غزل شماره 32: رفتم و بیشم نبود روی اقامت
- غزل شماره 33: دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
- غزل شماره 34: گاهی گر از ملال محبت برانمت
- غزل شماره 35: نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
- حرف ج
- حرف د
- غزل شماره 37: یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
- غزل شماره 38: مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
- غزل شماره 39: با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
- غزل شماره 40: شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
- غزل شماره 41: جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
- غزل شماره 42: آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد
- غزل شماره 43: چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد
- غزل شماره 44: رقیبت گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد
- غزل شماره 45: کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد
- غزل شماره 46: بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
- غزل شماره 47: صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
- غزل شماره 48: خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
- غزل شماره 49: ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
- غزل شماره 50: شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
- غزل شماره 51: مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند
- غزل شماره 52: لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند
- غزل شماره 53: بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند
- غزل شماره 54: نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند
- غزل شماره 55: روشنانی که به تاریکی شب گردانند
- غزل شماره 56: سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند
- غزل شماره 57: شبها به کنج خلوتم آواز می دهند
- غزل شماره 58: تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
- غزل شماره 59: شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود
- غزل شماره 60: دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود
- غزل شماره 61: یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
- غزل شماره 62: اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
- غزل شماره 63: گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید
- حرف ر
- حرف ز
- حرف س
- حرف ظ
- حرف ک
- حرف ل
- حرف م
- غزل شماره 74: گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام
- غزل شماره 75: دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
- غزل شماره 76: تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
- غزل شماره 77: بروای ترک که ترک تو ستمگر کردم
- غزل شماره 78: نفسی داشتم و ناله و شیون کردم
- غزل شماره 79: چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
- غزل شماره 80: ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
- غزل شماره 81: شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
- غزل شماره 82: به تیره بختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم
- غزل شماره 83: یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
- غزل شماره 84: دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم
- غزل شماره 85: در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
- غزل شماره 86: گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم
- غزل شماره 87: اگر چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
- غزل شماره 88: خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم
- غزل شماره 89: به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
- غزل شماره 90: از همه سوی جهان جلوه او می بینم
- غزل شماره 91: چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
- غزل شماره 92: روی در کعبه این کاخ کبود آمده ایم
- غزل شماره 93: تا کی چو باد سربدوانی به وادیم
- غزل شماره 94: امشب از دولت می دفع ملالی کردیم
- غزل شماره 95: مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
- غزل شماره 96: تا کی در انتظار گذاری به زاریم
- غزل شماره 97: ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم
- غزل شماره 98: از زندگانیم گله دارد جوانیم
- غزل شماره 99: سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
- غزل شماره 100: هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم
- غزل شماره 101: بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
- غزل شماره 102: نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
- حرف ن
- غزل شماره 103: از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
- غزل شماره 104: یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان
- غزل شماره 105: خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
- غزل شماره 106: در بهاران سری از خاک برون آوردن
- غزل شماره 107: آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن
- غزل شماره 108: ای کعبه دری باز بر وی دل ما کن
- غزل شماره 109: ای طلعت توخنده به خورشید و ماه کن
- غزل شماره 110: نالد به حال زار من امشب سه تار من
- غزل شماره 111: به اختیار گرو برد چشم یار از من
- غزل شماره 112: کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
- غزل شماره 113: تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
- غزل شماره 114: این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
- غزل شماره 115: باز شد روزنی از گلشن شیراز به من
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- غزل شماره 121: کار گل زار شود گر تو به گلزار آئی
- غزل شماره 122: ای ماه شب دریا ای چشمه زیبائی
- غزل شماره 123: مایه حسن ندارم که به بازار من آئی
- غزل شماره 124: رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی
- غزل شماره 125: شکفته ام به تماشای چشم شهلائی
- غزل شماره 126: بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
- غزل شماره 127: راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای
- غزل شماره 128: هر دم چو توپ می زندم پشت پای وای
- غزل شماره 129: الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
- غزل شماره 130: شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی
- غزل شماره 131: چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
- غزل شماره 132: نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
- غزل شماره 133: ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
- غزل شماره 134: باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
- غزل شماره 135: آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفری
- غزل شماره 136: فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری
- غزل شماره 137: زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری
- غزل شماره 138: ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
- غزل شماره 139: ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری
- غزل شماره 140: دستی که گاه خنده بآن خال می بری
- غزل شماره 141: دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی
- غزل شماره 142: اگر بلاکش بیداد را به داد رسی
- غزل شماره 143: در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
- غزل شماره 144: رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
- غزل شماره 145: نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی
- غزل شماره 146: ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی
- غزل شماره 147: خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی
- غزل شماره 148: خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی
- غزل شماره 149: نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
- غزل شماره 150: ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی
- غزل شماره 151: بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
- غزل شماره 152: ای دل به ساز عرش اگر گوش می کنی
- غزل شماره 153: ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
- غزل شماره 154: امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
- غزل شماره 155: چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی
- غزل شماره 156: شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهی
- غزل شماره 157: تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
- غزل شماره 158: ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
- غزل شماره 159: سپاه صبح زد از ماه خیمه تا ماهی
- غزل شماره 160: چند بارد غم دنیا به تن تنهایی
- حرف ا
- منظومهٔ حیدر بابا
- حیدر بابا گلدیم یوخلیام (قسمت دوم منظومهٔ حیدر بابا)
- گزیدهٔ اشعار ترکی
- تورکون دیلی
- ناز ایله میسن
- آزادلیق قوشی وارلیق
- غم باسدی قلیانیمی
- پروانه و شمع
- بلالی باش
- ایمان ایله گئتدی
- آغیز یِئمیشی
- دنیا نه یالان تاپماجادیر؟
- هارا قاچسین اینسان؟
- قاصد
- بهجت آباد خاطره سی
- گوزوم آیدین
- چابالیر اوره ک سینه مده
- اویون اولدوق
- انس و جن ( با ترجمهٔ فارسی)
- الله بویاغی
- قافقازلی قارداشلار ایله گوروش
- عؤمروُن نئجه گئچدی ؟
- عزیزه ( با ترجمهٔ فارسی)
- هلال محرم
- خان ننه
- سهندیم
- حکیمه جان!
- ایمان مشتریسی
- یاتا بیلمه ییرم
- شاطر اوغلان
- زمان سسی ( با ترجمهٔ فارسی)
- گئتمه ترسا بالاسی
- 11- غزلیات حافظ
- مشخصات کتاب
- حرف ا
- غزل شماره 1: الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
- غزل شماره 2: صلاح کار کجا و من خراب کجا
- غزل شماره 3: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
- غزل شماره 4: صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
- غزل شماره 5: دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
- غزل شماره 6: به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
- غزل شماره 7: صوفی بیا که آینه صافیست جام را
- غزل شماره 8: ساقیا برخیز و درده جام را
- غزل شماره 9: رونق عهد شباب است دگر بستان را
- غزل شماره 10: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
- غزل شماره 11: ساقی به نور باده برافروز جام ما
- غزل شماره 12: ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
- حرف ب
- حرف ت
- غزل شماره 15: ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
- غزل شماره 16: خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
- غزل شماره 17: سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
- غزل شماره 18: ساقیا آمدن عید مبارک بادت
- غزل شماره 19: ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
- غزل شماره 20: روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
- غزل شماره 21: دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
- غزل شماره 22: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
- غزل شماره 23: خیال روی تو در هر طریق همره ماست
- غزل شماره 24: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
- غزل شماره 25: شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
- غزل شماره 26: زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
- غزل شماره 27: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
- غزل شماره 28: به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
- غزل شماره 29: ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
- غزل شماره 30: زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
- غزل شماره 31: آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
- غزل شماره 32: خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
- غزل شماره 33: خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
- غزل شماره 34: رواق منظر چشم من آشیانه توست
- غزل شماره 35: برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
- غزل شماره 36: تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
- غزل شماره 37: بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
- غزل شماره 38: بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
- غزل شماره 39: باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
- غزل شماره 40: المنه لله که در میکده باز است
- غزل شماره 41: اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
- غزل شماره 42: حال دل با تو گفتنم هوس است
- غزل شماره 43: صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
- غزل شماره 44: کنون که بر کف گل جام باده صاف است
- غزل شماره 45: در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
- غزل شماره 46: گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
- غزل شماره 47: به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
- غزل شماره 48: صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
- غزل شماره 49: روضه خلد برین خلوت درویشان است
- غزل شماره 50: به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
- غزل شماره 51: لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
- غزل شماره 52: روزگاریست که سودای بتان دین من است
- غزل شماره 53: منم که گوشه میخانه خانقاه من است
- غزل شماره 54: ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
- غزل شماره 55: خم زلف تو دام کفر و دین است
- غزل شماره 56: دل سراپرده محبت اوست
- غزل شماره 57: آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
- غزل شماره 58: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
- غزل شماره 59: دارم امید عاطفتی از جانب دوست
- غزل شماره 60: آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
- غزل شماره 61: صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
- غزل شماره 62: مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
- غزل شماره 63: روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
- غزل شماره 64: اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
- غزل شماره 65: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
- غزل شماره 66: بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
- غزل شماره 67: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
- غزل شماره 68: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
- غزل شماره 69: کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
- غزل شماره 70: مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
- غزل شماره 71: زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
- غزل شماره 72: راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
- غزل شماره 73: روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
- غزل شماره 74: حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
- غزل شماره 75: خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
- غزل شماره 76: جز آستان توام در جهان پناهی نیست
- غزل شماره 77: بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
- غزل شماره 78: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
- غزل شماره 79: کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
- غزل شماره 80: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
- غزل شماره 81: صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
- غزل شماره 82: آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
- غزل شماره 83: گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
- غزل شماره 84: ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
- غزل شماره 85: شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
- غزل شماره 86: ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
- غزل شماره 87: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
- غزل شماره 88: شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
- غزل شماره 89: یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
- غزل شماره 90: ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
- غزل شماره 91: ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
- غزل شماره 92: میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
- غزل شماره 93: چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
- غزل شماره 94: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
- غزل شماره 95: مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
- حرف ث
- حرف ج
- حرف ح
- حرف خ
- حرف د
- غزل شماره 100: دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
- غزل شماره 101: شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
- غزل شماره 102: دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
- غزل شماره 103: روز وصل دوستداران یاد باد
- غزل شماره 104: جمالت آفتاب هر نظر باد
- غزل شماره 105: صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
- غزل شماره 106: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
- غزل شماره 107: حسن تو همیشه در فزون باد
- غزل شماره 108: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
- غزل شماره 109: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
- غزل شماره 110: پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
- غزل شماره 111: عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
- غزل شماره 112: آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
- غزل شماره 113: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
- غزل شماره 114: همای اوج سعادت به دام ما افتد
- غزل شماره 115: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
- غزل شماره 116: کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
- غزل شماره 117: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
- غزل شماره 118: آن کس که به دست جام دارد
- غزل شماره 119: دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
- غزل شماره 120: بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
- غزل شماره 121: هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
- غزل شماره 122: هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
- غزل شماره 123: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
- غزل شماره 124: آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
- غزل شماره 125: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
- غزل شماره 126: جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
- غزل شماره 127: روشنی طلعت تو ماه ندارد
- غزل شماره 128: نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
- غزل شماره 129: اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
- غزل شماره 130: سحر بلبل حکایت با صبا کرد
- غزل شماره 131: بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
- غزل شماره 132: به آب روشن می عارفی طهارت کرد
- غزل شماره 133: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
- غزل شماره 134: بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
- غزل شماره 135: چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
- غزل شماره 136: دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
- غزل شماره 137: دل از من برد و روی از من نهان کرد
- غزل شماره 138: یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
- غزل شماره 139: رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
- غزل شماره 140: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
- غزل شماره 141: دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
- غزل شماره 142: دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
- غزل شماره 143: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
- غزل شماره 144: به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
- غزل شماره 145: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
- غزل شماره 146: صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
- غزل شماره 147: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
- غزل شماره 148: یارم چو قدح به دست گیرد
- غزل شماره 149: دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
- غزل شماره 150: ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
- غزل شماره 151: دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
- غزل شماره 152: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
- غزل شماره 153: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
- غزل شماره 154: راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
- غزل شماره 155: اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
- غزل شماره 156: به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
- غزل شماره 157: هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
- غزل شماره 158: من و انکار شراب این چه حکایت باشد
- غزل شماره 159: نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
- غزل شماره 160: خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
- غزل شماره 161: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
- غزل شماره 162: خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
- غزل شماره 163: گل بی رخ یار خوش نباشد
- غزل شماره 164: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
- غزل شماره 165: مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
- غزل شماره 166: روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
- غزل شماره 167: ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
- غزل شماره 168: گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
- غزل شماره 169: یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
- غزل شماره 170: زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
- غزل شماره 171: دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
- غزل شماره 172: عشق تو نهال حیرت آمد
- غزل شماره 173: در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
- غزل شماره 174: مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
- غزل شماره 175: صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
- غزل شماره 176: سحرم دولت بیدار به بالین آمد
- غزل شماره 177: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
- غزل شماره 178: هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
- غزل شماره 179: رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
- غزل شماره 180: ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
- غزل شماره 181: بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
- غزل شماره 182: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
- غزل شماره 183: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
- غزل شماره 184: دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
- غزل شماره 185: نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
- غزل شماره 186: گر می فروش حاجت رندان روا کند
- غزل شماره 187: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
- غزل شماره 188: مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
- غزل شماره 189: طایر دولت اگر باز گذاری بکند
- غزل شماره 190: کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
- غزل شماره 191: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
- غزل شماره 192: سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
- غزل شماره 193: در نظربازی ما بیخبران حیرانند
- غزل شماره 194: سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
- غزل شماره 195: غلام نرگس مست تو تاجدارانند
- غزل شماره 196: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
- غزل شماره 197: شاهدان گر دلبری زین سان کنند
- غزل شماره 198: گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
- غزل شماره 199: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
- غزل شماره 200: دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
- غزل شماره 201: شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
- غزل شماره 202: بود آیا که در میکدهها بگشایند
- غزل شماره 203: سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
- غزل شماره 204: یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
- غزل شماره 205: تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
- غزل شماره 206: پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
- غزل شماره 207: یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
- غزل شماره 208: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
- غزل شماره 209: قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
- غزل شماره 210: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
- غزل شماره 211: دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
- غزل شماره 212: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
- غزل شماره 213: گوهر مخزن اسرار همان است که بود
- غزل شماره 214: دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
- غزل شماره 215: به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
- غزل شماره 216: آن یار کز او خانه ما جای پری بود
- غزل شماره 217: مسلمانان مرا وقتی دلی بود
- غزل شماره 218: در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
- غزل شماره 219: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
- غزل شماره 220: از دیده خون دل همه بر روی ما رود
- غزل شماره 221: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
- غزل شماره 222: از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
- غزل شماره 223: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
- غزل شماره 224: خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
- غزل شماره 225: ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
- غزل شماره 226: ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
- غزل شماره 227: گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
- غزل شماره 228: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
- غزل شماره 229: بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
- غزل شماره 230: اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
- غزل شماره 231: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
- غزل شماره 232: بر سر آنم که گر ز دست برآید
- غزل شماره 233: دست از طلب ندارم تا کام من برآید
- غزل شماره 234: چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
- غزل شماره 235: زهی خجسته زمانی که یار بازآید
- غزل شماره 236: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
- غزل شماره 237: نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
- غزل شماره 238: جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
- غزل شماره 239: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
- غزل شماره 240: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
- غزل شماره 241: معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
- غزل شماره 242: بیا که رایت منصور پادشاه رسید
- غزل شماره 243: بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
- غزل شماره 244: معاشران گره از زلف یار باز کنید
- حرف ر
- غزل شماره 245: الا ای طوطی گویای اسرار
- غزل شماره 246: عید است و آخر گل و یاران در انتظار
- غزل شماره 247: صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
- غزل شماره 248: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
- غزل شماره 249: ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
- غزل شماره 250: روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
- غزل شماره 251: شب وصل است و طی شد نامه هجر
- غزل شماره 252: گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
- غزل شماره 253: ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
- غزل شماره 254: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
- غزل شماره 255: یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
- غزل شماره 256: نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
- غزل شماره 257: روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
- حرف ز
- غزل شماره 258: هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
- غزل شماره 259: منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
- غزل شماره 260: ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
- غزل شماره 261: درآ که در دل خسته توان درآید باز
- غزل شماره 262: حال خونین دلان که گوید باز
- غزل شماره 263: بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
- غزل شماره 264: خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
- غزل شماره 265: برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
- غزل شماره 266: دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
- حرف س
- حرف ش
- غزل شماره 272: بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
- غزل شماره 273: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
- غزل شماره 274: به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
- غزل شماره 275: صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
- غزل شماره 276: باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
- غزل شماره 277: فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
- غزل شماره 278: شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
- غزل شماره 279: خوشا شیراز و وضع بیمثالش
- غزل شماره 280: چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
- غزل شماره 281: یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
- غزل شماره 282: ببرد از من قرار و طاقت و هوش
- غزل شماره 283: سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
- غزل شماره 284: هاتفی از گوشه میخانه دوش
- غزل شماره 285: در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
- غزل شماره 286: دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
- غزل شماره 287: ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
- غزل شماره 288: کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
- غزل شماره 289: مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
- غزل شماره 290: دلم رمیده شد و غافلم من درویش
- غزل شماره 291: ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
- حرف ع
- حرف غ
- حرف ف
- حرف ق
- حرف ک
- حرف ل
- غزل شماره 302: خوش خبر باشی ای نسیم شمال
- غزل شماره 303: شممت روح وداد و شمت برق وصال
- غزل شماره 304: دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
- غزل شماره 305: به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
- غزل شماره 306: اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول
- غزل شماره 307: هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
- غزل شماره 308: ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
- حرف م
- غزل شماره 309: عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
- غزل شماره 310: مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
- غزل شماره 311: عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
- غزل شماره 312: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم
- غزل شماره 313: بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
- غزل شماره 314: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
- غزل شماره 315: به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
- غزل شماره 316: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
- غزل شماره 317: فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
- غزل شماره 318: مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
- غزل شماره 319: سالها پیروی مذهب رندان کردم
- غزل شماره 320: دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
- غزل شماره 321: هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
- غزل شماره 322: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
- غزل شماره 323: ز دست کوته خود زیر بارم
- غزل شماره 324: گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
- غزل شماره 325: گر دست دهد خاک کف پای نگارم
- غزل شماره 326: در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
- غزل شماره 327: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
- غزل شماره 328: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
- غزل شماره 329: جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
- غزل شماره 330: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
- غزل شماره 331: به تیغم گر کشد دستش نگیرم
- غزل شماره 332: مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
- غزل شماره 333: نماز شام غریبان چو گریه آغازم
- غزل شماره 334: گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
- غزل شماره 335: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
- غزل شماره 336: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
- غزل شماره 337: چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
- غزل شماره 338: من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
- غزل شماره 339: خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
- غزل شماره 340: من که از آتش دل چون خم می در جوشم
- غزل شماره 341: گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
- غزل شماره 342: حجاب چهره جان میشود غبار تنم
- غزل شماره 343: چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
- غزل شماره 344: عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
- غزل شماره 345: بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
- غزل شماره 346: من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
- غزل شماره 347: صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
- غزل شماره 348: دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
- غزل شماره 349: دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
- غزل شماره 350: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
- غزل شماره 351: حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
- غزل شماره 352: روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
- غزل شماره 353: من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
- غزل شماره 354: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
- غزل شماره 355: حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
- غزل شماره 356: گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
- غزل شماره 357: در خرابات مغان نور خدا میبینم
- غزل شماره 358: غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
- غزل شماره 359: خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
- غزل شماره 360: گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
- غزل شماره 361: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
- غزل شماره 362: دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
- غزل شماره 363: دردم از یار است و درمان نیز هم
- غزل شماره 364: ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
- غزل شماره 365: عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
- غزل شماره 366: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
- غزل شماره 367: فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
- غزل شماره 368: خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
- غزل شماره 369: ما ز یاران چشم یاری داشتیم
- غزل شماره 370: صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
- غزل شماره 371: ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
- غزل شماره 372: بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
- غزل شماره 373: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
- غزل شماره 374: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
- غزل شماره 375: صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
- غزل شماره 376: دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
- غزل شماره 377: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
- غزل شماره 378: ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
- غزل شماره 379: سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
- غزل شماره 380: بارها گفتهام و بار دگر میگویم
- غزل شماره 381: گر چه ما بندگان پادشهیم
- حرف ن
- غزل شماره 382: فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
- غزل شماره 383: چندان که گفتم غم با طبیبان
- غزل شماره 384: میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
- غزل شماره 385: یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
- غزل شماره 386: خدا را کم نشین با خرقه پوشان
- غزل شماره 387: شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
- غزل شماره 388: بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
- غزل شماره 389: چو گل هر دم به بویت جامه در تن
- غزل شماره 390: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
- غزل شماره 391: خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
- غزل شماره 392: دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
- غزل شماره 393: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
- غزل شماره 394: ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
- غزل شماره 395: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
- غزل شماره 396: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
- غزل شماره 397: ز در درآ و شبستان ما منور کن
- غزل شماره 398: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
- غزل شماره 399: کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
- غزل شماره 400: بالابلند عشوه گر نقش باز من
- غزل شماره 401: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
- غزل شماره 402: نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
- غزل شماره 403: شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
- غزل شماره 404: میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
- حرف و
- غزل شماره 405: به جان پیر خرابات و حق صحبت او
- غزل شماره 406: گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
- غزل شماره 407: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
- غزل شماره 408: ای آفتاب آینه دار جمال تو
- غزل شماره 409: ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
- غزل شماره 410: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
- غزل شماره 411: تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
- غزل شماره 412: مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
- غزل شماره 413: خط عذار یار که بگرفت ماه از او
- غزل شماره 414: گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
- غزل شماره 415: ای پیک راستان خبر یار ما بگو
- حرف ه
- غزل شماره 416: خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
- غزل شماره 417: عیشم مدام است از لعل دلخواه
- غزل شماره 418: گر تیغ بارد در کوی آن ماه
- غزل شماره 419: وصال او ز عمر جاودان به
- غزل شماره 420: ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
- غزل شماره 421: در سرای مغان رفته بود و آب زده
- غزل شماره 422: ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
- غزل شماره 423: دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
- غزل شماره 424: از من جدا مشو که توام نور دیدهای
- غزل شماره 425: دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
- غزل شماره 426: از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
- غزل شماره 427: چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
- غزل شماره 428: سحرگاهان که مخمور شبانه
- حرف ی
- غزل شماره 429: ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
- غزل شماره 430: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
- غزل شماره 431: لبش میبوسم و در میکشم می
- غزل شماره 432: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
- غزل شماره 433: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
- غزل شماره 434: ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
- غزل شماره 435: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
- غزل شماره 436: آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
- غزل شماره 437: ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
- غزل شماره 438: سبت سلمی بصدغیها فؤادی
- غزل شماره 439: دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
- غزل شماره 440: سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
- غزل شماره 441: چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
- غزل شماره 442: به جان او که گرم دسترس به جان بودی
- غزل شماره 443: چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
- غزل شماره 444: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
- غزل شماره 445: تو را که هر چه مراد است در جهان داری
- غزل شماره 446: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
- غزل شماره 447: بیا با ما مورز این کینه داری
- غزل شماره 448: ای که در کوی خرابات مقامی داری
- غزل شماره 449: ای که مهجوری عشاق روا میداری
- غزل شماره 450: روزگاریست که ما را نگران میداری
- غزل شماره 451: خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
- غزل شماره 452: طفیل هستی عشقند آدمی و پری
- غزل شماره 453: ای که دایم به خویش مغروری
- غزل شماره 454: ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
- غزل شماره 455: عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
- غزل شماره 456: نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
- غزل شماره 457: هزار جهد بکردم که یار من باشی
- غزل شماره 458: ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
- غزل شماره 459: زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
- غزل شماره 460: سلیمی منذ حلت بالعراق
- غزل شماره 461: کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
- غزل شماره 462: یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
- غزل شماره 463: سلام الله ما کر اللیالی
- غزل شماره 464: بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
- غزل شماره 465: رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
- غزل شماره 466: این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
- غزل شماره 467: زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
- غزل شماره 468: که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
- غزل شماره 469: انت روائح رند الحمی و زاد غرامی
- غزل شماره 470: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
- غزل شماره 471: ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
- غزل شماره 472: احمد الله علی معدله السلطان
- غزل شماره 473: وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
- غزل شماره 474: هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
- غزل شماره 475: گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
- غزل شماره 476: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
- غزل شماره 477: دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
- غزل شماره 478: نوش کن جام شراب یک منی
- غزل شماره 479: صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
- غزل شماره 480: ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
- غزل شماره 481: بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
- غزل شماره 482: ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
- غزل شماره 483: سحرگه ره روی در سرزمینی
- غزل شماره 484: تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
- غزل شماره 485: ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
- غزل شماره 486: بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
- غزل شماره 487: ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
- غزل شماره 488: سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
- غزل شماره 489: ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
- غزل شماره 490: در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
- غزل شماره 491: به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
- غزل شماره 492: سلامی چو بوی خوش آشنایی
- غزل شماره 493: ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
- غزل شماره 494: ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
- غزل شماره 495: می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
- 12- گزیده اشعار صائب تبریزی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- تکبیتهای برگزیده
- ا
- نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
- پردهٔ شرم است مانع در میان ما و دوست
- میکند روز سیه بیگانه یاران را ز هم
- از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است
- میشوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
- تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
- از متاع عاریت بر خود دکانی چیدهام
- چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند
- به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان
- ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن
- ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
- چنین که همت ما را بلند ساختهاند
- من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را
- گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم
- دل عاشق ز گلگشت چمن آزردهتر گردد
- هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
- نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
- مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل
- چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم
- نخل ما را ثمری نیست بجز گرد ملال
- اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را
- ز چشم بد، خدا آن چشم میگون را نگه دارد!
- به ماه مصر ز یک پیرهن مضایقه کرد
- چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش
- چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
- فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان
- تا میتوان گرفتن، ای دلبران به گردن
- که میآید به سر وقت دل ما جز پریشانی؟
- ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی
- کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند
- به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
- نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
- دل منه بر اختر دولت که در هر صبحدم
- عشق در کار دل سرگشتهٔ ما عاجزست
- طاعت زهاد را میبود اگر کیفیتی
- ای گل که موج خندهات از سرگذشته است
- چشم دلسوزی مدار از همرهان روز سیاه
- عنان به دست فرومایگان مده زنهار
- طالعی کو، که گشایم در گلزار ترا؟
- دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
- دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند
- شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج
- به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف
- ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
- درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
- در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
- از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست
- آنقدر همرهی از طالع خود میخواهم
- خنده چون مینای می کم کن، که چون خالی شدی
- آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود
- در گشاد کار خود مشکلگشایان عاجزند
- یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس
- چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
- دریا بغل گشاده به ساحل نهاد روی
- می زیر دست خود نکند هوشمند را
- یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است
- هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد
- راه خوابیده رسانید به منزل خود را
- نهان از پردههای چشم میگریم، نه آن شمعم
- فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را
- دربهاران، پوست بر تن، پردهٔ بیگانگی است
- چشم ترا به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
- از همان راهی که آمد گل، مسافر میشود
- چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است
- ز دلسیاهی آب حیات میآید
- شکوه مهر خامشی میخواست گیرد از لبم
- ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست
- در دل آهن کند فریاد مظلومان اثر
- کشور دیوانگی امروز معمور از من است
- از هایهای گریهٔ من، چون صدای آب
- دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن
- دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش
- این زمان در زیر بار کوه منت میروم
- یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن
- پرواز من به بال و پر توست، زینهار
- هر سر موی تو از غفلت به راهی میرود
- کاش وقت آمدن واقف ز رفتن میشدم
- دل را حیات از نفس آرمیده است
- به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل
- خیرگی دارد ترا محروم، ورنه گلرخان
- این زمان بیبرگ و بارم، ورنه از جوش ثمر
- کم نشد از گریهٔ مستانه، خواب غفلتم
- با تهیچشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
- بر جرم من ببخش که آوردهام شفیع
- ده در شود گشاده، شود بسته چون دری
- هر چند حسن را خطر از چشم پاک نیست
- از کوه غم اگر چه دو تا گشته قامتم
- غافل مشو که وقت شناسان نوبهار
- در گردش آورید می لعلفام را
- دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پارهای است
- پای به خواب رفتهٔ کوه تحملم
- بوسه را در نامه میپیچد برای دیگران
- ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم
- کسی به موی نیاویخته است خرمن گل
- جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا
- به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من
- سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید!
- نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن
- درین ستمکده آن شمع تیره روزم من
- مکش ز دست من آن ساعد نگارین مرا
- جنون دوری من بیش میشود از سنگ
- گر چه چون آبله بر هر کف پا بوسه زدم
- منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان
- همه شب قافلهٔ نالهٔ من در راه است
- زنگیان دشمن آیینهٔ بیزنگارند
- روزگاری است که با ریگ روان همسفرم
- گر چه چون سرو تماشاگه اهل نظرم
- آن نفس باخته غواص جگرسوختهام
- ز فیض سرمهٔ حیرت درین تماشاگاه
- درین بساط، من آن آدم سیهکارم
- به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد
- چو برگ، بر سر حاصل نمیتوان لرزید
- میشوم گل، در گریبان خار میافتد مرا
- بس که دارم انفعال از بیوجودیهای خویش
- چندان که پا ز کوی خرابات میکشم
- غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
- ز زندگانی خود، چرخ سیر کرد مرا
- گرفت نفس غیور اختیار از دستم
- خانه بر دوشتر از ابر بهاران بودم
- سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
- گر چو خورشید به خود تیغ زنم، معذورم
- وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است
- میکنم در جرعهٔ اول سبکبارش ز غم
- فیض صبح زندهدل بیش است از دلهای شب
- برنمیآیم به رنگی هر زمان چون نوبهار
- تا ننوشانم، نگردد در مذاقم خوشگوار
- چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟
- در طریقت، بار هر کس را که نگرفتم به دوش
- قامت خم برد آرام و قرار از جان من
- نخل امید مرا جز بار دل حاصل نبود
- ز من به نکتهٔ رنگین چون لاله قانع شو
- فنای من به نسیم بهانهای بندست
- نیست جز پاکی دامن گنهم چون مه مصر
- فغان که همچو قلم نیست از نگونبختی
- چون گل، درین حدیقه که جای قرار نیست
- نیرنگ چرخ، چون گل رعنا درین چمن
- مانند لاله، سوخته نانی است روزیم
- روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد
- از نسیم گل پریشان گردد اوراق حواس
- برنمیدارد به رغم من، نظر از خاک راه
- گران نیم به خریدار از سبکروحی
- ز حسن عاقبت عشق چشم آن دارم
- پیری مرا به گوشهٔ عزلت دلیل شد
- عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
- بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار
- بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل
- عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
- پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
- تا در کمند رشتهٔ هستی فتادهام
- سیل از ویرانهٔ من شرمساری میبرد
- از نوازش، منت روی زمین دارد به من
- میکشم تهمت سجادهٔ تزویر از خلق
- مرا ز کوی خرابات، پای رفتن نیست
- چنان ز تنگی این بوستان در آزارم
- گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار توام
- شب زلف سیه افسانهٔ خوابم شده بود
- نکرده بود تماشا هنوز قامت راست
- اگر تپیدن دل ترجمان نمیگردید
- عشق سازد ز هوس پاک، دل آدم را
- کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
- هر که میبیند چو کشتی بر لب ساحل مرا
- چه حاجت است به رهبر، که گوشهٔ چشمش
- از عزیزان جهان هر کس به دولت میرسد
- دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است
- شور و غوغا نبود در سفر اهل نظر
- حرصی که داشتم به شکار پری رخان
- در بیابانی که از نقش قدم بیش است چاه
- با چنین سامان حسن ای غنچهلب انصاف نیست
- صورت حال جهان زنگی و من آیینهام
- خون هزار بوسه به دل جوش میزند
- خضر آورد برون ز سیاهی گلیم خویش
- میداشت کاش حوصلهٔ یک نگاه دور
- صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن
- چو گردباد به سرگشتگی برآمدهام
- هزار لطف طمع داشتم ز سادهدلی
- آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
- کو عشق تا به هم شکند هستی مرا
- تا آتش از دلم نکشد شعله چون چنار
- چون فلاخن کز وصال سنگ دستافشان شود
- با دل بی آرزو، بر دل گرانم یار را
- غم عالم فراوان است و من یک غنچهدل دارم
- اگر تو دامن خود را به دست ما ندهی
- چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
- بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ خالی
- به هشیاران فشان این دانهٔ تسبیح را زاهد
- مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها
- چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
- ز زندگی چه بر کرکس رسد جز مردار؟
- ز جسم، جان گنهکار را ملالی نیست
- ز گریه ابر سیه میشود سفید آخر
- ازان ز داغ نهان پرده برنمیدارم
- نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد
- همین است پیغام گلهای رعنا
- نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کنارش
- کار موقت به وقت است، که چون وقت رسید
- امید من به خاموشی، یکی ده گشت تا دیدم
- گوشی نخراشد ز صدای جرس ما
- به ما حرارت دوزخ چه میتواند کرد؟
- مرا از صافی مشرب ز خود دانند هر قومی
- چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟
- دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
- ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
- غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
- دلت ای غنچه محال است سبکبار شود
- دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
- غم مردن نبود جان غم اندوخته را
- چه قدر راه به تقلید توان پیمودن؟
- سینهها را خامشی گنجینهٔ گوهر کند
- در دیار عشق، کس را دل نمیسوزد به کس
- ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند
- زود گردد چهرهٔ بیشرم، پامال نگاه
- عالم از افسردگان یک چشم خواب آلود شد
- شد ره خوابیده بیدار و همان آسودهاند
- بپذیر عذر بادهکشان را، که همچو موج
- مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
- میکند باد مخالف، شور دریا را زیاد
- ساحلی نیست بجز دامن صحرای عدم
- گریه بسیار بود، نو به وجود آمده را
- عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را
- چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال ؟
- شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
- آسمان آسوده است از بیقراریهای ما
- چون آمدی به کوی خرابات بیطلب
- شاید به جوی رفته کند آب بازگشت
- عقل میزان تفاوت در میان میآورد
- شد جهان در چشم من از رفتن جانان سیاه
- میل دل با طاق ابروی بتان امروز نیست
- آسمانها در شکست من کمرها بستهاند
- از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟
- حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
- رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن سرکشی
- کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم
- دریاب اگر اهل دلی، پیشتر از صبح
- خمارآلودهٔ یوسف به پیراهن نمیسازد
- مه نو مینماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی
- جان محال است که در جسم بود فارغبال
- غنان سیل را هرگز شکست پل نمیگیرد
- حیات جاودان بیدوستان مرگی است پابرجا
- به امیدی که چون باد بهار از در درون آیی
- شود آسان دل از جان برگرفتن در کهنسالی
- سزای توست چون گل گریهٔ تلخ پشیمانی
- شکایت نامهٔ ما سنگ را در گریه میآرد
- میان اگر نکنی باز، اختیار از توست
- با نامرادی از همه کس زخم میخوریم
- در رزمگه، برهنه چو شمشیر میرویم
- تا دور ازان لب شکرین همچو نی شدیم
- شیوهٔ ما سخت جانان نیست اظهار ملال
- گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم
- یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج
- مادر از فرزند ناهموار خجلت میکشد
- همطالع بیدیم درین باغ، که باشد
- گردبادی را که میبینی درین دامان دشت
- اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است
- هر چند از بلای خدا میرمند خلق
- هستی ز ما مجوی، که در اولین نفس
- چون بر زبان حدیث خداترسی آوریم ؟
- بار گران، سبک به امید فکندن است
- روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر
- نارساییهای طالع مانع است از اتحاد
- بر دلی ننشیند از گفتار ما هرگز غبار
- چون حباب از یکدلان باده نابیم ما
- بلبلان در راه ما بیهوده میریزند خار
- از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟
- هر که پا کج میگذارد، ما دل خود میخوریم
- صاحب نامند از ما عالم و ما تیرهروز
- هیچ کس را دل نمیسوزد به درد ما، مگر
- آنچه ما از دلسیاهی با جوانی کردهایم
- نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را
- از شبیخون خمار صبحدم آسودهایم
- چشم ما چون زاهدان بر میوهٔ فردوس نیست
- از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
- با رفیقان موافق، بند و زندان گلشن است
- در گرفتاری ز بس ثابتقدم افتادهایم
- فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار
- رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب
- از بال و پر غبار تمنا فشاندهایم
- روزگاری است که در دیر مغان میریزد
- نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است
- پیری و طفلمزاجی به هم آمیختهایم
- غنچهٔ دلگیر ما را برگ شکرخند نیست
- هرچند دیدهها را، نادیده میشماری
- گفتیم وقت پیری، در گوشهای نشینیم
- خوش بود در قدم صافدلان جان دادن
- ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی
- مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است
- تیره روزیم، ولی شب همه شب میسوزد
- تو پا به دامن منزل بکش که تا دامن
- دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید
- مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او
- به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
- گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا میکشد
- بر کلاه خود حبابآسا چه میلرزی، که شد
- تا کرد ترک می دلم، یک شربت آب خوش نخورد
- نمیبود اینقدر خواب غرور دلبران سنگین
- دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد
- صحبت غنیمت است به هم چون رسیدهایم
- نیست صائب ملک تنگ بیغمی جای دو شاه
- چو فرد آینه با کاینات یکرو باش
- جز این که داد سر خویش را به باد حباب
- چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین
- ب
- نمیخلد به دلی نالهٔ شکایت من
- از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده است
- بهشت بر مژه تصویر میکند مهتاب
- فروغ صحبت روشندلان غنیمت دان
- ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ
- شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است
- از چشم نیممست تو با یک جهان شراب
- من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
- به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر
- مجوی در سفر بیخودی مقام از من
- بود ز وضع جهان هایهای گریهٔ من
- من آن شکسته بنایم درین خراب آباد
- اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست
- آبرو در پیش ساغر ریختن دونهمتی است
- معیار دوستان دغل، روز حاجت است
- ت
- خاکیان پاک طینت، دانهٔ یک سبحهاند
- واسوختگی شیوهٔ ما نیست، و گرنه
- خودنمایی نیست کار خاکساران، ور نه من
- بس که گشتم مضطرب از لطف بیاندازهاش
- صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود
- دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت
- گفتم از وادی غفلت قدمی بردارم
- همین نه خانهٔ ما در گذار سیلاب است
- در عالم فانی که بقا پا به رکاب است
- دارد خط پاکی به کف از سادهدلیها
- چون کوه، بزرگان جهان آنچه به سائل
- اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی
- از مردم دنیا طمع هوش مدارید
- در دست دیگران بود آزاد کردنم
- چشم از برای روی عزیزان بود به کار
- از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است
- ذوق نظارهٔ گل در نگه پنهان است
- دخل جهان سفله نگردد به خرج کم
- خار خاری به دل از عمر سبکرو مانده است
- شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
- کرد تسلیم به من مسند بیتابی را
- برسان زود به من کشتی می را ساقی
- رفتن از عالم پر شور به از آمدن است
- کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟
- در چشم پاکبازان، آن دلنواز پیداست
- غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی
- عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست
- مرا که خرمن گل در کنار میباید
- دل آزاده درین باغ اقامت نکند
- به خموشی نشود راز محبت مستور
- بی طراوت نشود سرو جوانی که تراست
- حرف حق گرچه بلندست زمن چون منصور
- هر که افتاد، ز افتادگی ایمن گردد
- بحر، روشنگر آیینهٔ سیلاب بود
- بید مجنونیم در بستانسرای روزگار
- اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
- استادهاند بر سر پا شعلهها تمام
- نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا
- پیشی قافلهٔ ما به سبکباری نیست
- ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است
- به هر چه دست زنی، میتوان خمار شکست
- نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است
- کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
- در پایهٔ خود، هیچ کسی خرد نباشد
- بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است
- حفظ صورت میتوان کردن به ظاهر در نماز
- مست نتوان کرد زاهد را به صد جام شراب
- میتوان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را
- گفتگوی اهل غفلت قابل تاویل نیست
- با خیال خشک تا کی سر به یک بالین نهم ؟
- نیست از مستی، زنم گر شیشهٔ خالی به سنگ
- عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد
- گر چاک گریبان ننکند راهنمایی
- از بس کتاب در گرو باده کردهایم
- یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
- در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم
- روشن شود از ریختن اشک، دل ما
- احوال خود به گریه ادا میکنیم ما
- تنها نهایم در ره دور و دراز عشق
- پرستشی که مدام است، می پرستی ماست
- نیست پروای عدم دلزدهٔ هستی را
- پیالهای که ترا وارهاند از هستی
- از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد
- غافل مشو ز مرگ، که در چشم اهل هوش
- کفارهٔ شراب خوریهای بی حساب
- روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
- در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
- میشوم من داغ، هر کس را که میسوزد فلک
- جوی شیر از جگل سنگ بریدن سهل است
- سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
- دوستان آینهٔ صورت احوال همند
- از خون چو داغ لاله حصار دل من است
- با پاکدامنان نظری هست حسن را
- نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت میکند
- درین دو هفته که مهمان این چمن شدهای
- خزان ز غنچهٔ تصویر، راست میگذرد
- به قرب گلعذاران دل مبندید
- غربت مپسندید که افتید به زندان
- تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست
- بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
- از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
- خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
- پیوسته است سلسله موجها به هم
- غافل مشو ز پاس دل بیقرار ما
- جام شراب، مرهم دلهای خسته است
- صد بیابان درمیان دارند از بی نسبتی
- خنده بیجاست برق گریهٔ بی اختیار
- جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
- کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
- غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
- گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال
- از ما سراغ منزل آسودگی مجو
- این گردباد نیست که بالا گرفته است
- غم پوشش برونم را گرفته است
- ز فکر جامه ونان چون برآیم ؟
- از دست رستخیز حوادث کجا رویم ؟
- برگرد به میخانه ازین توبهٔ ناقص
- یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است
- خمیازهٔ نشاط است، روی گشادهٔ گل
- سپهر خون به دلم میکند، نمیداند
- هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را
- سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است
- سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است
- نه لباس تندرستی، نه امید پختگی
- هرگز از من چون کمان بر دست کس زوری نرفت
- داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده است
- تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانهام
- غفلت پیریم از عهد جوانی بیش است
- بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است
- میتوان خواند از جبین خاک، احوال مرا
- داند که روح در تن خاکی چه میکشد
- چون غنچه این بساط که بر خویش چیدهای
- تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است
- آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است
- این چه رخسارست، گویا چهره پرداز بهار
- نقش پای رفتگان هموار سازد راه را
- مرا به بلبل تصویر رحم میآید
- جان میدهد چو شمع برای نسیم صبح
- از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است
- خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است
- شبنم از سعی به سرچشمهٔ خورشید رسید
- هیچ کس مشکل ما را نتوانست گشود
- ای که میپرسی ز صحبتها گریزانی چرا
- از مرگ به ما نیم نفس بیش نمانده است
- چون برگ خزان دیده و چون شمع سحرگاه
- نه کوهکنی هست درین عرصه، نه پرویز
- یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
- دیوانه شو که عشرت طفلانهٔ جهان
- یک دل گشاده از نفس گرم من نشد
- شیرازهٔ طرب خط پیمانه بوده است
- امروز کردهاند جدا، خانه کفر و دین
- در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین
- ای غزال چین، چه پشت چشم نازک میکنی ؟
- فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است
- خونی که مشک گشت، دلش میشود سیاه
- سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من
- تسلیم میکند به ستم ظلم را دلیر
- اگر ز اهل دلی، فیص آسمان از توست
- غفلت نگشت مانع تعجیل، عمر را
- به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است
- در گوشه فقس مگر از دل برآورم
- بود تا در بزم یک هشیار، ساقی مینخورد
- نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
- تا دادهام عنان توکل ز دست خویش
- آنچه برگ عیش میدانی درین بستانسرا
- عافیت میطلبی، پای خم از دست مده
- قانع از قامت یارست به خمیازهٔ خشک
- دل سودازده را راحت و آزار یکی است
- قرب و بعد از طرف توست چو حق نشناسی
- ادب پیر خرابات نگهداشتنی است
- نور ماه و انجم و خورشید پیش من یکی است
- توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
- به نسیمی ز گلستان سفری میگردد
- بغیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
- یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
- بگشای چاک سینه که بر منکران حشر
- روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
- تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است
- محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست
- مرا ز پیر خرابات نکتهای یادست
- گنه به ارث رسیده است از پدر ما را
- ما ازین هستی ده روزه به جان آمدهایم
- نیست در عالم ایجاد بجز تیغ زبان
- به زیر خاک غنی را به مردم درویش
- ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست
- غافل کند از کوتهی عمر شکایت
- دل درستی اگر هست آفرینش را
- کیفیت طاعت مطلب از سر هشیار
- این هستی باطل چو شرر محض نمودست
- گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
- از شرم نیست بال و پر جستجو مرا
- نشاط یکشبهٔ دهر را غنیمت دان
- خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
- عاقبت زد بر زمین چون نقش پایم بی گناه
- ترک عادت، همه گر زهر بود، دشوارست
- دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب
- بر جگر سوختگانی که درین انجمنند
- جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
- رخسارهٔ ترا به نقاب احتیاج نیست
- غمنامهٔ حیات مرا نیست پشت و روی
- بار بردار ز دلها که درین راه دراز
- هر که مست است درین میکده هشیارترست
- از گل روی تو، غافل که تواند گل چید؟
- حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
- در کارخانهای که ندانند قدر کار
- در طلب، ما بی زبانان امت پروانهایم
- حیرت مرا ز همسفران پیشتر فکند
- مرو به مجلس می گر به توبه میلرزی
- آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی
- شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت
- آب در پستی عنان خویش نتواند گرفت
- از می، خمار آن لب میگون ز دل نرفت
- درین بساط، بجز شربت شهادت نیست
- شیرین به جوی شیر بر آمیخت چون شکر
- میان شیشه و سنگ است خصمی دیرین
- بر مهلت زمانهٔ دون اعتماد نیست
- دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست
- صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
- عرق شرم مرا فرصت نظاره نداد
- رسم است که از جوش ثمر شاخ شود خم
- داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست
- خامهٔ نقش اگر گردد نسیم دلگشا
- ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان
- دل رمیده ما را به چشم خود مسپار
- ای کوه طور، گردن دعوی مکن بلند
- مکن سپند مرا دور از حریم وصال
- تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است
- از عمر رفته حاصل من آه حسرت است
- شبنم دو بار بازی بستان نمیخورد
- ای که خود را در دل ما زشت منظر دیدهای
- سینه صافان را غباری گر بود بر چهره است
- چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشنی ؟
- امید دلگشاییم از ماه عید نیست
- هر که پیراهن به بدنامی درید آسوده شد
- مرا به ساغری ای خضر نیک پی دریاب
- پیراهنی کجاست که بر اهل روزگار
- اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان
- بیقراران نامه بر از سنگ پیدا میکنند
- سیل از بساط خانه بدوشان چه میبرد؟
- خاک ما را از گل بیت الحزن برداشتند
- اشک من و رقیب به یک رشته میکشد
- هیچ باری از سبو بر دوش اهل هوش نیست
- ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟
- پشت و روی باغ دنیا را مکرر دیدهایم
- در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر
- نفس سوختهٔ لاله، خطی آورده است
- عدم ز قرب جوار وجود زندان است
- نه همین موج ز آمد شد خود بی خبرست
- دل نازک به نگاه کجی آزرده شود
- به که در غربت بود پایم به زندان ای پدر
- ای نسیم پیرهن بر گرد از کنعان به مصر
- گر محتسب شکست خم میفروش را
- یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک
- چون طفل نوسوار به میدان اختیار
- چون وانمیکنی گرهی، خود گره مشو
- غنچهٔ تصویر میلرزد به رنگ و بوی خویش
- از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
- در موج پریشانی ما فاصلهای نیست
- بوی گل و باد سحری بر سر راهند
- در بیابان جنون سلسلهپردازی نیست
- سر زلف تو نباشد سر زلف دیگر
- که باز حرف گلوگیر توبه را سرکرد؟
- ز خنده رویی گردون، فریب رحم مخور
- مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد
- چه ز اندیشه تجرید به خود میلرزی ؟
- دل ز جمعیت اسباب چو برداشتنی است
- من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ازین
- قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست
- آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع
- بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود
- بی خبر میگذرد عمر گرامی، افسوس
- بوستان، از شاخ گل، دستی که بالا کرده بود
- خو به هجران کرده را ظرف شراب وصل نیست
- منت خشک است بار خاطر آزادگان
- ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی ؟
- چون شمع، با سری که به یک موی بسته است
- زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟
- مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من
- همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت
- بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم
- دلم ز منت آب حیات گشت سیاه
- زلف مشکین تو یکعمر تامل دارد
- تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار
- نوبهار زندگی، چون غنچه نشکفتهام
- به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
- در پیش غنچهٔ دهن دلفریب او
- فغان که کوهکن ساده دل نمیداند
- من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
- خم چو گردد قد افراخته میباید رفت
- ساقی، ترا که دست و دلی هست می بنوش
- خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم
- جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
- آه کز کودک مزاجیهای ابنای زمان
- شیشه با سنگ و قدح با محتسب یکرنگ شد
- دامن پاکان ندارد تاب دست انداز عشق
- دلم زگریهٔ مستانه هم صفا نگرفت
- چون صبح اگر عزیمت صادق مدد کند
- از ما به گفتگو دل و جان میتوان گرفت
- از شیر مادرست به من می حلال تر
- محضر قتلش به مهر بال و پر آماده شد
- روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
- هر که آمد در غم آبادجهان، چون گردباد
- وقت آن کس خوش که چون برق از گریبان وجود
- نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت
- تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
- ح
- د
- دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر
- سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
- بغیر شهد خموشی کدام شیرینی است
- نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد
- ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
- نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون
- حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد
- دم جان بخش نسیم سحری را دریاب
- دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است
- هرگز ز کمانخانهٔ ابروی مکافات
- طریق کفر و دین در شاهراه دل یکی گردد
- چو برگ سبز کز باد خزانی زرد میگردد
- به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب نفرستی
- گرانی میکند بر تن، چو سر بی جوش میگردد
- آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
- ز روی گرم، کار مهر تابان میکند ساقی
- دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
- مرا نتوان به نازو سرگرانی صید خود کردن
- عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید
- مرا گر خندهای چون غنچه در سالی شود روزی
- هزار حیف که در دودمان عشق نماند
- ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن
- کجاست عالم تجرید، تا برون آیم
- درین میخانه از خاکی نهادان، چون سبوی می
- ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از دستم
- میشوم چون تهی از باده، به سر میغلتم
- نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن
- کدام روز که صد بت نمیتراشد دل ؟
- به جان رساند مرا داغ دوستان دیدن
- ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم
- فغان که آینه رخسار من نمیداند
- دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد
- اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست
- میان خوف و رجا حالتی است عارف را
- مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر
- قدم به چشم من خاکسار نگذارد
- بزرگ اوست که بر خاک همچو سایهٔ ابر
- حضور قلب بود شرط در ادای نماز
- مرو از پرده برون بر اثر نکهت زلف
- عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز
- دل سودازده عمری است هوایی شده است
- آه سردی خضر راه ما سبکباران بس است
- یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر
- عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
- ما را به کوچهٔ غلط انداختن چرا؟
- پیری به صد شتاب جوانی ز من گذشت
- ای کارساز خلق به فریاد من برس
- از کوچهای که آن گل بی خار بگذرد
- همرهان رفتند اما داغشان از دل نرفت
- دولت سنگدلان زود بسر میآید
- بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد
- دل دشمن به تهیدستی من میسوزد
- در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست
- در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید
- آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد
- از تزلزل بیش محکم شد بنای غفلتم
- تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است
- مرا ز یاد تو برد و ترا ز خاطر من
- مادر خاک به فرزند نمیپردازد
- بر جبههاش غبار خجالت نشسته باد!
- مست خیال را به وصال احتیاج نیست
- شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود
- گل کرد چون شفق ز گریبان و دامنش
- ز آب من جگر تشنهای نشد سیراب
- مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگذار
- علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد
- مصیبت دگرست این که مرده دل را
- اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
- چون ماه درین دایره هر چند تمامم
- شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد
- شیرازه نگیرد به خود اوراق حواسم
- رنگها در روز روشن مینماید خویش را
- صفحهٔ روی ترا دید و ورق برگرداند
- به بلبلان چمن ای گل آنچنانسر کن
- فغان که کاسهٔ زرین بی نیازی را
- بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
- درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم
- کجاست تیشه فرهاد و مرگ دستآموز؟
- از حجاب حسن شرم آلودهٔ لیلی، هنوز
- مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
- گریهها در پرده دارد عیشهای بیگمان
- عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید
- کوچهٔ زنجیر بن بست است در ظاهر، ولی
- خواب پوچ این عزیزان قابل تعبیر نیست
- من که روزی از دل خود میخورم در آتشم
- کمکم دل مرا غم و اندیشه میخورد
- دل را به هم شکن که ازین بحر پر خطر
- ز مرگ تلخ پروا نیست بی برگ و نوایان را
- کدام آتش زبان کرد این دعا در حق من یارب
- به آه داشتم امیدها، ندانستم
- فریب عقل خوردم، دامن مستی رها کردم
- چه مشکل خوان خطی دارد سر زلف پریشانش
- نیم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی
- جنونی کو که آتش در دل پر شورم اندازد
- گریبان چاک از مجلس میا بیرون، که میترسم
- دل بیدار ازین صومعهداران مطلب
- شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
- ای که چون غنچه به شیرازهٔ خود میبالی
- کند معشوق را بی دست و پا، بیتابی عاشق
- نام بلبل ز هواداری عشق است بلند
- گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
- کدام دیدهٔ بد در کمین این باغ است ؟
- دامن صحرا نبرد از چهرهام گرد ملال
- به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
- قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
- تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار
- به اندک روی گرمی، پشت بر گل میکند شبنم
- دشمن خانگی از خصم برونی بترست
- به آهی میتوان دل را ز مطلبها تهی کردن
- مهر زن بر دهن خنده که در بزم جهان
- غم مرا دگران بیش میخورند از من
- نیست پروای اجل دلزدهٔ هستی را
- تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف
- من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست
- تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
- مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل
- ز انگشت اشارت، در گریبان خارها دارم
- مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری
- مسلمان میشمردم خویش را، چون شد دلم روشن
- یک چشم خواب تلخ، جهان در بساط داشت
- غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش
- به امید بهشت نسیه زاهد خون خورد، غافل
- شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
- رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات
- با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند
- آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این زمان
- کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟
- به تازیانه غیرت سری بر آر از خاک
- دل خراب مرا جور آسمان کم بود
- مشو غافل درین گلشن چو شبنم از نظر بازی
- بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد؟
- در کوی میکشان نبود راه، بخل را
- چنین کز بازگشت نوبهاران شد جوان عالم
- از شوق آن بر و دوش، روزی بغل گشودم
- ره ندارد جلوهٔ آزادگی در کوی عشق
- شوق من قاصد بیدرد کجا میداند؟
- دل ز بیعشقی درون سینهام افسرده شد
- عمر رفت و خار خارش در دل بیتاب ماند
- زین گلستان که به رنگینی آن مغروری
- زینهمه لاله بی داغ که در گلزارست
- رفت ایام شباب و خارخار او نرفت
- عاقبت در سینهام دل از تپیدن باز ماند
- از جوانی نیست غیر از آه حسرت در دلم
- ز خوشه چینی این چهرههای گندم گون
- خزان رسید و گل افشانی بهار نماند
- معاشران سبکسیر از جهان رفتند
- چه سیل بود که از کوهسار حادثه ریخت ؟
- از پشیمانی سخن در عهد پیری میزنم
- به صد خون جگر دل را صفا دادم، ندانستم
- گلوی خویش عبث پاره میکند بلبل
- بازیچهٔ نسیم خزانند لالهها
- از صدر تا رسندبزرگان به آستان
- سر مپیچ از سنگ طفلان چون درخت میوهدار
- در گشاد غنچهٔ دلهای خونین صرف کن
- عشق بالادست و جان بیقرارم دادهاند
- نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
- بر زمین ناید ز شادی پای ما چون گردباد
- ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم
- یارب چه گل شکفته، که امروز در چمن
- ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان
- نیست در روی زمین، یک کف زمین بیانقلاب
- نیست چندان ره به ملک بیخودی از عارفان
- برنمی دارد شراکت ملک تنگ بیغمی
- خامهام، گفت و شنیدم به زبان دگری است
- به چه تقصیر، چو آیینه روشن یارب
- مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند
- کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟
- بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
- رمزی است ز پاس ادب عشق، که مرغان
- درآمدم چو به مجلس، سپند جای نمود
- ز رفتگان ره دشوار مرگ شد آسان
- طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید
- یک صبحدم به طرف گلستان گذشتهای
- نه ماه فلک سیرم و نه مهر جهانتاب
- از دست رود خامه چو نام تو نویسند
- ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل
- طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی
- شحنهٔ دیده وری کو، که درین فصل بهار
- سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد
- قامت خم مانع عمر سبکرفتار نیست
- تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است
- تا سبزه و گل هست، ز می توبه حرام است
- دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
- دامن شادی چو غم آسان نمیآید به دست
- دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
- آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش
- دیدن آیینه را بر طاق نسیان مینهی
- خانهٔ چشم زلیخا شد سفید از انتظار
- بیخبری ز پای خم، برد به سیر عالمم
- بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران
- یک دل به جان رساند من دردمند را
- ای بحر، از حباب نظر باز کن، ببین
- یک دل، حواس جمع مرا تار و مار کرد
- یک بار سر برآر ز جیب قبای ناز
- ازسر مستی صراحی گردنی افراخته است
- یکباره بستن در انصاف خوب نیست
- غفلت زدگان دیدهٔ بیدار ندانند
- غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را
- مصرع برجستهام دیوان موجودات را
- خانه بر دوشان مشرب از غریبی فارغند
- چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان
- بریز بار تعلق که شاخههای درخت
- شد سخن در روزگار ما چنان کاسد که خلق
- درکوی مکافات، محال است که آخر
- گفتم از گردون گشاید کار من، شد بستهتر
- زود میپاشد ز هم در پیری اوراق حواس
- بر نمیدارد زمین خاکساری امتیاز
- دیوانهٔ ما را نخریدند به سنگی
- دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
- عمر مردم همه در پردهٔ حیرانی رفت
- شیوه عاجز کشی از خسروان زیبنده نیست
- گر گلوگیر نمیشد غم نان مردم را
- روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون
- من آن نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی
- یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟
- هر که باری ز دل رهروان بردارد
- حسرت اوقات غفلت چون ز دل بیرون رود؟
- سراب، تشنهلبان را کند بیابان مرگ
- در طریق عشق، خار از پا کشیدن مشکل است
- رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین
- در بیابان جنون از راهزن اندیشه نیست
- در خرابات مغان بی عصمتی را راه نیست
- روشنگر وجود بود آرمیدگی
- جایی نمیروی که دل بدگمان من
- از پاشکستگان چراغ است تیرگی
- هر جلوهای که دیدهام از سروقامتی
- هیچ کس عقدهای از کار جهان باز نکرد
- میشود خون خوردن من ظاهر از رخسار یار
- میشود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید
- محراب صبح گوشهٔ ابرو بلند کرد
- به داد من برس ای عشق، بیش ازین مپسند
- آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
- عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش
- میخوردن مدام مرا بیدماغ کرد
- بر گشاد دل من دست ندارد تدبیر
- طی شد ایام برومندی ما در سختی
- گل بی خار درین غمکده کم سبز شود
- سیل دریا دیده هرگز بر نمیگردد به جوی
- بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن
- دریا شود ز گریهٔ رحمت، کنار من
- هر نسیمی میتواندخضر راه او شدن
- بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست
- این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا
- یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
- که رو نهاد به هستی، که از پشیمانی
- تا دل نمیبرم زکسی، دل نمیدهم
- اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود
- عمرها رفت که چون زلف پریشان توام
- نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم
- چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود
- مشو ز وحدت و کثرت دوبین، که یک نورست
- به هیچ جا نرسد هر که همتش پست است
- دست بر دل نه که در بحر پر آشوب جهان
- موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است
- نسبت به شغل بیهدهٔ ما عبادت است
- دست هر کس را که میگیری درین آشوبگاه
- چندان که در کتاب جهان میکنم نظر
- دور نشاط زود به انجام میرسد
- روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان
- گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود
- بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
- بال شکسته است کلید در قفس
- دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت
- نتوان به آه لشکر غم را شکست داد
- رشتهٔ پیوند یاران را بریدن سهل نیست
- همچو پروانه جگر سوختهای میباید
- رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد
- مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش ؟
- چنین که نالهٔ من از قبول نومیدست
- دهن خویش به دشنام میالا زنهار
- بی حاصلی است حاصل دل تا بود درست
- با خون دل بساز که چرخ سیاه دل
- زلیخا چشم یاری از صبا دارد،نمیداند
- در سلسلهٔ یک جهتان نیست دورنگی
- ز بس خاک خورده است خون عزیزان
- ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم
- از در حق کن طلب شکستهدلان را
- نگاهبانی خوبان شوخ چشم بلاست
- امید دلگشایی داشتم از گریهٔ خونین
- لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار
- آمد کار من ورشته تسبیح یکی است
- رویگردان نشود صافدل از دشمن خویش
- ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد
- در دل صاف نماند اثر تیغ زبان
- نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم
- بر آن رخسار نازک از نگاه تند میلرزم
- ز خواب نیستی برجستهام از شورش هستی
- من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم
- در آتشم که چوآب گهر ز سنگدلی
- عبث مرغ چمن بر آب و آتش میزند خود را
- در آن محفل که من بردارم از لب مهر خاموشی
- به پای خم برسانید مشت خاک مرا
- کشتی عقل فکندیم به دریای شراب
- از دل خستهٔ من گر خبری میگیری
- خراب حالی این قصرهای محکم را
- مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
- شکسته حالی من پیش یار باید دید
- بنمایید بجز آینه و آب، کسی
- هر جا که کند گرد غم از دور سیاهی
- از قید فلک بر زده دامن بگریزید
- ماتمکدهٔ خاک ،سزاوار وطن نیست
- احوال من مپرس، که با صد هزار درد
- نیست از خونابه نوشان هیچ کس جز من به جا
- آه ازین شورش که ناز دولت بیدار را
- مدتی سجادهٔ تقوی به دوش انداختی
- گلشن از نازک نهالان یک تن سیمین شده است
- میدان تیغ بازی برق است روزگار
- فریب زندگی تلخ داد دایه مرا
- زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
- میزنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار
- یوسف ما در ترازو چند باشد همچو سنگ؟
- چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک؟
- صحبت صافدلان برق صفت در گذرست
- ر
- شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند
- به هر روش که توانی خراب کن تن را
- عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار
- یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار
- پیر مغان ز توبه ترا منع اگر کند
- در زیر خرقه شیشهٔ می را نگاه دار
- شب را اگر از مرده دلی زنده نداری
- به شکر این که شدی پیشوای گرمروان
- حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست
- نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست
- جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست
- کاش در زندگی از خاک مرا برمی داشت
- عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب
- از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار
- گر به جرم سینه صافی سنگبارانت کنند
- خبر حسرت آغوش تهیدست مرا
- به پیری، گفتم از دامان دنیا دست بردارم
- چون زمین نرم از من گرد بر میآورند
- پیران تلاش رزق فزون از جوان کنند
- مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود
- دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق
- فروغ عاریت بانور ذاتی برنمیآید
- چراغ مسجد از تاریکی میخانه افروزد
- زندان به روزگار شود دلنشین و ما
- از سنگلاخ دنیا، ای شیشه بار بگذر
- هنگام بازگشت است، نه وقت سیر و گشت است
- صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید
- بغیر عشق که از کار برده دست و دلم
- لامکانی شو که تبدیل مکان آب و گل
- به گفتگو نرود کار عشق پیش و مرا
- ز حرف سرد ناصح غفلتم افزود بر غفلت
- فرصت نمیدهد که بشویم ز دیده خواب
- دل میشود سیاه ز فانوس بی چراغ
- صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر
- ذوقی است جانفشانی یاران به اتفاق
- جز گوشهٔ قناعت ازین خاکدان مگیر
- ز
- س
- ش
- ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش
- ای شاخ گل، به صحبت بلبل سری بکش
- در جبههٔ گشادهٔ گلها نگاه کن
- آب روان عمر ز استاده خوشترست
- زینت ظاهر چه کار آید دل افسرده را؟
- شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش
- ای صبح مزن خندهٔ بیجا، شب وصل است
- یاد از نگاه گیر طریق سلوک را
- صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو
- بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
- نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
- چون تاک اگرچه پای ادب کج نهادهایم
- ای آن که پای کوه به دامن شکستهای
- گرانی میکند بر خاطرش یادم، نمیدانم
- ز انقلاب جهان بیبران نیملرزند
- برهمن از حضور بت، دل آسودهای دارد
- عیار گفتگوی او نمیدانم، همین دانم
- به آب میبرد و تشنه باز میآرد
- به زور، چهرهٔ خود را شکفته میدارم
- به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد
- به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمیآرد
- دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل دارم
- بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود
- میکند مستی گوارا تلخی ایام را
- ساحلی نیست به از شستن دست از جانش
- آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش
- حاصل من چو مه نو ز کمانخانه چرخ
- چون هر چه وقف گشت بزودی شود خراب
- هر چند تا جریم، فرومایه نیستیم
- در دبستان وجود از تیره بختی چون قلم
- کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش
- حرف سبک نمی بردم از قرار خویش
- ای که میجویی گشاد کار خود از آسمان
- آغوشم از کشاکش حسرت چو گل درید
- نکند باد خزان رحم به مجموعهٔ گل
- از گهر سنجی این جوهریان نزدیک است
- ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش
- خود کردهام به شکوهتر خصم جان خویش
- جمع سازد برگ عیش از بهر تاراج خزان
- چون سرو در مقام رضا ایستادهام
- دایم به خون گرم شفق غوطه میخورم
- از بیقراری دل اندوهگین خویش
- چو یوسفم که به چاه افتد از کنار پدر
- چو زلف ماتمیان درهم است کار جهان
- بر دشمنان شمردم، عیب نهانی خویش
- نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران
- در دشت با سرابم، در بحر یار آبم
- ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم
- ع
- غ
- ق
- ک
- گ
- ل
- م
- هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست
- جسم در دامن جان بیهده آویخته است
- چه سود ازین که چو یوسف عزیز خواهم شد؟
- کجاست نیستی جاودان، که بیزارم
- خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
- منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
- ازسبکباران راه عشق خجلت میکشم
- بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا
- تانظر از گل رخسار تو برداشتهام
- چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را؟
- از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد
- تیشه فرهاد گردیده است هر مو بر تنم
- با همه مشکل گشایی خاک باشد رزق من
- هیچ کس را دل نمیسوزد به من چون آفتاب
- ز سردمهری احباب، در ریاض جهان
- کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
- به پای قافله رفتن ز من نمیآید
- چو بید اگر چه درین باغ بی برآمدهام
- همان به خاک برابر چو نور خورشیدم
- چون قلم، شد تنگ بر من از سیهکاری جهان
- بر زمین ناید ز شادی پای من چون گردباد
- از حریم قرب، چون سنگم به دور انداخته است
- سالها در پرده دل خون خود را خوردهام
- مرد مصاف در همه جا یافت میشود
- بر روی نازبالش گل تکیه میکند
- حسن در زندان همان بر مسند فرماندهی است
- از جور روزگار ندارم شکایتی
- از بس که بی گمان به در دل رسیدهام
- دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است
- غم به قدر غمگسار از آسمان نازل شود
- با گرانقدری سبک در دیدههایم چون نماز
- خشکسال زهد نم در جوی من نگذاشته است
- سودای زلف، سلسله جنبان گفتگوست
- در مذاق من، شراب تلخ، آب زندگی است
- نومید نیم از کرم پیر خرابات
- چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم
- محرمی نیست در آفاق به محرومی من
- مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدامانی
- گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
- نگردید از سفیدیهای مو آیینهام روشن
- چهرهٔ یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت
- چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش
- به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه میبندد
- از خود مرا برون بر، تا کی درین خرابات
- چه با من میتواند شورش روز جزا کردن؟
- تهی شود به لبم نارسیده رطل گران
- جدا چو دست سبو از سرم نمیگردد
- از جام بیخودی کرد، ساقی خدا پرستم
- راهی که راهزن زد، یک چند امن باشد
- دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
- دیوانهام که بر سر من جنگ میشود
- رزق میآید به پای خویش تا دندان به جاست
- نشتر از نامردی در پرده چشمم شکست
- بی نیاز از خلق از دست دعای خود شدم
- من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم
- نرمی ره شد چون مخمل تار و پود خواب من
- عاقبت زد بر زمینم آن که از روی نیاز
- تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ساقی
- ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من
- هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر میآمد
- من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل
- بود از موی سفید امید بیداری مرا
- عالم بیخبری بود بهشت آبادم
- از دم تیغ که هر دم به سرم میبارد
- عنانداری نمیآمد ز من سیل بهاران را
- منم آن غنچه غافل که ز بیحوصلگی
- چو نقش پا گزیدم خاکساری تا شوم ایمن
- من که بودم گردباد این بیابان، عاقبت
- از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم
- درین قلمرو آفت، ز ناتوانیها
- فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
- اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود
- عشق بر هر کس که زور آورد، من گشتم خراب
- چون ماه مصر، قیمت من خواست عذر من
- بزرگان میکنند از تلخرویی سرمه در کارم
- مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن دربان
- منه انگشت بر حرفم، اگر درد سخن داری
- ز راستی نبود شاخههای بی بر را
- چو مینای پر از می فتنهها دارم به زیر سر
- شود بار دلم آن را که از دل بار بردارم
- نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل
- که میگویدپری در دیدهٔ مردم نمیآید؟
- شراب کهنه در پیری مرا دارد جوان دایم
- نمیباید سلاحی تیزدستان شجاعت را
- تماشای بهشت از خلوتم بیرون نمیآرد
- ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان
- امیدم به بی دست و پایی است، ورنه
- سپندست کز جا جهد، جا نماید
- گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش
- نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم
- از من خبر دوری این راه مپرسید
- جگر سنگ به نومیدی من میسوزد
- میکنم در کار ساحل این کهن تابوت را
- تا به کی بر دل ز غیرت زخم پنهانی خورم
- چه نسبت است به مژگان مرا نمیدانم
- عزیزی خواری و خواری عزیزی بار میآورد
- کمان بال و پر پرواز گردد تیر بی پر را
- نخوابیده است با کین کسی هرگز دل صافم
- ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم
- ز رنگ و بوی جهان قانعم به بیبرگی
- فتح بابی نشد از کعبه و بتخانه مرا
- چند در دایرهٔ مردم عاقل باشم
- چون گوهر گرامی آدم درین بساط
- هستی موهوم موج سرابی بیش نیست
- از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیم
- دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری
- دلی خالی ز غیبت در حضورم میتوان کردن
- در عالم ایجاد من آن طفل یتیمم
- ز جوی شیر کردم تلخ بر خود خواب شیرین را
- کیست جز آینه و آب درین قحطآباد
- در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم
- نسازد لن ترانی چون کلیم از طور نومیدم
- به میزان قیامت، بیش کم، کم بیش میآید
- گل من از خمیر شیشه و جام است پنداری
- ربوده است ز من اختیار، جذبهٔ بحر
- بیداری دولت به سبکروحی من نیست
- در هر که ترا دیده، به حسرت نگرانم
- نه ذوق بودن و نه روی بازگردیدن
- شوم به خانه مردم، نخوانده چون مهمان؟
- به عشق پاک کردم صرف عمر خود، ندانستم
- بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند
- گر میزنم به هم کف افسوس، دور نیست
- میکند چرخ ستمگر به شکرخنده حساب
- خانهای از خانه آیینه دارم پاکتر
- آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا
- رخنه در کار ز تسبیح فزون است مرا
- گوشهای کو، که دل از فکر سفر جمع کنم
- من که نتوانم گلیم خود برآوردن ز آب
- دعوی گردن فرازی با اسیری چو کنم؟
- روشندلی نمانده درین باغ و بوستان
- چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟
- نیست یک جبهه واکرده درین وحشتگاه
- من نه آنم که تراوش کند از من گلهای
- دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست
- بر فقیران پیشدستی کردن از انصاف نیست
- از بس نشان دوری این ره شنیدهام
- ابرام در شکستن من اینقدر چرا؟
- خنده و جان بر لبم یکبار میآید چو برق
- میدهم جان در بهای حسن تا در پرده است
- نخل صنوبرم که درین باغ دلفریب
- مرا ز سیر چمن غم، ترا نشاط رسد
- چو عکس چهره خود در پیاله میبینم
- همان ریزند خار از ناسپاسیها به چشم من
- ز ناکامی گل از همصحبتان یار میچینم
- هر مصلحت عقل، کم از کوه غمی نیست
- درین ریاض من آن شبنم گرانجانم
- فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان
- ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهند کرد
- ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
- نزدیک من میا که ز خود دور میشوم
- از دیده هرچه رفت، ز دل دور میشود
- شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند
- چندان که درین دایره چون چشم پریدم
- به سیم قلب یوسف را نمیگیرند از اخوان
- زنده میسوزد برای مرده در هندوستان
- داغ آن دریانوردانم که چون زنجیر موج
- شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم
- شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم
- فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم
- چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
- نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
- از چشم زخم تو به مبادا شکسته دل
- بر حواس خویش، راه آرزوها بستهایم
- با دست رعشه دار، چو شبنم درین چمن
- باور که میکند، که درین بحر چون حباب
- چون کمان و تیر، در وحشت سرای روزگار
- ما نام خود ز صفحه دلها ستردهایم
- ما توبه را به طاعت پیمانه بردهایم
- خمها چو فیل مست سر خود گرفتهاند
- از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار
- کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم
- صلح از فلک به دیدهٔ بیدار کردهایم
- زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است
- گل را به رو اگر نشناسیم عیب نیست
- نومید نیستیم ز احسان نوبهار
- نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات
- عمر اگر باشد، تماشای اثر خواهید کرد
- کس زبان چشم خوبان را نمیداند چو ما
- گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شدهایم
- نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک
- پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
- نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید
- ما چو سرواز راستی دامن به بار افشاندهایم
- نیست غیر از بحر، چون سیلاب، ما را منزلی
- دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم
- یوسف مصر وجودیم از عزیزیها، ولیک
- هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ
- زین بیابان گرمتر از ما کسی نگذشته است
- خواه در مصر غریبی، خواه در کنج وطن
- حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان
- چون میوه پخته گشت، گرانی برد ز باغ
- نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را
- بی عزیزان، مرگ پابرجاست عمر جاودان
- یک جبهه گشاده ندیدیم در جهان
- ماداغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم
- هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دیوانگان
- بر دانهٔ ناپخته دویدیم چو آدم
- نفسی چند که در غم گذراندن ستم است
- ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم
- بنای خانه بدوشی بلند کردهٔ ماست
- آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گرفت
- ما سیه بختان تفاوت را قلم بر سر زدیم
- نیست ممکن از پشیمانی کسی نقصان کند
- خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم
- هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
- حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش
- دستش به چیدن سر ما کار تیغ کرد
- کم نشد در سربلندی فیض ما چون آفتاب
- آسودگی کنج قفس کرد تلافی
- دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
- داغ عشق تو ز اندازهٔ ما افزون است
- از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
- در تلافی، میوهٔ شیرین به دامن میدهیم
- دست کرم ز رشتهٔ تسبیح بردهایم
- نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام
- منعان گر پیش مهمان نعمت الوان کشند
- یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
- عنان گسستهتر از سیل در بیابانیم
- نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را
- چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چاه؟
- چیدهایم از دو جهان دامن الفت چون سرو
- دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش
- دیوانهام ولیک بغیر از دو زلف یار
- چون صبح، خنده با جگر چاک میزنیم
- بیاض گردن او گر به دست ما افتد
- دشمن خانگی آدم خاکی است زمین
- پیش ازان کز یکدگر ریزیم چون قصر حباب
- لذت نمانده است در آیندهٔ حیات
- خضر با عمر ابد پوشیده جولان میکند
- طاعت ما نیست غیر از شستن دست از جهان
- آن سوخته جانم که اگر چون شرر از خلق
- آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم
- وفا و مردمی از روزگار دارم چشم
- دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند
- سرما در قدم دار فنا افتاده است
- ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
- همان از طاعت من بوی کیفیت نمیآید
- ما را گزیده است ز بس تلخی خمار
- ن
- سودای آب حیوان، بیم زیان ندارد
- کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد
- زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش
- ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت
- همیشه داغ دل دردمند من تازه است
- دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمیسازند
- خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد
- گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی بکوب
- گر به بیداری غرور حسن مانع میشود
- پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
- نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
- سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار
- چو گل با روی خندان صرف کن گر خردهای داری
- هیچ همدردی نمییابم سزای خویشتن
- این چنین زیر و زبر عالم نمیماند مدام
- بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم
- چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت
- ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران
- از دست نوازش تپش دل نشود کم
- خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما
- گریزد لشکر خواب گران از قطرهٔ آبی
- نمانده از شب آن زلف گر چه پاسی بیش
- گرفتم این که نظر باز میتوان کردن
- جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
- قسمت خود بین نمیگردد زلال زندگی
- زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد
- چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن
- داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
- هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای
- دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم
- خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن
- کنون که شیشهٔ میمالک الرقاب شده است
- نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه
- در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است
- بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
- ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم
- جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
- چه میپرسی ز من کیفیت حسن بهاران را؟
- انصاف نیست آیهٔ رحمت شود عذاب
- خاکم به چشم در نگه واپسین مزن
- ز صد هزار پسر، همچو ماه مصر یکی
- ز عمر، قسمت ما نیست جز زمان وداع
- درین دو هفته که ابر بهار در گذرست
- دل را به آتش نفس گرم آب کن
- از زخم سنگ نیست در بسته را گزیر
- از آب زندگی به شراب التفات کن
- فریب شهرت کاذب مخور چو بیدردان
- این راه دور، بیش ز یک نعرهوار نیست
- هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید
- به خاکمال حوادث بساز زیر فلک
- منمای به کوته نظران چهرهٔ خود را
- عمر عزیز را به میناب صرف کن
- سر جوش عمر را گذراندی به درد می
- هر کس که زر به زر دهد اهل بصیرت است
- سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن
- قبلهٔ من! عکس در شرع حیا نامحرم است
- به استخاره اگر توبه کردهای زاهد
- ز باده توبه در ایام نوبهار مکن
- در قلزمی که ابر کرم موج میزند
- از خود برون نرفته هوای سفر مکن
- ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن
- میرود فیض صبوح از دست، تا دم میزنی
- از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود
- صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
- نباشم چون ز همزانویی آیینه در آتش؟
- یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من
- مرگ هیهات است سازد از فراموشان مرا
- به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
- در حسرت یک مصرع پرواز بلندست
- گفتم از پیری شود بند علایق سستتر
- یک دل غمگین، جهانی را مکدر میکند
- با خرابیهای ظاهر، دلنشین افتادهام
- جوانی برد با خود آنچه میآمد به کار از من
- بجز کسب هوا از من دگر کاری نمیآید
- به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم
- دیدهٔ بیدار انجم محو شد در خواب روز
- اندیشه از شکست ندارم، که همچو موج
- کشاکش رگ جان من اختیاری نیست
- بر لب چاه زنخدان تشنه لب استادهام
- با کمال ناگواریها گوارا کرده است
- خون میخورد کریم ز مهمان سیر چشم
- گردون سفله لقمهٔ روزی حساب کرد
- بر حریر عافیت نتوان مرا در خواب کرد
- به نسیمی ز هم اوراق دلم میریزد
- ازان خورند به تلخی شراب ناب مرا
- خراب حالی ازین بیشتر نمیباشد
- عاقبت پیر خرابات ز بیپروایی
- ز گریهای که مرا در گلو گره گردد
- من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات
- میشود نخل برومند سبکبار از سنگ
- رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا
- یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس
- هر تمنایی که پختم زیر گردون، خام شد
- دست تا بر ساز زد مطرب، دل ما خون گریست
- غم ز محنت خانهٔ من شاد میآید برون
- هر کجا تدبیر میچیند بساط مصلحت
- از حوادث هر که را سنگی به مینا میخورد
- چون نظر بر حاصل عمر عزیزان میکنم
- نالهٔ ناقوس دارد هر سر مو بر تنم
- داغ بر دل شدم از انجمن یار برون
- مرا هر کس که بیرون میکشد از گوشهٔ خلوت
- زنده شد عالمی از خندهٔ جان پرور او
- بر سیه بختی ارباب سخن میگرید
- نشاهٔ بادهٔ گلرنگ به تخت است مدام
- گر بداند که چه شورست درین عالم خاک
- آنقدر خون ز لب لعل تو در دل دارم
- هر که داند که خبرها همه در بیخبری است
- دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
- کسی که مینهد از حد خود قدم بیرون
- ز آسمان کهنسال چشم جود مدار
- بر لب ساغر ازان بوسهٔ سیراب زنند
- زلیخا همتی در عرصهٔ عالم نمییابد
- پردهٔ عصمت ندارد تاب دست انداز شوق
- از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
- خون مرا به گردن او گر ندیدهای
- گر ندیدی شاخ گل را با خزان آمیخته
- دامن فانوس آن وسعت ندارد، ور نه من
- از سکندر صفحهٔ آیینهای بر جای ماند
- و
- آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد
- ما ز بوی پیرهن قانع به یاد یوسفیم
- طومار درد و داغ عزیزان رفته است
- طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی
- نمیدانم کجا آن شاخ گل را دیدهام صائب
- من نیستم حریف زبانت، مگر زنم
- هرگز نبود رسم ترا خواب صبحگاه
- من آن زمان چون قلم سر ز سجده بردارم
- مکرر بر سر بالین شبنم آفتاب آمد
- به قسمت راضیم ای سنگدل، دیگر چه میخواهی
- چه آرزوی شهادت کنم، که سوخته است
- خاطرات از شکوهٔ ما کی پریشان میشود؟
- درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمیباشد
- خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
- ذوق وصال میگزد از دور پشت دست
- به بی برگان چنان ای شاخ گل مستانه میخندی
- دایم به روی دست دعا جلوه میکنی
- حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
- شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم
- در جبههٔ ستارهٔ من این فروغ نیست
- خبر به آینه میگیرم از نفس هر دم
- سایهٔ بال هما خواب گران میآرد
- بیخودان، از جستجو در وصل فارغ نیستند
- مرا ز خضر طریقت نصیحتی یادست
- چاه این بادیه از نقش قدم بیشترست
- چو غنچه دست و رخی تازه کن به شبنم اشک
- حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف نیست
- من بستهام لب طمع، اما نگار من
- باغ و بهار چشم و دل قانع من است
- خصم درونی از برون، بارست بر دل بیشتر
- چون شبنم روشن گهر، با خار و گل یکرنگ شو
- زنهار در دار فنا، انگور خود ضایع مکن
- از جهان آب و گل بگذر سبک چون گردباد
- از چراغی میتوان افروخت چندین شمع را
- در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو
- مشرق خمیازه میسازد دهن را حرف پوچ
- روزگار زندگانی را به غفلت مگذران
- سوگند میدهم به سر زلف خود ترا
- ه
- نیست در پایان عمر از رعشه پیران را گزیر
- هست در قبضهٔ تقدیر، گشاد دل تنگ
- مرگ بیمنت، گواراتر ز آب زندگی است
- چون لاله گرچه چشم و چراغم بهار را
- نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟
- مژگان من نشد خشک، تا شد جدا ز رویت
- دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
- ز پیری میکند برگ سفر یک یک حواس من
- دو دولت است که یکبار آرزو دارم:
- به آب روی خود در منتهای عمر میلرزم
- سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی
- دیوان ما و خود را، مفکن به روز محشر
- از پا فتادگانیم، در زیر پا نظر کن
- بیگانگی ز حد رفت، ساقی می صفاده
- به یاد هر چه خوری، می همان نشاط دهد
- نمیدهی قدح بی شمار اگر ساقی
- اکنون که شد سفید مرا چشم انتظار
- بعد عمری چون صدف گر قطرهٔ آبی خورم
- از هجر و وصل نیست گشایش دل مرا
- کیفیت است مطلب از عمر، نه درازی
- هر چند برآوردهٔ آن جان جهانم
- ز استادن آب روان سبز گردد
- به دست تهی میگشایم گرهها
- خوشا رهنوردی که چون صبح صادق
- ی
- گردد سفر ز خویش فشاندند همرهان
- ای زلف یار، اینقدر از ما کناره چیست؟
- کهنه دیوار ترا دارد دو عالم در میان
- بر نمیخیزد به صرصر نقشم از دامان خاک
- پیراهنی که میطلبی از نسیم مصر
- کیستم من، مشت خار در محیط افتادهای
- با جگر خوردن قناعت کن که این مهمانسرا
- بر روی هم هر آنچه گذاری و بال توست
- شکر توام ز تیغ زبان موج میزند
- بسیار آشنا به نظر جلوه میکنی
- در پلهٔ غرور تو دل گر چه بی بهاست
- در شکست ماست حکمتها، که چون کشتی شکست
- مشو زنهار ایمن از خمار بادهٔ عشرت
- ز نالههای غریبانه منع ما نکنی
- از تندباد حادثه شمع مرا بخر
- من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم
- ای آینه، در روی زمین دیدنیی نیست
- در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
- دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی
- به فکر چارهٔ ما هیچ صاحبدل نمیافتد
- مرا از زندگانی سیر کرد از لقمهٔ اول
- چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی
- در گلشن حسن تو خلل راه ندارد
- از صحبت باد سحر ای غنچهٔ بی دل
- چون گره شد به گلو لقمهٔ غم، باده طلب
- ای عقیق از من لب تشنه فراموش مکن
- ای گل شوخ که مغرور بهاران شدهای
- ما به امید عطای تو چنین بیکاریم
- نخل امید تو آن روز شود صاحب برگ
- عمر چون قافله ریگ روان در گذرست
- رحم کن بر دل بیطاقت ما ای قاصد
- این دزدها تمام شریکند با عسس
- به امید رهایی با تو حال خویش میگفتم
- تویی در دیدهام چون نور و محرومم ز دیدارت
- ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید
- ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
- لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
- چشم بیداری است هر کوکب درین وحشت سرا
- عمر با صد ساله الفت بیوفایی کردورفت
- نیست غیر از گوشهٔ دل در جهان آب و گل
- در جهان آگهی خضری دچار من نشد
- غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار
- چنان گرم از بساط خاک بگذر
- سوز پنهانی چو شمع آخر گریبانم گرفت
- کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود
- سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی
- هر چه از دل میخورم، از روزیم کم میکنند
- آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم
- نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
- همچو شمع صبح میلرزد به جان خویشتن
- شد از فشار گردون، موی سفید و سر زد
- زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن
- ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
- زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
- همسایهٔ وجود نباشد اگر عدم
- همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست
- پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست
- از دور نیفتد قدح بزم مکافات
- طومار زندگی را، طی میکند به یک شب
- از باده توبه کردن مشکل بود، وگرنه
- چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
- برگ عشرت مکن ای غنچه که ایام بهار
- پیش ازان دم که کند خاک ترا در دل خون
- زمین، سرای مصیبت بود، تو میخواهی
- نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو هم
- زیر سپهر، خواب فراغت چه میکنی؟
- ای عقل شیشه بار که گل بر تو سنگ بود
- تعمیر خانهای که بود در گذار سیل
- در سپند من سودازده آتش مزنید
- دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
- خاطر از وضع مکرر زود در هم میشود
- میخورد شهر به هم، گر تو ستمگر یک روز
- کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا
- جان هواپرستان، در فکر عاقبت نیست
- صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را
- مشو از نالهٔ افسوس غافل چون جرس، یاری
- چنان در خانهٔ آیینه محو دیدن خویشی
- چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم
- با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم
- ا
- غزلیات
- حرف ا
- غزل شماره 1: یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
- غزل شماره 2: آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
- غزل شماره 3: بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را
- غزل شماره 4: نداد عشق گریبان به دست کس ما را
- غزل شماره 5: اگر به بندگی ارشاد میکنیم ترا
- غزل شماره 6: یک بار بی خبر به شبستان من درآ
- غزل شماره 7: دانستهام غرور خریدار خویش را
- غزل شماره 8: نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
- غزل شماره 9: سودا به کوه و دشت صلا میدهد مرا
- غزل شماره 10: گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
- غزل شماره 11: ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا
- غزل شماره 12: دل ز هر نقش گشته ساده مرا
- غزل شماره 13: نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا
- غزل شماره 14: طاقت کجاست روی عرقناک دیده را
- غزل شماره 15: چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما
- غزل شماره 16: هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما
- غزل شماره 17: عمری است حلقهٔ در میخانهایم ما
- غزل شماره 18: یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما
- غزل شماره 19: خجلت ز عشق پاک گهر میبریم ما
- غزل شماره 20: خار در پیراهن فرزانه میریزیم ما
- غزل شماره 21: چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما
- غزل شماره 22: دایم ز خود سفر چو شرر میکنیم ما
- غزل شماره 23: ای دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها
- حرف ب
- حرف ت
- غزل شماره 27: حضور دل نبود با عبادتی که مراست
- غزل شماره 28: از زمین اوج گرفته است غباری که مراست
- غزل شماره 29: دیوانهٔ خموش به عاقل برابرست
- غزل شماره 30: با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است
- غزل شماره 31: به غم نشاط من خاکسار نزدیک است
- غزل شماره 32: دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است
- غزل شماره 33: مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است
- غزل شماره 34: باد بهار مرهم دلهای خسته است
- غزل شماره 35: از جوانی داغها بر سینهٔ ما مانده است
- غزل شماره 36: مهربانی از میان خلق دامن چیده است
- غزل شماره 37: زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده است
- غزل شماره 38: موج شراب و موجهٔ آب بقا یکی است
- غزل شماره 39: روی کار دیگران و پشت کار من یکی است
- غزل شماره 40: آب خضر و می شبانه یکی است
- غزل شماره 41: مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است
- غزل شماره 42: چون سرو بغیر از کف افسوس، برم نیست
- غزل شماره 43: مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست
- غزل شماره 44: بار غم از دلم می گلرنگ برنداشت
- غزل شماره 45: کنون که از کمر کوه، موج لاله گذشت
- غزل شماره 46: از سر خردهٔ جان سخت دلیرانه گذشت
- غزل شماره 47: تابه فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت
- حرف د
- غزل شماره 48: دنبال دل کمند نگاه کسی مباد
- غزل شماره 49: هر ذره ازو در سر، سودای دگر دارد
- غزل شماره 50: خوش آن که از دو جهان گوشهٔ غمی دارد
- غزل شماره 51: آزادهٔ ما برگ سفر هیچ ندارد
- غزل شماره 52: جویای تو با کعبهٔ گل کار ندارد
- غزل شماره 53: از فسون عالم اسباب خوابم میبرد
- غزل شماره 54: مکتوب من به خدمت جانان که میبرد
- غزل شماره 55: تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد
- غزل شماره 56: چارهٔ دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد
- غزل شماره 57: دل را به زلف پرچین، تسخیر میتوان کرد
- غزل شماره 58: نه پشت پای بر اندیشه میتوانم زد
- غزل شماره 59: جذبهٔ شوق اگر از جانب کنعان نرسد
- غزل شماره 60: گردنکشی به سرو سرافراز میرسد
- غزل شماره 61: هر ساغری به آن لب خندان نمیرسد
- غزل شماره 62: شوق می از بهار گلاندام تازه شد
- غزل شماره 63: زان سفله حذر کن که توانگر شده باشد
- غزل شماره 64: به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد
- غزل شماره 65: از جلوهٔ تو برگ ز پیوند بگسلد
- غزل شماره 66: آبها آیینهٔ سرو خرامان تواند
- غزل شماره 67: نه آسمان سبوکش میخانهٔ تواند
- غزل شماره 68: دل را کجا به زلف رسا میتوان رساند
- غزل شماره 69: هر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند، ماند
- غزل شماره 70: طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند
- غزل شماره 71: نه گل، نه لاله درین خارزار میماند
- غزل شماره 72: فلک به آبلهٔ خار دیده میماند
- غزل شماره 73: سبکروان به زمینی که پا گذاشتهاند
- غزل شماره 74: این غافلان که جود فراموش کردهاند
- غزل شماره 75: دل را نگاه گرم تو دیوانه میکند
- غزل شماره 76: دیدهٔ ما سیر چشمان، شان دنیا بشکند
- غزل شماره 77: از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
- غزل شماره 78: کو جنون تا خاک بازیگاه طفلانم کنند
- غزل شماره 79: نیستم غمگین که خالی چون کدویم میکنند
- غزل شماره 80: هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود
- غزل شماره 81: میکند یادش دل بیتاب و از خود میرود
- غزل شماره 82: دل از مشاهدهٔ لالهزار نگشاید
- غزل شماره 83: پیرانهسر همای سعادت به من رسید
- غزل شماره 84: خواری از اغیار بهر یار میباید کشید
- غزل شماره 85: چون صراحی رخت در میخانه میباید کشید
- حرف ر
- حرف س
- حرف ش
- حرف ع
- حرف ل
- حرف م
- غزل شماره 97: روزگاری شد ز چشم اعتبار افتادهام
- غزل شماره 98: در نمود نقشها بیاختیار افتادهام
- غزل شماره 99: از جنون این عالم بیگانه را گم کردهام
- غزل شماره 100: ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان ماندهام
- غزل شماره 101: شهری عشقم، چو مجنون در بیابان نیستم
- غزل شماره 102: از سر کوی تو گر عزم سفر میداشتم
- غزل شماره 103: نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم
- غزل شماره 104: ترک سر کردم، ز جیب آسمان سر بر زدم
- غزل شماره 105: دست در دامن رنگین بهاری نزدم
- غزل شماره 106: مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم
- غزل شماره 107: نه چون بید از تهیدستی درین گلزار میلرزم
- غزل شماره 108: ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم
- غزل شماره 109: از روی نرم، سرزنش خار میکشم
- غزل شماره 110: با تجرد چون مسیح آزار سوزن میکشم
- غزل شماره 111: به دامن میدود اشکم، گریبان میدرد هوشم
- غزل شماره 112: دو عالم شد ز یاد آن سمن سیما فراموشم
- غزل شماره 113: بیخود ز نوای دل دیوانهٔ خویشم
- غزل شماره 114: سیه مست جنونم، وادی و منزل نمیدانم
- غزل شماره 115: به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم
- غزل شماره 116: میکنم دل خرج، تا سیمین بری پیدا کنم
- غزل شماره 117: چه بود هستی فانی که نثار تو کنم
- غزل شماره 118: دلم ز پاس نفس تار میشود، چه کنم
- غزل شماره 119: ما از امیدها همه یکجا گذشتهایم
- غزل شماره 120: ما هوش خود با بادهٔ گلرنگ دادهایم
- غزل شماره 121: ما نقش دلپذیر ورقهای سادهایم
- غزل شماره 122: ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم
- غزل شماره 123: ما نقل باده را ز لب جام کردهایم
- غزل شماره 124: ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
- غزل شماره 125: ما رخت خود به گوشهٔ عزلت کشیدهایم
- غزل شماره 126: ما گر چه در بلندی فطرت یگانهایم
- غزل شماره 127: ازباد دستی خود، ما میکشان خرابیم
- غزل شماره 128: ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم
- غزل شماره 129: ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم
- غزل شماره 130: ما خنده را به مردم بیغم گذاشتیم
- غزل شماره 131: از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم
- غزل شماره 132: خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
- غزل شماره 133: ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم
- غزل شماره 134: جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم
- غزل شماره 135: صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
- غزل شماره 136: گر چه از وعدهٔ احسان فلک پیر شدیم
- غزل شماره 137: ما تازه روی چون صدف از دانهٔ خودیم
- غزل شماره 138: ما در شکست گوهر یکدانهٔ خودیم
- غزل شماره 139: چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم
- غزل شماره 140: چشم امید به مژگانتر خود داریم
- غزل شماره 141: ما گرانی از دل صحرای امکان میبریم
- غزل شماره 142: ما درد را به ذوق می ناب میکشیم
- غزل شماره 143: ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم
- غزل شماره 144: گردباد دامن صحرای بیسامانیم
- غزل شماره 145: اشک است، درین مزرعه، تخمی که فشانیم
- غزل شماره 146: بده می که بر قلب گردون زنیم
- غزل شماره 147: ما کنج دل به روضهٔ رضوان نمیدهیم
- حرف ن
- غزل شماره 148: تا از خودی خود نبریدند عزیزان
- غزل شماره 149: موج دریا را نباشد اختیار خویشتن
- غزل شماره 150: توبه از می به چه تدبیر توانم کردن
- غزل شماره 151: بوی گل و نسیم صبا میتوان شدن
- غزل شماره 152: مکن منع تماشایی ز دیدن
- غزل شماره 153: خدایا قطرهام را شورش دریا کرامت کن
- غزل شماره 154: ساقی دمید صبح، علاج خمار کن
- غزل شماره 155: با حلقهٔ ارادت ساغر به گوش کن
- غزل شماره 156: ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
- غزل شماره 157: ز بیعشقی بهار زندگی دامن کشید از من
- غزل شماره 158: عاشق سلسلهٔ زلف گرهگیرم من
- غزل شماره 159: زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من
- غزل شماره 160: عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- غزل شماره 168: بهار گشت، ز خود عارفانه بیرون آی
- غزل شماره 169: در کدامین چمن ای سرو به بار آمدهای
- غزل شماره 170: دلربایانه دگر بر سر ناز آمدهای
- غزل شماره 171: ای جهانی محو رویت، محو سیمای کهای
- غزل شماره 172: ای شمع طور از آتش حسنت زبانهای
- غزل شماره 173: گر درد طلب رهبر این قافله بودی
- غزل شماره 174: یک روز گل از یاسمن نچیدی
- غزل شماره 175: سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی
- غزل شماره 176: حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی
- غزل شماره 177: به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی
- غزل شماره 178: چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی
- غزل شماره 179: زهی رویت بهار زندگانی
- غزل شماره 180: دایم ستیزه با دل افگار میکنی
- حرف ا
- 13- گزیده اشعار ملکالشعرای بهار
- مشخصات کتاب
- معرفی
- مسمطها
- ترکیبات
- رباعیات
- قصیده
- حرف ا
- حرف ب
- حرف ت
- حرف د
- قصیده 9: در شهربند مهر و وفا دلبری نماند
- قصیده 10: ای دیو سپید پای در بند
- قصیده 11: به کام من بر، یک چند گشت گیهان بود
- قصیده 12: هنگام فرودین که رساند ز ما درود
- قصیده 13: رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
- قصیده 14: بهارا! بهل تا گیاهی برآید
- قصیده 15: نخلی که قد افراشت، به پستی نگراید
- قصیده 16: شب خرگه سیه زد و در وی بیارمید
- حرف ر
- حرف ق
- حرف م
- حرف ن
- حرف و
- حرف ه
- حرف ی
- مثنویات
- مسمطها
- قطعه
- چهارپاره
- دیگران کاشتند و …
- مستزاد
- تصنیف مرغ سحر
- 14- مجموعه اشعار قنبر علی تابش
- مشخصات کتاب
- زندگینامه شاعر
- دل خونین انار
- مثنویها
- قصیده
- چهار پاره
- غزل ها
- ماه قبیله
- همیشگی ناگهان
- بهتر از مرکب
- به سمت قلهها
- حس عجیب
- مرغ بیبال همه بیدانه
- تَنَوبازی
- شهروند استرالیا
- دولت شاهی
- بابا
- هفتاد و دو مدال
- همراه
- ماه شانة پامیر
- تغییر
- عشقت ترانگی است
- از وطن همین مرا بس است
- ماه عسل
- این شعر نیست
- خنیاگری
- گیسو شقایقی
- ستارههای دنبالهدار
- چراغ خاطر
- مرد و مرگ باشکوه(36)
- حس پریشانی
- بی خیال
- بنویس امیر(37)
- عشقی که جوهری است
- سفرقندهار
- کامل شدن ماه
- هفت سین
- روز مادر
- هدیه
- بند امیر
- شوق چکه چکه
- رفتم از پیشت
- ساحل مرجان
- دهان پسته
- عروس پامیر
- غم همیشگی
- نتوان از تو گذشت
- برفکوچ سالنگ
- هلا نیمه شعبان شده است!
- هفت کام عشق
- در تیک تاک ساعت
- دیر یعنی چه
- غم تو دختر آواره است
- خیال ماه زندانی
- صبح شما روشن
- مشاعره 1
- مشاعره 2
- هلال رمضان
- سفر مرقد مولا
- فال قهوه
- بادام تلخ
- به کدامین گناه
- شرشر کاریز
- دو هفت سال و دو تا چین(40)
- از بنفش جهان دو چشم تو
- مرز سمرقند
- ماه بنیهاشم
- گهواره ها را منفجر کردند
- قسمتم از تو
- بی قدر
- با قلم مو پیکر شهمامه را
- [رباعیها]
- دو بیتی
- پی نوشت
- یک شعله نوبهاران
- غزلها
- دور تر از چشم اقیانوس
- جهان
- جستوجو
- جستوجو
- محضر گل
- آب و آتش
- حقیقت مثل مرگ
- خودنویسها
- صبحخوانی
- کشورم یا...
- قصه مکرّر جنگ
- انقلاب(2)
- رنج وطن سر رسید
- وطن
- تماشا
- ماه و ماهی
- پوشش آینه
- عکس
- زیارت!
- کار
- بال بسته
- دیده
- باران (2)
- شعر تازه
- دختر کوچی
- فلسطین
- لکنت پنجره
- پایان تاریخ
- تبسم غرور
- در سوگ مولا علی (ع)
- غربت
- خون خدا
- سوسن
- تصویری از فردا
- یاد
- یادگار اهورا
- باران
- در گیر بغض
- دوبیتی ها
- پی نوشت
- غزلها
- 15- هفت اورنگ جامی
- مشخصات کتاب
- معرفی
- سلسلةالذهب
- بخش ۱ - از دفتر اول سلسلةالذهب تقدیس حضرت حق سبحانه تعالی
- بخش ۲ - در نعمت سیدالمرسلین و خاتمالنبیین (ص)
- بخش ۳ - گفتار در ترغیب مسترشدان آگاه بر مداومت تکرار لا اله الا الله
- بخش ۴ - در مراقبت حال
- بخش ۵ - در تحقیق معنی اختیار و جبر
- بخش ۶ - در بیان به عیب خود پرداختن و نظر به عیب دیگران نینداختن
- بخش ۷ - در مذمت شعرای روزگار
- بخش ۸ - در مذمت کم آزاری و نکوهش آزار مسلمانان
- بخش ۹ - در بیان عشق و رهایی از خودپرستی
- بخش ۱۰
- بخش ۱۱ - گفتار در ختم دفتر اول از کتاب سلسلةالذهب
- بخش ۱۲ - از دفتر دوم سلسلةالذهب در خلق اسماء باری و پیداش عشق
- بخش ۱۳ - تمثیل
- بخش ۱۴ - حکایت آن زن که سی سال در مقام حیرت بر یک جای بماند
- بخش ۱۵ - قصهٔ عتیبه و ریا
- بخش ۱۶ - رفتن معتمر و عتیبه به جستجوی ریا
- بخش ۱۷ - رسیدن معتمر بعد از چندگاه بر سر قبر ایشان
- بخش ۱۸ - حکایت بر سبیل تمثیل
- بخش ۱۹ - در ختم دفتر دوم سلسله الذهب
- بخش ۲۰ - از دفتر سوم سلسلة الذهب در حمد ایزد
- بخش ۲۱
- بخش ۲۲ - رسیدن پیامبر (ص) به گروهی و سخن گفتن با ایشان
- بخش ۲۳ - گفتار در فضیلت جود و کرم
- بخش ۲۴ - حکایت حاتم و بند از پای اسیری گشادن و بر پای خود نهادن
- بخش ۲۵ - معالجه کردن بوعلی سینا آن صاحب مالیخولیا را
- بخش ۲۶ - خاتمهٔ کتاب
- سلامان و ابسال
- بخش ۱ - در ستایش خداوند
- بخش ۲ - در سبب نظم کتاب
- بخش ۳
- بخش ۴ - آغاز داستان سلامان و ابسال
- بخش ۵ - ظاهر شدن آرزوی فرزند بر شاه
- بخش ۶ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند پس از نکوهش شهوت و زن
- بخش ۷ - صفت چوگان باختن سلامان
- بخش ۸ - در صفت کمانداری و تیراندازی وی
- بخش ۹ - در صفت جود و سخا و بذل و عطای وی
- بخش ۱۰ - ظاهر شدن عشق ابسال بر سلامان
- بخش ۱۱ - تاثیر حیلتهای ابسال در سلامان
- بخش ۱۲ - تمتع یافتن سلامان و ابسال از صحبت یکدیگر
- بخش ۱۳ - آگاه شدن شاه و حکیم از کار سلامان و ابسال
- بخش ۱۴ - نصیحت کردن شاه و حکیم سلامان را و جواب گفتن وی
- بخش ۱۵ - تنگ شدن کار بر سلامان از ملامت بسیار و گریختن با ابسال
- بخش ۱۶ - در دریا نشستن سلامان و ابسال و به جزیرهای خرم رسیدن
- بخش ۱۷ - آگاه شدن شاه از گریختن سلامان و دیدن او در آیینهٔ گیتینمای
- بخش ۱۸ - رسیدن سلامان پیش پدر و اظهار شعف کردن وی
- بخش ۱۹ - تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و در آتش رفتن با ابسال
- بخش ۲۰ - بازماندن سلامان از ابسال و زاری کردن بر دوری وی
- بخش ۲۱ - عاجز شدن شاه از تدبیر کار سلامان و مشورت با حکیم
- بخش ۲۲ - منقاد شدن سلامان حکیم را
- بخش ۲۳ - وصیت کردن شاه سلامان را
- بخش ۲۴ - مراد ازین قصه تنها صورت قصه نیست
- بخش ۲۵ - در بیان مقصود
- تحفةالاحرار
- بخش ۱ - آغاز سخن
- بخش ۱۰ - در اشارت به خاموشی که سرمایهٔ نجات است
- بخش ۱۱ - حکایت لاکپشت و مرغابیان
- بخش ۱۲ - در اشارت به هشیاری روز و بیداری شب
- بخش ۱۳ - در مخاطبهٔ سلاطین
- بخش ۱۴ - حکایت درازدستی وزیر
- بخش ۱۵ - حکایت زاغی که به شاگردی رفتار کبک رفت
- بخش ۱۶ - در اشارت به حسن
- بخش ۱۷ - در اشارت به عشق
- بخش ۱۸ - ختم خطاب و خاتمهٔ کتاب
- بخش ۲ - مناجات
- بخش ۳ - در فضیلت سخن
- بخش ۴ - در تنبیه سخنوران
- بخش ۵ - در آفرینش عالم
- بخش ۶ - حکایت شیخ روزبهان با بیوهای که میوهٔ دل خود را شیوهٔ مستوری میآموخت
- بخش ۷ - حکایت مسافر کنعانی
- بخش ۸ - حکایت بیرون کشیدن تیر از پای شاه ولایت علی (ع)
- بخش ۹ - حکایت زنده دلی که با مردگان انس گرفته بود
- سبحةالابرار
- بخش ۱ - مناجات
- بخش ۱۰ - حکایت آن مرید گرم رو و پیر
- بخش ۱۱ - مناجات
- بخش ۱۲ - در مقام توبه
- بخش ۱۳ - حکایت آن وزیر که دل پندپذیر داشت
- بخش ۱۴ - حکایت شیرزن موصلی
- بخش ۱۵ - حکایت صبر عیار
- بخش ۱۶ - در رجاء که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن
- بخش ۱۷ - حکایت ابراهیم و پیر آتش پرست
- بخش ۱۸ - حکایت خوابیدن ابوتراب نسفی در میدان جنگ
- بخش ۱۹ - در عشق
- بخش ۲ - سبب نظم جوهر آبدار سبحةالابرار
- بخش ۲۰ - سؤال و جواب ذوالنون با عاشق مفتون
- بخش ۲۱ - حکایت پیر خارکش
- بخش ۲۲ - فتوت
- بخش ۲۳ - در صدق چنانکه ظاهر و باطن یکسان بود
- بخش ۲۴ - حکایت وارد شدن میهمان بر اعرابی
- بخش ۲۵ - مناجات
- بخش ۲۶ - در سماع
- بخش ۲۷ - در نصیحت به نفس خود و یاد از شاعران گذشته
- بخش ۲۸ - حکایت حکیم سنائی رحمةالله علیه که وقت وفات این بیت میخواند: «بازگشتم از سخن زیرا که نیست» «در سخن معنی و در معنی سخن»
- بخش ۲۹ - مناجات
- بخش ۳ - در شرح سخن
- بخش ۳۰ - خطاب به خوانندگان و عیبجویان
- بخش ۳۱ - ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب
- بخش ۴ - حکایت شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی، رحمةالله، که چون این بیت بگفت که: «برگ درختان سبز، در نظر هوشیار» «هر ورقی دفتریست معرفت کردگار» یکی از اکابر در خواب دید که جمعی از ملائکه طبقهای نور از بهر نثار وی میبردند:
- بخش ۵ - در استدلال بر وجود آفریدگار
- بخش ۶ - حکایت آن ماهیان که تا به خشکی نیفتادند دریا را نشناختند
- بخش ۷ - مناجات در طلب وصول به شهود
- بخش ۸ - حکایت مناظرهٔ کلیم با ابلیس سیه گلیم
- بخش ۹ - در بیان ارادت
- یوسف و زلیخا
- بخش ۱ - آغاز سخن
- بخش ۱۰ - پرسیدن دایه از حال زلیخا
- بخش ۱۱ - خواب دیدن زلیخا، یوسف را بار دوم
- بخش ۱۲ - به خواب دیدن زلیخا، یوسف را بار سوم
- بخش ۱۳ - آمدن رسولان شاهان چندین کشور به خواستگاری زلیخا
- بخش ۱۴ - رفتن رسول از سوی پدر زلیخا به جانب عزیز مصر
- بخش ۱۵ - فرستادن پدر، زلیخا را به مصر
- بخش ۱۶ - دیدن زلیخا عزیز مصر را از شکاف خیمه
- بخش ۱۷ - به مصر درآمدن زلیخا و نثار افشاندن مصریان بر وی
- بخش ۱۸ - عمر گذراندن زلیخا در مفارقت یوسف
- بخش ۱۹ - آغاز حسدبردن برادران بر یوسف
- بخش ۲ - در حمد و ستایش
- بخش ۲۰ - خواب دیدن یوسف که آفتاب و ماه و یازده ستاره او را سجده میبرند
- بخش ۲۱ - درخواست برادران یوسف از پدر که وی را با خود به صحرا برند
- بخش ۲۲ - به صحرا بردن برادران یوسف را و به جاه افگندنش
- بخش ۲۳ - بیرون آوردن کاروانیان یوسف را از چاه و بردن به مصر
- بخش ۲۴ - دیدن زلیخا، یوسف را
- بخش ۲۵ - خریدن زلیخا یوسف را به اضعاف، در حراج
- بخش ۲۶ - خدمتگاری نمودن زلیخا، یوسف را
- بخش ۲۷ - شرح دادن یوسف قصهٔ محنت راه و زحمت چاه را برای زلیخا
- بخش ۲۸ - تمنا کردن یوسف شبانی را
- بخش ۲۹ - مطالبه کردن زلیخا وصال یوسف را و استغنا نمودن یوسف از وی
- بخش ۳ - در اثبات واجب الوجود
- بخش ۳۰ - فرستادن زلیخا، یوسف را به باغ
- بخش ۳۱ - عرضه کردن کنیزان جمال خویش را بر یوسف و یکتاپرست کردن یوسف ایشان را
- بخش ۳۲ - تضرع کردن زلیخا پیش دایه و راهنمایی او زلیخا را به ساختن عمارت
- بخش ۳۳ - وصف آرایش کردن زلیخا
- بخش ۳۴ - خانه هفتم
- بخش ۳۵ - رسیدن عزیز مصر در همان دم و سال از یوسف و زلیخا
- بخش ۳۶ - گواهی دادن طفل شیرخواره به بیگناهی یوسف
- بخش ۳۷ - زبان به طعنهٔ زلیخا گشادن زنان مصر و به تیغ غیرت عشق دست ایشان بریدن
- بخش ۳۸ - به زندان رفتن یوسف
- بخش ۳۹ - احسان یوسف به زندانیان و تعبیر خواب ایشان و شاه مصر را کردن
- بخش ۴ - در بیان فضیلت عشق
- بخش ۴۰ - بیرون آمدن یوسف از زندان و وفات عزیز مصر و تنهایی زلیخا
- بخش ۴۱ - ابتلای زلیخا به محنت فراق بعد از وفات عزیز مصر
- بخش ۴۲ - التفات نکردن یوسف به زلیخا در کفر و التفات به وی پس از توحید
- بخش ۴۳ - عقد نکاح بستن یوسف با زلیخا
- بخش ۴۴ - وفات یافتن یوسف و هلاک شدن زلیخا از مفارقت وی
- بخش ۴۵ - در خاتمهٔ کتاب
- بخش ۵ - در فضایل سخن
- بخش ۶ - آغاز داستان و تولد یوسف
- بخش ۷ - در صفت زیبایی زلیخا
- بخش ۸ - در خواب دیدن زلیخا، یوسف را
- بخش ۹ - بیدار شدن زلیخا از خواب و نهفتن اندوه خود از پرستاران
- لیلی و مجنون
- بخش ۱ - سرآغاز
- بخش ۱۰ - شکایت بردن پدر لیلی از مجنون پیش خلیفه
- بخش ۱۱ - رفتن پدر و اعیان قبیلهٔ مجنون به خواستگاری لیلی
- بخش ۱۲ - ملاقات کردن مجنون، لیلی را غیبت مردان قبیله
- بخش ۱۳ - وصف تابستان و به سفر حج رفتن لیلی و همراه شدن مجنون با قافلهٔ وی
- بخش ۱۴ - عاشق شدن جوانی از ثقیف به لیلی و نکاح کردن آن دو
- بخش ۱۵ - شنیدن مجنون شوهر کردن لیلی را
- بخش ۱۶ - نامه نوشتن لیلی به مجنون
- بخش ۱۷ - بیمار شدن شوهر لیلی و وفات یافتن وی
- بخش ۱۸ - شکستن لیلی کاسهٔ مجنون را و رقص کردن وی از ذوق آن
- بخش ۱۹ - در انتظار لیلی ایستادن مجنون و آشیان کردن مرغ بر سر وی
- بخش ۲ - آشنایی قیس و لیلی
- بخش ۲۰ - مرگ مجنون
- بخش ۲۱ - وصف خزان و مرگ لیلی
- بخش ۲۲ - در ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب
- بخش ۳ - شتافتن قیس به دیدن لیلی در فردای آن روز
- بخش ۴ - در بوتهٔ امتحان گداختن لیلی، قیس را
- بخش ۵ - عهد وفا بستن لیلی با قیس
- بخش ۶ - خبر یافتن پدر مجنون از عشق او به لیلی
- بخش ۷ - بدگویی کردن غمازان نزد لیلی از مجنون
- بخش ۸ - با خبر شدن قبیلهٔ لیلی از عشق او و مجنون و منع وی از دیدن یکدیگر
- بخش ۹ - سیاست کردن پدر لیلی وی را به خاطر دیدار مجنون
- خردنامه اسکندری
- بخش ۱ - سرآغاز
- بخش ۱۰ - خردنامهٔ بقراط
- بخش ۱۱ - خردنامهٔ فیثاغورس
- بخش ۱۲ - داستان جهانگیری اسکندر
- بخش ۱۳ - خردنامهٔ اسکندر
- بخش ۱۴ - تحفهٔ حقیر فرستادن خاقان چین برای اسکندر
- بخش ۱۵ - کاغذ نوشتن مادر اسکندر به وی
- بخش ۱۶ - گفتگوی اسکندر با حکیمان هند
- بخش ۱۷ - ظاهر شدن نشانهٔ مرگ بر اسکندر و نامه نوشتن او به مادر
- بخش ۱۸ - وصیت اسکندر که پس از مرگ دستش را از تابوت بیرون بگذارند
- بخش ۱۹ - مرگ اسکندر و پایان داستان
- بخش ۲ - در نصیحت نفس مفلس
- بخش ۲۰ - ساقی نامه مغنی نامه
- بخش ۲۱ - پایان کتاب
- بخش ۳ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری
- بخش ۴ - آغاز داستان
- بخش ۵ - نزدیک شدن مرگ فیلقوس و به حضور خواستن اسکندر
- بخش ۶ - مرگ فیلقوس و پادشاهی اسکندر
- بخش ۷ - خردنامهٔ ارسطو
- بخش ۸ - خردنامهٔ افلاطون
- بخش ۹ - خردنامهٔ سقراط
- 16- مر ج البحرین
- 17- نجوای منتظران 1
- مشخصات کتاب
- بسم الله الرّحمن الرّحیم
- شب انتظار
- غم رایگان
- جان جهان
- مصلح کل
- نسیم رحمت
- دردجنون
- جمال الله
- محفل مشتاقان
- روی یار
- نقش عشق
- کوی عاشقان
- مهردرخشنده
- مقصدما
- ولی عصر(عج)
- شاهدزمن
- طلوع سبز
- امام عالمین
- روی خدا
- ماه تابان
- قطره ی اشک
- حب ّوطن
- تب عشق
- شراب عرفانی
- خورشیدجهان تاب
- مست روی تو
- دعای چشم
- دیوانه ی عشق
- شب وصل
- سرشک دیده
- بال و پربشکسته
- سلیمان من
- سروبلند
- راه امید
- کوی سعادت
- غم عشق
- درآرزوی تو
- محراب من
- قفس جان
- دلدارمن
- بارغم تو
- خلیل آتشین سخن
- زندان غم
- قراردل
- مایه ی اعتبار
- دل امیّدوار
- دامن لطف
- « شب نیمهی شعبان »
- ابروی تو
- شاهدعالم سوز
- فدای تو
- رخسار یوسف
- فریادرس
- غایب از نظر
- غزل خوان
- یوسف زمان
- یوسف زهرا
- رهبر فاتح
- یا اباصالح
- هوای وصل
- دردانتظار
- عالم آرا
- گل خندان
- پناه شیعیان
- شفابخش
- لوای فتح
- زلال رحمت
- هستی ما
- مهدی جان
- رخ دلربا
- وارث انبیا
- صورت زیبا
- آتش اشتیاق
- غلام سیاهت
- بارجدایی
- خلف بوالحسن
- یوسف گم گشته
- دولت عدل
- زائر بیت الله الحرام
- مظهرحق
- اثربخش دعا
- غوث زمان
- دوران وصل
- چشم انتظار
- صحنه ی گیتی
- وارث رنج ها
- فروغ تو
- آه سحر
- دامان یار
- حریم تو
- دیدارگل
- مهدی دین
- اسیرعشق
- شعله ی عشق
- افطاری با امام زمان(علیه السّلام)
- طالب دیدار
- پایان شکیبایی
- سرودمیلاد امام زمان(علیه السّلام )
- 18- تیشههای اشک 1(مجموعه اشعار آئینی و مداحی ویژه ایام فاطمیه)
- مشخصات کتاب
- 1 - مدح
- وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
- ای راز آسمانی خورشید مرتبت
- مرا به خانه زهرای مهربان ببرید
- دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه
- شما اگرچه نبودید با من اما خوب
- چادرت از راهها غبار نگیرد
- هر کس هرآنچه دیده اگر هر کجا تویی
- چنانکه دست گدایی شبانه میلرزد
- ای تکلم کرده با روحالامین
- حقا که حقی و به نظرها نیاز نیست
- تازهای نیست در این مهبط دود آلوده
- وقتی خدا بهشت معطر درست کرد
- دست خدا در خلقت زهرا چهها کرد
- وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
- شوق عراق و شور حجاز است در دلم
- دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی
- زهرا همان کسیست که بیت محقرش
- شب تاریک کنار تو به سر میآید
- چشم خشک از چشمهایتر خجالت میکشد
- بدون عطر خوشِ یاس تو بهاری نیست
- تو خانهدار علی هستی و پَریِّ علی
- شدی شهید که غربت عیار داشته باشد
- ای معطر شده با سیب خدا یا زهرا
- 2 - طلیعه فاطمیه
- 3 - ماجرای در و دیوار و آتش زدن در خانه
- کی گفتهست صورت زهرا کبود شد
- در بین کوچههای مدینه شهید شد
- مبادا باغبانی در بهاران
- گفت:
- غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
- در را که با شتاب لگد وا نمیکنند
- رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
- وقتی آنروز شرر بر سر دنیا افتاد
- پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد
- دود بود و دود بود و دود بود
- آتشی در جگر خود یله دارم فضّه!
- هوای دخترکی را برادرش دارد
- قِسمَت نبود تا که برایم پسر شوی
- 4 - بستر پر درد
- این مرگ پله پلهی تو غصه خوردنیست
- این آسیای گندم تو گریهآور است
- پیش از غروب ابری عمر خزانتان
- پر میزند به سمت خدا بال بیپرت
- درین شبها ز بس چشم انتظاری میبرد زهرا
- این شانههای خستهی من ناتوانترند
- شمع وجود فاطمه سوسو گرفتهست
- وای از این بازی که تو با صبر «حیدر» میکنی
- آهی غریب خیمه زده در صدای تو
- گل، بر من و جوانی من گریه میکند
- گویا دعای نیمه شبم بیاثر شده
- دل من بیتو «دیر یا زود» است
- از خانه چارچوب درت را شکستهاند
- با همه عزت و کرامت او
- نه چون پروانهام کز سوز غم بال و پرم سوزد
- چند روزیست سرم روی تنم میافتد
- دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
- سنجاق را بگیر و به موی سرت بزن
- سپردهام به کنیزان و هر چه نوکرتان
- امشب بیا بدون تمنا بلند شو
- 5 - زیارت قبور شهدای احد
- 6 - ماجرای کوچه
- 7 - اذان بلال
- 8 - وداع جانسوز
- بیمارت ای علی جان جز نیمه جان ندارد
- ای شهاب سرخ رنگ آسمانی صبر کن
- چو بسمل میزنی در هر نفس بال و پری مادر
- ما که با هم یه روز از عالم بالا اومدیم
- دم آخر وصیتی دارم
- ای تکیه گاه شانهی بییاورم مرو
- قصد داری بروی و بدنم میلرزد
- تویی که حرف دلم را نگفته میدانی
- خدا نکرده مگر قصد جان من داری
- یک گل نصیبم از دو لب غنچهفام کن
- چشمت چقدرتر شده در آخرین شبم
- این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان
- 9 - شام غریبان
- آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
- مدینه کوفهی اول چو غرق شد در خواب
- نیمه شب، تابوت را برداشتند
- دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من
- با رفتنش تمامی غمها به من رسید
- ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
- گذشته نیمهای از شب، دریغا
- یک مشت خاک روی تو یک مشت بر سرم
- امشب خدا هم از محنت گریه میکند
- زهرا! چه کند میگذرد شستشوی تو
- 10 - بعد از شهادت
- 11 - بقیع
- 19- تیشه های اشک 2 (مجموعه اشعار آئینی و مداحی ویژه موالید چهارده معصوم (علیهالسلام))
- مشخصات کتاب
- مقدمه نکاتی درباره شعر آیینی
- اشعار مناجاتی
- بر روی دست ماندن این بارها بس است
- چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم
- پهن شد سفره ی احسان، همه را بخشیدی
- دوباره دلم به میقات اومده
- شکر خدای چاره ساز، درای رحمت شده باز
- این شبا که فصل سبز ، استجابت دعائه
- اومدم آشتی کنم وقتشه حالا - آخدا
- بنده ای گمراهم ، از توام شرمنده
- کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟
- ای ذکر رحمت، الهی العفو
- الهی این من این جرم و خطایم
- از نسیم سحری روح به جانم دادند
- هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز
- روزهداران مؤمنین آماده! من ماه خدایم
- توبه از جرم وخطا،حال سحر می خواهد
- من بندگی نکردم، تا بنده ام بخوانی
- رسیدم تا اجل، امّا رسیدن شد فراموشم
- ما را کبوترانه وفادار کرده است
- الغرض! فیض خاص گشت تمام
- آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
- امسال هم چیدی بساط میهمانی
- از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد
- آمد خبر که من خبری دست و پا کنم
- باز امشب لحظه تنهائیم
- خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد
- چهارده معصوم علیهم السلام
- پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
- مدح و میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
- فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد
- لب نگار که باشد رطب حرام بود
- چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
- از بام و درِ کعبه به گردون رسد آواز
- بحر طویل
- گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم
- ای به ذکر روی تو، تسبیح گردان ماه و مهر
- به بهار گفتم ثمرت مبارک
- لطافت موج میزد در صدایت
- جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
- تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است
- او جمله دلیل خلق عالم بود
- ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو
- زیک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا
- عید مبعث
- شکر ایزد که پی زلف پریشان شده ام
- نور تو گر نبود مسلمان نمی شدم
- می رسید از قله های کوه نور
- طی میکنیم سمت ملاقات جاده را
- طی میکنیم سمت ملاقات جاده را
- خیزید و خُم آرید ، خمارید و خمارید
- ببین که قلب زمین شور دیگری دارد
- شما زمان شروع من ابتدای منید
- ابتدا چشمان خود را رو به چشمم باز کن
- انس اگر حکم براند به سخن حاجت نیست
- توفیق نصیبم شده از یار بخوانم
- رسول خدا از حرا می رسد
- الا ای باده نوشان بعثت آمد
- عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
- ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
- صفای زندگیم آیه های قرآنت
- بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته
- آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
- دوان دوان ز فرا سوی نور می آید
- وفات حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
- مدح و میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
- حضرت علی علیهالسلام
- مدح و میلاد حضرت علی (علیهالسلام)
- چه شد که خشت سر خشت چیده شد کعبه
- در ساعتی شگفت، مکعّب شکست و بعد
- دنیای بیامام به پایان رسیده است
- وقت آن است شوم یک سر و گردن بیرون
- مِنّتِ زلف تو دارم که گرفتارم کرد
- کار من نیست که بنشینم واملات کنم
- تو بی ابتدایی و بی انتها
- آموخت تا که عطر ز شیشه فرار را
- افسونِ بتان سیم پیکر
- لم داده ام به تکیه گه لن ترانی ات
- هر دلی که دچار لیلا بود
- ای علی، ای ارتفاعت تا خدا
- «بدر» یادش مانده آن روزی که میلرزاندیاَش
- مولا برای از تو سرودن غزل کم است
- با آمدنت صحن زمین حرمت یافت
- من همان زائری که می دانی
- علی کسی است که کوثر از او سبو دارد
- از عالم بالاست بنیانی که من دارم
- ما از قدیم شهره افلاک گشته ایم
- از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است
- امشب سخن به مدح تو آغاز می کنم
- هر کس که به سودای علی سر دارد
- ساقی به پیاله باده کم می ریزی
- ما عاشقیم و تا به قیامت یگانه ایم
- رمز حیات، قبضه شمشیر مرتضاست
- جان را به یک اشاره مسخّر کند علی
- به اوج می برد امشب مرا هوای شما
- تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
- مجنونتان شدیم که لیلای مان شوید
- حریم کعبه را بنگر، که دارد منظری جالب
- دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
- آن کسی که شراب مینوشاند به شما در الست من بودم
- شهادت امیرالمومنین علی (علیهالسلام)
- هر چند زخم کاری روی سرم شدی
- مسجد، خموش و شهر پر از اشک بیصداست
- این چشم ها به راه توبیدار مانده است
- از چه مهمان محاسن پیر من بابای من
- گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی
- حالا که نیست مادر من هست دخترت
- نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی
- دل که عاشق شود شرر دارد
- تسبیح زخمهای تو تصویر می شود
- می رود سمت مسجد کوفه
- باز امشب منادی کوفه،از امامی غریب می خواند
- ای دل صدپاره گل باغ تو
- خون جبین به گلشن حسنش گلاب شد
- شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
- یا امیرالمؤمنین یا ذالنعم
- اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم
- رادمردی مهربان با دست های پینه دار
- دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
- پلک های نیمه بازش،آیه های درد بود
- من که مظلوم ترین رهبر دنیا هستم
- فضای کوفه غمبار است امشب
- ترتیل بیا به گریه خوانیم
- زمین و آسمان امشب غم و دردی دگر دارد
- مسجد کوفه ببین عزم سفر کرد علی
- شمشیر خصم تارک حیدر شکسته است
- پیشانی عدل و عدالت را شکستند
- ساقی امشب باده از بالا بریز
- بود نام ایزد تعالی علی
- عید غدیر
- مدح و میلاد حضرت علی (علیهالسلام)
- حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
- مدح و میلاد حضرت صدیقه طاهره (س)
- قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر
- تا آسمانی هست پرواز است بالی هست
- ای شکوهت فراتر از باور
- و زمین مثل خیمه گاهی بود
- روشن شده است چشم شب از انتظار تو
- نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو
- دری به سمت حیاط تجلی اش وا کرد
- ین محراب ازل گرم سجودی بانو
- دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
- این کیست، این که محو تماشای خود شده
- دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
- شب بود و تاریکی طنین انداخت در شهر
- بحر طویل
- مدح و میلاد حضرت صدیقه طاهره (س)
- امام حسن مجتبی علیهالسلام
- مدح و میلاد امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
- سرم را در عدم خاک تو کردند
- نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
- ناگهان آسمان بهاری شد
- ای علوی ذات و خدائی صفات
- ماه صیام و ماه نیایش فرا رسید
- سایه الطاف یارم مستدام
- موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن
- صدای شر شر باران شعر می آید
- اول تو را سرشته و انسان درست کرد
- مسیر عشقبازان سوی یار است
- ای دل زمان عرض تشکر به کبریاست
- ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن!
- همای جان من سوی مدینه پر زند امشب
- روزی حسینی، حسنی دارم و بس
- جان میتپد از خوبی یاری که گرفتیم
- باز هم زائر سپیده شدم
- ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
- شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
- سرت رو پای شاه کربلا بود
- شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
- تشنه ام تشنه ز پا تا سر من می سوزد
- بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
- گل کرده در زمین، کرم آسمانیت
- غم غم می خورم و غم شده مهماندارم
- ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
- از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
- سایه ی دستی میان قاب چشمان ترش
- ای پسر اول زهرا حسن
- الا جمال تو حسن خدا امام حسن
- الا ای آب، مهر مادر من
- یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
- باز هم موسم پرپر شدن گل آمد
- سکوت ، زهر شد و در گلوی مجنون ریخت
- مدح و میلاد امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
- امام حسین علیهالسلام
- خروج کاروان از مکه و حرکت به سمت کربلا
- مدح و میلاد امام حسین (علیهالسلام)
- دل من با حسین می باشد
- اگر چه بال و پر ناتوانمان دادند
- تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند
- گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم
- خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد
- باز از عرش غزل های مرا آوردند
- هوای عشق به سر دارم و دلی شیدا
- پای قلم دوباره رسیده سر قرار
- روز الست ، روز ازل ، لحظه های عشق
- برسانند اگر تربت دلداران را
- چه خوب است آب و هوایی که دارید
- مدح و منقبت حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام)
- ناریم و نور گشتن ما وقت میبرد
- بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین
- دلبر آن است که خون ریزد و تاوان ندهد
- نگاه و گوشه ی چشمی به این گدا کافیست
- در طریقت زحمت بسیارها باید کشید
- زیر ایوانت اگر روزی کبوتر می شدم
- با قلب بشر مونس و دمساز حسین است
- جاده و اسب مهیاست،بیا تا برویم
- وقت وداع فصل بهاران بگو "حسین"
- تا می دمد از یاد تو در شهر نشان ها
- حج تان باطل اگردر عرفاتم ننشینید
- ای که نور مهر و ماهی دوستت دارم حسین
- نمی دانم چه سوزی بود از عشق تو در سرها
- شکر خدا که بال و پری داده ای مرا
- روزی هزار بار که شکر خدا کنیم
- غزل یکم
- هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های
- با طنین اذان روضه تو
- نفس از سینه به طرز دگری می آید
- تا که خون در رگ است و جان به تنم
- بال فرشته که خاک پای حسین است
- ما دو پیاله ایم که لبریز باده ایم
- شکر خدا تمامی ما سینه زن شدیم
- بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم
- پیراهن سیاه تو دارم به تن، حسین
- عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
- به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
- چون آسمان کند کمر کینه استوار
- ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم است
- ای سبب خلق کائنات حسین جان
- شب و روز عاشورا
- پیش پای خودش به خاک افتاد
- دل پر از زخم ، نفس زخم ، رگ حنجر زخم
- منای عشق را حال و هوای دیگر است امشب
- شب وصل است و تب دلبری جانان است
- بیا که گریه کنم لحظههای آخر را
- پس از شام غریبان یاد یاری ماند و "من ماندم"
- دیـگرم شـوری به آب و گـل رسید
- تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
- چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت
- خداحافظ ای خواهر بی معین
- زینب چو جسم پاک برادر نظاره کرد
- کی دیده در یم خون، آیات بی شماره؟
- نشسته سایهای از آفتاب بر رویاش
- خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
- خونی که روی یال تو پیداست ذوالجناح
- بمان که روشنی دیده ی ترم باشی
- خواب دیدم در این شب غربت
- داری عقیله خواهر من گریه می کنی
- هر که بیرونی بد از مجلس گریخت
- امشـب شهـادت نـامهی عشاق، امضا میشود
- هر که سرباز خدا نیست نماند، برود
- بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
- آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را
- تو میروی و دل من دوباره می ریزد
- می دود سمت دشتِ لب تشنه
- مصیبت تنور خولی
- اربعین حسینی
- چل روز می شود که شدم جبرئیل تو
- از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
- شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
- نگاه گریه داری داشت زینب
- تو ساحل خون دلم، که غرق موج ماتمه
- ای اذان پر از نماز حسین
- از من مپرس زینب من معجرت چه شد
- یک اربعین گذشته و زینب رسیده است
- اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است
- یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام
- آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
- باز آوای جرس بر جگرم آتش زد
- شب یازدهم محرم شام غریبان
- کوفه و شام
- وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
- باید برای مجلسشان سر بیاورند
- بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد
- خوشا از دل نم اشکی فشاندن
- دامن زلف تو در دست صبا افتاده
- نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
- ورود به شام - بحر طویل
- واقعه ی دیر راهب - اشعار دیر راهب
- ورود کاروان به کوفه
- اشعار مجلس یزید- اشعار بزم شراب
- باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
- دشت می بلعید کم کم پیکر خورشید را
- صوت قرآن تو صبرم را ربود از دل،حسین
- ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه ها
- می روم با کاروان اما سرِ تو ساربانم
- دل سوزان بود امروز گواه من و تو
- عیسی شدی که این همه بالا ببینمت
- شب دوم محرم ورود اهل بیت (علیهالسلام) به کربلا
- زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
- شهادت زین العابدین امام سجاد (علیهالسلام)
- این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد
- بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
- من بر این ماه که بر نیزه نشسته، پسرم
- دل سودا زده ام ناله و فریاد کند
- کاش ما هم کبوترت بودیم
- بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
- دریا به دیده ی تر من گریه می کند
- لاله سرخ شهادت تن تب دار من است
- پیش چشمم تو را سر بریدند
- دل سوخته، شبیه دل خیمه ها شده
- غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد
- از روزهای قافله دلگیر می شوی
- آفتاب لب بامم، پدرِ گریه منم
- این ماه کیست همسفر کاروان شده
- یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی
- بیمار غیِر شربتِ اشکِ روان نداشت
- در تشنگی سراب به دردی نمی خورد
- در جسم جهان فیض بهارانم من
- بیمار دشت کرب و بلا با اجازه ات
- شب چهارم محرم مدح و مصیبت دو طفلان حضرت زینب (س)
- گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
- ای فدای دل منوّرتان
- زینب که بود عالم غم را خدای صبر
- یا که خدا به خلق پیمبر نمی دهد
- اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد
- دوباره در دل من خیمه عزا نزنید
- بالی گشوده است و چنان پیش می رود
- کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
- بود زینب را دو مه سیما پسر
- قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
- بغض نگاه خسته تان، ای مسیح من
- حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد
- هجران گرفته دور و برم را برای چه؟
- تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
- مدح و میلاد حضرت زین العابدین (علیهالسلام)
- شهادت زین العابدین امام سجاد (علیهالسلام)
- حضرت باقر العلوم علیهالسلام
- شهادت حضرت باقر العلوم (علیهالسلام)
- ای یادگار تیره ی مردان راستین
- در میان قنوت چشمانم
- من پنجمین ولی خداوند قادرم
- سینه ام چون تلاطم دریا
- نگاه چشم ترم کل صحنه ها را دید
- روزی که بادهای مخالف امان نداد
- هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند
- آموزگار مبحث جغرافیای دین
- تو مثل رأس جد خود اعجاز کردی
- دلم امشب به مجلس روضه
- خشکی ام رفت و وصل دریا شد
- عشق آمد و مقابل من دفتری گشود
- ای فروزان گهرِ پاکِ بقیع
- شب سوم محرم مدح و مصیبت حضرت رقیه (س)
- رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه
- چشمهای خرابه روشن شد،السلام علیک سر،بابا
- حریم قدس مرا جبرییل، دربان است
- تمام درد دلت را که از سفر گفتی
- میل پریدن هست، اما بال و پر نه
- روح بزرگش دمیده است جان در تن کوچک من
- صحبت از موسی و طور و ذوق عمرانی بس است
- نه تنها پیکرش بی تاب بوده
- به کویر لب خشک تو ترک افتاده
- کیست امشب دردل طوفانی او جا کند
- آسمون دلم گرفته، آسمون دلم شده خون
- ابر مستی تیره گون شد باز بی حد گریه کرد
- هم اشک یتیم را در آوردی تو
- از راه میرسند پدرها غروبها
- زرد و کبود و سرخ شد اما هنوز هم
- برای منتظر مرگ چاره لازم نیست
- کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمه ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینهام وجه امام شهدا را.
- سر من هم به هوای سر تو افتادست
- وقتی که آمدی به برم نور دیده ام
- کاروان می رود و دخترکی جا ماندست
- پلکی مزن که چشم ترت درد می کند
- این همه درد دلم چشم تری میخواهد
- ساحل زخم گلویت دل دریای من است
- گر چه از ضعف تن از جا نتوان بر خیزم
- به امیدی که بیایی سحری در بر من
- مجنون شبیه طفل تو پیدا نمی شود
- پایش ز دست آبله آزار می کشد
- ای رفته بی خبر به سفر، از سفر بیا
- عمه جان این سر منور را
- مهتاب روزگار پر از شام ما شدی
- آمدی گوشه ویران چه عجب!
- خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
- ای سر بی تن و خونین که به دامان منی
- من آن شمعم که آتش بس که آبم کرده خاموشم
- پدر من، پسر فاطمه، مهمان من است
- لبریز شهد عاطفه جام رقیه است
- مدح و میلاد حضرت باقرالعلوم (علیهالسلام)
- شهادت حضرت باقر العلوم (علیهالسلام)
- حضرت صادق علیهالسلام
- موسی بن جعفر علیهالسلام
- مدح و میلاد باب الحوائج موسی بن جعفر (علیهالسلام)
- شهادت باب الحوائج موسی بن جعفر (علیهالسلام)
- ای زیر و بم گریه ی زنجیر شنیده
- دستم به دامن تو که آقا تری از آن
- کبوترانه به سوی تو می پرم امشب
- موسای طور غربتم و خسته و بی عصا
- فقط نه قلب زنِ زشت کاره میشِکند
- آهسته گذارید روی تخته تنش را
- چاه زندان قتلگاه یوسف زهرا شده
- از تازیانه مانده بر رویت نشانی
- دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود
- ازهمان روز ازل خاک مرا ، آب تو را
- عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد
- احوال من از این تن تب دار روشن است
- زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
- اثری نیست به جا از من و خاکستر من
- در دل خاکم و امّید نجاتی دارم
- ناله و فریاد من سودی به حال من ندارد
- در دل حبسم و حبس است به دل فریادم
- زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده
- زندان به حال زار موسی گریه می کرد
- باب الحوائج هستی و عالم گدایتان
- ای قاری مقیم سیه چال، ای غریب
- در میان هلهله سوز و نوا گم می شود
- در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم
- زندان صبر بود و هوای رضای او
- این مردمان که قلب خدا را شکسته اند
- بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
- بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
- آن زمانی که دل مهیا شد
- اشکِ زنجیر به حال بدنم می ریزد
- خورشید کبود و نیلی و مخمل کوب!
- آن که عالم همه در دست توانایش بود
- آن که در کنج قفس مرگ طلب کرده منم
- ای شام تیره با مه انور چه می کنی؟
- وقتی زبان عاطفه ها لال می شود
- آه هر چند غل جامعه بر پیکر داشت
- ترسی از فقر ندارند گدایان کریم
- مهر و مه گرچه رو به شاه نکرد
- مثل یک تکه عبا روی زمین است تنش
- می مکد رشته های بی احساس
- می خواستند داغ تو را شعله ور کنند
- دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت
- حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
- مدح و میلاد حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)
- ای در هراس روز قیامت پناه من
- نگاه می کنم از آینه خیابان را
- باید به قد عرش خدا قابلم کنند
- ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
- زگردون تیره ابری , تند گردی بر شد از دریا
- ای رأفت تو رأفت ذات خدا رضا
- اگر چه نیست مرا شأن زائر حرمت
- رضا اگر چه به صورت، از آن حرم دورم
- خواستم تا شبی قلم بزنم
- آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند
- ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
- رسید تا فلکه آب و روبروی حرم
- "رافت" در آستان تو تفسیر میشود
- در بند هواییم، یا ضامن آهو!
- گل می کند بهار تو در باغ سینه ها
- نام تو را بردم زمستانم بهاری شد
- خدا نه این که مرا از گِل زیاده تان
- صبح است و در بزم چمن هر گل تبسم می کند
- روز ولادت تو غزل آفریده شد
- دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
- ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
- سلام بر تو اماما، تو را سلام، امام!
- شهادت غریب الغربا حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)
- با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
- تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می شود
- انگور می دهند که قربانی ات کنند
- یا آنکه بخوانید به بالین پسرم را
- من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
- نخل زردم جوانه می خواهم
- دل همیشه غریبم هوایتان کرده است
- نام تو را بردم زمستانم بهاری شد
- خادمت پشت در قصر خبر می خواهد
- در اوج غربت و غم زهر کینه یارش بود
- با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین
- ای همه دلها، حرمت یا رضا
- کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
- بوی باران و بوی دلتنگی
- یک نفر عاشقانه می آمد، نفس کوچه ها معطر بود
- سنگ زیر پای تو لعل بدخشان می شود
- مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم
- مرید و زائرت از هر نژاد است
- مرد سماوات زمین خورده است
- من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
- دلم یه ذره شده تا بیام میون حرمت
- سزد جاری شود از دیده ام خون
- دوباره پای من و آستان حضرت تو
- مدح و میلاد حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)
- حضرت جوادالائمه علیهالسلام
- مدح و میلاد امام جواد (علیهالسلام)
- نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
- مینویسم سر خط نام خداوند رضا
- با حضورت ستاره ها گفتند
- امشب همه جا حرف نگار است، دگر هیچ
- هر که دل بُرد،دلبر ما نیست
- بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
- دلگیر تر از سینه تنگم قفسی نیست
- در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
- آسمان اشک شوق می بارید
- طوبای تو میان دلم قد کشیده است
- حس باران در نگاه ساده ات
- وقتی بساط عشق بازی چیده می شد
- قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده
- هر که سر خدمت نگار ندارد
- بر آن شدیم باز که دلبر بیاوریم
- شهادت حضرت جوادالائمه (علیهالسلام)
- آیات تشنگی است سرود زبان من
- ای که هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی
- سلام من به نور عین زهرا
- بِین حجره دست و پا می زد کبوتر، وای من
- به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
- کسی خبر نشد از غربت نهانی من
- هستند کریمان دو عالم سرخوانت
- لب می زند که مادر خود را صدا کند
- خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد
- کویر چشم مرا رنگ و بوی بارانی
- غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
- یک نفر از اهل بیت فاطمه
- مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
- تا از مژه ات تیر در ابرو بگذاری
- رمق نمانده دگر در تنی که من دارم
- طائر عرشم ولی پر بستهام
- این ها به جای این که برایت دعا کنند
- از من گرفته همسر من خورد و خواب را
- مدح و میلاد امام جواد (علیهالسلام)
- حضرت هادی علیهالسلام
- مدح و میلاد امام هادی (علیهالسلام)
- شهادت حضرت هادی (علیهالسلام)
- یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
- رحمت محض در نگاه او
- صدای زمزمه ی جامعه کبیره ی توست
- جز درد و غصه سینه ی ما را مجیب نیست
- وقتی نگاهم را به بــاران می نشانم
- مرغ دل شکسته ی ما جَلد سامراست
- هر که یک جور قسمتی دارد
- بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
- آیاکه شود باز ببینم وطنم را
- آن روز از کبوتر زخمی پری نبود
- به روی خاک غربت سر نهادم یا رسول الله
- ای در سپهر مجد و شرف ، رویت آفتاب
- طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو
- دسته دسته فرشته ها هر شب
- یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم
- آستان خدا کمال شما
- آقا سلام ! بغض بدی مانده در گلوم
- حیوان اگر به پوزه نبندد لگام ها
- یا رب بزن تو مهر خموشی بر آن دهان . . .
- در خون نشست دیده ی شب زنده دارها
- بار دیگر عبای بوسفیان
- از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
- ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی
- لابه لای آه دلم، یه غصه فریاد می کشه
- تب دارترین تب زده ی بستر دردم
- چشمهایت فرات دلتنگی
- امام حسن عسکری علیهالسلام
- مدح و میلاد امام عسکری (علیهالسلام)
- شهادت حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام)
- امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
- یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
- غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
- امروز با تمام توان گریه می کنیم
- ای قبله حرم، حرمِ سامرای تو
- رسانده زهر جفا تا به چرخ آه مرا
- ای در جگـر شیعه شررهای غم تو
- ای نخل ریاض علوی برگ و برت سوخت
- زچشم پر گهر من خدا خبر دارد
- می زند آتش به قلبم سوز داغ عسکری
- پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
- امام زمان عجل الله تعالی فرجه
- مدح و میلاد امام زمان (عج)
- آغاز امامت امام زمان (عج)
- مناجات با امام زمان (عج)
- دیگر به خلوت های من یک نم نمی باری
- من فکر می کنم مزه ی نان عوض شده ست
- پُر است شهر من و تو ز شب نشینی ها
- چندی است شب هایی که مهتاب است بی خوابم
- پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم
- تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
- بالی در آسمان نگاهت به ما بده
- زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
- دعای مردم شب زنده دار می گیرد
- کهنه صرّافان دنیا از تصرّف می خورند
- یوسف، ای گمشده در بی سر وسامانی ها
- بیمار می شوم که پرستاری ام کنی
- امین درد آگاهم!تو را من چشم در راهم
- نه صبر به دل مانده، نه در سینه قرارم
- ای همنشین غربت پنهانی دلم
- روی بالم یکی دو پر بکشید
- ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
- لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
- بتی که راز جمالش هنوز سربسته است
- آه ،مولا خستــه ایم از انتـــظار
- مستیم ولی مست می موعودیم
- ای رفته کمکم از دل و جان، ناگهان بیا
- دلم دوباره ببین که شده پریشانت
- آقا دلت گرفته و چشمت بهاری است
- غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
- عمریست در هوای خودت گریه میکنی
- عمری به انتظار نشستم نیامدی
- تو نیستی و عید، ببخشید! عزای ما
- ای یار جفا کرده ی پیوند بریده!
- وقتی شبیه فاطمه لبخند می زنی
- دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
- دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
- دلم شور می زد مبادا نیایی
- ای ماه خودپرست! پرستار من کجاست؟
- خون پاک شهدا منتظر توست بیا
- غزل تر از غزل، گل تر ز گل، زیباتر از زیبا
- خوب است که که عاشق جگری داشته باشد
- خورشید رخ مپوشان در ابر زلف، یارا
- هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام
- آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
- دل را پر از طراوت عطر حضور کن
- مه مبارک در ابر آرمیده، بیا
- سالهای پیش بال آسمانی داشتیم
- مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
- کیم که با تو کنم گفتگو عزیز دلم
- وقتی تو نیستی
- مثل همیشه منتظرم آه می کشم
- دوباره آمده شور غزل به دنبالم
- مباد لحظه ای ازیادتان جدا باشم
- زندگی بی تو همان مردگی طولانیست
- پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
- سایر
- مدح و مصیبت حضرت خدیجه سلام الله علیها
- من کیستم یگانه امید محمّدم
- ای عزیز جان پیغمبر سلام
- ای خریدار جان پیغمبر
- ای سلام آورده جبریل از خداوندت، سلام
- سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول
- یچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست
- شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم
- میسوزم از شرار نفس های آخرت
- شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
- از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم
- شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت
- حضرت زینب سلام الله علیها
- مدح و میلاد حضرت زینب (س)
- وقتی که تو را عرش معظم آورد
- پائین تر از آنیم زبالا بنویسیم
- نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
- خانه فاطمه آنروز تماشایی بود
- [آن شب که گل از دامن مهتاب می ریخت
- از بلا پروا کجا دارد دل دریایی ات
- وقتی به دل داغ برادر ماند و زینب
- مستوره پاک پرده شب
- خورشید برج عصمت اسلام، زینب است
- ای زینب! ای که بی تو حقیقت زبان نداشت
- آرامش زیبای دو دریاست نگاهش
- قلم به دست گرفتم که باخدا باشم
- آن قدر عاشقیم که املا نمی شود
- امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
- ای بحر کمال گوهر آوردی
- سلام بر من و اُمّ و اَب و برادر من
- عاشق شدیم وعاشق حیران ماشدند
- دلش دریای صدها کهکشان صبر
- به نام نامی زینب سلام بر خورشید
- مدح و مصیبت حضرت زینب (س)
- یا که خدا به خلق پیمبر نمی دهد
- جان و دلم فدای تو ای دلبرم ، حسین
- دارد به دل صلابت کوه شکیب را
- هر چند پای بی رمق او توان نداشت
- خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم
- ما ریزه خوار سفره ی احسان زینبیم
- تو نوری و خورشید هم خاکستر توست
- ای آنکه شکستی کمر فاصله ها را
- در واژه های شعر تو دیدم وقار را
- اندوه های قلب تو از سرمه رنگ داشت
- پیراهن تو بوی گل یاس می دهد
- امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم
- یکسال میشود که تو هم پر کشیدهای
- دیگر بیا که دیده به راه تو مانده ام
- شکسته بال و پری شوق آسمان دارد
- شب ششم محرم مصیبت حضرت قاسم بن الحسن (علیهماالسلام)
- اینکه چون قرص قمر تابیده
- ماهه اما شبیه باد، زده از خیمه ها بیرون
- چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود
- با آن که در ره است خطرها و بیم ها
- آنقدر رشیدی که تنت افتاده
- چشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت
- از تنم چند تن درست کنید
- لاله خشکی و از خون خودت تر شده ای
- لباس جنگ ندارد هنوز رزم ندیده
- ای مرگ، احلی من عسل در باور تو
- بر روی خاک تیره برافتادم ای عمو
- آمد از خیمه همچو قرص قمر
- چو اعدا دید قاسم را که اندر تن کفن دارد
- گذشت فصل گل و موسم خزان گردید
- قاسم آن نو باوه باغ حسن
- کبوترانه از این خاکها رها شدهای
- زره اندازه نشد پس کفنش را دادند
- میروم بیقرار و بی پروا
- خوب است هر عاشق قرنی داشته باشد
- ساحل بحر کرم پُر موج است
- شب هشتم محرممصیبت حضرت علی اکبر (علیهالسلام)
- دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
- در قد و قامت تو قد یار ریخته
- چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست
- زود آمدم کنار تو اما چه دیر شد
- ای تجلی صفات همه ی برترها
- میـان هـلهـله گـم کـرده ام صدایت را
- از غمت لاله صفت خون شده ای گل دل من
- گریه مکن، اِنَّ...اصطفایی را که می بوسی
- میـان هـلهـله گـم کـرده ام صدایت را
- من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
- یم فاطمی در سرمدی، گل احمدی، مه هاشمی
- خواهم اگر به آن قد و بالا ببینمت
- ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
- هر چه تیر آمده بر روی تنت جا شده است
- تو که از روز ولادت دل بابا بردی
- تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی
- در گیسویت دو صد غزل عاشقانه است
- مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیهالسلام)
- دلم را هوای تو پر کرده است
- شب ولادت تو عیدسیدالشهداست
- باید برای طور کلیمی درست کرد
- باده در جام دلم سر ریز شد
- ای که بر روشنای چهره ی خود
- دل حرم می شود سحرگاهی
- عاشق آن است که پر می گیرد
- بر مَقدمت تغزل شیوا ترانه ریخت
- عشقت میان سینه من پا گرفته
- باز هم آسمان این خانه شب پر رفت و آمدی دارد
- بحر طویل
- هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
- شب هفتم محرم مصیبت حضرت علی اصغر (علیهالسلام)
- دوبیتی و رباعیات
- آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
- گویند ، پی گواهی عصمت مام
- آری سر شانه ام کبوتر شده بود
- تو مثل آن گل سرخی که تازه وا شده است
- یه حدیث می خوام بخونم، واسه هردلی که خوابه
- بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
- چگونه خاک بریزم به روی زیبایت
- ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره
- گوش تا گوش تو ای غنچه گلستان شده است
- آنقدر توان در بدن مختصرت نیست
- تو تشنه می روی و زمان سفر شده
- تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم
- هم چو روی طفل من بی رنگ و رو مهتاب نیست
- ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق
- ای بسته بر زیارت قدِّ تو قامت، آب
- بخواب ای نو گل پژمان و پرپر
- گفت ای پدر بیا که دل از دست داده ام
- کودکی در عهد مهد استاد عشق
- شکسته پشت غم از بار غصه های رباب
- این قب قب تو ناز به تفسیر می کشد
- ببینید، ببینید، گُلم رنگ ندارد
- مدح و مصیبت یاران با وفای حضرت سید الشهدا (علیهالسلام)
- دفن ابدان مطهر شهداء
- بازگشت به مدینه
- مدح و میلاد حضرت زینب (س)
- حضرت عباس علیهالسلام
- شب و روز تاسوعا مصیبت حضرت عباس (علیهالسلام)
- قحط آب است و صدف از رنگ گوهر شد خجل
- چون زل زدن آخر شیری به شکارش
- رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
- هیچ دلی عاشق و دچار مبادا
- وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر
- *
- رفتی برادر، دست خالی برنگردی
- ای حضور آسمان در جان خاک
- ای مشک نریز آبرویم
- پاشو ای برادر من پاشو از جا پهلوونم
- این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت
- این جوان کیست که در قبضه او طوفان است
- تیرکمتر بزنید از پی صیدِ بالش
- ای که می پرسی ، کجا من لعل خندان داشتم
- وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
- ای حرمت قبله حاجات ما
- مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته
- کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
- مشک بر دوش به دریا آمد
- ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست
- چه زود شستی از آن دست های زیبا دست
- در کشور عجم عربی سروری کنی
- گل های خشک بی تو مسیحا ندیده اند
- چون زل زدن آخر شیری به شکارش
- نسیم روضه وزیدن گرفت در مویت
- اشک فرات بود ز مشکت چکیده بود
- سردار سر شکستهٔ در خون شناورم!
- به روی سینهی تو جای بوسه حتی نیست
- هیچ دانی که امید همه عالم شده ای
- خشکیده بود آن لب دریایی شما
- گر جگر خشک شود خشکی لب ها؛ حتمی است
- تا می شود ز چشمه توحید جو گرفت
- دیدم از هیبت تو واهمه در علقمه را
- از کار عشق این گره بسته وا نشد
- شعله آتشی ست در دل آب
- یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین
- یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد
- مدح و میلاد حضرت عباس (علیهالسلام)
- شب و روز تاسوعا مصیبت حضرت عباس (علیهالسلام)
- مدح و مصیبت حضرت معصومه سلام الله علیها
- جود و کرامت از کرمش جاودان شده
- خاتون شهر آینه هایی بزرگوار
- در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت
- ای ازلیت به تربت تو مخمّر
- تا ابد باغچه ی عطر بهار است اینجا
- ای کوثرِ کوثر رسولالله
- ما را برای گدایش شدن آفریده اند،
- ابری شده است حال و هوای نگاهتان
- ای دختر و خواهر ولایت
- تو کیستی سلاله ی زهرای اطهری
- من به پابوسی تو آمدهام
- دلم ، شاید یکی از کفتراتون
- حرم امن تو کافی است هراسان شده را
- آنان که عاشقند به دنبال دلبرند
- آنشب زمین هوای بهشتی دوباره داشت
- نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو
- روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
- مدح و مصیبت حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
- مدح و مصیبت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
- مدح و مصیبت حضرت ام البنین سلام الله علیها
- گمان مکن پسرت ناتنیبرادر بود
- زن رشک حور بود و تمنای خود نداشت
- هر روز غروب توی بقیع
- *
- کی مدینه ز یاد خواهد برد
- روضه هایی عجیب می خواند
- کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش
- هرکجا صحبت ادب باشد
- من که از نسل دلیر عربم
- ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
- وقتی که با صدای رسا گریه میکند
- از صدای گرفته اش پیداست
- وقت غروب ، چشم ترش درد می کند
- بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
- تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟
- گفتم ام البنین، دلم پا شد
- مدح و میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها
- مدح و مصیبت حضرت رباب سلام الله علیها
- شب پنجم محرم مصیبت عبدالله بن الحسن علیهالسلام
- گرچه قدم کوچک است و بار ندارد
- حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه
- یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی
- غیرت خاکسترش رنگ دگر داشت
- عمو نگاه صمیمانه پدر داری
- لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟
- در سرش طرح معما می کرد
- شمعها از پای تا سر سوخته
- کودکی را نام عبدالله بود
- هر چند به یاران نرسیدم که بمیرم
- جــلـوه ی ذات کــبــریــا شــده ای
- می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش
- در رگ رگش نشانه ی خوی کریم بود
- شب اول محرم مدح و مصیبت حضرت مسلم بن عقیل علیهماالسلام
- کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
- دل من بر سر این دار صفایی دارد
- گر بر سر دارم، خبر از یار بیارید
- در این دیار هوای نفس کشیدن نیست
- دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند
- کسی کاو با بتی شیرین، زبان همراز و همدم شد
- کوچه گرد ِغریب میداند
- قلم به دست شدم تا ز دست ها بنویسم
- داغ نشسته بر جگرم را شماره نیست
- خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه
- گر سر ما به قدوم تو دوان خواهد شد
- مدح و مصیبت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
- مدح و مصیبت حضرت سکینه سلام الله علیها
- اشعار روز بقیع
- عید فطر
- عید قربان
- مدح و مصیبت حضرت خدیجه سلام الله علیها
- 20- جرعه آخر (مجموعه شعر)
- مشخصات کتاب
- به نام هستی بخش عالم
- گوهر یکدانه
- موج الم
- آتش میدود
- زورق دریم
- جمع بندم
- فسوسا
- پیک خون آلود
- صبر در انزوا
- ای سما
- می توحید
- خطّ پرگار
- سرِ شوریده
- چند و چونم مزن
- تن فنا خواهم
- ای شمع شب افروز
- خاموشی سنگ
- چه سنگین ناله آمد
- درّ نماییها
- درد ما را تو دوا
- شراب گرمِ محبّت
- در خواب دلان
- ندایی نزند کوه زمان
- لبخند گل نرگس باز
- ترانه سوز
- نگاه تو بس است
- وعدههای عشقها
- بردامنم
- سردی جان
- شروع ظلم
- سرو نالید
- مسلخ عشق
- بیدادِ خزان
- محور غم
- رهِ جان باختن
- بخت وارون
- خالی از مهر تو هرگز
- به قصّه نگه
- شاخه معرفت
- صورت حال
- بگردِ شهر
- ناله غریبانه
- کرانه سبز
- جرعه نوشم زمحبّت
- نکتههای پیدا
- جمالِ دوست
- عذرها را بیمحابا
- حرفی نیست
- فراق روی تو
- دل دادم
- غزل آخر
- رو بسلامت
- گفتم بدل
- چهره افروخته
- یعنی هیچ
- صبح ازل به ابد
- پندار ندارد
- غایت مقصود
- مَهِ عالم فروزم
- گلِ خودرو
- مرغ خاموش
- خراج ملک دلم
- رهِ بیدار دلان
- غمِ پیری
- من لاله بکف مینگرم
- لب دوختم امروز
- خیل بیوفا
- پرورده دامان
- ره دلدار
- دل در خطر آمد
- زلال چشمه خورشید
- پیام دل
- با نام هر شهید
- جوانههای جوانی
- سروهای سبز
- آوای دلانگیز بهاران
- شتاب حادثهها
- خلوتگه معشوق
- دیشب
- چون مَهِ بدر
- چو کوهِ بیستون
- دستهای گرم
- کام تلخ است
- مرغ حقّ مینالد
- شور این عشق
- همهمه زندگی
- سربسته سخن
- نقطه آغاز
- خامه لغزید
- نگهم تا به ابد
- رازِ پنهان
- عقده دل
- فرهاد بیغرور
- باب دیگر
- ای نهایت مقصود
- ندای بخت
- من آشنا
- به قطره قطره شرم
- سنگِ صبورم
- در شکوهِ ماه رخساران
- با دردِ دلم
- عقل وامانده
- ساکن کوی ندامت
- ورای وهمانگیز
- رازِ پیدا
- بهار شور آخرین
- چاره سازم
- بی برگی ما
- وعده خلد برین
- روزی رسد آخر
- من مینگرم
- روزِ تقدیر
- فصلِ جداییها
- امتحان روزهای آخر
- در وداع دل
- خاک بودم
- بشکیبم
- چون گواهی دهد
- تن و جان باخته
- در آن غوغا
- خزانا مهلتی
- پیمانِ الست
- به هر که رو کنم
- گفتگو گر نکنم
- دستِ ما کوته
- تا غریبانه
- از خدا میطلبم
- بیا و بر سرِ ما
- شعر آفرین
- دل گفت
- قصه گم شدهای
- صدای پای دل
- همدمی با تو
- گل خوشبوی آشیانه
- دست حساب
- این پرده تو بردار
- خارِ ره این بادیه
- نیِ غم
- اسرار الهی
- بباغ روشناییها
- این نامه و غمنامه
- راز هرگز نگفته
- دست در دست صبا
- روزهدارِ عشق
- ای شب
- شورِ فرهادم
- غمت را میبرم
- آسیمه سران را
- غوغای جهانیم
- بشتابید
- با اشک
- قدم اَر رنجه کنی
- به عمق مهلکه
- پندار به رفتار
- فرهاد دلان
- غم بسوزاند
- دمی با محرمی
- به نگاه آشنایی
- قامت آراسته
- سودای عبث
- مشکل من
- تربت یارانِ غریب
- به سروِ قامت او
- سرفرازم کن
- سراب محض
- ناز خوبان
- دست بر دست زنم
- بر حریم سرِ کویش
- خاک زرخیز شد
- بعد از این
- آرام نیم
- به شهر آشنایان
- تا دل آرام بگیرد
- خریدار منم
- در نمِ اشکم
- همه جا مینگرم
- سمن خاطرهها
- باد پاییز زمان
- پنهان ز من
- به سنگ سرد
- سر به پایت میگذارم
- ز شعری
- لعل نوشین تو
- خبر از بیخبری
- بی تابتر از من
- بانگ این قافله
- داستان زندگی
- بغض ما را
- به پشیمانیَم
- به جان میجویمت
- شرط و عهد است
- بگذر و بگذار
- دیده شوق
- درد آشنا
- ای وفا
- گلِ خونینه
- به خون غلتیده
- بی ناله ما
- ایام خراب
- تو آهِ حسرتم
- من و ما را تو بسوزان
- لیلة القدر منی
- ز بخت شوم
- ابر اگر نیست
- 21- سروِ روان (مجموعه شعر)
- مشخصات کتاب
- به نام هستی بخش عالم
- صدای دل ما
- خاک در دوست
- شوق میخواهم
- بحر طوفانی دل
- چه شد آن شور و شعف
- نرگسِ غم زده
- جذبه توحید او
- سخن سرایی دل
- کاروان عشق را
- رخسارهای غمین دارم
- باد محبّت
- بند بگشایی
- خزانه غم
- شاخ طوبی
- نشانِ پاییز
- میل ضمیری
- غنچه مهر
- عنوان دل
- شوق موجها
- پرده دار غم
- راز پنهانی
- آتش غم
- وفای عهد
- این مرغ گرفتار
- ماهِ آشنا
- سودای خزان دیده
- شورِ آتشین
- درّ خونین
- رسمِ سوختن
- شکوهِ دلشده
- صفاجوییها
- نجوای زندگی
- غم و شادی
- کمال عشق
- چشم خمار
- کاشکی
- دلا
- صید این حادثه
- درد جویان را
- تا دیده بشوید
- غوغای حیات
- لطف خدا
- دل گشودیم
- آوای عفو
- وقت نماز
- از خزان تا بخزان
- مرز دیدن جانانه
- شرطِ عشق
- عاقل مجنون شده
- روزِ آشناییها
- بیانِ شوق
- زندگی ماندنی
- فریاد خستگی
- جانِ هجران دیده
- بی نهال آرزویی
- انتظاری میکشد
- دشت عالم
- مجال رفته
- زد و رفت
- دولت عشق
- تا غم بفروشند
- از روزنه
- دیبای محبّت
- غم رها کن
- بیستون قصه درد است
- بهار زنده
- گریههای نیمه شب
- فریاد بجان
- دست تقدیر
- نشانه روشن دلی
- خوان فقیرانه ما
- آوازه ز غوغا
- به لحظه آمال
- سرّ پوشیده
- غمِ فرداها
- بازار جهان
- خندهها و گریهها
- باورِ دیگر
- ترانه درد
- دل کی خبر دارد
- به هر چمن
- زندانی دل
- گذر از کوی قمر
- کوهِ صبرم
- روزها از پی هم
- خاک در اوج
- آنکه جانان طلبد
- سروِ روان
- شکست غرور
- طنین ربّنا
- زمان عارف و عامی
- برگ پاییزم
- صورتگرم
- یار نیامد
- سحر دوباره دمید
- جان فدا آمد
- از چشمه روشنگر الطاف
- کوهسار در شوکت
- ترسم آخر
- کرانی ز کران
- دادخواهی نکن ای دل
- مگر آشوب دگر
- آه از آن لحظه
- پرتو مستتر
- پیغام دعا
- خروش جان
- جاوید سرا
- با وفای اشک
- هنگامه آشنا
- عطر وجود
- برِ معنای وجود
- غوغای کنایت
- دُردی مظهر صفا
- ترانه خوان بهاران
- داغ عزیزان
- گلِ مهر دیگر
- زمان هجر
- بلند قامت منصور
- شوق عشق آموزید
- این افق را بنگرید
- سخن از دل گوید
- نالهها در کوهِ دل
- خون چکد امروز
- جنونِ عشق
- ساده اندیش دلی
- کوله بارِ درد
- دل مدارا کن
- نارونها
- بگزیدگانِ جهان
- سرود صبح آرزو
- وای بحال من و دل
- روزی آخر بسر آید
- تک درختم
- گمانِ باطل
- گنج معنی را
- بی غرور
- بهانهگیر دلها
- سرفرازی را ز کوه بیستون
- ای درخت دوستی
- دیده تر
- شبناله را با خامهای
- شعله کش حادثهها
- بار جورِ کهکشانها
- گهرِ عشق تو
- گرفتار رشته موی
- روشنی خانه
- ز نکته دانی یاران
- نهایت غم
- دیر شد پهلو گرفتن
- موجِ خون
- وای دلم
- به انتظار نشستم
- زیبای وجود
- تو ای باران
- شب تنهایی مجنون
- بال بگشایم
- نای شکسته
- خامه زمانه
- گرد غم
- آتش بزن بر جان من
- در نبودنها
- با تنِ خسته
- در ترازوی عمل
- سنگ سخت است
- در پرده خورشید
- همآوای تو بودیم
- بیابانِ وجود
- سرودِ سروها
- ره گشایید
- بدشت مهرِ لالهها
- مهِ دردمندان
- سالهای انتظار
- لبِ خاموش
- سلامی چو شبنم
- شب پر درد هجران
- آهنگ انزوا
- کان معنی
- کلام آشنایی
- بهانه کم کن
- در کوچگه
- یاد او
- قافله دردکشان
- وفا پیشه
- رحمت خالصانه
- حرام است بتو
- یا هو
- غروری دلکش
- شکایت کی کنم جانا
- غم بیوفایی
- صبوری کن
- مهر نهان
- زندانی در بند
- تو زلال چشمه ساری
- ز غروب غم گرفته
- ترا که گفته؟
- خزانهای بیبهاران
- ناوک مژگان
- شد ماندنی
- هم نوای دل
- تو آشنا بدلم
- همه پیمان دلِ خونین
- نشان عاشقی
- 22- سرود معرفت
- مشخصات کتاب
- به نام هستی بخش عالم
- دنیای مهیب
- نالههای بیکسی
- شکوه صبح
- حکایت دل
- قبول اهل دل
- صدای بی خروش
- کشته ستم
- دوران مجنون ها
- نکته تدبیر
- سوختنِ بی آتش
- نشان از یار
- در خم مویی
- ماه دعا
- دلا بسوز
- نرگس در خواب
- کفایت است
- خاطرات تلخ
- جانِ سخن
- زمستان خیال
- چون صاعقه
- بر شاخه دل
- پناهنده این کوی
- چنگ در عروة الوثقی
- مرز بندیها
- بوی غم
- کاروان حقایق
- نقطه عقل
- جان به ایثار
- هیجان دل
- منای شکوه باغ
- شوکت آدم
- کوچه باغ
- یمن باور درویشی
- سوز و ساز دل
- سیر زمانها
- خروش رمز قرآن
- سیرت انسانی
- آوای عشق
- زلال عشق
- نهالِ شکسته
- همره طوفان
- راهِ ما
- ضیافتگه جانان
- جای تو خالی
- بگریخت
- قصه ما
- با پای طلب
- قدرتِ پرواز
- بباغ حُسن تو
- خونین دلم آخر
- همه رفتند
- جانِ در طلب
- کیست در جانها
- عشق است
- ای هلال ماهِ رحمت
- همسایه درد
- غرور رفته ما
- شوق دیده
- آه ندامت
- جام عافیت
- ماهِ مبارک
- کویر درد
- اغوای شیطان
- فراق مادر
- پیک وفا
- مسلمین
- غزل دل
- سیرِ دل
- نازک اندیشی
- عمر برگرد
- پرچم توحید
- قالب فهم
- ژاله بر رخساره
- چو گفتهایم
- در خانه دل
- مگذارید
- خلوتگه انس
- به صبح خاطرهها
- که نشد
- سخن بر حق
- بگو به غم
- شاکرم من
- نثار هم بگذشت
- صوتِ قرآن
- سوخته آمد
- با بالِ عشق
- استخوانی در قفس
- سرود عاطفه
- دل بفریاد
- دستِ تغافل انسان
- با ساده دلان
- عدل مطلق
- روز هشیاری
- کَس ناصر نبود
- سرود معرفت
- راه پر پیچ و خم عشق
- غم هجر تو
- کاشکی
- حدیث سوختن ها
- تیشه در عشق
- روزِ دیگر
- خیال خام
- گلِ محبت
- پیرهن خونین یوسفعلیه السلام
- سوختن در ساختن
- ره نجات
- درد بر درد
- صدای حادثه
- روزگار نوبر
- زنجیر وفا
- به ذکر دادار
- واماندم
- افسوس افسوس
- ای خامه
- به زخمِ تیشه فرهاد
- شکسته خاطر ما
- ترانه بهاران
- بگویم ز وداع
- بجانم زده چنگ
- در این عشق
- پیغام عشق
- ره پیدا از عشق
- دلِ در شعله فتاده
- مدارای غم
- مصلحت نیست
- صیت خوننامه او
- ای تو دریا
- بکار غم نگذارم
- شوقِ استغنای دل
- ای کوه
- سرِ دیوانگی
- بلندای زمان
- من در قفای کاروان
- خاک بودن
- سیطره عشق
- جهانِ معرفت
- دل بدین هجران
- بروزِ حادثه
- از سادهاندیشی
- پیدا گریستم
- بذر ایمان
- یکه تاز عشق
- سرّ دگری بود
- آرزو دارم
- عهدِ ما
- ندامتِ دل
- گفتمش
- من در رثای دل
- قلههای امتحان
- تا برهِ عشق روم
- روزی برسد
- در زبانِ درد
- کنون هم
- شوکران نوش
- در حاشیه کویر دنیا
- از ازل
- بهار سبز
- در خلوتِ آزادگی
- بلندای خطر
- نورِ صفا
- آبرو در باورِ ما
- ندای خوبان
- کتاب هدایت
- ناله فریاد شد
- طریق عشق
- ز چشم خرد
- غزال بسته
- قرار ما
- شهر خاطره
- گویای دلی گر تو
- قصّه بگو
- هلا مگوی
- فغان از هجر
- خناس زمان
- سنجیده نظر کن
- دل یکی دارد یکی
- نهان مکن
- به بیستون ندیدهام
- حماسه سازی یاران
- حاصل عمر
- بیا و دست دعا را
- من با تو تو با من
- اَر همره مایی
- این امتحان را نالهای
- به یادت میسرایم
- تو چونی
- کوره راه زندگی
- آنچه تو میفرمایی
- چون خزان میرسد
- گرمی از دل چو رود
- چه کنم تا که رود
- بسلامت گذرد
- چشم امید دلی
- غروب بینشان
- پرواز زمان
- چه گویی
- ای شب
- عهد با چشم تو بستم
- پشیمانی نشان است
- من نگه از تو چه گیرم
- قال و مقال من تویی
- 23- سوز هجران (مجموعه اشعار درباره امام زمان علیهالسلام)
- مشخصات کتاب
- شرح حال مؤلف
- مولودیه خاتم النبیین
- لطیفة شریفه
- مدیحه امیرالمؤمنین
- مدیحه حضرت امام رضا علیه السلام
- اظهار اشتیاق و تألم از فراق امام زمان علیه السلام
- اظهار اشتیاق و ناله از فراق حضرت
- شکوای از فراق حضرت
- مدیحه قائمیه در اینکه حضرت جامع همه کمالات آباء طاهرین خود...
- مولودیه قائمیه
- مدیحه قائمیه در واسطه فیوضات بودن ایشان
- مدیحه قائمیه در اینکه راحت دوستان ایشان به محبت و انس و ذکر...
- مدیحه قائمیه ایشان ملجأ و فریادرس بیچارگان می باشند
- مدیحه مولودیه ماه شعبان
- مدیحه مولودی حضرت حجت
- مدیحه قائمیه در اعتراف به مراتب جلال و کمال حضرت
- مدیحه ای مخمس به مضمون مدیحه قبل
- مدیحه در معرفت ایشان و اینکه ایشان مانند خورشید پشت ابر...
- مدیحه مولودیه
- راز و نیاز با مولای خود
- شکوی به مولای خود
- قصیده ای در مدح پیغمبر
- مدیحه حضرت زینب علیها السلام
- ترجمه حدیث کساء
- تضمین قصیده «ها علی بشر»
بانک جامع اشعار
مشخصات کتاب
سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1392
عنوان و نام پدیدآور:بانک جامع اشعار/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان.
مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1392.
مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه
موضوع: شعر
1- دیوان حکیم قاآنی.پریشان
مشخصات کتاب
شماره بازیابی : 6-19189
سرشناسه : قاآنی، حبیب الله بن محمدعلی، 1223 - 1270ق.
عنوان و نام پدیدآور : پریشان. دیوان حکیم قاآنی[چاپ سنگی]/حکیم قاآنی ؛ کاتب محمدابراهیم شهیر به آقا ابن محمدحسین خان اولیاسمیع شیرازی
وضعیت نشر : بمبئی: سعی و اهتمام محمدصادق صاحب بن آقامیرزای شیرازی، 1277 ق.(بمبئی::کارخانه عبدالغفور مشهور بدادومیان بن محمدعبدالله دهایلی)
مشخصات ظاهری : 3، ص. (1-48)(تکرار)، ص. (1-395)(تکرار)،ص. (1-26)(تکرار)؛ 5/22×5/31 س م.
یادداشت : زبان: فارسی
آغاز، انجام، انجامه : آغاز:بسم الله الرحمن الرحیم هوالفاضل التحریر و العالم المنطیق حسان العجم ناموس الادب ابوالفضایل حبیب الله الفارسی ذکر فضایل ... بسم الله الرحمن الرحیم دانا خدائی که بیخودان بزم محبت گاهی مست قدرت اویند و گاهی مست رحمت او ... بنام خداوند بخشنده مهربان عید شد ساقی بیا در گردش آور جام را پشت پازن دور چرخ و گردش ایام را...
انجام:وزتو و اقبال تو چشم بدان دور باد مکنت تو پایدار دولت تو برقرار تا چمد آسمان ملک بکام تو باد ملک زمین و زمان جمله بنام تو باد
انجامه:بخط اقل خلق الله محمدابراهیم الشهیر باقا خلف مرحمت و غفران پناه جنت و رضوان آرامگاه ... رحمت الله الملک المنان محمدحسین خان اولیا سمیع الشیرازی ... سمت ترقیم و تطبیع پذیرفت فی شهر شعبان المعظم من شهور سنه 1277 هجری
مشخصات ظاهری اثر : نوع و درجه خط:نستعلیق
تزئینات متن:جدول مضاعف
نوع و تز ئینات جلد:جلد مقوایی یک لا نخودی رنگ
یادداشت مسئولیت معنوی اثر : این نسخه حسب فرمایش محمدحسن الحسینی آقاخان طبع گردید.
توضیحات نسخه : نسخه بررسی شد.
کشف الآیات و کشف اللغات و نمایه د... :